نماز،بالاترين عبادت خداوند

نماز،بالاترين عبادت خداوند

وجوب نماز در آیات قرآن

تخفيف خدا در نماز مسافر

تعاريفى از نماز در روايات

1- معراج مؤمن

حقيقت مؤمن در كلام پيامبر و ائمه (عليهم السلام )

2- نماز، مايه تقرّب متقين

حال بزرگان در نماز

3- نماز، نور مؤمن

خصوصيت خاص و ويژه نماز

نمازگزاران واقعى و اهميت نماز

استعانت از نماز، توصيه قرآن

ارزش نماز در پيشگاه امام حسين (عليه السلام )

تشريع نماز به بركت قدوم اهل بيت (عليهم السلام )

عجايب نماز صبح

کلید واژه : نماز ، معراج المؤمن ، الصلاة ، تشریع

وجوب نماز در آیات قرآن

وجوب نماز در آيين پاك اسلام، همزمان با بعثت پيامبر مكرم الهى (صلى الله عليه و آله) اعلام شد. روزهاى اول بعثت، سه سوره به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) نازل شد: علق، مدّثر و مزمّل.

وقتى در سوره مزمّل و مدّثر دقت كنيد، مى بينيد سخن از نماز و بى نماز به ميان آمده است. بعد از اعلان وجوب نماز، رسول اسلام (صلى الله عليه و آله) نماز جماعت تشكيل دادند و خودشان امام جماعت بودند. يك نفر مرد به حضرت اقتدا مى كرد كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) بودند و يك خانم كه حضرت خديجه كبرى (عليها السلام) بود. اين نماز جماعت چند سال با همين سه نفر تشكيل مى شد.

سيزده سال در مكه و بيش از يك سال نيز بعد از هجرت، تمام نمازهاى واجب شبانه روز دو ركعت بود. هنگامى كه شب پانزدهم ماه مبارك رمضان، وجود مبارك حضرت حق، امام مجتبى (عليه السلام) را به خاندان نبوت عنايت كرد، به شكرانه ولادت ايشان، همان وقت پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از جانب خود و به تدبير و طرح خودشان، دو ركعت به نماز ظهر و عصر اضافه كردند كه تا روز قيامت اين نمازهاى چهار ركعتى به شكرانه اين باشد كه خدا به جامعه انسانى، رهبر الهى، امام معصوم و هادى راه عنايت كرد.

تخفيف خدا در نماز مسافر

البته پروردگار نيز اين چهار ركعتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) اضافه كردند، امضا كرد. فقط كنار اين چهار ركعت، خدا دستورى داد كه اگر مردم در سفر كمتر از ده روز بودند و يا از حدّ ترخّص شرعى خارج شدند، اين دو ركعت حذف شود و فقط «فريضة الله» بماند، اما آن چيزى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) واجب فرمود، در غير سفر بر مردم واجب باشد.

پس اين نمازى كه خدا در ابتداى بعثت واجب كرد، نمازى بود كه به شكرانه وجود مبارك امام مجتبى (عليه السلام) در مدينه واجب شد و جايگاه اين نماز در قرآن كريم و روايات اصيل را بايد از بركت وجود مبارك حضرت مجتبى (عليه السلام) با هم تماشا كنيم.

تعاريفى از نماز در روايات

1- معراج مؤمن

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى فرمايند:  «الصلاة معراج المؤمن»[1]   كلمه نماز، معراج و مؤمن؛ يعنى مؤمن است كه نماز واقعى مى خواند و براى او معراج است. پس اين نماز براى منافق معراج نيست، بلكه براى حيله گران و آلودگان، بازى و تقلّب است.

پيغمبر (صلى الله عليه و آله) براى چه به معراج برده شد؟ خود حضرت حق، علتش را مى داند:

«سُبْحنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى برَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايتِنَآ»[2]    ما او را برديم تا شگفتى هاى «ماسوى الله» را ببيند.

«الصلاة معراج المؤمن»[3] يعنى اگر مى خواهى به جايى برسى كه بتوانى شگفتى هاى عالم معنا را ببينى، با نماز حركت و پرواز كن.

ولى «معراج المؤمن» است، نه «معراج الناس». مؤمن كيست؟ خدا در قرآن مى فرمايد: مؤمن كسى است كه قلبش به پنج حقيقت گره بخورد: خدا، قيامت، فرشتگان، انبيا و قرآن.

«وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ وَ الْمَلئِكَةِ وَ الْكِتبِ وَالنَّبِيّينَ»[4] اين پنج حقيقت را قلباً باور دارد.

حقيقت مؤمن در كلام پيامبر و ائمه (عليهم السلام )

مؤمن چگونه در جامعه زندگى مى كند؟ امام محمدباقر (عليه السلام) مى فرمايند:  «من ائتمنه المؤمنون على أنفسهم و أموالهم»[5]  اگر هر چه ثروت در دنياست را نزد مؤمن بگذارند و مؤمن در احتياج كامل باشد، محال است به اين مجموعه ثروت گوشه چشمى بياندازد.

خيلى شگفت آور است كه ايشان مى فرمايند: مؤمن كسى است كه كسى از دست او به ناحق رنج نبيند و اگر كسى امين مال و جان مردم نباشد، دين ندارد.

وقتى اميرالمؤمنين يا امام مجتبى (عليهما السلام) مؤمن را تعريف مى كنند، مى فرمايند: مؤمن به كسى مى گويند كه نسبت به دينش در كمال بخل باشد. اگر ميليون ها كانال ماهواره اى به او هجوم كنند، بگويد: من دينم را نمى فروشم و نسبت به دينم بخيل هستم.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: حرف مؤمن اين است كه جانم را مى خواهيد،بگيريد، اما دينم را حاضر نيستم بدهم.  «اذا نزلت نازلة فاجعلوا انفسكم دون دينكم»[6]. اين مؤمن است. آن وقت اين مؤمن با اين دل و حالى كه در جامعه دارد، به نماز نيز وصل شود!؟

اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد     من و ساقى به هم سازيم و بنيادش براندازيم

مؤمن وقتى با نماز حركت كند، در نماز مى بيند، آنچه را كه بايد ببيند. من كسانى كه از طريق نماز چيزهايى را ديده اند، ديده ام.

كسى كه خيلى اهل نماز بود، با گريه به من گفت: در حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) نماز واجبم را خواندم. در ركوع خودم نفهميدم، عيبى بود كه همان روز در ركوعم پيدا شد. خودم نيز توجه و فكر نكردم كه عيب است. گفت: شب در عالم خواب ديدم كه در محضر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) هستم. پيغمبر (صلى الله عليه و آله) با لبخند به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: على جان، ايشان امروز در ركوعش عيب بود.

اگر نماز براى ما چشم و گوش حقيقى نياورد، چه ارزشى است؟

2- نماز، مايه تقرّب متقين

امام هشتم (عليه السلام) در روايتى دارند:  «الصلاة قربان كل تقى»[7] نماز قدرت دارد كه هر اجتناب كننده از گناهى را به خدا برساند و تمام فاصله عبد و معبود را بردارد.

خدا در قرآن مى فرمايد:

«فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صلِحًا وَ لَايُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبّهِ أَحَدَا»[8]

و بالاترين عمل، «حىّ على خير العمل»[9] همين نماز است. خيلى ها آرزو داشتند كه در نماز بميرند. مى دانستند مرگ در نماز يعنى مرگ در معراج و مقام قرب.

حال بزرگان در نماز

دو استاد داشتم كه در قم، حرم حضرت معصومه (عليها السلام) دفن هستند. يكى از آنان را كه شب جمعه به خدمتش مى رفتم، وقتى حرف مى زد، به پهناى صورتش اشك مى ريخت. آن ديگرى كه صبح جمعه به خدمتش مى رفتم، درون خود را مراقبت مى كرد كه حسد، كبر، غرور و رذيله اى در ايشان نماند. صبح جمعه ها و شب جمعه هاى پاك كننده و حال سازى بود. هر دوى آنها سازنده بودند و چه سازندگانى. آنها شب جمعه ها با ملائكه زندگى مى كردند. چه نمازى مى خواندند. تمام وجود آنان در نماز، فرياد بود.

احرام گرفته ام به كويت     لبيك زنان به جستجويت

همه فرياد بود.

در نمازم خم ابروى تو با ياد آمد     حالتى رفت كه محراب به فرياد آمد

وقتى رو به قبله مى ايستادند، مى شنيدند كه همه سلول هاى بدن آنان مى گويند:

كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود     حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست

چند سال است كه رو به ديوار ايستاده ايم و در نماز ديوار را نگاه كرده ايم؟

يكى از علما مى فرمود: از جمكران پياده برگشتم، ظهر از كنار خانه استادم حاج ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى رد شدم، با خود گفتم: من كه تا اينجا آمدم، نماز ظهر را بروم به او اقتدا كنم؛ چون نمازهاى ما نسبت به نماز او، مانند سر كبريت نسبت به خورشيد است.در زدم. گفتم: آقا كجاست؟ گفتند: تازه براى نماز به اتاق خود رفته اند. من وضو داشتم، گفتم: مى خواهم بيايم تا نمازم را به ايشان اقتدا كنم. گفتند: بفرماييد. آمدم و پشت سر ايشان ايستادم، ايشان نيز نگاه نكرد؛ چون در حال بود و اينجا نبود. دستهايش در كنار گوشش بود. داشت اين آيه را مى خواند كه قبل از نماز مستحب است:

«إِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّموَ تِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[10]

«وجهى» يعنى همه ذات و وجودم. من از پشت سر مى ديدم كه تمام وجود ايشان به نور پيچيده شده است. «الله اكبر» را گفت، گويا صداى اين «الله اكبر» در تمام عالم پيچيد؛ يعنى همه چيز را پشت سر ريختم كه فقط تو بمانى و من. بعد روى جانماز افتاد و از دنيا رفت.

3- نماز، نور مؤمن

پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) در روايتى ديگر مى فرمايد:  «الصلاة نور المؤمن»[11]  نماز براى مؤمن منبع نور و روشنايى است. اين نور قابل انتقال است، ولى به مؤمن. هر بار كه مؤمن در نماز مى رود، نور به او افاضه مى شود. خود مؤمن نور دارد، وقتى كه نماز مى خواند

«نورٌ على نور» مى شود.

خدا در سوره حديد مى فرمايد:

«يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمنِهِم»[12] در قيامت وقتى وارد محشر مى شود، نماز شما را به بهشت مى رساند. اين نور است.

خصوصيت خاص و ويژه نماز

نظر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) اين است كه نماز هم قبولى بالذات دارد، هم قبولى بالغير، ولى عبادات ديگر اين صفت را ندارند. روزه، حج و شهادت در جبهه فقط خودشان هستند، كارى به پرونده ندارند. اما نماز فقط خودش نيست، بلكه زلفش به بقيه عبادات گره دارد:

«الصلاة عمود الدين»[13] «فإن قبلت قبل ما سواها»[14] نماز ستون دين است، اگر مقبوليت خودش و غيرش نباشد، خيمه دين خوابيده است، اگر در قيامت نماز را قبول كنند، خدا مى گويد: به هيچ عمل ديگرى از بنده ام نگاه نكنيد، اگر روزه، حج و هر چيز ديگرش عيب دارد، چون نمازش قبول شده، تمام اعمالش را قبول كنيد،

«و ان ردّت ردّ ما سواها»[15] اما اگر نماز را رد كنند، هر چه بگويد: خدايا! روزه و حج و ساير اعمالم درست است، مى گويند: آنها نيز قبول نمى شوند.

امام معصوم به ما فرموده است: اگر در تمام عمر، در قيامت، دو ركعت نماز شما را قبول كنند، خدا مى گويد: به احترام اين دو ركعت، تمام پرونده عمرش را قبول كنيد. مگر نماز چقدر مهم است؟ نمى دانيم.

چقدر سعدى زيبا مى گويد:

دست حاجت چو برى نزد خداوندى بر     كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود

كرمش نامتناهى، نعمش بى پايان     هيچ خواهنده نرفت از در او بى مقصود

نمازگزاران واقعى و اهميت نماز

نماز چقدر مهم است كه به حضرت موسى بن عمران (عليه السلام) كه اهل نماز بود و در شريعت و دينش نماز داشت- البته انبياى قبل و بعد نيز نماز داشتند- خطاب رسيد: اى موسى! من رفيق بسيار صميميى دارم كه هفتاد سال است مرا عبادت مى كند. به او بگو: در اين هفتاد سال فقط عبادت كردى و چيزى از من نخواستى. من دوست دارم از من بخواهند. كليم الله آمد و او را ديد. پيغام را داد. او خيلى گريه كرد و گفت: يا موسى! من لياقت اين كه چيزى از او بخواهم را ندارم. اين ظرف آب و اين مقدار نان و پنيرى كه به من مى دهد، از روى كرم او است، اما وقتى من مى خورم، خيلى خجالت مى كشم.اما چون خودش پيغام داده كه چيزى بخواهم، فقط به احترام او مى خواهم.

با همان اشك چشم گفت: الهى! روزى كه مى خواهى مرا از دنيا ببرى، در سجده نماز بميران. اين صورتم روى خاك باشد و در كمال تواضع نسبت به تو باشم. بعد گفت: اى موسى! اگر ديگر حرفى ندارى، مى خواهم نماز بخوانم، دلم براى نماز تنگ است. گفت: برو. در سجده آخر بود كه از دنيا رفت.

اين دو ركعت نماز را سعى كنيد دو ركعت قابل قبول بخوانيد. با آن بسازيد و بخوانيد؛ يعنى زكات و خمس و دِين بدهكار نباشيد. زبان شما از غيبت و تهمت بسته باشد. دل شما از حسد، بخل، كينه و ريا خالى باشد. لقمه اى كه مى خوريد، پاك باشد. از همه اين هواها عبور كنيد و بعد دو ركعت نماز بخوانيد. ببينيد در دنيا همان دو ركعت براى شما چه كار مى كند.

 استعانت از نماز، توصيه قرآن

خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:  

«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ»[16]

در اين آيه نمى گويد از من كمك بگيريد، مى گويد: از نماز كمك بگيريد، من همه يارى هايم را در نماز ريخته ام. راه يارى بين من و تو، نماز است. من ياريم را بى واسطه به تو نمى رسانم، بلكه يارى من از راه نماز است.

ارزش نماز در پيشگاه امام حسين (عليه السلام )

وقتى جارچى لشكر كوفه عصر تاسوعا گفت: همين حالا حمله كنيد و مردان را بكشيد، خيمه ها را آتش بزنيد و اثاث ها را جمع كنيد. حضرت زينب كبرى (عليها السلام) نزد حضرت ابى عبدالله (عليه السلام) رفت، عرض كرد: اين ها چه مى گويند؟ فرمود: خواهر! به قمر بنى هاشم بگو بيايد. فرمود: عباس من: «ارجع اليهم فان استطعت أن تؤخّرهم الى غدوة و تدفَعَهُمْ عَنَّا العشية لعلّنا نصلّى لربّنا اللیلة»[17]  نزد عمر سعد و يارانش برو و بگو: اگر براى شما امكان دارد، اين جنگ را به فردا بيندازيد. براى اين كه مى خواهم امشب در دنيا بمانم و نماز بخوانم. مى خواهم به ركوع و سجود بروم و امشب صورتم را روى خاك بگذارم. چقدر عاشق نماز بود كه حساب كرد يك شب هم يك شب است، بگذار بمانيم و براى پروردگار نماز بخوانيم.

تشريع نماز به بركت قدوم اهل بيت (عليهم السلام )

آيه اى نيز از قرآن بشنويد تا بحث نماز را كامل كند:  

«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ الَّيْلِ»[18] نماز بخوانيد، هنگامى كه آفتاب مى خواهد از نصف النهار رد شود- نماز ظهر و عصر- و شب كه در تاريكى فرو رفت، باز نماز بخوانيد- مغرب و عشاء- ظهر و عصر هر كدام چهار ركعت است، دو ركعت براى خداست، دو ركعت نيز براى پيغمبر و امام حسن (عليهما السلام).

نماز مغرب سه ركعت است، دو ركعت براى خداست، يك ركعت براى حضرت ابى عبدالله (عليه السلام). اين را در سفر نيز حق نداريد حذف كنيد. يك ركعت حسينم بايد همه جا سر جاى خود بماند. نماز عشا چهار ركعت است، دو ركعت براى خداست و دو ركعت براى حضرت ابى عبدالله (عليه السلام)؛ چون سالى كه امام حسين (عليه السلام) به دنيا آمد، خدا اين سه ركعت را اضافه كرد و فرمود دو ركعت عشا در سفر حذف شود، اما آن يك ركعت به خاطر حسينم، براى هميشه بماند؛ يعنى اگر در نماز به حسين من نرسيد، نماز نيست. خدا مى گويد: در نماز شما من و پيغمبر و اهل بيتش (عليهم السلام) بايد باشد:

«يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنكُمْ»[19]

عجايب نماز صبح

اين از عجايب قرآن است كه اسم دو ركعت نماز صبح را «قرآن الفجر» گذاشته است؛ يعنى دو ركعت نماز صبح را با قرآن همدوش كرده است:   

«وَ قُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»[20]

فقط نماز صبح است كه مشهود است؟ يعنى ملائكه شب شاهد نماز شما هستند و در پرونده شما مى نويسند و اول طلوع فجر بايد بروند و جاى خود را به ملائكه روز بدهند، آنها نيز نماز شما را مى نويسند، پس نماز صبح شما دوبار ثبت مى شود.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى فرمايند:  

«ما عَجَّتِ الارض الى ربها عَزَّوَجَلَّ كَعَجيجِها من ثلاث»[21]  كره زمين در خانه خدا ناله اى نكرد، مگر از دست سه نفر: يكى از آن سه نفر:  «النوم عليها قبل طلوع الشمس»[22]  كسى كه وقت نماز صبح بخوابد و بر نخيزد تا آفتاب بزند. زمين در پيشگاه خدا ناله مى كند كه اين كيست كه روى من است؟ چرا دهان مرا باز نمى كنيد كه او را پايين ببرم؟ اين شخصى كه در نعمت تو غرق است، مگر دو ركعت نماز صبح كه چند دقيقه بيشتر طول نمى كشد، چقدر سخت است كه مانند مرده ها در رختخواب خواب است و بلند نمى شود؟

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان


[1]. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 79 / 303

[2]. اسرا:1

[3]. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 79 / 303

[4]. بقره:177

[5]. الكافي (ط - الإسلامية) / ج 2 / 235

[6]. الكافي (ط - الإسلامية) / ج 2 / 216

[7]. الكافي (ط - الإسلامية) / ج 3 / 265

[8]. کهف:110

[9]. تفسير القمي / ج 1 / 233

[10]. انعام:79

[11]. جامع الأخبار(للشعيري) / 85

[12]. حدید:12

[13]. الأمالي( للصدوق) / النص / 641

[14]. همان

[15]. همان

[16]. بقره:45

[17]. وقعة الطف / 195

[18]. اسرا:78

[19]. نسا:59

[20]. اسرا:78

[21]. من لا يحضره الفقيه / ج 4 / 20

[22]. همان

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
Powered by TayaCMS