فاطمه (علیه السلام)

فاطمه (علیه السلام)
 

بیانات آیة الله العظمی وحید خراسانی مدظله در دیدار با خادمین فاطمیه1391

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین

امروز روز امام زمان است. جمعه بین ایام، مخصوص است به کسی که شمع جمع وجود است. وَذَكِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّه . این روز، سعادتی نصیب شما شده که لا تدرك ولا توصف. روز روزی است که مولود شخصی است که عصارۀ جمیع انبیا است و خلاصۀ جمیع اوصیا است: المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء ولدیه موجود آثار الأصفیاء. آن حضرت میلادش در روز جمعه بوده، ظهورش هم در روز جمعه خواهد بود. باز بین ساعات جمعه مهم ترین ساعت، این ساعت است؛ ساعت آخر این روز. این ساعتی است که دعایی در این ساعت خوانده می شود که عقل کمل در کلمه کلمۀ آن متحیر و مبهوت است و آن دعای سمات است. همچو روز جمعی که اسمی بر خودشان گذاشته اند- که مبادا این اسم قلم بخورد- اسمی که گفتنی نیست.

خدمت به فاطمه زهرا[را] نه من می فهمم نه تو، نه بزرگتر از ما ؛ چرا؟ چون إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْناس ... کلمه ای اعم و اشمل از کلمۀ ناس نیست؛ آن هم تمام طبقات. این بیان کسی است که لسان الله ناطق است؛ آن بیان این است: إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْناس فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا. تمام بشریت، افرادشان، بمراتبهم همه منقطع اند، مفتون اند، از معرفت او. کسی که در این حد است خدمت به او ساده نیست. خدا را شکر کنید. چرا؟ چون هر مطلبی باید توأم باشد با منطق.

ما بی خبریم چه در پیش داریم. روزی که امیرالمؤمنین باب مدینة علم النبی، باب الله الاعظم، برای روزی که ما همه در پیش داریم، بیانش این است: امان از بُعد سفر و کمی توشه. اگر کسی فکر کند، تأمل کند که چه در پیش است و چه باید برای آن روز تهیه بشود؛ ومِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ . بعد نوبت می رسد پس از آن برزخ به روزی که یک روزش پنجاه هزار سال است. بعد شروع می شود لا یتناهی مدةً، مدتی که حد ندارد. اگر بفهمد انسان چه در پیش دارد و چه هست و چه کرده آن هم در مقابل کی؟ در مقابل آن کسی که...

ما همه چه بودیم؟ قرآن بخوانید: این همه تأکید سرّش چیست؟ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیرا إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ...هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا. که بود که نه از لاشیء بلکه لا من شیء، ما را به وجود آورد؛ نطفۀ گندیده ای که در کمال قذارت بود به جایی رساند؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسان في أحسن تقویم. بعد چنین پیکری داد که چندین هزار سال بشر کار کرده هنوز از اسرار این پوست سر در نیاورده که این پوست چه جور کشیده شده، بعد چه کرده؟ یا من أظهر الجمیل وستر القبیح. ما همه که اینجا نشستیم یک کپسول قذارت ایم منتها همه را پنهان کرده؛ امعاء ، احشاء، همۀ قبائح را پوشانده زیر این پوست، بعد داده همچو جمالی که در جزء جزءش بشریت مبهوت است، بعد مغزی داده که هر گوشه ای از آن مغز غوغایی است. چراغ عقل را در همچو پیکره ای روشن کرده. بعد همین نطفه را به جایی رسانده که طرف خطاب خودش قرار داده؛ چه کرده با ما؟! وما قدروا الله حق قدره.

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه . اگر ما بفهمیم خواهیم فهمید: نه علمی است، نه عملی است، برای آن روزی که تمام انبیا و رسل همه نگران آن روز اند، هیچ نداریم، فقط امیدی که هست این است که یک زن، نه یک زن بلکه انسیه حوراء، مخلوق از نور عظمت الله، آن کسی که مایۀ جسمش از درخت طوبی است، مایۀ روحش از نور عظمت خداست، او باید به داد برسد، فقط دادرس اوست، آن وقتی که همۀ پیغمبران خدا بیچاره می شوند: فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ، همچو روزی وقتی همه بیچاره شدند گره گشای محشر یکنفر است، آن یکنفر هم کسی است که با پهلوی شکسته، با بازوی ورم کرده، آن هم چه کسی؟ کسی که چه باید گفت!!! وقتی قامت فی محرابها ترتعتد فرائصها من خشیة الله. نمازش همچو نمازی بود؛

کسی که تنها اوست که در بندگی خدا قدم گذاشت جای کسی که در قرآن یک سوره نازل شده سورۀ طه: طه ما أَنْزَلْنا عَلَیكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى . شأن نزول این سوره این است که خاتم النبیین آن قدر در محراب عبادت ایستاد که قدم ها ورم کرد. حالا فکر کنید: یک دختری که آمده به خانۀ شوهر به سن نه سالگی. در همچو سنینی در عبادت خدا کارش به جایی رسید که تورّم قدماها، پاها ورم کرد، شد عین خاتم، آن وقت همچو کسی می آید اما فقط شبحی، وقتی رفت از دار دنیا... . ما کجا فهمیدیم. پیغمبر که از دار دنیا رفت...[فاطمه زهرا-علیها السلام] با آن رشادت، با آن عظمت، قدم برداشتنش، حرف زدنش، تمام، انعکاس خاتم بود: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي . خلاصه پیغمبر قطعه شده، یک تکه زهرا است. آن وقت همچو بدنی با آن قدرت، با آن شهامت، شق القمری که کرد که تمام فقها، علما مبهوت اند؛ ارتجالا ایستاد کنار قبر پیغمبر، آن خطبه را خواند که در آن خطبه تمام معارف دین گنجیده شده؛ مبحث معرفة الله، مبدأ، معاد ، نبوات، فلسفه و اسرار احکام، خلاصه: عصارۀ تمام دین از مبدأ و معاد و احکام همه را در این خطبه ارتجالا جمع کرد.

حالا - در مدتی، نهایتش از آخر صفر تا سوم جمادی الثانیه- وقتی[علی-علیه السلام] بدن را گذاشت روی تخته برای غسل کانت کالخیال؛ دیگر نمانده بود چیزی؛ نمی شود گفت پوست و استخوان مانده بود؛ شبحی بود. این جور در راه خدا ذوب شد، آب شد. همچو کسی گره گشای آن روز ماست، آن وقتی که طبق حدیث صحیح السند، می آید کنار عرش خدا؛ بعد با آن دست و پهلو از زیر آن پوشش یک پیراهنی را روی سر می اندازد. این پیراهن هم[از] میوۀ وجودش است، تا آن پیراهن روی سرش است، خدا می فرستد، سلام می کند ذات قدوس پروردگار. بعد خطاب هم این است: ای فاطمه! سلي حاجتک. قید و شرطی دیگر نیست. هر چه می خواهی بخواه، داده می شود. آن وقت است که روشن می شود: وَلَسَوْفَ یعْطیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى . زیر آن پیراهن با آن موی پریشان اول کلمه ای که می گوید: یا رب! شیعتی. برای آن روز آنچه هست این است و الا بازار علم و عمل آنجا کساد است.

یک حدیثی است. شیخ المحدثین کلینی در کافی در کتاب حجت این حدیث را ذکر می کند از علی بن ابراهیم، شیخ القمیین. این حدیث رجالش موثق اند یا به توثیق خاص یا به توثیق عام. حدیث برای اهلش سند لازم ندارد. چون متن ، متنی است که هر دقیق النظری با دقت در آن متن، گذشته از وثوق به صدور، به مقام علم می رسد.

حدیث مفصل است. آن کسی که سند به او منتهی می شود، می گوید: بودم در عُرَیض نزد امام موسی بن جعفر. وارد شد نصرانی. آن نصرانی اول کلمه ای که گفت، گفت: جئتک من بلد بعید وسفر شاق. من از شهر دوری آمده ام، از سفری پر مشقت آمده ام، فقط برای دیدن تو آمده ام. بعد ماجرای خودش را نقل کرد. کسانی که فهمیدند، این چنین اند. گفت: سی سال تمام... - سی سال بازیچه نیست- سی سال تمام، شبانه روز از خداوند خواستم که مرا هدایت کند به خیر الادیان و به خیر العباد. دو حاجت داشتم: یک حاجت این که بهترین دین را خدا به من بنمایاند. حاجت دوم هم این بود که بهترین بندگان خدا را بیابم. بعد از سی سال شبی خواب دیدم که برو به فلان منطقه در دمشق، گمشده ات از آنجا پیدا می شود. باز بار سفر بستم، به مشقت هایی خودم را به آن نقطه رساندم. رسیدم به آن کسی که در خواب بعد از سی سال به من علائمش را گفته بودند. وقتی رفتم او را دیدم، گفتم: من ماجرایم این است، با این همه مشقت، با این همه زحمت، بعد از سی سال تضرع به درگاه خدا هدایت شدم به تو. گفت: اگر اعلم جمیع علمای روی زمین را در نصرانیت بخواهی، منم. اگر اعلم جمیع علما را در آیین یهود بطلبی، فلان است. نشانی او را به من داد. ولی اعلم به تمام ادیان آسمانی، به تمام ما أنزل من الله: تورات، انجیل، مزامیر، کتاب هود، قرآن، اعلم به کل در تمام عرصۀ کرۀ زمین، اگر او را بخواهی او در یثرب است. گفتم یثرب کجاست؟ گفت: تو که این قدر زحمت کشیدی راهنمایی شدی به اینجا برای این است: اعلم از همه می خواهی، منحصرا اوست، برو به مدینة النبی، در فلان محل سراغ بگیر، بگو موسی بن جعفر را می خواهم.

