ماه محرم

ماه محرم

بیانات آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله در آستانه ماه محرم و عاشورا1434

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین

مهمترین مطلب درک عاشوراست واین قضیۀ بی سابقه و بی لاحقه در تاریخ بشریت نه درک شده و نه هم بیان شده، منتها عمده این است که این ایام بهار است اما بهار قلوب. نسیم فیض او، اثرش این است که در این چند روز به حکم:إن للحسین محبة مکنونة، آن حب خواه ناخواه شکفته می شود و از این موقعیت حداکثر استفاده باید بشود.

بالاترین مصیبت برای هر کسی مصیبت حسرت است. آن حسرت این است که می توانستم از این زندگی بهرۀ بیشتر ببرم و نبردم. کسانی از این حسرت در امانند که زندگی شان انعکاس این آیه باشد - چون هر چه هست در قرآن است منتها کو فهمش و درکش؟! - دو جمله خدا فرموده: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ. هر چه هست در این دو جمله است. کسانی حسرت ندارند که زندگی شان بر طبق این دو جمله بوده: اول تفقه در دین و دوم انذار قوم.

یک عده خیال می کنند به این درسها سرتاسر سال مشغول باشند، بس است و این خود وسوسه شیطان است.لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ. هر فردی از شما در این ایام اگر این فرصت را از دست بدهید، به حسرتی مبتلا خواهید شد که قابل بیان نیست! و آن حسرت چیست؟ بهتر از همه متن کلام امام است؛ چون هر چه از این بیت خارج نشود، باطل است. حکمت و معرفت، همه در این جمله هاست. آن روایت این است، متن روایت با اشاره ای که برای اهلش در این کلمات است، کافی است.

امام یازدهم از امیرالمؤمنین نقل می کند، قال علي بن أبي طالب: من کان من شیعتنا عالما بشریعتنا – خوب دقت کنید جمله به جمله. شرح این روایت مفصل است ولی ما اکتفا می کنیم به خود نص- من کان من شیعتنا - نه هر کسی، اما با این صفت- عالما بشریعتنا فأخرج ضعفاء شیعتنا من ظلمة جهلهم إلی نور العلم الذي حبوناه به جاء یوم القیامة... ، از اثر باید مؤثر را شناخت. راه علم دو راه است: إنّ و لمّ. إنّ از معلول به علت رسیدن است. این معلول ناشی از چه علتی است؟ جاء یوم القیامة، آن کسی که عالم به شریعت ما باشد، ضعفای شیعه ما را به نور علمی که ما به او افاضه کردیم، از ظلمت جهل به نور علم هدایت کند، روز قیامت می آید... - این بیان کسی است که کلامش فوق کلام مخلوق است و دون کلام خالق- وعلی رأسه تاج من نور یضیئ لأهل جمیع العرصات. این چه مقامی است؟ چه منصبی است؟ اولین و آخرین همه جمع هستند - عرصات این است- جن و انس . تاجی که بر سر این فرد است جمیع اهل عرصات را منور می کند. وعلیه حلّة ، خلعتی که خدا به او پوشانده، ارزشش چقدر است؟ لا يقوم لأقل سلك منها الدنيا بحذافيرها، کمترین رشتۀ آن حله که بر قامت این عالم است که ضعفای شیعه را از حیرت جهالت در آورده، ارزش حله چقدر است؟ تمام دنیا . دنیا سعه اش زمین نیست. لَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا ، تمام این منظومه ها جزء دنیاست. تمام این دنیا از آسمان بالا تا ارض سفلی ارزش یک رشته آن حله را ندارد.

ثم ینادي مناد: یا عباد الله! هذا عالم من تلامذة بعض علماء آل محمد. این هم معرفی .

عمده فهم این چند جمله است:

ألا فمن أخرجه في الدنيا من حيرة جهله فليتشبث بنوره ليخرجه من [حيرة] ظلمة هذه العرصات إلى نزه الجنان فيخرج – چه کار می شود؟- كل من كان علمه في الدنيا خيرا- هر کسی ر ا که یک خیری به او تعلیم کرده، آن روز یتشبث بنوره. دوم :- أو فتح عن قلبه من الجهل قفلا- غوغاست این بیانات. چه کرده؟ از قلبی قفل جهل را باز کرده در حکمی از احکام خدا، در عقیده ای از عقائد حقه- أو أوضح له عن شبهة - کار سوم این است:- أوضح لهم عن شبهة. یک شبهه ایضاح کرده، آن روحی را که در تاریکی آن شبهه فرو رفته، از آن ظلمت شبهه بیرون آورده.

امروز روزی است که شیاطین جن و انس القا می کنند شبهات را، آن هم در نفوس ضعیفه. خواه ناخواه مزاجی که قوی نیست، در مقابل کمترین مایه مرضی خواه ناخواه منقلب می شود. بعد که آن مرض جا باز کرد، نهایت دشواری است آن صحت. وظیفه همۀ شما بعد از تفقه در دین این است که در این ایام بروید ایتام آل محمد را در این زمان سراسر ظلمات نجات دهید. بعد هم اجر شما این است.

آنچه لازم است، سه مطلب است: یکی تحکیم عقائد. به هر جا رفتید باید کاری کنید که آن امت، آن جمعیت، بعد از رفتن شما به عقائد حقه قلوبشان محکم شود. دوم: تهذیب اخلاق. روایات اهل بیت را از مواعظ بحار بر مردم بخوانید. نفوس امت را به آن کلمات تهذیب کنید. سوم: احکام خدا را تعلیم کنید. بعد مجالس شما مشحون می شود به آنچه پیغمبر فرمود : إنما العلوم ثلاثة : آیة محکمة، سنة قائمة، فریضة عادلة. اگر کوتاهی کنید، راحت را انتخاب کنید، فردا آن حسرت را خواهید برد که می توانستم همچو تاجی بر سرم بگذارم و همچو خلعتی از خدا بگیرم، افسوس که نکردم؛ وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ ، دیگر برگشتنی نیست.

یکی از اساتید ما که از اخیار علما و ابرار بود، او نقل کرد برای ما که جنازه ای ر ابرداشتند. کسی که چشم برزخی داشت، دید روح آن میت روی آن جنازه می رود، این دو شعر را می خواند:

سالها جام جم به دست تو بود

چون تو نشناختی کسی چه کند

برده بودی و نقشت آمده بود

چون تو کژ باختی کسی چه کند

اجتمعت علیهم سکرة الموت وحسرة الفوت . افسوس که گذشت عمر و نفهمیدیم چه بکنیم! چه جور از این زندگی حد اکثر استفاده را بکنیم؟!

تقویت کنید قلوب را. بفهمانید به این امت که عاشورا غوغای عالم خلقت است. این اباطیلی که به وسیله عوام از خواص و خواص از عوام در بین مردم منتشر شده، به برهان علم و فقه ازاله کنید تا مردم بفهمند عاشورا یعنی چه.

که بود و چه کرد؟ مَلِک خاصیتش این است که مجذوب ملأ اعلی است. این خاصیت ملک است. من ملائکة أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک. شیخ الطائفه رئیس الفرقه شیخ طوسی هزار سال قبل در کتابش نوشته، زیارتی که برای اصحاب سید الشهداء عقل هر حکیمی را مبهوت می کند. یک جمله اش این است، مضمونش را ما می گوییم: ملائکه عرش پایبند مقبره اصحاب سیدالشهدا شدند آنچنان که الی یوم التلاق فراق از مشهد اصحاب حسین را تحمل نمی کنند. اگر اصحابش این است، آن جوانی که اشبه الناس خَلقا وخُلقا ومنطقا به رسول الله بود، او کجاست؟

این روایت صحیح السند است، یعنی مثل شیخ انصاری- نه هر کسی که دم از فقه بزند- مثل شیخ در مسائل مبنیه بر احتیاط، به سند این حدیث، دست از اصالة الاحتیاط بر می دارد. روایت سندش این است:

ابی- علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم- ابراهیم ابن هاشم از ابن محبوب. ابن محبوب از علاء بن رزین، علاء بن رزین از محمد بن مسلم. سند غوغاست برای فقیه ، مشتمل بر دو نفر از اصحاب اجماع و در نهایت صحت، آن وقت متن این است:

عن ابی جعفر علیه السلام، قال: کان علي بن الحسین یقول أیّما [مؤمن]- هر مؤمنی- دمعت عیناه لقتل الحسین دمعة حتی تسیل علی خده... یک اشک یک اشک بر او ، چه کسی؟! چه کسی؟! یک قطره اشک اگر جاری بشود و بر گونه ای سرازیر بشود، بوأه الله ، خود خدا، نه جبرئیل، نه میکائیل، خدا او را منزل می دهد، کجا؟في الجنة غرفا یسکنها أحقابا یک قطره اشک بر شهادت او از چشم یک مؤمن اگر جاری شود، اجرش این است. این چه مقامی است؟

علامه مجلسی، آن فحل الفحول، این قضیه را نقل می کند[بحار جلد44ص294]، می گوید از بعضی از بزرگان: ما مجاور مشهد امام هشتم بودیم . روز عاشورا جمعی از ما جمع شدند. یک نفر شروع کرد به مقتل خواندن. رسید به این روایت- خوب گوش دهید. این لاطائلات را از میان عوام بردارید - رسید به این روایت که روایت سندش صحیح است . این روایت را خواند در آن مقتل که اگر چشمی بر سید الشهداء به قدر بال مگسی تر بشود، تمام گناهانش آمرزیده می شود ولو کانت مثل زبد البحر. یکی از حضار که ادعای علم می کرد - تعبیر مجلسی این است: ولی جاهل مرکب بود- که نمونه اش امروز بسیار است. این سر بر آورد، انکار کرد این حدیث را، گفت: این روایت با عقل جمع نمی شود. اهل مجلس که از علما بودند، با او مذاکره کردند، قانع نشد. بعد مجلس به هم خورد. بعد که مجلس به هم خورد، همان منکر - این نقل مجلسی است- شب رفت در خانه اش، خوابش برد، بعد که خواب رفت، دید محشر به پاست، همان غوغایی که در آیات و در روایات است. عطش عطشا شدیدا . در نهایت عطش گرفتار شد، بعد نگاه کرد دید حوضی است که نه اولش پیداست و نه آخرش. متوجه شد که این حوض، حوض کوثر است. از عطش پناه برد به حوض، دید سه نفر ایستاده اند: هر سه سیاه پوش، دو تا مرد، یک زن. پرسید اینها کیانند؟ به او گفتند: آن یکی پیغمبر خاتم است ، آن سیاه پوش دوم امیرالمؤمنین است، آن زن سیاه پوش فاطمه زهراست. پرسید: چرا سیاه پوش اند؟ این جور حجت تمام می شود. پرسید : چرا اینها سیاه پوشند؟ گفتند: مگر خبر نداری عاشورای حسین است. آمد خودش را رساند، درخواست کرد از بی بی عالم که یک جرعه از این آب به من بده. حضرت زهرا به او نگاهی کرد، فرمود: تو همانی که منکر اجر گریه کنندگان بر مصیبت مهجه قلب منی؟ مجلسی فرمود: این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد، دوان دوان آمد، آن جمع را پیدا کرد، گفت استغفار کنید، خدا مرا بیامرزد.

یا اباعبدالله تو چه کردی؟ چه کردی؟ امام هشتم بیانش این است: إن یوم الحسین أقرح جفوننا. یک وقت کسی گریه می کند اما چشم، سرخ می شود ولی چشم امام هشتم مجروح است. چرا ؟ چون گفتنی نیست؛ نمی شود بیان کرد مصیبت را. انا لله وانا الیه راجعون.

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
Powered by TayaCMS