خانواده برتر

خانواده برتر

مقدمه

خـانـواده ، كـانـونـى است مقدس كه در سايه پيوند زناشويى دو انسان از دو جنس مخالف پـايـه گـذارى شـده و بـا پـيـدايـش و تـوليـد فـرزنـدان كامل تر مى شود. به عقيده صاحبنظران ، خانواده از نـخـسـتـين نظامهاى نهادى عمومى و جهانى است كه براى رفع نيازمندي‌هاى حياتى و عاطفى انـسـان و بـقـاى جامعه ضرورت تام شريفه ((وَاجعَلنا لِلمُتّقينَ اِماما)) (فرقان : 74)، آرمانى است كه خانواده‌هاى اسلامى بايد آن را عينيت بخشند و صلاحيت الگويى اسلام را براى تربيت شايستگان و خانواده هاى برتر براى جهانيان به اثبات برسانند.

خانواده برتر

در اسلام بـراى تـشـكيل خـانـواده ، استانداردهايى معرفى شده است . هرقدر اركان تـشكيل دهنده خانواده با آن استانداردها منطبق باشند به همان مقدار از شايستگى و برترى بـرخـوردار خـواهـنـد بـود. در روايات ، ويژگي‌هاى فراوان براى شايسته ترين زنان و مردان بيان شده است و در سيره معصومين (ع ) نيز ارشاداتى وجود دارد كه مى توان از آنها خـانـواده هـاى بـرتـر و شـايـسـتـه را شـنـاخـت . از ايـن رو، بـه طـور اجـمـال مـى توان گفت خانواده برتر از نظر اسلام ، آن است كه اركان آن شايسته و منطبق بـا اسـتـانـداردهـاى اسـلامـى باشد، مناسبات و روابطى منطبق با آموزه هاى دينى بر آنها حـاكـم بـاشـد، خـروجـى آن انـسـانـهـايـى شـايـسـتـه ومـوثـر در سـاخـته شدن جامعه ايده آل اسـلامـى بـاشـد. وامـا مـلاك بـرتـرى ، از نـظـر اسـلام ، مـال و ثروت و مانند آن نيست كه كسى به آنها ببالد و بگويد: ((نَحنُ اَكثرُ اَموالاً وَاَولادا)) (سباء: 35). از اين رو، اگر خانواده اى را برخوردار يافيتد نبايد شگفت زده شويد ((فَلا تـُعـجِبُكَ اَموالُهم وَلا اَولادُهُم )) (توبه : 55) زور وقوت مادى نيز معيار برترى نيست كه كسى در ارزيابى افراد در خانواده ها بگويد: ((كانواُ اَشَدَّ مِنكُم قُوّةً)) (الروم :9) چنانكه برخوردارى از قوم و قبيله و عشيره ، جاه و مقام وشهرت نيز ملاك برترى نیست .

بـرتـرى خـانـواده بـه انـطـباق آن با استانداردهاى اسلامى و برخوردارى از ويژگيهاى ارزشـى و فـضـيـلتـهـاست . هر خانواده اى از آن استانداردها بهره مند باشد برتر است . بـنـابـرايـن ، مـنـظـور از بـرتـرى خـانـواده ، بـرتـرى در فـضـايـل انـسانى و ارزشهاى اسلامى است كه برخى از آنها باعنوان ويژگيهاى خانواده برتر خواهد آمد.

خانواده برتر در قرآن

قرآن كريم بهترين الگوها را براى شناسايى خانواده برتر به جهانيان معرفى كرده است . خاندان حضرت ابراهيم (ع ) از آن جمله است . در آيه اى از قرآن كريم مى خوانيم :

اِنَّ اللهَ اصـطـَفـى ادَمَ وَ آلَ ابـراهـيـمَ و آلَ عـِمـرانَ عـَلَى العـالَمـيـن . (آل عمران : 33)

اخـلاقـى ، در شـوهـردارى ، خـانـه دارى و تـربيت فرزند نمونه است . همسر ديگرش نيز نمونه بود. ثمره زندگى حضرت ابراهيم (ع ) بِغلام حليم ... وَبَشَّرناهُ بِاِسحاقَ نَبيّا مِنَ الصّالحين )) (صافات : 100 و 101 و 112)

ابراهيم (ع ) پدر اين چنين فرزندانى است و دو همسر او نيز مادران فرزندانى اين گونه انـد. هـر كـدام از آن دو در پـرورش ‍ فـرزنـد چـه مـرارتهايى كشيدند و چه آثارى از خود بـرجـاى گذاشتند؛ حضرت ابراهيم (ع ) همسرش هاجر را به همراه فرزند خردسالش به سـرزمـيـنـى بـى آب و عـلف آورد: ((رَبَّنـا اِنـّى اَسكَنتُ مِنْ ذُرّيّتى بِوادٍ غَيرِ ذِى زَرعٍ عِندَ بـَيـتـِكَ الُمـحـَرِّمِ لِيُقِيمُوا الصَّلوةَ فَاجعَلْ اَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوِى اِلَيهِم ...)) (ابراهيم : 37)

هـنـگـامـى كـه فرشته هاى الهى نزد حضرت ابراهيم (ع ) آمدند و تولد حضرت اسحاق را بـه او بـشارت دادند همسر اولش ‍ (ساره ) نيز در آنجا حاضر و ايستاده بود، تبسمى بر لب داشت و ناظر بر اين جريان بود؛ ترجمه آيه 71ـ73 سوره هود چنين است :

و زن او ايستاده بود. خنديد. پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم . (هـمـسـر ابـراهـيم ) گفت : اى واى برمن ، آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد است ؟ واقعا اين چيز عجيبى است . گفتند: آيا از كار خدا تعجب مى كنى ؟ رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان (رسالت ) باد، بى گمان ، او ستوده اى بزرگوار است .

اين آيات افزون بر معرفى حضرت ابراهيم (ع ) برجستگيهاى اخلاقى و معنوى همسران آن حضرت را نيز تبيين مى كنند.

قـرآن كـريـم خـانـواده حـضـرت مـريـم (ع ) را نـيـز بـرتـر دانـسـتـه و از آن بـه ((آل عـمـران )) ياد مى كند. حضرت مريم (ع ) و پدر و مادرش عمرانى كه پدر موسى (ع ) است ؛ زيرا عمرانى كه پدر موسى (ع ) است اصلا نامش در قرآن نيامده است .

در اين خانواده برتر دو بانو يعنى حضرت مريم و مادرش به عنوان صفوه و برگزيده الهـى بـه جـهـانـيـان مـعـرفـى شده اند. حضرت مريم با آن همه كمالاتى كه قرآن كريم گـوشـه هـايـى از آن را ذكـر كرده ، دست پرورده مادرى نمونه است كه او را به پناه خدا سـپـرد، خـدا هم به او پناهندگى داد. آن پناه خواستن نيز در كنار محراب عبادت بود و به استجابت رسيد.

قرآن كريم داستانش را در سوره آل عمران آيات 35ـ37 چنين ترسيم كرده است :

چـون زن عـمـران گـفـت : پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تاآزاد شده (از مـشـاغـل دنـيـا و پـرستشگر تو) باشد، پس از من بپذير كه تو خود شنواى دانايى . پس چـون فـرزنـدش را بـزاد، گـفـت : پـروردگـارا، من دختر زاده ام ـ و خدا به آنچه او زاييده دانـاتـر بـود ـ و پـسـر چـون دخـتـر نـيـست و من نامش را مريم نهادم و او و فرزندانش را از شـيـطـان رانـده شـده بـه تـو پـنـاه مـى دهـم . پـس پـروردگـارش وى (مريم ) را با حسن قـبـول پـذيـرا شـد و ا و را خود حضرت مريم (ع ) نيز مادرى است نمونه و فرزندى چون حـضـرت عـيـسـى (ع ) را تربيت كرد. قرآن كريم مادر اين فرزند عرفانى اين بانو همين بـس كـه فرشته ها نزد او مى آمدند و پيام خدا را براى او مى آوردند: ((اِذْ قالَتِ المَلائِكَةُ يـا مـَريـَمُ اِنَّ اللّهَ اصـطـَفـاكِ وَ طـَهَّرَكِ وَاصـطـَفـَاكِ عَلى نِساءِ العالَمين يا مَريَمُ اقْنُتى لِربِّكِ وَ اسْجُدى وَ اركعى مَعَ الرّاكِعين )) (آل عمران : 42ـ 43)

وقـتـى حضرت زكريا نزد مريم مى آمد، او را در محراب عبادتش مى يافت در حالى كه نزد او غـذاهـاى بـهـشـتـى بـود: ((کٌلَّمـّا دَخـَلَ عـَلَيـهـا زَكـَرّيـا الِمـحـرابَ وَجـَدَ عـِنـدَهـا رَزقا...))(آل عمران : 37) و همه اين كمالات و كرامتها از آن حضرت مريم است .

نـمـونـه ديـگر خانواده برتر در قرآن ، خانواده حضرت يحيى (ع ) است . او نمونه اى از فـرزنـدى صـالح در خـانواده اى شايسته است خانواده حضرت موسى (ع ) نيز از اين جمله اسـت . او پـدر و مادرى نمونه دارد. قرآن كريم داستان مرارتهاى مادرش را در آن شايسته بـراى هـمـسـرش اسـت . چـنـان كـه هـمـسـر او نيز دختر حضرت شعيب (ع ) داراى صلاحيتهاى اخلاقى و معنوى فراوانى است كه قرآن كريم نجابت و حياى او را ستوده است .((فَجاءَتهُ اِحداهُما تَمشى عَلَى استحياء...)) (قصص : 25)

برترين خانواده در اسلام

اسـلام ، اهـل بـيـت پـيـغـمـبـر اكـرم (ص ) را بـه عـنـوان نـمـونـه اى كـامـل از خـانواده برتر معرفى و صلاحيت الگويى آن را براى جهانيان امضا كرده است . خـداونـد سـبـحـان ايـن خانواده را از هرگونه رجس و پليدى مبرا دانسته است . آيه شريفه ((اِنَّمـا يـُريـدُ اللهُ لِيـُذهبَ عَنكُم الرّجسَ اهلَالبيتِ وَ يُطَهّركُم تَطهيرا)) (احزاب : 33)، خطاب به همين خانواده است .

آيـه مـبـاهـله (آل عـمـران :61) در بـاره اعـضاى اين خانواده وارد شده و عظمت مقامات معنوى و عرفانى آنان را به نمايش ‍ گذاشته است . سوره انسان فضيلتهاى آنان را ستوده است و خلاصه جاى جاى قرآن از فضايل و ويژگيهاى آنان سخن گفته است .

ايـن خـانـواده از پـيـونـد مـلكـوتـى وجـود نـازنـيـن حـضـرت عـلى (ع ) و فـاطـمه اطهر(ع ) تـشـكـيـل شـده اسـت و آن دو مـصـداق اتـم انـسـان كـامـل و ايـده آل هستند. على (ع ) و فاطمه (ع ) كفو يكديگرند؛ اگر على (ع ) نبود فاطمه (ع ) در عالم هـمـتـايـى نـداشـت و اگـر فـاطـمـه (ع ) نـبـود براى على (ع ) كفوى نبود. پيوند آن دو در آسـمـانـهـا و نـزد عـرشـيـان بـرقـرار شـد و در جـمـع زمـيـنـيـان تـحـقـق عـيـنـى يـافـت . رسـول خـدا(ص ) در جـريـان ازدواج آن دو وجود عرشى ، آنان را اسوه و الگوى امت خويش خواند و فرمود:

زنـدگـى عـلى (ع ) و فـاطمه (ع ) سراسر الگوست . همسر دارى على (ع )، مديريت او در خـانـه و خـانـواده ، شـوهردارى فاطمه (ع )، خانه دارى و تربيت فرزند او در عالم نظير ندارد و تا قيامت براى جهانيان نورافشانى مى كند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS