نسبت بین شب قدر و حضرت زهرا (سلام الله علیها)

نسبت بین شب قدر و حضرت زهرا (سلام الله علیها)

نسبت بین شب قدر و حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شبی بهتر از هزار ماه

شب قدر، شب بیداری از غفلت

عبادت یک ساله برای درک شب قدر

شب قدر، شب صلاح

سلام حق

تعیین قدر انسان، در شب قدر

فاطمه، قدر خدا

تقدیر، دست ولی معصوم

کلید قدر، معرفت فاطمه

فهم کلام ائمه به یاری توسل

شناخت خدا و اولیای معصوم

روایتی دیگر

ذکر مصیبت حضرت فاطمه سلام الله علیها

نسبت بین شب قدر و حضرت زهرا (سلام الله علیها)

کلمات معصومان راه گشا و نورانی است، ولی برخی کلمات معصومان، ویژگی خاصی دارد. یک سری روایات برای انبیا بیان شده که غالباً سررشته ای برای رسیدن آن ها به مقصود است. از جمله آن روایات، حدیث مشهوری است که مرحوم مجلسی در کتاب شریف بحار از امام صادق علیه السلام نقل می کند: "قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ اللَّیْلَهُ فَاطِمَهُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا".(1) لیله القدر یعنی فاطمه خدا. در ادامه حضرت فرمود: "فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ". کسی که فاطمه زهرا را آن چنان که شایسته اوست، نه آن چنان که خودش می تواند یا گمان می کند، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. علت این که او فاطمه نامیده شده است، این است که خلایق از معرفت محروم اند.

شبی بهتر از هزار ماه

خدای متعال به مردم بشارتی در سوره قدر داده و آن این است که شبی هست که آن شب بهتر از هزار ماه است. خداوند می فرماید: "وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرْ مِّنْ أَلْفِ شهَرٍ". (سوره قدر : 2 و3) اگر شب قدر را درک کنی، بار خود را بسته ای. اگر همه عمر زمین گیر شدی و نتوانستی راه بروی، با درک شب قدر بهره ات را ببر. این بشارت بزرگی برای اولیای خداست. لذا اولیا تلاش می کردند شب قدر را درک کنند.

شب قدر، شب بیداری از غفلت

طبق روایات شیعه، شب قدر، در دهه سوم ماه رمضان است، ولی برخی بزرگان نقل کرده اند، یک سال هنگام شب نمی خوابیدند که شاید شب قدر را درک کنند. شب احیا، شب بیدار شدن از خواب غفلت است. کسی که به احیا می رسد، این شب را درک می کند. این گونه نیست که هر کس بیدار بود و ذکر گفت، به شب قدر رسیده است. به خاطر این که اگر انسان فضیلت بیش از هزار ماه عبادت را درک کند، باید تغییر کرده باشد. اگر آدم چهل روز مواظبت کند، می فهمد حالش عوض شده است. چطور می شود انسان شب قدر را درک کند و یک شبه، ره صد ساله را برود؟

عبادت یک ساله برای درک شب قدر

بزرگان برای این که شب قدر را درک بکنند و بفهمند و فضیلت شب قدر را بیابند، گاهی یک سال عبادت می کردند. همین که ماه رمضان تمام می شد یا شب بیست و سوم به صبح می رسید، از صبح روز بیست و سوم، آماده ضیافت مخصوص خدا در شب قدر می شدند. کما این که در شب جمعه نیز این گونه بودند. همین که سپیده جمعه می زد، اشک و آهشان جاری بود و مواظب بودند، شب برسد و شب جمعه را درک کنند. این شب، شب بزرگی است. درک شب قدر نیز مختلف است. ممکن است کسی بخشی از فضیلتهایش را درک کند، حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را ببیند.

شب قدر، شب صلاح

در روایت هست که از حضرت پرسیدند: شب قدر هر سال تکرار می شود یا این که تنها یک بار است و همان باری بود که قرآن بر قلب مبارک پیامبر نازل شد؟

حضرت فرمودند: وقتی ماه رمضان رسید، هر شب صد مرتبه سوره دخان یا هزار مرتبه انا انزلنا را بخوان. شب بیست و سوم که رسید، حوادث شب قدر را می بینی و می فهمی شب دیگری است و حساب و کتاب دیگری دارد. حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را هم ببیند، ولی دیدن به این معنا نیست که همه فضیلت شب قدر را یافته است.

سلام حق

خداوند می فرماید: "تَنزَّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن کلُ ِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِیَ حَتیَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ". (قدر:4 و 5)

قدر شبی است که همه اش سلامتی است، سلام حق بر انسان ها که هر که هر چه دارد، از آن سلام است. هر سلامتی ای که انسان دارد، از سلام حق است. آن چه در این شب نازل می شود، تمامش سلام است. هر که هر سلامتی ای دارد، از خداست. گفته اند وقتی ما سلام به معصومین می کنیم، به این معناست که سلام و سلامتی خدا را برای آنها می خواهیم.این شب، شب سلام است، دوم این که هر ناپاکی در این شب از بین می رود. تمام ناپاکی ها و نابسامانی ها اصلاح می شود. ملائکه می آیند و مقدرات عالم را در این شب به امضای ولی حق می رسانند، چون مقدرات انسان ها، تقدیر و ارزش و اندازه انسان ها در عالم ملکوت و به دست ملائکه الهی و به اذن خدا رقم می خورد.

تعیین قدر انسان، در شب قدر

شب قدر شبی است که ملائکه برنامه خود را می آورند که تقدیر انسان، جایگاه و اندازه او در دست و بال ملائکه مشخص شود. شب قدر، شبی است که ملائکه برنامه شان را تنظیم می کنند که چه بر سر این انسان بیاورند. هر ملکی متناسب با شأن و وظیفه اش و همه تصرفات و تقدیرات به اذن امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف است و به امضای ولی معصوم می رسد، یعنی معصوم امضا می کند که امشب چه بر سر این بیاید. اندازه و قدر و قیمت و حد وجودی انسان، در شب قدر معین می شود. این که انسان چه بشود، به تقدیراتی برمی گردد که در عالم بالا انجام می شود. این سنگ چه بشود؟ بستگی به این دارد که چشم شما چگونه این را بگیرد و چه طمعی در او بکند و چه کاری سرش بیاورید. ممکن است سنگی را بردارید و بگذارید لای جرز دیوار. این که ارزش ندارد. این به اندازه یک خشت و آجر می ارزد. اگر ذوبش و از خاشاک جدایش کردید، طلا می شود. آن وقت به پشتوانه اقتصاد کشوری بدل می شود. اگر تقدیر انسان عوض و تصرفی در انسان پدید آمد، ناگهان جای انسان در عالم عوض می شود و از هم نشینی با شیاطین و آلودگی ها جدا و خالص می شود و در صف ملائکه و بالاتر از ملائکه جای می گیرد. کسی به فضیلت شب قدر می رسد که شب قدر را درک کند و به گونه ای سلوک کرده باشد که بستر رشدش فراهم شود.

شب قدر برای کسانی است که اهل راهند، کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند.به او می گویند خدا شبی دارد که اگر بتوانی خودت را به آن شب برسانی و برای رسیدن به آن شب کاری کنی، از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است. اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی. اگر انسان نتواند خودش را به آن شب برساند، تقدیرات آن شب، مثل سال گذشته اش باشد، زیان کار است. اگر در طول سال به گونه ای راه را درست رفته، حضرت دستور می دهد که تمام مقدراتش جا به جا شود. در این شب سلامت ها بر او نازل و انواع بیماری ها و گرفتاری هایش رفع می شود. شب قدر از هزار ماه که با ناسلامتی بگذرد، بهتر است.

فاطمه، قدر خدا

حضرت می فرماید: "لَیْلَهَ الْقَدْرِ".(2)یعنی فاطمه خدا، قدر خداست. حرّ که در لشکر ابن زیاد بود، با یک نگاه حضرت عوض شد که کیمیایی به شمار می آید. گویی مس، طلا شد. حرّ چه کار کرده بود؟ به فاطمه زهرا احترام گذاشته بود. حضرت فرمود: "ثَکَلَتْکَ أُمُّکَ ما تُریدُ".(3)گفت: من از مادر شما جز به عظمت نمی توانم یاد کنم. حضرت یک نگاه به او کرد. اینجاست که معلوم می شود لیله القدر یعنی چه؟ این معصوم است که آخرِ کار معین می کند که باید در صف سیدالشهدا علیه السلام رفت.

کسی به شب قدر می رسد که جوری راه رفته باشد که امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در آن شب بگوید این را به صف ابرار و اولیا، به صف خلصای والا ببریم. اگر شب قدر بیاید و برود، شب های ماه رمضان بیاید و برود و کاری نکرده باشیم که حضرت امضا کند یا نکند، چه فایده ای دارد؟ بنابراین، اگر حضرت در شب قدر دستور بدهند، به اذن حضرت من صفم را عوض می کنم. تا به حال جزو اشقیا بودم، از این پس مرا جزء سعدا قرار می دهند. خداوند می فرماید: "لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرْ مِّنْ أَلْفِ شهَرٍ ".(قدر:3)

تقدیر، دست ولی معصوم

نزول سلامت در شب قدر به دست ملائکه است. این که من کجا باشم، تابع این است که حضرت چه نظری داشته باشند. عزیزی که شب قدر را درک کرده بود، گفت: ملائکه فوج فوج می آمدند و پرونده ها را می آوردند. حضرت آرام نظر می دادند. این که شب قدر، لیله القدر فاطمه است، یعنی به میزانی که به او نزدیک شوی و به هر میزان که به او راه پیدا کنی، معصوم تو را قبول و وزنت را عوض و تو را جا به جا می کند. کسی که تشنه است، می دود تا آن شب را پیدا کند. نه تنها یک سال بیدار می ماند که همه عمر بیدار می ماند. دنبال این است که حضرت دستور دهد. نه یک سال که عمری می دود تا شب قدر را درک کند. بنابراین، انسانی که گمشده دارد، راز را به او می گویند. می گویند تقدیر و قدر و اندازه تو، دست ولی معصوم است، اوست که به ملائکه می گوید در صف ابرار باشد یا فجار؟ در شب قدر ممکن است فاسقان عالم هم تا صبح میگساری کنند. حتی ممکن است آدم از سر شب تا صبح دعای ابوحمزه بخواند و به جایی نرسد.

کلید قدر، معرفت فاطمه

وقتی حضرت جای تو را در عالم عوض می کند که فاطمه شناس باشی. شاید معنای شب قدر این است که فاطمه شب قدر است. حضرت، حرّ زیادی را حرّ سیدالشهدایی می کند. اگر در شب قدر، خیر و سلامتی نازل می شود، به خاطر فاطمه است. ملائکه کاره ای نیستند. آن ها خدام امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف هستند. شب قدر، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف همه کاره است. قدر به دست امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف رقم می خورد. کلید قدر، معرفت فاطمه سلام الله علیها است. اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها را واسطه کنید، رد خور ندارد. به شرط این که معرفت باشد. چگونه معرفت پدید می آید؟ حضرت فرمودند: "وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهَ".(4) خدا او را فاطمه نامیده، به معنای جدا و بریده شده، چون خلائق از معرفت او بریده اند. این معرفتی نیست که از مکاشفات و محاسبات و تجربیات به دست می آید. اهل مکاشفه چه گفته اند؟ فلاسفه و دانشمندان تجربی چه گفته اند؟ همه خلائق بریده از این معرفت هستند. نه اهل مکاشفه، نه اهل علوم فلسفی و تجربی. همه بریده اند. نمی خواهد بفرماید اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر رسیدی. می فرماید: اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر می رسی، ولی بدانید دو چیز آسان نیست و در دسترس مردم نیست. کسی چیزی دستش نیست که بگوید فاطمه کیست. اگر به شب قدر رسیدی، آیا اهل مکاشفه اید؟ آیا فلاسفه شناختند؟ آیا دانشمندان و مورخین و محدثین شناختند؟ هیچ کدام نشناختند.

فهم کلام ائمه به یاری توسل

باید اهل توسل به خود اولیای معصوم بود. باید به کلام خدا و روایت معصومین متمسک شد. این گونه نیست که هر کس ادبیات عرب خواند و صرف و نحو و فقه و اصول بداند، فاطمه شناس است. برخی مفسرهای اهل سنت، سوره هل اتی را تفسیر کردند و فاطمه شناس شدند و به شب قدر رسیدند و چیزی به دست آوردند که امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف قدر و اندازه شان را عوض کند. هر وقت می خواهی قرآن بخوانی، باید در خانه حضرت امیر را بزنی تا چیزی بفهمی، اگر التماس نکنی، از قرآن چیزی نمی فهمی. معلم قرآن اوست. کلام معصوم هم همین گونه است. بدون التجا و توسل چیزی نمی توان از کلام معصوم فهمید.

شناخت خدا و اولیای معصوم

همه چیز دست خدا و اولیای معصوم است. دست بقیه خالی است، حتی جبرئیل. حضرت فرمود: وقتی با جبرئیل به معراج می رفتم، از مرزی که گذشتیم، دست جبرئیل هم بسته بود.باید خدا و اولیای معصوم را شناخت. راهش این است که به آن ها پناه ببری. به میزان التماسی که می کنی، فاطمه شناس می شوی و به تو معرفت می دهند. آن وقت می فهمی شب قدر چه شبی است. آن وقت می فهمی مقدرات عالم چگونه است؟ چگونه رقم خواهد خورد؟ چگونه اولیای معصوم قدر تو را امضا می کنند.

روایتی دیگر

در روایت هست که "بُیِّنَ لَکَ الدَّاءُ وَ عُرِّفْتَ آیَهَ الصِّحَّهِ وَ دُلِلْتَ عَلَی الدَّوَاءِ فَانْظُرْ کَیْفَ قِیَامُکَ عَلَی نَفْسِکَ".(5) آدم در شب قدر دنبال این است که اگر جزو اشقیاست، خدای متعال او را جزء صالحان قرار دهد و اگر جزء جهنمی هاست، خدا او را بهشتی کند. اگر جزء خوب هاست، خدا او را جزء خوبترها قرار دهد. خود انسان است که باید گام های بلند بردارد.

ذکر مصیبت حضرت فاطمه سلام الله علیها

"یَا فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَی اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَاللَّهِ".(6)

شهادت علی علیه السلام آن گاه رخ داد که عدو، جانش را میان کوچه زیر تازیانه گرفت. فاطمه کمربند علی را گرفته بود و می فرمود: نمی گذارم او را به مسجد ببرید. صدا زد: دست فاطمه را کوتاه کن.

امام صادق علیه السلام فرمود: سبب وفات مادرمان، ضربات غلاف شمشیر بود.فاطمه از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، دید امیرالمؤمنین را به مسجد بردند. به مسجد آمد و دید شمشیر بالا سر امیرالمؤمنین گرفتند. فرمود: اگر دست از امیرالمؤمنین برندارید، نفرینتان می کنم.

سلمان نقل می کند: ستون های مسجد حرکت کرد. امیرالمؤمنین فرمود: سلمان، فاطمه را دریاب. بگو امیرالمؤمنین می فرماید: مبادا نفرین کنی.

بسوز دل که علی بین خانه بود و عدو شریک زندگی اش را در آستانه در گرفت.اگر چه دست امیرالمؤمنین بسته بود، ولی حضرت می دید که ناموس خدا بین در و دیوار است.صدای فاطمه بلند شد: "قَالَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ، آهِ یَا فِضَّهُ إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ ".(7)

به خانه امیرالمؤمنین آمدند. ناموس حضرت، زیر دست و پای دشمن امیرالمؤمنین بود. حضرت ردایش را روی فاطمه انداخت. طعنه ها را می شنید، ولی بعضی جاها آن قدر صحنه سنگین بود که از بالای نیزه می فرمود: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ". (8)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
Powered by TayaCMS