شرح مناجات شعبانیه قسمت هفدهم

شرح مناجات شعبانیه قسمت هفدهم  

قسمت هفدهم

اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَکَ وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه، اِلهی هَبْ لی قَلْبًا یُدْنیهِمِنکَ شَوقُهُ وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّهُ.

معبود من! نظری به من فرما، مانند نظر کردنت به کسی که چون ندایشانمی کنی، اجابتت می کنند، و به کمک و یاری تو اطاعتت می کنند ای نزدیکیکه از آنکه فریفته ات شده است دور نمی باشی و ای بخشنده ای که در حقآنکه به اجر و پاداشت امید بست، بخل نمی ورزی معبود من! قلبی عطایم فرماکه شوقش او را به تو نزدیک سازد و زبانی که صدق او به سویت بالا آید ونظری که حقش موجب قرب درگاهت شود.

نکاتی از این فراز

1. تقاضای توفیق در اجابت دعوت خداوند؛

2. استعانت از حق تعالی در اطاعت او ؛

3. نزدیکی خداوند به بندگان شیفته اش ؛

4. ضایع نکردن اجر و پاداش سعی کنندگان ؛

5. درخواست شوق از خداوند؛

6 . از خداوند زبانی راستگو مسئلت نمودن؛

7. درخواست تقرب به سبب نظری شایسته و نیکو.

«اِلهی اُنْظُر اِلَیَّ نَظَرَ مَن ...».

تقاضای توفیق در اجابت نداهای خداوند

خداوند بندگانی دارد که همواره چشم بر اشاره ای و ندایی از ناحیه حضرت دوستدارند، تا در پی آن به سر بدوند و اجابتش نمایند. زمزمه همیشگی شان این است که:

«از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن»

بدیهی است اجابت ندا و دعوت حضرت دوست، چیزی جز، حیات ابدیبرای اجابت کننده به همراه نخواهد داشت. چنانچه قرآن کریم می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ. (انفال: 24)

ای اهل ایمان، چون خدا و رسول، شما را می خوانند و دعوت می کنند،اجابت کنید تا به حیات ابد برسید.

عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا

می زند هر دم صلایی(116): سارِعُوا نَحْوَ اللِّقا(117)

آید از غیب این ندا هر دم به روح خاکیان سوی بزم عشق آید هر که می جوید خدا

هر که نوشد جرعه ای زان، زنده گردد جاودان هر که گردد مست از آن یابد بقا اندر فنا

فیض کاشانی

«وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ...».

استعانت از خدا

بدون دستگیری و استعانت خداوند، هیچ کاری ممکن نمی باشد. ما در شبانهروز، حداقل ده بار در نمازهای یومیه از پروردگارمان، کمک و یاری طلبیده وعرض می کنیم: «... وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ؛ تنها از تو مدد و یاری می جوییم». اطاعت از خداوندنیز بی استعانت حق ناممکن است؛ و همین دغدغه خاطر سبب شده است تامناجات کننده در این فراز از دعا، در عبادت و اطاعت پروردگارش، از ذاتمقدسش طلب دستگیری و امداد نماید.

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

پیاده می روم و همرهان سوارانند

حافظ

«یا قَریباً لا یَبْعُدُ...».

نزدیکی خداوند به دوستداران خود

آنکه شیفته و شیدای پروردگارش می شود، او را به خود نزدیک می بیند ومی تواند او را احساس نماید، در نتیجه، شیفتگی خود را حاصل تخیل وخیال ورزی نمی داند، بلکه حقیقت و جمال بی زوالی را درک و حس نموده و دربرابرش ابراز شیدایی می نماید.

خیال روی تو در هر طریق، همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

خداوند در میان جان عاشق حضور دارد و نیازی به گرد جهان گشتن برایدیدارش نمی باشد:

دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری

که خبر نبود دل را که تو در میان جانی

عطار

«یا جَوادا لا یَبْخُل عَمَّن...».

امید ثواب و پاداش از خدا

پروردگار، دریای بی پایان جود و سخاوت است و آنانی را که به امید دریافتثواب و پاداشش کاری انجام می دهند، بی نصیب نمی گذارد، حتی آنان که برایدنیا سعی می نمایند از دریافت موهبت دنیوی خداوند بی بهره نمی گردند.

برای اثبات این سخن و مدعا، از آیات قرآنی ذیل مدد می جوییم:

وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُوءْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُوءْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِیالشّاکِرینَ. (آل عمران: 145)

آنکه به دنبال ثواب و نعمت دنیوی باشد، او را عطا خواهیم کرد و آنکه ثوابآخرت را می طلبد، او را نیز برخوردار خواهیم نمود و به زودی پاداششاکرین را خواهیم داد.

در سوره نساء آیه 134 نیز می فرماید: «مَنْ کانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیاوَ اْلآخِرَةِ وَ کانَ اللّهُ سَمیعًا بَصیرًا؛ هر که ثواب و نعمت دنیا را طالب است ـ بداند که ـ پس نزدخداوند، ثواب دنیا و آخرت موجود است و خداوند، شنوا و بیناست».

پس خداوند اجر و پاداش کسی را ضایع نمی فرماید، ولی این نکته را نیز تذکرداده که ثواب و اجر اخروی بهتر از پاداش دنیوی است:

وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی اْلأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُوَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ وَ َلأَجْرُ اْلآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ.(یوسف: 56 و 57)

و این چنین بود که یوسف را در زمین، متمکن ساختیم که هر جا خواهد،فرمانروایی کند. هر که را بخواهیم، رحمت خود را نصیب او سازیم و ما اجردنیوی نیکوکاران را ضایع نمی سازیم. و اما اجر اخروی و ثواب آخرت، برایمؤمنین و متقین، بهتر و نیکوتر است.

حاصل سخن آنکه، کسی که به امید دریافت ثواب چه در امر دنیا و چه در امرآخرت به خدا امید می بندد و دست های خویش را به طرفش دراز می کند، نهناامید برخواهد گشت و نه تهی دست.

برآمد تهی دست های نیاز

ز رحمت نگردد تهیدست باز

مپندار از آن در که هرگز نبست

که نومید گردد، برآورده دست

سعدی

«اِلهی هَبْ لی قَلْباً یُدْنیهَ مِنْکَ شَوْقَه».

مرکب راهوار شوق

در تاج خسروان به حقارت نظر کنم

تا شوق روی توست مها طوق گردنم

مولانا

مرکب هایی که آدمی را به مقام قرب و دیدار خداوند می رسانند، فراوانند،همانند: مرکب علم، مرکب عبادت، مرکب اشک و مرکب شوق و مانند آنها. ولیاینان در ایفای نقش، یکسان نمی باشند در این میان، تنها اندکی از آنها، نقشاعجاب آور و تأثیر بسیار سریع در سیر دادن آدمی به طرف معبودش دارند که ازجمله آنها «مرکب راهوار شوق» می باشد.

دست در زن به شوق دوست که اوست

بهر معراج اهل عشق بُراق(118)

چون به درگاه یار یابی بارپس تو بینی به دیده عشاق

که جهان مظهرست و ظاهر، دوست همه عالم پر از تجلی اوست

کمال الدین حسین خوارزمی

یحیی بن معاذ گوید: «علامت شوق، آن است که جوارح، از شهواتبازداری».(119) و جنید گوید: «از سرّی شنیدم که گفت: شوق برترین مقام عارف بُوَد».

ز شوقت آمدم در عالم خاک

ز شوقت می روم تا عالم پاک

ز شوقت در کفن خفتم به نازم

ز شوقت در قیامت سرفرازم

اگر هر ذره من گوش گردد

زشوق نام تو مدهوش گردد

عطار

و نیز در معنای شوق گفته شده است که: «شوق مرکبی است که قاصدان کعبهمراد را به مقصود می رساند و دوام آن با دوام محبت پیوسته است. ذوالنُّون گوید:شوق برترین درجات و عالی ترین مقامات است».(120)

موهبت شوق، از جمله مواهبی است که علی علیه السلام در دعای کمیل ازپروردگارش مسئلت نموده است: «وَ اشْتاقَ اَلی قُرْبِکَ فی الْمُشتاقین؛ پروردگارا! آنگونه ام قرار ده که با شوق و به همراه مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم».

و در مناجات دوازدهم از مناجات های خمسة عشر نیز می خوانیم: «اَلهیفَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوقِ اِلَیْکَ فِی حَدائِقِ صُدورِهِم؛ پروردگارا! ما را از آنانیقرار ده که نهال های شوق لقایت در باغ دل هایشان سبز و خرم گشته است».

شعیب علیه السلام چندان گریست که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد. دیگرباره بگریست چندان که نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد، دگر بار گریست،تا نابینا شد.

خدای تعالی وحی فرستاد و گفت: اگر این گریستن از امید بهشت است، منبهشت را بر تو مباح کردم و اگر از بیم دوزخ است، تو را ایمن کردم. گفت: یا رب!از شوق توست. فرمود: از بهر این شوق تو بود که پیغامبر و کلیم خویش، موسیرا ده سال خادم تو کردم.(121)

بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست

تا جان خود بر آتش رویش کنم سِپَند

حافظ

خدای من! اگر چه می دانم که گوهر شوق، در خور هر صدفی نمی باشد، و درهر جانی جای نخواهد گرفت، ولی در اینکه این مروارید به کدام صدف تعلقگیرد، تنها ذره ای از توجه و عنایت تو شرط است، پروردگارا! زمان مناجات استو خوشدلی ؛ و به گفته حافظ:

زمان خوشدلی دریاب و دُر یاب

که دائم در صدف گوهر نباشد

حافظ

ما بندگانی هستیم، محتاج به رحمت و سر تا پا فقر و نیاز، و چه ثروتی بالاتر ازشوق به جمالت؟ این موهبت را از ما دریغ مدار!

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه

پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم

حافظ

پروردگارا! کدام بنده توست که این سخن تو را استماع نماید و پس از آنشرمنده نگردد و آتش شوق تو در دلش شعله ور نگردد؟ «یا داود! اگر بدانند آنگروه که از من برگشته اند چگونه منتظر ایشانم در اینکه چگونه، رفق و مدارایم،شاملشان است، همه از شوق بمیرندی و اندام های ایشان از دوستی من پاره پارهگردیدی. یا داود! این ارادت و شوق من است نسبت به آن کسی که از من برگشتهباشد. اما آنکه مرا جوید و مرا خواهد، شوق و ارادتم به او چون خواهد بود؟!».(122)

سخنی از غزالی درباره شوق

غزالی در کتاب «کیمیای سعادت» در مقام بیان فضیلت و اهمیت شوق چنین می گوید:

«بدانکه هر که محبت، انکار کرد، شوق نیز انکار کرد، در دعای رسول صلی الله علیه و آله است: «اَسْئَلُکَ الشَّوْقَ اِلی لِقائِکَ وَ لَذَّةَ النَّظَرِ اِلی وَجْهِکَ الْکَریم؛ مسئلت می کنم از تو، شوقدیدارت را و لذت نظر به روی کریمت را.» و گفت: خدای تعالی گوید: «طالَ شَوْقَ الابْرارِاِلی لِقائی وَ اِنّی اِلی لِقائِهِم لاشَدُّ شَوْقاً؛ شوق نیکان به دیدارم طول کشید و به درستی که من بهایشان مشتاق ترم از ایشان نسبت به من».

... همه محبان حق تعالی در این جهان و در آن جهان، میان انس و شوقمی گردند. خدای تعالی گفت: «یا داود!اهل زمین را خبر ده از من که دوست آنم کهمرا دوست دارد و همنشین آنم که با من به خلوت بنشیند، و مونس آنم که به یاد منانس گیرد و رفیق آنم که با من رفیق باشد و فرمان بردار آنم که مرا فرمان برد، و هیچبنده ای مرا دوست ندارد مگر آنکه او را دوست می دارم و بر دیگران مقدمش می دارم.

ای اهل زمین، روی به صحبت و مجالست من آورید و به من انس گیرید تا منبه شما انس گیرم، که من طینت دوستان خویش را از طینت ابراهیم، دوست خودآفریدم و موسی همراز من و محمد برگزیده من. و اما دل مشتاقان خویش از نورخود آفریدم و به جلال خود پروردم. و به بعضی انبیا وحی آمد که:

«مرا بندگانند که مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و آرزومند منندو من آرزومند ایشان، مرا یاد کنند و من ایشان را یاد کنم، نظر ایشان به من است ونظر من به ایشان، اگر شما نیز راه ایشان گیرید، شما را دوست گیرم».(123)

به خاک حافظ اگر یار بگذرد چو باد

ز شوق در آن تنگنا کفن بدرم

« ... وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صَدْقُهُ».

زبانی راستگو عطایم کن

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق، جهانی ارزد

مشنو ار در سخنم فایده دوجْهانی نیست

سعدی

مناسب است سخن آغازین درباره اهمیت صدق و راستگویی، دعایی درهمین زمینه باشد که قرآن کریم به ما تعلیم داده است:

قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَسُلْطانًا نَصیرًا. (اسرا: 80)

بگو ای رسول! پروردگارا مرا در هر کاری با صداقت وارد کن و با صداقتخارج فرما، و برای من از جانب خودت، بصیرت و یاوری برایم قرار ده.

راستگویی و صداقت در بیان، از نیکوترین صفات ـ و چنانچه اشاره خواهد شد ـیکی از صفات لازم پیامبری است که در هر کس محقق شود، در واقع، دریچه ای ازنبوت به رویش گشوده شده است. راستگو بودن از خصال پسندیده ای است که عقل ووجدان نیز در کنار شرع، به نیکویی آن حکم می کند، همان گونه که اگر شرعی هم در کارنبود، عقل و وجدان به تنهایی به زشتی دورویی و دروغ، اذعان می نمودند.

نبی اکرم صلی الله علیه و آله آن گاه که در مقام نقل کرامت و ذکر ستایش از صحابی پاکباختهخویش، ابوذر غفاری قرار می گیرد، این گونه او را می ستاید:

«آسمان، سایه نینداخته است و زمین در برنگرفته است کسی را که راستگوتراز اباذر باشد».(124)

نخستین وصف خوبان راستگویی است

نکو بشنو که این وصف نکویی است

کسی را کاین نکویی در زبان است

ز هر نیکویی اندر وی نشان است

دلی کز عشق، روشن آفتاب است

فروغش بر زبان، صدق و صواب است

هر آن نقشی درون دل نهان است

بر آن آیینه روشن زبان است

همان پاکیزگان، کز صفحه دل

به غیر از نقش حق، کردند باطل

سخن از حسن آن رخسار گویند

از آن صدق است، هر گفتار گویند

حکیم الهی قمشه ای

کاشانی گوید:

«مراد از صدق، فضیلتی است راسخ در نَفْس آدمی که در اثر آن، ظاهر و باطنآدمی با هم مطابق شده و اقوالش موافق نیات او و افعالش مطابق احوال او خواهدگشت. و آن چنان که می نماید، در واقع نیز همان گونه خواهد بود».(125)

درباره صداقت و راستگویی در قرآن و حدیث،بسیار تأکید شده است که دراینجا به برخی از این آیات و روایات اشاره خواهیم کرد:

«یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید، تقوی پیشهکنید و با راستگویان باشید». (توبه: 119)

قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُخالِدینَ فیها أَبَدًا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ. (مائده: 119)

خداوند فرمود: امروز ـ روز قیامت ـ روزی است که صداقت راستگویان بهکارشان آمد، و به حالشان نافع خواهد بود. آنها از بهشتی برخوردار خواهندشد که از زیر درختانش، نهرها جاری است و برای ابد در آن خواهند ماند.هم خدا از آنها راضی می باشد و هم آنها از خدایشان راضیند. این است همانرستگاری بزرگ.

وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ. (یونس: 2)

و بشارت ده مؤمنان را به اینکه برای آنان نزد پروردگارشان قدم صادقانه ثبتشده است.

تو لحد خویش را پر کن از زر صدق

پر مکنش از مس شهوت و حرص و حسد

مولانا

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلّ لَمْ یَبْعَثُ نَبِیّاً اِلا بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِاِلَی الْبِرِّ وَ الْفاجِرِ؛ به درستی که خدای عزوجل هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود، مگر آنکه بایددارای صداقت درگفتار بوده و اهل ادای امانت به صاحبش باشند، چه اینکه صاحبش نیکوکارباشد، و چه بدکار باشد».(126)

و باز فرمود: «لا تَنْظُرُوا اِلی طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ، فَاِنَّ ذلِکَ شَیْ ءٌ قَدْ اِعتادَه، فَلَوْتَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذلِکَ وَ لکِن اُنْظُرُوا اِلی صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اَداءِ اَمانَتِهِ؛ نگاه به رکوع و سجود طولانیشخص نکنید؛ زیرا چه بسا این کار برایش عادت شده باشد که اگر ترک کند به وحشت می افتد،بلکه نگاه کنید به راستگویی و امانتداری او».(127)

حکایتی کوتاه

امام صادق علیه السلام فرمود: همانا، اسماعیل ـ که در قرآن به عنوان یکی ازنیکان معرفیشده ـ «صادق الوعد» ـ یعنی راستگو در انجام وعده ـ نامیده شد، با مردی در جاییوعده گذاشت، و به خاطر انجام وعده اش به مدت یک سال در آن مکان، رفت وبرگشت، تا پس از یک سال، بالاخره با آن مرد ملاقات نمود و به او گفت: هموارهدر این یک سال در انتظار تو بودم که به وعده ام عمل نمایم. و به همین سبب،خدای عزوجل او را صادق الوعد نامید.(128)

مرد باید که راستگو باشد

ور ببارد بلا بر او چو تگرگ

نام مردی بر او دروغ بود

کش نباشد به راست گفتن برگ

راستی را تو اعتدالی دان

که ازو شاخ خشک گیرد برگ

سخن راست گو، مترس که راست

نبرد روزی و نیارد برگ

جمال الدین اصفهانی

از فراز مذکور در مناجات که مسئلت می کند: «زبانی عطایم فرما که صدق آنبه طرف تو بالا آید» این گونه استفاده می شود که صدق با پروردگار عالم سنخیتو مشابهتی تام دارد، زیرادر این فراز اشاره شده است که صدق به طرف حق تعالیصعود می کند و این نیست مگر به سبب جایگاه رفیع صداقت و هم نشینی او باخداوند، که به حکم: «نوریان مر نوریان را جاذبند».(129) آنکه نور است، جذبمی کند هر آنچه را که از جنس نور است. این فراز از مناجات خود از مصادیق آیهکریمه ذیل است که می فرماید:

إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ. (فاطر: 10)

به سوی او کلام پاکیزه و نیکو بالا می رود، و عمل صالح و نیکو، آن را مرتفعمی گرداند.

از خصالی که در کرام(130) بود

هیچ بهتر ز راستگویی نیست

وز فعالی که با لئام(131) بود بَتَر از کذب و از دورویی نیست

حسین بن اسعد دهستانی

«وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ».

نگاهی شایسته به خداوند و تقرب جستن به او

بسیاری از نگاه های ما به پروردگارمان، هرگز شایسته مقامش نیست و دوری مانرا از حضرتش سبب خواهد شد. قضاوت های عجولانه مان، نگاه مشکوک مان درانجام وعده هایش، نگاه بد بینی نسبت به مهر و رحمت فراگیرش، نگاه مأیوسانهمان به حصول امداد و فرج بهنگام حضرتش در سختی ها و شداید و مانند آنها،همه و همه نظرهای ناشایست ما به مقام پروردگاریش می باشد. اما آنچه که نظرشایسته و به تعبیر این بخش از مناجات «حق نظر» به مقام کبریایی اش استقضاوتی صحیح و نیکو نسبت به همه افعال او و اعتمادی کامل به انجام وعده هایاو، و یقینی نیکو به امدادهای غیبی به موقع حضرتش و ده ها نمونه از این دستمی باشد، که چنین نگاهی قرب آدمی را، به مقام خداوندش سبب خواهد شد.

پروردگارا! آن نگاه، عطایمان فرما که شایسته مقام ربوبی بی زوال توست، وبهره ما را از چنین نگاهی، تقرب به آستانت قرار ده!

پاورقی:

 

116. ندا.

117. سرعت بگیرد به سوی دیدار.

118. مرکب.

119. رساله قشیریه، صص 567 و 576 و 580.

120. سید جعفر سجادی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 291.

121. رساله قشیریه، ص 582.

122. همان، ص 581.

123. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، صص 982 ـ 984.

124. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 167.

125. سید جعفر سجادی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 302.

126. سفینة البحار، ج 3، ص 49 (ماده صدق).

127. همان، صص 49 و 50.

128. اصول کافی، ج 3، ص 164.

129. نوریان مر نوریان را جاذبندناریان مر ناریان را طالبند

(مولانا)

130. انسان های کریم.

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مقالاتی که اخیرا مشاهده شده اند.

No image

مرگ و فرصتها - جلسه دوم

معنی ایمان

معنی ایمان

معانی اسماء خدا

معانی اسماء خدا

فضل و رحمت الهی

فضل و رحمت الهی

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʅ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(5)

عبادت بدون بینش آنان برخی را به اشتباه می انداخت و خطر اشاعه ی این مرض مسری در جامعه بود. امام علی(علیه السلام) به این خطر بیم می داد، آن حضرت(علیه السلام) شنید که مردی از خوارج شب بیدار است و به دعا و تلاوت قرآن مشغول است؛ امام فرمودند:« به یقین خفتن به که با دودلی نمازگزاردن» (نهج البلاغه، حکمت97).
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʁ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (1)

نهج البلاغه، مشهورترین و ماندگارترین اثر سید رضی(قدس سره) است، که آن را در سال 400 هجری قمری، شش سال پیش از وفات خود با استفاده از دانش وسیع و ذوق سرشار و گزینش نیکوی ادبی، از میان خطبه ها، نامه ها، وصیت نامه ها و کلمات کوتاه حکمت آمیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) گردآوری نموده است.
Powered by TayaCMS