عزت مداری(2)

عزت مداری(2)

یا لطیف

سخنرانی حجة الاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: عزت مداری ( قسمت دوم )

عزت واقعی نزد خداست : یا ذالجلالِ والاکرام . اگر کسی واقعاً به دنبال عزت باشد، باید به مرکز عزت وصل شود. عزت های دیگر از نوع اصل نیستند ؛ اعتباری هم ندارند. چون صاحب عزت خداست ، اگر از صاحبش مالکیت عزت را کسب کردی ، برای خودت است . اما اگر از مردم که صاحب عزت نیستند ، عزت کسب کردی ، این عزت خیلی راحت توسط همین مردم گرفته می شود و برگردانده می شود و چه بسا به حالت ذلت برگردانده شود.

عزت را می توان به دو نوع تقسیم کرد :

1- عزت مجازی

کسی که در ذهن خودش بپندارد صاحب عزت است. فکر می کند همه باید به او احترام بگذارند ! این نوع شامل دو قسمت شخصی و باطنی است. در مجازی شخصی ، "من" تصور می کنم باید اینچنین و آنچنان باشد، در حالی که اصلاً از این خبرها نیست ! وقتی می گوییم یا ذالجلال و الاکرام ؛ یعنی ابهت و عظمت نزد خداست. ما مجازاً می پنداریم که صاحب عزت هستیم.

الَم ترَ کیف فعل ربُک بعادِ .. إرَمَ ذات العِماد .. الذین جابوالصخر بالواد .. می فرماید دیدید با آن ها چه کردیم ؟؟ یک پشه وارد بینی نمرود شد و مرگش را باعث شد. نمرود را تیر و آهن خرجش نمی کنیم. یک پشه ! تا بفهمد صاحب عزت خداست.

در عزت های مجازی باطنی ممکن است واقعاً هم اینطور باشد که نزد مردم عزیز باشد. ولی چون مجازی است، اعتباری بر این عزت نیست. خیلی راحت می تواند به ذلت بیانجامد. عزتی که از مردم گرفته می شود اینگونه است؛ در یک لحظه اتفاقی می افتد که چیزی از آن بر جای نمی ماند.

2- عزت حقیقی

بر دو قسم باطنی و ظاهری است. چون نزد خدا عزیز است، نزد مردم هم عزیز می شود. گاهی اوقات ظاهری دارد و گاهی هم ندارد. مثل شیخ انصاری همدانی، مرحوم ابوالقاسم فردوسی و .. که در دنیا عزت ظاهری به آن ها نمی رسد، اما عزت باطنی را دارا هستند. این دیگر مصلحت خداست. عده ای ممکن است از عزت ظاهری بهره نبرند به این دلیل که شاید ظرفیش را ندارند. امام سجاد(ع) می فرمایند مرا عزیز مکن مگر آنکه بیشتر از آنچه در نزد خلق عزت دارم، نزد تو عزت داشته باشم.

به اندازه ای که عزت دارد ، به او عزت نمی دهند. لذا از پیامبر اکرم (ص) روایت داریم که اولیاء خدا در گمنامی می میرند. ممکن است بگویند این ولی خدا خیلی مشهور است. شده است شیخ رجبعلی خیاط، مرحوم قاضی ، و .. . می فرمایند مشهور نیست، این هم گمنام است ! این را هم نمی شناسید. حضرت علامه طباطبایی بارها فرمودند مرحوم نراقین شناخته نشدند و از دنیا رفتند. ( نراقین : حاج ملا مهدی نراقی صاحب جامع السعادات و حاج ملا احمد صاحب معراج السعادة ) این ها را همه می شناسند . حداقل تمام کسانی که بر روی اخلاق کار می کنند، پایه را از این ها گرفته اند. اما فرمودند این ها باز گمنام اند. یعنی خیلی کمتر از آنچه که هستند ، عزت ظاهری گرفتند. این ها دیگر مصالح خداوند تبارک و تعالی است.

چند نکته :

آقا اباعبدالله(ع) می فرمایند اتقوا عن مواضع التهم . از جاهایی که تهمت می خورید، پرهیز کنید. این یک تذکر اجتماعی است، نه اخلاقی. فقط یک جا واجب ست که خودت را دور نکنی ؛ جایی که تکلیف باشد.

ممکن است کسی بگوید من از همه چیز و همه جا کناره می گیرم تا در موضع تهمت نباشم ! ، اگر اینطور باشد پس هیچ کس نباید هیچ مسئولیتی قبول کند ! چون مسئولیت تهمت می آورد. در جاهایی که تکلیف نیست، می فرمایند گاهی اوقات تقوا نداشتن شما در مسائل اجتماعی باعث ذلیل شدن شما می شود. آقا اباعبدالله (ع) یکی از نمونه هایش را اینگونه می فرمایند که با کسی نزدیک هستی، ولی قابل اعتماد نیست ، کسی است که وقتی به تو نزدیک می شود اشکلات و ایرادهایت را می گیرد و به بقیه می گوید. اگر به او نزدیک شدی و ذلیل شدی، خودت را ملامت کن، نه خدا را.

این ها را رها کن. این الان برای تو موضع تهمت است. مگر اینکه تکلیف باشد و این را هم باید با چند نفر مشورت کنی، اگر تکلیف بود پایش بایست و اگر نبود، باید فاصله بگیری.

این قول معصوم(ع) است که اگر کسی نزد تو آمد و دیدی بدگویی خواهر و برادر مؤمنت را می کند، شک نکن که عیب تو را نیز نزد دیگران خواهد برد.

از این ها فاصله بگیر ؛ از اهل غیبت ، هتاک ها ، از کسانی که به راحتی تهمت می زنند ، آبرو می برند. ولو دوست نزدیکت باشد. چون آبروی تو را هم خواهند برد.

حتی می فرمایند از کلمات ایهام دار که تو را در موضع تهمت قرار می دهد، پرهیز کن.

احتیاط و التماس

عذرخواهی تیغ دو دم است ؛ هم می تواند تو را عزیز کند و هم ذلیل.

می فرمایند عذرخواهی در یک صورت از عزت تو می کاهد ؛ در صورتی که عامدانه اشتباه کرده باشی. احتیاط کن ، تعمداً اشتباه نکن تا مجبور به التماس نشوی !

 عذرخواهی کردن یک فرهنگ مثبت است. می فرمایند اگر جایی غیرعامدانه اشتباه کردی، عذر خواهی برایت عزت هم می آورد.

یکی از مشکلات جامعه ی امروز ما نبود فرهنگ عذرخواهی و پذیرفتن اشتباه است. نهادینه نشده است. در روایات داریم یکی از معانی استغفار این است که هر از چند گاهی از خدا بابت گناهانی که نمی دانستید و مرتکب شدید ، عذرخواهی کنید. اهل بیت علیهم السلام عذرخواهی هایشان بابت قصورشان است، بابت اینکه بیشتر هم می توانستم و نکردم !

چقدر کریم است کسی که محبت می کند و عذرخواهی هم می کند؛ این از درجات کرامت، بزرگواری و عزت مداری است.

3- ذلت پذیری در حالی که عزت نزد خداست

گاهی اوقات ما تواضع و ذلت را اشتباه می گیریم ! موضع مؤمن زمانی مشخص می شود که بین این دو یک مرز قطوری بکشد که این دو از هم تمیز پیدا کند. تا یک حدی باید با تواضع جلو رفت، تا جایی که به ذلت کشیده نشود. در روایت داریم در مقابل متکبران، کبر عبادت است ! شما مجاز نیستید شأن انسان را بخاطر هیچ کدام از مسائل مادی نازل کنید. مگر به خاطر مسائل معنوی که می شود بحث تواضع.

4- قائل شدن عزت و آبرو برای مردم و حسن ظن

این ها برای انسان عزت می آورد. وقتی انسان چشمش را بر خطاهای مردم می بندد، خداوند بسیار زیاد به او عزت می دهد. امام فرمودند حتی اگر دیدی کسی به محل فسادی وارد می شود، برای خودت دلیل بیاور که نرفته ! خودت را توجیه کن.

5- خضوع در برابر اولیاء خدا باعث عزت می شود.

اگر انسانی خضوع و خشوع و تواضع ولی خدا را درک نکرد، یقیناً به ذلت دشمنان خدا دچار خواهد شد. همانطور که ابن عمر در مقابل تواضع امیرالمؤمنین – ولی خدا – با دست آقا(ع) بیعت نکرد، مجبور شد با پای حجاج سَقَفی ِ خونخوار بیعت کند ! آقا امیرالمؤمنین فرمودند قدر مرا ندانستید و به کسی دچار شدید که حتی شب هم در خانه تان ایمن نیستید ! اگر در مقابل دوستان خدا خضوع نشان ندهی، گرفتار دشمنان خدا می شوی و عزتت را از دست می دهی.

مؤلفه های عزت از دیدگاه قرآن و روایات

نگاه ملوکانه به دنیا برای انسان عزت نمی آورد.

ملوکانه زندگی کردن و نگاه اشرافی نسبت به دنیا باعث عزت نمی شود. بزرگترین کاخ های جهان نمی تواند انسان را به خضوع وادار کند، آنقدری که زهد و کوچکی خانه ی حضرت امام دنیا را به تعجب وا داشت. اسلام عزت را در روح بزرگ می داند. کسانی که در طول تاریخ اسلام را عزیز کردند، کسانی بودند که بسیار ساده زندگی می کردند. و حتی در غیر اسلام. گاندی، گاندی شد بخاطر زهدش. اینها کسانی بودند که بخاطر روح بزرگشان عزتمند شدند. لذا این دستورالعمل اشرافی گری برای رسیدن به عزت اصلاً جواب نمی دهد ! امکانات ملوکانه تو را ارزشمند نمی کند مگر اینکه روحت ارزشمند باشد.

در قرآن کریم آمده است : عزیزٌ ذوانتقام .