حالا اعلم علمای نصارا، خود این مرد به امام هفتم گفت، طبق نقل کلینی و علی بن ابراهیم: من تمام انجیل راخوانده ام، تمام اسفار تورات را دیده ام، ظاهر قرآن را از اول تا آخر خوانده ام. دلیل فهمش این است: گفت: قرآن را از اول تا آخر خوانده ام- ولی مقید کرد به ظاهر قرآن- با این همه مشقت آمده ام. آن شخص به من گفت: برو به مدینة الرسول، اگر بتوانی سر پا برو، اگر نتوانی به زانو برو، اگر نتوانی به سینه برو- این جور جهاد کردند، رسیدند، آیا ما چه کردیم که توقع داریم به امام زمان برسیم؟- با این همه مشقت آمده ام خدمت تو. همۀ این مطالب را متکی به عصا گفت. بعد حضرت فرمود: بنشین. وقتی اجازه داد، نشست. بعد که نشست، فرمود: حالا سؤال کن. این سؤال همچو کسی است از همچو کسی. سائل این است. مجیب امام هفتم است. موسی بن جعفر را کی شناخته؟ گفت: سؤال من این است: من سر تا سر قرآن را خوانده ام. درمانده در این آیه ام و آن آیه این است: حم ، وَ الْكِتابِ الْمُبینِ ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَیلَةٍ مُبارَكَةٍ ، گمشدۀ من این است. این آیه آیۀ اولی است از سورۀ دخان.

سور قرآن هر یکی خاصیتی دارد. هر آیه ای خزینه ای است. همه تان- بلا استثنا- شما که اسمتان در دفتر صدیقۀ کبری ثبت شده سعی کنید از فردا ترک نکنید: از اول قرآن شروع کنید. قرآن زنده می کند دل را. یا علي! إن القرآن ربیع القلوب. أوصیک بتلاوة القرآن علی کل حال. قرآن بخوانید به هر حرفی ده حسنه در نامۀ عملتان ثبت می شود، ده سیئه محو می شود، ده درجه داده می شود. این تجارت ها از دست رفت. اما به این کیفیت بخوانید: طبق حدیث صحیح... ، حدیث صحیح حدیثی است که فقیهی مثل شیخ انصاری به این سند که در این روایت است، احتیاط را در فقه کنار می گذارد، بر خلاف اصالة الاحتیاط فتوای جازم می دهد، با آن سعۀ علم، با آن قدرت عملی و با احتیاط. حدیث به قدری سندش معتبر است که صدوق در من لا یحضر روایتی که به این سند است، می گوید: اصح الزیارات است. مدلول آن حدیث- مضمونش که به درد شما می خورد- این است که همه تان ترک نکنید و آن این است که از اول قرآن شروع کنید. آن قرآن را بخوانید. هیچ روزی ترک نکنید، به خود امام زمان هدیه کنید. اگر این کار را بکنید، عامل به این عمل، با خود آن حضرت است. طبق آن روایت صحیحه: کان معه . کسی هم که با او بود با همۀ انبیا و اولیا است. این قرآن است.

حالا این نصرانی آمده سؤالش این است: حم ، وَ الْكِتابِ الْمُبینِ ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَیلَةٍ مُبارَكَةٍ ، گمشدۀ من این است: حم یعنی چه؟ کتاب مبین یعنی چه؟ لیلۀ مبارکه یعنی چه که آن کتاب مبین در آن شب نازل شده، آن شبی که لیلة المبارکه است. سؤال چهارم هم این است که فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیم . این امرِ حکیمِ مفروض، در آن لیله چیست؟ فهم این است.

تا این سؤال را کرد امام موسی بن جعفر فرمود: اما حم در کتاب هود، اسم محمد است. این اسم، منقوص آن اسم است که در کتاب هود، خاتم النبیین مسما به حامیم است. گفت: والکتاب المبین یعنی چی ؟ فرمود: آن کتاب مبین امیرالمؤمنین است. کتاب الله اعظم دو کتاب است: کتاب تدوین، کتاب تکوین. کتاب تدوین قرآن مجید است، کتاب تکوین امیرالمؤمنین است. أنا کلام الله الناطق. این، قرآن صامت است؛ آن قرآن ناطق است. این مرد اهل باطن قرآن است. ظاهر قرآن والکتاب المبین مابین الدفتین است. باطنِ کتابِ مبین، نفس قدیس ولی الله اعظم است.

