مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

سيّد جواد مصطفوي
قرآن كتاب هدايت و روشنگري است و نهج البلاغه نيز تالي تلو قرآن كريم مي باشد. محتواي اين گوهر گرانبها، همواره به دنبال يك هدف مشترك مي باشند.
مطالب و موضوعاتي كه در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوي و با يك مضمون بيان شده است عبارتند از:
1ـ حمد و ستايش خداوند
قرآن مجيد و نهج البلاغه ي شريف، بعد از تسميه با كلمة «الحمدلله»آغاز مي شوند كه عين اين كلمه بيست و دو مورد در قرآن و سي و يك مورد در نهج البلاغه آورده شده است؛ به علاوه تركيب هاي ديگري كه مفيد اين معني باشد، بيشتر از اين مقدار است تا دستوري باشد براي مردم كه در ابتداي خطابة خود، منعم و رازق خويش را ستايش كنند و متذكّر عظمت و جلال او در ضمن صفاتي كه بعد از اين كلمه بيان مي شود، بشوند؛ چنانكه علي ـ عليه السَلام ـ مي فرمايد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتاحاً لِذِكْرِهِ.»[1] يعني سپاس سزاوار خداوندي است كه سپاسگزاري را كليدي جهت يادآوري خود قرار داد.
و چون علماي بيان الف و لام كلمه «الحمدلله»را استغراقيه و لام جر را مفيد اختصاص دانسته اند، معني اين كلمه اين است: «به طور كلي هر گونه ستايش مختص خداوند است».
از بيان شيخ توسي در تفسير تبيان پيرامون آيات اول سوره انعام، استفاده مي شود كه صفاتي كه بعد از كلمه الحمدلله ذكر مي گردد، علّت امر به تحميد بندگان و مانند «دعوي الشييء ببينة و برهان»است. شيخ جليل بعد از ذكر آية «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»[2] مي گويد: «اخبر الله تعالي في هذه الآية ان المستحق للحمد من خلق السموات و الارض»[3] يعني خداوند متعال در اين آيه خبر مي دهد كه سزاوار ستايش كسي است كه آسمانها و زمين را آفريده و تاريكي ها و نور را قرار داده است.
و ملاّ عبدالله ـ مؤلّف حاشية معروف در منطق ـ نيز به اين معني تصريح كرده و آن را از لطايف كلام شمرده است و نيز در علم معاني و بيان خلاصة اين مطلب را به اين عبارت بيان مي كند: «تعليق الحكم الوصف يشعر بعلية مأخذ الاشتقاق.»بنابراين مي توان گفت معني آية «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلي كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ»[4] اين است كه چون خداوند ما را بر بسياري از بندگان با ايمانش برتري داد، سزاوار است كه او را ستايش كنيم. معني آية شريفة «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلي عَبْدِهِ الْكِتابَ»[5] اين است كه چون خداوند قرآن را بر بنده اش محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ فرو فرستاد، سزاوار ستايش است. همچنين در جملة نهج البلاغه «اَلْحَمْدٌلِلَّهِ النّاشِرِ فِي الْخَلْقِ فَضْلَهُ وَ الْباسِطِ فيهِمْ بِالْجُودِ يَدَهُ»[6] معني اين است كه چون خداوند احسانش را بر مردم پراكنده و همه را مشمول بخشش خود قرار داده است، سزاوار ستايش است.
به طوري كه در قرآن و نهج البلاغه تفحّص و استقصا نموديم، حمد و ستايش الهي در شش مورد آورده شده است.
1ـ در موقع بيان نعمتي از نعم الهي مانند سه مثال سابق.
2ـ هنگام ذكر صفات الهي مانند آيه يي كه از شيخ توسي در تفسير تبيان بيان شد.
3ـ زمان تذكر نعمت و احساني كه از جانب خداوند به انسان ارزاني شده است مانند آية «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ»[7]
4ـ موقعي كه بلا و مصيبتي از انسان دفع شود، مانند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحُزْنَ؛ (فاطر/ 34) سپاس خدايي را سزاست كه اندوه را از ما برد.»
5ـ در اوقات مخصوصي از شبانه روز مانند آية:
«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ؛ (ق/ 39)»
6ـ ستايش در همه اوقات به صورت صنعت تأبيد مانند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما لاحَ نَجْمٌ و خَفَقَ؛ (خطبة 48)»سپاس خداوندي را سزا است تا هر زمان كه شب فرا رسد و تاريكي فراگير شود و هرگاه كه ستاره هويدا و پنهان گردد.
2ـ دين پسنديدة خدا، اسلام است
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛(آل عمران/ 19) همانا دين نزد خدا اسلام است.»
«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ؛ (آل عمران/ 85) كسي كه غير از اسلام ديني را بجويد، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است.»
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً؛ (مائده/ 3) امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را دين شما انتخاب كردم.»
«ثُمَّ اِنَّ هذَا الْاِسْلامَ دينُ اللِه الَّذِي اِصْطَفاهُ لِنَفْسِهِ وِ أِصْطَنَعَهُ عَلي عَيْنِهِ؛ (خطبة 189) اين اسلام، دين خدا است و آن را براي خود برگزيده و به نظر عنايت خويش پرورده است.»
«فَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْاِسْلامِ ديناً تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ كَبْوَتُهُ وَ يَكُنْ مَا بُهُ اِلَي اَلْحُزْنِ الطَّويلِ وَ الْعَذابِ الْوَبيلِ؛ (خطبة 160) كسي كه غير از اسلام ديني جويد، بدبختي و تيره، روزيش ثابت مي گردد و رشتة او گسيخته مي شود و بر او سخت مي افتد و بازگشت او به اندوه بسيار و عذاب دردناك است.»
بيان:
دين در لغت به معني جزا و پاداش است، مانند آياتي كه كلمه دين در آنها مضاف اليه يوم گشته است، چون «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»[8]؛ به معني اطاعت و انقياد است مانند آية «ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»[9]. ولي اكنون كه مي گوييم دين، به معني قوانين و مقررات خاصي است كه ازجانب خداوند توسط يكي از پيغمبران بري سعادت بشر نازل گشته است؛ چنانكه در آية شريفه: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ»[10] در اين معني به كار رفته است.
اما اسلام به معني دخول در سلامت است زيرا شخص به بركت اسلام، عقايد و حيثبات خود را در دنيا و آخرت در حصار محكم و استوار الهي از گزند و شرور، سالم نگه مي دارد؛ يا به معني تسليم و انقياد است و اين معني از آيات بسياري استيناس[11] مي شود مانند:
«فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الُْمخْبِتِينَ؛ (حج/ 34) خدايتان خداي يگانه است، مطيع او شويد و فروتنان را مژده بده.»
و به ملاحظة همين معني شريعتهاي گذشته را قرآن مجيد، اسلام نام نهاده است مانند:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ وَ وَصَّي بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بُنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفي لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ (بقره/ 131) زماني كه پروردگار ابراهيم به او گفت: اسلام آور. گفت: به پروردگار جهانيان اسلام آوردم و ابراهيم همين طريقه را به پسران خويش و يعقوب سفارش كرد اي فرزندان من خدا اين دين را براي شما برگزيد، نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد.»
3ـ پيغمبر اسلام در زمان فترت، مبعوث شد
«يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلي فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛ (مائده/ 19) اي اهل كتاب فرستادة ما در دوران فترت پيغمبران، به سوي شما آمد كه حق را براي شما روشن كند.»
«اَرْسَلَهُ عَلي حينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وِ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْاُمَمِ؛ (خطبة 88 و 157) خداوند پيغمبرش را در زمان فترت رسولان و خواب طولاني امٌتها فرستاد.»
بيان:
«فترت»در لغت به معني انقطاع و سستي در كار است و در آية شريفه به اتّفاق جميع مفسّرين مراد انقطاع وحي و فاصله يي است كه بين آمدن پيغمبران حاصل مي شود و در اينجا مقصود فاصله يي است كه بين حضرت عيسي و پيغمبر خاتم (صلّي الله عليه و آله) رخ داد كه حدود 600 سال بوده است و ذكر اين مطلب در آيه براي امتنان و اتمام حجّت خداوند بر بندگان است تا نگويند چرا بعد از اين مدت طولاني براي ما راهنما و پيغمبري نفرستادي. چنانكه اين معني از ذيل آيه شريفه و خطبة مباركه نيز ظاهر مي گردد.
4ـ قرآن را با ترتيل قرائت كنيد
در سوره مزمل خداوند متعال بعد از آنكه به پيغمبر اكرمش امر به قيام ليل مي كند، مي فرمايد:
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً؛ (مزمل/ 4) و قرآن را با ترتيل بخوان.»
علي  (علیه السلام) در خطبة «همام»كه صفات متقين را ذكر مي كند، مي فرمايد:
«اَمَّا اللَّيْلُ فَصافّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لِاَجْزاءِ الْقُرانِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً؛ (خطبة 184) چون شب شود براي نماز برپا مي ايستند، آيات قرآن را با ترتيل مي خوانند.»
بيان:
«ترتيل»را مفسرين شمرده شمرده و بدون شتاب خواندن، معني مي كنند به طوري كه كلمات و حروف از يكديگر جدا و متمايز باشد. ولي با تأييد روايات ديگر مي توان گفت كه مقصود از «ترتيل»خواندن با انديشه و تأمّل است كه در صورت عجله و تند خواندن ميسّر نمي شود.
5ـ خلقت انسان، بيهوده نيست
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ؟؛ (مؤمنون/ 115) مگر پنداشتيد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما بازگشت نمي كنيد؟»
«فَاِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًي؛ (خطبة 85) خداوند شما را بيهوده نيافريده و مهمل رها نكرده است. »
در قسمت دوم اين رساله بيان مي كنيم كه قرآن و نهج البلاغه منظور از خلقت انسان را چه مي داند.
پی نوشتها:
[1] ـ خطبة 156.
[2] . سورة انعام، آية 1.
[3] . تفسير تبيان، شيخ توسي، ج 4، ص 76، چاپ مكتب الاعلام الاسلامي، 1409 ه. .
[4] . سورة نمل، آية 15.
[5] . سورة كهف، آية 1.
[6] . خطبة 99.
[7] . سورة ابراهيم، آية 39.
[8] . سورة فاتحة الكتاب، آية 4.
[9] . سورة يوسف، آية 76.
[10] . سورة فتح، آية 28.
[11]. استيناس، انس گرفتن، مأنوس شدن.
منبع: رابطه نهج البلاغه با قرآن

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS