خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه حكومت اسلامى

خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه حكومت اسلامى

موضوع خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2

فلسفه حكومت اسلامى

متن خطبه 132 نهج البلاغه بخش 2

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ

ترجمه مرحوم فیض

بار خدايا تو آگاهى آنچه از ما صادر شده (جنگها و زد و خوردها)نه براى ميل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و نه براى بدست آوردن چيزى از متاع دنيا، بلكه براى اين بود كه (چون فتنه و فساد در شهرها شيوع يافت و ظلم و ستم بر مردم وارد گشت و حلال و حرام تغيير كرد خواستيم) آثار دين ترا (كه تغيير يافته بود) باز گردانيم، و در شهرهاى تو اصلاح و آسايش را برقرار نماييم تا بندگان ستمكشيده ات در امن و آسودگى بوده و احكام تو كه ضائع مانده جارى گردد. 

ترجمه مرحوم شهیدی

خدايا تو مى دانى آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنياى ناچيز خواستن زيادت. بلكه مى خواستيم نشانه هاى دين را به جايى كه بود بنشانيم، و اصلاح را در شهرهايت ظاهر گردانيم. تا بندگان ستمديده ات را ايمنى فراهم آيد، و حدود ضايع مانده ات اجرا گردد.

ترجمه مرحوم خویی

بار پروردگارا البته تو مى داني كه نبود آنچه كه واقع شد از ما يعنى طلب خلافت و محاربه از براى رغبت كردن در سلطنت دنيا، و نه أز جهة خواهش چيزى از متاع بى قدر و بها، و ليكن اين طلب و حرب بجهة اين بود كه برگردانيم آثار دين تو را، و اظهار اصلاح نمائيم در شهرهاى تو تا اين كه ايمن شوند ستم رسيده از بندگان تو، و بر پا شود آنچه كه تعطيل افتاد از حدود تو.

شرح ابن میثم

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ 

المعنی

ثمّ عقّب ذلك باستشهاد اللّه سبحانه على أنّ قصده بمنافسته في أمر الخلافة لم يكن في سلطان و لا لفضل حطام دنيويّ، و لكن للغاية الّتى ذكرها من ردّ معالم الدين و هى الآثار الّتى يهتدى بها و كذا سائر ما عدّده من المصالح.

ترجمه شرح ابن میثم

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ 

ترجمه

بار خدايا تو مى دانى آنچه را انجام داده ام، براى دست يافتن به قدرت و خلافت، و خواستن مال و ثروت پست اين دنيا نبوده، بلكه براى اين بوده كه نشانه هاى دين تو را به جاى خود باز گردانيم، و صلاح و آرامش را در شهرهايت برقرار سازيم، تا بندگان ستمديده تو ايمنى يابند، و احكام دين تو كه متروك مانده اجرا گردد.

شرح

در دنباله اين سخنان، خداوند سبحان را گواه مى گيرد كه نيّت او در پذيرش خلافت براى تحصيل سلطنت و قدرت و به دست آوردن حطام دنيوى نبوده، بلكه چنان كه بيان فرمود، براى اين بوده كه معالم و نشانه هاى دين را به جاى خود بازگرداند، و مراد از معالم دين همان آثارى است كه مايه هدايت خلقند و همچنين به منظور مصالح ديگرى بوده كه آن حضرت بر شمرده است

شرح مرحوم مغنیه

الّلهمّ إنّك تعلم أنّه لم يكن الّذي كان منّا منافسة في سلطان و لا التماس شي ء من فضول الحطام، و لكن لنردّ المعالم من دينك، و نظهر الإصلاح في بلادك. فيأمن المظلومون من عبادك، و تقام المعطّلة من حدودك.

المعنى

(اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا) في حرب الجمل و صفين (منافسة في سلطان، و لا التماس شي ء من فضول الحطام). حاشا لعلي ان ينجرف مع الأهواء و حب المناصب و الأموال.. كلا و ألف كلا، انها في نظره من النوافل و التوافه.. حتى الدنيا بكاملها عنده كعفطة عنز، او ورقة في فم جرادة تقضمها الا ان يقيم حقا او يدفع باطلا.. إن الخلافة عند علي وسيلة لا غاية، و أداة لتحقيق ما أشار اليه بقوله: 1- (لنرد المعالم من دينك). انه يقبل الخلافة ليسترد الاسلام سيرته الأولى التي رسمها و سار عليها رسول اللّه (ص).

2- (و نظهر الاصلاح في بلادك) و الاصلاح في نظر الإمام هو أن (يأمن المظلوم) على نفسه و حريته، و ماله و مكاسبه، و لا يخشى الطغاة و المستغلين (و تقام المعطلة من حدودك). و لا تختص حدود اللّه سبحانه بجلد الزاني و قطع السارق، بل تشمل كل محظور، و أكبر المحظورات السيطرة على العباد، و إشاعة الفساد، و التحكم بالأموال و المقدرات، و ترويع الآمنين، و استغلال المعدمين، و تضليل البسطاء بالتمويه و الدعايات الكاذبة، و اتهام الأحرار زورا و بهتانا.

شرح منهاج البراعة خویی

اللّهم إنّك قد تعلم إنّه لم يكن الّذي كان منّا منافسة في سلطان، و لا التماس شي ء من فضول الحطام، و لكن لنردّ المعالم من دينك، و نظهر الإصلاح في بلادك، فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك

اللغة

(المنافسة) المغالبة في الشي ء النّفيس و (الحطام) ما تكسّر من اليبس

المعنى

ثمّ نبّه على برائة ساحته و تزكية نفسه في أمر الخلافة فقال (اللّهمّ انّك تعلم انّه لم يكن الذى كان) وقع (منّا) و هو الرّغبة في الخلافة أو الحروب أو الجميع (منافسة في سلطان) و حرصا عليه (و التماس شي ء من فضول الحطام) أى طلبا لشي ء من زخارف الدّنيا و زينتها السّاقطة عن درجة الاعتبار الغير المحتاج إليها (و لكن لنردّ المعالم من دينك) أى الآثار الّتي يهتدى بها فيه (و نظهر الاصلاح في بلادك) و نرفع الفساد عنها (فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك) و لا يخفى ما في هذه الجمل من التّعريض على المتقدّمين المنتحلين للخلافة و الاشارة إلى أنّ طلبهم لها إنّما كان تنافسا في الملك و السّلطنة، و رغبة في القنيات الدّنيويّة، و إلى أنّ أنوار الدّين في زمانهم قد انطمست، و آثار الشّرع المبين قد اندرست، و أنّه شاع الفساد في البلاد و غلب الجور و الظّلم على العباد و تعطّل الحدود و الأحكام و تغيّر الحلال و الحرام.

شرح لاهیجی

اللّهمّ انّك قد تعلم انّه لم يكن الّذى كان منّا منافسة فى سلطان و لا التماس شي ء من فضول الحطام و لكن لنردّ المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك فيامن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك يعنى بار خدايا بتحقيق كه تو مى دانى كه نبود آن چه كه واقع شد از ما از مجاهده از جهة رغبت در سلطنت و پادشاهى و نه خواهش چيزى از زيادتيهاى متاع دنيوى و ليكن از براى اين بود كه برگردانم علامات دين تو را كه برده اند و ظاهر سازم اصلاح در ميان عباد را در شهرهاى تو تا ايمن گردند مظلومان بندگان تو از ظالمان و تا برپا داشته شود فروگذاشته شده از حدود و احكام تو

شرح ابن ابی الحدید

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ

المعنی

ثم ذكر أن الحروب التي كانت منه لم تكن طلبا للملك و لا منافسة على الدنيا و لكن لتقام حدود الله على وجهها و يجري أمر الشريعة و الرعية على ما كان يجري عليه أيام النبوة 

شرح نهج البلاغه منظوم

ألّلهمّ إنّك تعلم أنّه لم يكن الّذى كان منّا منافسة فى سلطان، و لا التماس شي ء من فضول الحطام، و لكن لنردّ المعالم من دينك، و نظهر الأصلاح فى بلادك، فيأمن المظلومون من عبادك، و تقام المعطّلة من حدودك.

ترجمه

خدايا تو مى دانى كه آنچه (از پيكارهاى خونين) كه از ما صادر شدند براى ميل و رغبت به سلطنت، و نه براى در خواست چيزى از متاع دنيا بود، بلكه براى اين بود كه نشانه هاى دين را (كه محو شده و از جاى خود كنده شده بود) بجاى خود باز گردانده، و اصلاح را در شهرهاى تو پديد آورده امنيّت بندگان مظلوم و ستمكش تو را بر قرار، و دستورات پايمال شده ات را پايدار سازم.

نظم

  • خداوندا تو دانى كآنچه از ماشده پيدا نبوده بهر دنيا
  • هر آن جنگ و جدل كز ما زده سرنبوده بهر مال و ملك و كشور
  • ولى بد بهر آن كز دين معالم عيان گردد شود محكم دعائم
  • بشر باز آيد از هر شرك و مستىگرايد سوى علم و حق پرستى
  • نمايم شهرهايت نيك اصلاح كشانم بندگانت سوى افلاح
  • بمهد امن آسانيد مردمشود ظلم از جهان يكبارگى گم
  • حدود دين كه مانده است آن معطّل بپا دارم بطرزى نيك و اكمل

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
Powered by TayaCMS