سؤال سوم من این است که آن لیلۀ مبارکه که آن قرآن در آن نازل است، آن کدام است؟ اینجاست که عقل کمل متحیر است. فرمود: آن لیله مبارکه فاطمه زهرا است. حم ، وَ الْكِتابِ الْمُبینِ ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَیلَةٍ مُبارَكَةٍ. لیلۀ مبارکه زهرا است. کی زهرا را شناخت؟ اسم شما در دفتر این کس است. لیلۀ مبارکه ای که قرآن صامت در اوست، قرآن ناطق در اوست. این است معنای کلام امام ششم: إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْناس فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.

بعد پرسید سؤال چهارمش[را]: فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیم؛ در آن لیلۀ مبارکه جدا می شود هر امر حکیمی. مراد از این جمله چیست؟ دیگر اینجا بحث مفصل است وقت نیست. جواب امام این است: فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیم... رجل حکیم، رجل حکیم، رجل حکیم. فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیم. یک امر حکیم، حسن به علی است. یک امر حکیم، حسین بن علی است. یک امر حکیم علی بن الحسین است. یک امر حکیم موسی بن جعفر است. یک امر حکیم علی بن موسی است. آخر امر حکیم که مفرَق از آن لیلۀ مبارکه است، حجة بن الحسن است.

خلاصه آنچه هست از وجود این زن است. کتاب مبین در او، تمام ائمۀ معصومین، حملۀ علم رب العالمین، همه میوۀ وجود اوست. حالا ما در روز شهادت او غیر از قصور و تقصیر چه کردیم؟! همچو کسی!!! بعد چه جور از دنیا رفت، چه جور به خاک سپرده شد؟!

وظیفۀ من و تو چیست؟ این مملکت باید روز سوم جمادی الثانیه غیر از هر سال بشود. این قضیه انقلابی ایجاد کرده و باید بکند. چرا؟ چون قوام مذهب شیعه که مذهب حق منحصرا این است، منحصر است این قوام به دو کلمه: یکی تولی، یکی تبری. آنچه زنده می کند هر دو را روز شهادت صدیقۀ کبری است. باید دنیا بیدار بشود. وهابیت بیچاره شده، خبر دارید یا نه؟ پول سعودی، شیوخ خلیج خرج می شود برای ترویج وهابیت. آنچه دورۀ سال می بافند، به عزاداری شما مردم در آن روز پنبه می شود. این یک اثر است.

اثر دیگر تحولی است که در طبقۀ منعزل از دین، در اثر همین هیئات محقق می شود. چه کسانی توبه کردند، برگشتند از اعمال زشت.

مهم تر از همه مرهمی است بر قلب ولی عصر. اوست کسی که هر شب، هر روز کنار آن قبرِ گمشده است. برای او حجابی نیست. زیر خاک می بیند چه بدنی است، آن هم آن جور دفن بشود!

یا علي! یا علي! غسلني باللیل کفني باللیل. غسل من باید شب باشد، کفن من هم شب باشد، دفن من هم شب باشد. لاتعلم أحدا. داغی گذاشت این مصیبت بر قلبی که گفتنی نیست. آنچه ارباب مقاتل نوشتند این است که اسما یک مرتبه بیرون آمد، پیراهن چاک زده، گفت: زهرا از دنیا رفت. دو فرزندش سراسیمه وارد شدند، گفتند: اسماء مادر ما کجاست؟ بعد که آمدند، بدن را دیدند، سراسیمه دویدند، دو زینت عرش خدا سر برهنه پا برهنه. یا جداه! امروز تو را از دست دادیم. آمدند در مسجد. این جاست که دیگر زبان الکن است. کسی که هزار ضربت خورد آه نکشید. [ابن ملجم]شمشیر را به هزار درهم خرید، هزار درهم داد زهر آلوده اش کردند، آن شمشیر را بر آن فرق زد، جبرئیل بین زمین و آسمان گفت: تهدمت والله أرکان الهدی ولی او به جای آه و ناله گفت: فزت ورب الکعبة ، همچو کسی تا دو تا فرزندش آمدند گفتند: پدر! مادر رفت-لا اله الا الله- تا شنید غُشی. غش کرد. افتاد روی زمین.

اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلی آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
Powered by TayaCMS