خداوند عزیز است و صاحب انتقام. این دو با هم چه نسبتی دارند که با هم در قرآن وارد شده است ؟ این نسبت بر می گردد به صفت یاغیور ؛ خداوند غیور است. یعنی اگر ببیند می خواهی عزت را از غیر ِ خدا ، غیر عرش و غیر معنویات بگیری، می فرماید من عزیز هستم، غیرت دارم ، اجازه نمی دهم بنده ی من در خانه ی غیر از من ( پُست – پول – مقام - ... ) را بزند. اگر اینطور بشود بخاطر عزتم انتقام می گیرم و او را به زمین می زنم.

حجاج و یزید و هیتلر و چنگیز و .... الان کجا هستند ؟؟! هرکسی یادی از این ها می کند، لعن و نفرین هم پشتش هست. ذلت از این بیشتر ؟؟!

قرآن کریم عزت را در حلم می داند.

کسی گه صبر همراه با عقلانیت داشته باشد. در جای خودش صبر کند . ما این را عزیز می کنیم.

قرآن کریم عزت را در تقوا می داند.

عزت را در جهاد و شهادت می داند.

می فرماید کسی که حاضر باشد در راه خدا از جانش بگذرد، عزیزش می کنم.

چارلز دیکنز در جایی راجع به تاریخ کربلا می نویسد: تاریخ کربلا را خواندم، عده ای می گویند حسین برای مقام جنگید. در احوالات حسین(ع) دقت کردم. در اینکه زن و بچه اش را به همراه آورده، به هیچ دلیل عقلی نرسیدم که برای دنیا این کار را انجام داده باشد. حسین(ع) برای اسلام کشته شد و این حسین را در طول تاریخ برای غیر مسلمانان هم عزیز کرد.

کسی که تصور کند عقیده اش درست است و تا پای جان بر سر عقیده اش بماند، عزیز است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند این خوارجی که در جنگ می کشم ، عده ای از آن ها به بهشت می روند. چون فکر می کنند عقیده شان درست است.

عزت و گناه

گناه یک ذلت شخصی برای انسان می آورد ، یک ذلت اجتماعی و یک ذلت الهی. در اولی شخص از خودش بدش می آید. در ذلت اجتماعی گنه کار از چشم اجتماع می افتد، به او اعتماد ندارند، می گویند این شخص معصیت کسی را می کند که تمام نعمت ها را به او بخشیده، حالا من برای چه باید به او اعتماد کنم ؟؟! می گویند وقتی در مقابل این همه نعمت خداوند سر خم نکرده است، من چگونه توقع داشته باشم در مقابل محبت های من این گونه باشد ؟؟

ذلت الهی : گناه باعث می شود خداوند انسان را در این مسیر قرار دهد.

در نگین خاتم انگشتر امام مجتبی(ع)، امام باقر(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) این نقش بود : العزةُ لله.

در نگین انگشتر امام حسین(ع) که همان انگشتر به امام سجاد(ع) رسید، نوشته شده بود : إن الله بالغ امره. لذا آقا اباعبدالله بخاطر این نوع نگاه می شود مظهر عزت مداری جهانی.

انفعال در مقابل دشمنان برای انسان ذلت می آورد.

هر یک قدمی که انسان در مقابل دشمن منفعل می شود، دشمن یک قدم جلوتر می آید. در مسائل شخصی، معنوی، اجتماعی و سیاسی. عزت در این است که سرت را بالا بگیری، قائل به خودت باشی و بدانی می توانی اینکار را انجام دهی.

وقتی تصمیمی می گیری، به محض اینکه شیطان فشار آورد، اگر کمی کوتاه بیایی خراب تر می شود.

خُلق الانسان هلوعاً. انسان به گونه ای خلق شده است که سیری ناپذیر است. در مقابل دشمن نفس اگر یک قدم عقب بروی، او جلوتر می آید. تا هرجا که بروی، یک بهانه ای پیدا می کند. تو را رها نمی کند. حمله زیاد مهم نیست، پاتک دشمن مهم است ؛ اگر خاکریز اول را رد کرد، تا انتها پیش می آید !اولش را محکم بگیر و رها نکن.

انفعال یعنی عقب نشینی بدون منطق، بدون دلیل از روی احساسات و ضعف در مقابل دشمن. دشمن کیست ؟ قل اعوذ برب الناس/ ملک الناس / اله الناس / من شر الوسواس الخناس / اذی یوسوس فی صدور الناس / من الجنة و الناس. شیطان، من ، و دشمنان از جنس مردم.

بهترین دفاع، حمله است. در مسائل اعتقادی هم اینطور است.

عزت خودت را حفظ کن، توپ را در زمین دشمن نگاه دار ، قواعد بازی را تو تعیین کن، نه دشمن !

مقالات مرتبط

عزت مداریʁ)

عزت مداری(1)

در روزهایی قرار داریم که خاص است از این نظر که بحث هایی در مملکت هست که این بحث ها حد و مرز عزت مداری را بعضاً کم و زیاد معرفی می کند.
 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS