مراتب و آثار ذكر خداوند

مراتب و آثار ذكر خداوند

معنا و اهمیت مداومت بر ذکر

ولایت اهل بیت، از شئون عبادت و ذکر

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

کلید واژه ها: رقت قلب قساوت قلب- ذکر ولایت- مقام اهل بیت.

آثار و برکات شرح صدر

خداوند می فرماید: « أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ».[1] خداي متعال با دادن شرح صدر، انسان را در مسیر نور قرار می دهد. كسي كه به شرح صدر رسيده، بر نوري كه از ناحيه پروردگارش به او عطا شده، قرار دارد. آیا این فرد مانند كسي است كه به قساوت قلب رسيده و از شرح صدر و ذكر خدا محروم است؟

خداي متعال می فرمايد: «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ » [2] وای بر كساني كه قلبشان از ذكر و توجه به خداي متعال غافل است. مراد از آيه اين است كه آيا كسي كه به او شرح صدر داديم و نورانيت پيدا كرده، مثل كسي است كه قساوت دارد و از ذكر خدا محروم است؟ اين مقام، مقام نرمي قلب است؛ یعنی اگر قلب به مقام شرح صدر رسيد، نرم مي شود که در مقابل مقام قساوت است. قلبي كه نرم است، متذكر به ذكر خداست که بر اثر آن به خشيت، خشوع و تواضع مي رسد.

خداوند می فرماید: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» [3] قلبي كه به قساوت رسيده، از ذكر خداي متعال، بركات هدايت، رسيدن به مقام ذكر و توجه به خداي متعال، محروم است.

اين متذكر شدن، مراتب و مراحلي دارد. ممكن است توجه و ذكر انسان حداقلی باشد، ولی تدريجاً وسعت پيدا مي كند، به طوری که زندگي انسان در ذكر خداي متعال غرق مي شود؛ چرا که ممكن است انسان در قدم اول، ذكر و توجه اش محدود و در لحظاتی خاص باشد، مثلا در لحظات فراغتش بتواند متوجه خداي متعال شود. اگر ممارست و تمرين حاصل شود، انسان مي تواند اوقات بيشتري را به ذكر خدا بپردازد؛ چرا که اشتغالات ديگر مزاحم او نیست.

اگر مداومت در اين ذكر حاصل شد، كم كم نورانيت به حدي مي رسد كه قلب انسان در اوقات اشتغالش هم مشغول خداي متعال می شود؛ به عبارت دیگر، اشتغالات ديگري دارد، ولي اشتغال به خداي متعال نیز دارد. مشغول حل مسائل زندگي خودش است و زندگي مي كند و در عين اين كه اشتغال به زندگي دارد، قلبش هم متوجه خداي متعال است که بر اثر آن، كم كم حالتي بر وی مسلط مي شود كه نه فقط در زندگي خودش مشغول به خداست، بلکه تمام توجه او به خداي متعال خواهد بود؛ يعني در امورش به غير خداي متعال، اشتغال و توجهی ندارد. تمام زندگي او تبديل به ذكر و توجه به حضرت حق می شود تا حدی که حتی حق، تمام قلب او را فرا مي گيرد و بعد از قلب به فكر و عمل او مي رسد تا جایی که تمام وجود او به ذكر اشتغال پيدا مي كند؛ لذا همه اعمال او ذكرالله و توجه به خداي متعال است.

معنا و اهمیت مداومت بر ذکر

حضرت فرمودند: التزام به دو مورد بسيار مشكل است: يكي، مواسات و انصاف نسبت به ديگران است، دیگری، متذكر شدن به ذکر خدای متعال؛ امت من كمتر بر اين موارد توفيق پيدا مي كنند.

مقصود از مداومت در ذكر، فقط ذکر زباني نيست كه كسي فقط با زبانش متذكر به خداي متعال باشد. از اين دسته افراد كم نيستند. مداومت در ذكر به اين است كه انسان در موقع معاصي، جايي كه خداي متعال كاري را نمی پسندد و نفس انسان متمايل به آن كار است، به یاد خداي متعال باشد تا بر اثر توجه به او، اين كاري را كه مرضي او نيست، ترك كند.

مراتب ذکر خداوند

از مراتب ذكر، عمل انسان است که از ذكر شروع مي شود و به عمل جوارحي ختم مي شود. ممكن است انسان به جايي برسد كه عملش عين ذكرالله باشد؛ يعني در عملش به حضرت حق توجه دارد. به عبارت دیگر، در آن عمل، توجه به خداي متعال و روح ذكر جاري شده است.

بنابراین، بايد انسان به مرحله اي برسد كه وجودش عين ذكر شود، يعني در وجودش جز توجه به خداي متعال نباشد و همه وجودش را كه جست وجو كني، در ظاهر و باطن آن، چيزي جز تعلق و توجه به خداي متعال نمي بيني که اين انسان عين ذكرالله مي شود كه مرتبه كاملش در ائمه معصومين (ع) تحقق پيدا كرده است.

ذكر در روايات ما به وجود مقدس اميرالمؤمنين (ع) تفسير شده است: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً»[4]  ما به سوي شما ذكري را نازل كرديم که به وجود مقدس معصومين تفسير شده است. گرچه به قرآن هم تفسير کردند، ولي تفسير ديگر آن به اهل بيت و حضرت اميرالمؤمنين(ع) است. دلیلش هم اين است كه وجود آن حضرت عين ذكر است.

اگر كسي به مقامات و مراتب تجليات بالاتر راه پيدا كند، همه اين تجليات، ثمره اش چيزي جز دعوت و توجه به خداي متعال نخواهد بود؛ بلكه همه کسانی كه متذكر به خداي متعال مي شوند، به واسطه وجودهاي مقدس و نوراني است که اين نورانيت بايد در وجودي جاري شود كه اين وجود متذكر به خداي متعال باشد. شايد اين مطلب معناي این آيه است كه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ». [5] اين آيه نوراني به وجود مقدس نبي اكرم (ص) و نورانيت حضرت و معارف و نبوت كامله اي كه خداي متعال به آن حضرت دادند، تفسير شده و سپس به قلب اميرالمؤمنين و ائمه هدات معصومين كه سرانجام اين معارف به آن قلوب منتقل مي شود. بر اساس روايات متعددي كه از معصومين نقل شده، خداي متعال اين معارف را به حضرت رسول (ص) و ائمه عطا كرده است.

خداوند بعد از اين آيه مباركه مي فرمايد: «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» [6] اين انوار الهي در خانه هايي ظهور می یابد كه خداي متعال اجازه داده كه ياد او در اين خانه ها باشد؛ چون اهل اين خانه ها، انسان هايي هستند كه صبح گاهان و شام گاهان مشغول تسبيح خداي متعال هستند و او را تنزيه مي كنند كه اين تسبيح جزو اذكار بسيار مهم و داراي بركات مهم است. در اين خانه انسان هايي مشغول به ذكر خداي متعال هستند كه هيچ چيز آن ها را از ذكر خدا باز نمي دارد و غافلشان نمي كند.

«لهو» در لغت به معنای چيزي است كه انسان را از كاری مهم باز مي دارد و به خود مشغول مي كند. خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» [7] اين نعمت هاي بزرگي كه ما به شما داديم، لغو نيست و نباید لهو شما هم باشد؛ بنابراین نه لغو است كه هدفي در آن نباشد و نه لهوست كه مانع توجه شما به خداي متعال باشد؛ بلكه اين نعمت بايد در مسير خداي متعال قرار گيرد و موجب تذكر و قرب شما به او شود. پس همه عناياتي كه به شما كرديم، باید به نحوي شما را به خداي متعال دعوت و نزديك كند؛ لذا مراقب باشيد اين موضوعات سبب لهو نشوند. مال و فرزند شما كه بهترين نعمت ها و بهترين وسايل براي تقرب و تذكر شما به خداي متعال هستند، موجب لهو شما نشوند.

عده ای هستند كه به نورانيتي رسيدند و همواره مشغول ذكر و توجه به خداي متعال هستند و نه فقط چيزي آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه توجه به همه چيز، آن ها را متوجه به حضرت حق مي كند. اگر ديگران بخواهند به این مقام برسند، بايد به اين انوار راه پيدا كنند. اگر اين نورانيت ها در دلي تجلي پيدا كرد، قلب متوجه خداي متعال مي شود و به حدي مي رسد كه هيچ تجارت و معامله اي او را از ذكر خدا مشغول نمي كند؛ نه اين كه مشغول تجارت دنیایی نيستند، بلکه تجارت، آن ها را از توجه به خداي متعال باز نمی دارد.

البته اين سخن را چند گونه مي شود معنا كرد: معناي اول اين که اين گونه كارها را انجام نمي دهند تا آن ها را از ذكر خدا باز ندارد، اهل تجارت نيستند و همواره مشغول ذكر خدا هستند. شايد هم معناي آيه اين است که اگر كسي به اين نورانيت راه پيدا كرد، نتيجه اش اين است كه هيچ تجارتي او را از یاد خدا مشغول نمي كند.

گاهي اين گونه معنا مي شود که اگر انسانی به تجارت مي پردازد، قلبش مشغول به خداست، ولي تجارتش ذكر نيست. شايد معناي دیگر آن نیز این باشد كه تجارت عين ذكر خداست و همه وجودش اشتغال به حضرت حق دارد که مرتبه كامل آن شامل اولياي معصوم می شود كه مشغول به تدبير در خلقت هستند و همه خلقت، تحت ولايت آن هاست و بايد همه عالم را با خود به سوي خداي متعال ببرند؛ نه فقط خودشان به سمت خداي متعال بروند، بلكه باید همه عالم را با خود به سوي خداي متعال پیش ببرند.

ولایت اهل بیت، از شئون عبادت و ذکر

اساساً عالم براي اين خلق شده كه به وسيله عبادت نبي اكرم (ص) به طرف خداي متعال هدايت شود و حضرت هم خودشان همواره به سمت خداي متعال حركت و ملكوت عالم را به سمت او هدايت مي كنند. پس به تدبير و اداره كردن عالم به إذن الله تبارك و تعالي مشغول اند.

بر اساس معارف اهل بيت (ع)، خداي متعال اداره عوالم را به وجود مقدس نبي اكرم (ص) و خلفاي ايشان واگذار كردند که ایشان مشغول به تدبير عالم هستند؛ ولي اين تدبير عالم با همه وسعت و عظمتي كه دارد، آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد. نه فقط عالم آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه تدبير عالم از شئون بندگي آن هاست؛ يعني ولايت و سرپرستي معصومين نسبت به عالم، فرع بر عبادت آن هاست. نه اين كه سرپرستي عالم اصل باشد ، بلكه عبادت آن ها در سرپرستي عالم جاري مي شود که مرتبه اي از بندگي است. پس شفاعت ائمه هم از شئون عبادت و بندگي خداي متعال است.

اين فرازي كه در ذيل دعاي عرفه آمده، ناظر به همين معناست. البته اين فراز درباره وجود مقدس سيدالشهدا (ع) است. چنان كه سيد بن طاووس نقل كردند: «عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ »[8] من از اين اختلاف و آثار و دگرگوني اطوار دانستم كه آن چه تو در اين خلقت از من مي خواهي، اين است كه در همه چيز خود را به من معرفي كني تا من در هيچ چيز از تو غافل نباشم؛ بلكه توجه به هر چيزی مرا به تو متذكر کند و من در هر مخلوقی تو را ببينم و متوجه تو باشم.

كسي كه به مقام رفعت ذكر مي رسد، نتيجه اش اين است كه بر همه شؤونش مستولي می شود و به حضرت حق توجه دارد، خدا در همه احوال با اوست و توجه به هر چيزي او را به توجه به خداي متعال مي رساند. شايد درباره معصومين بتوان گفت كه معنی «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ »، [9] این است که نورانيت ذكر نبي اكرم (ص) بالاست؛ به گونه ای که گویا همه خلقت، تحت اشراف نور آن حضرت هستند. «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»[10] همه عالم با ذكر حضرت متذكر و متوجه خداي متعال مي شود و اين ذكر، مهيمن به عالم هستي است. شايد همين معنا مراد اين آيه نوراني باشد: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ». [11]

كساني كه به شرح صدر رسيدند و خداي متعال به آن ها نورانيت عطا كرد، به مقام نرمی قلب و ذكر خداي متعال راه پيدا مي كنند و همواره متذكر به او هستند؛ نقطه مقابل اين ها كساني هستند كه به اين شرح صدر و نورانيت راه پيدا نكردند و قلبشان به قساوت رسيده که آن قلب نمي تواند متذكر به خداي متعال باشد.

اگر كسي به مقام نورانيت خداي متعال و معصومين (ع) رسيد، از دنيا بهره مند مي شود و همواره از آن بهره مي برد؛ منتهی بهره مندي از دنيا برای او، بهره مندي از قرب به خداي متعال است، در دنيا شهد توحيد را مي چشد و زندگي مي كند، تجارت نیز دارد.

اگر كسي به چنين مقامي برسد، در موقعيت و منصبي قرار می گيرد كه همه چيز او ذكر و توجه به خداي متعال است و مرتبه اي از آن ذكر و نورانيت رفيعي را كه خداي متعال به اولياي معصوم عنايت كرده، در قلب اين انسان واقع می شود که اگر چنین شد، اين نور بر همه زندگي او تسلط می یابد؛ لذا چيزي او را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه همه چيز موجب توجه و تذكر او به خدا مي شود.

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

«السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ و علي اولاد الحسين وَ علي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ». [12]

صورت ها و گونه ها كبود شده بود؛ گرچه خيلي باورش سخت است، ولي مي شود باور كرد. مقاتل معتبر، مثل مرحوم مفيد و ديگران نقل كردند: «ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت». [13]

مرحوم شیخ مفيد، همچنین نقل مي كند که گوش واره در گوش فاطمه شكست.

مگر يك كودك سه ساله چقدر تحمل دارد؟ گرسنگي ، تشنگي، خستگي، گرما، رنج هایی بود که این کودک تحمل کرد. اين ها همه يك طرف، چهل منزل سر پدرش را بالاي نيزه ديد.

از مرحوم محدث قمي نقل شده كه وقتي اين كودك سر مقدس بابایش را در مجلس يزيد، در تشت طلا ديد و نظاره کرد که يزيد با خيزران به لب و دندان امام حسين (ع) مي زند، بيمار شد و تب كرد و آن قدر امام حسين (ع) را صدا زد تا سر مطهر او را براي او آوردند؛ اين سر را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن و نوازش كردن. اما بعد از لحظاتی دیدند که ساکت شد و آرام گرفت؛ گویا دیگر به وصال معشوقش رسید.

حجةالاسلام و المسلمین میرباقری

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
Powered by TayaCMS