حکمت 237 نهج البلاغه : كاستى قدرت و كنترل شهوت

حکمت 237 نهج البلاغه : كاستى قدرت و كنترل شهوت

متن اصلی حکمت 237 نهج البلاغه

موضوع حکمت 237 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 237 نهج البلاغه

237 وَ قَالَ عليه السلام إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ

موضوع حکمت 237 نهج البلاغه

كاستى قدرت و كنترل شهوت

(اخلاقى، علمى)

ترجمه مرحوم فیض

237- امام عليه السّلام (در باره توانائى) فرموده است

1- هرگاه توانائى و دست يافتن (بر چيزى) فراوان شود شهوت و خواهش (بر آن) كم گردد (زيرا كسيكه بچيزى كم دسترس داشته باشد ميل و خواهش او هميشه متوجّه آنست و مى ترسد مبادا از دست برود، ولى آنكه در دسترس دارد ميل و خواهشش اندك است چون مطمئنّ است كه هرگاه بخواهد آماده است).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1195)

ترجمه مرحوم شهیدی

245 [و فرمود:] چون توانايى بيفزايد، خواهش كم آيد.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 401)

شرح ابن میثم

231- و قال عليه السّلام:

إِذَا كَثُرَتِ اَلْمَقْدِرَةُاَلْمَقْدُ الشَّهْوَةُ

المعنى

لأنّ قليل القدرة على ما يشتهيه لا يزال مستشعر لخوف فواته عند حصوله.

فيكون ذلك الخوف معاقبا للذّته به فلا يزال في قلبه دغدغة نفسانيّة تحمله على مشتهاه و تبعث شهوته عليه. أمّا إذا تمّت قدرته عليه فإنّه يأمن فوته و بحسب ذلك يضعف الباعث للشهوة فيقلّ لجاجه عليه و شهوته له.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 363)

ترجمه شرح ابن میثم

231- امام (ع) فرمود:

إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ

ترجمه

«هرگاه توانمندى زياد شود، خواسته اندك شود».

شرح

چون كسى كه توان كمترى نسبت به برآوردن خواسته خود دارد، همواره بيم دارد از اين كه پس از دسترسى به خواسته خود، آن را از دست بدهد، بنا بر اين همين ترس، به دنبال لذّت وصول به خواسته، هميشه باعث دلهره اى است نسبت به آن خواسته، و از طرفى خود محرّك علاقه و ميل است به طرف آن، امّا اگر توانايى كامل برخواسته خود را داشت، ترسى نخواهد داشت كه به خواسته خود نرسد، از اين رو انگيزه ميل بدان كم شده و پافشارى و علاقه اش نسبت به آن كاهش مى يابد.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 617)

شرح مرحوم مغنیه

244- إذا كثرت المقدرة قلّت الشّهوة.

المعنى

الشهوة: رغبة و أمنية و لهفة، و من البداهة ان الانسان يتلهف على ما يعجز عن تحصيله و تناوله، أما القادر فيحقق ما يريد ساعة يشاء، و لا موجب للتلهف و التأسف. و من هذا الباب ما نراه حين ما يشاع ان سلعة من السلع كالسكر سيفقد من الأسواق، فيقبل الناس على شرائه، و يدخر منه القادر أضعاف ما يحتاج اليه لمجرد الوهم و الخوف من العجز عن تحصيله، و كان سائر الأيام لا يعبأ به و يهتم، لأنه في متناول يده متى أراد.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 363)

شرح شیخ عباس قمی

50- إذا كثرت القدرة [المقدرة- خ ل ] قلّت الشّهوة. هذا واضح، و له علّة أوردها ابن أبي الحديد في الشرح، ليس هنا مجال نقلها

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص 58)

شرح منهاج البراعة خویی

الخامسة و الثلاثون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام

(235) و قال عليه السّلام: إذا كثرت المقدرة، قلّت الشّهوة.

المعنى

هذه الحكمة قائمة على أصل معروف و هو: أنّ الانسان حريص على ما منع فمن قلّت مقدرته على ما يشتهيه من غذاء و نكاح و نحوهما يحسّ في نفسه أنّه ممنوع منها أو سيمنع، لكون مقدرته قليلة و في معرض الزوال فزاد حرصه عليه، و أمّا إذا كثرت مقدرته و اطمأنّت نفسه بوصول ما يشتهيه سكنت فورته و خمدت ثورته، و إذا نال من أشهى ما يبتغيه مرّات زالت عنه شهوته رأسا.

و من هنا قيل: إنّ العشق مولود التمانع و فراق المحبوب إمّا بتمنّعه عن التسليم للمحبّ، و إمّا بالدّلال عليه و منعه عن الوصل و أخذ النصيب.

الترجمة

فرمود: هرگاه نيرو و قدرت افزود خواست و شهوت بكاستى غنود.

  • هر چه در دسترس بود بسيار خواستش اندك آيدت بشمار

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص312و313)

شرح لاهیجی

(277) و قال (- ع- ) اذا كثرت المقدرة قلّت الشّهوة يعنى و گفت (- ع- ) كه هر وقتى كه بسيار شد قدرت و توانائى بر امرى كم مى گردد رغبت و خواهش بان امر زيرا كه انسان حريص است بچيزى كه قدرت ندارد

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 313)

شرح ابن ابی الحدید

242: إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ هذا مثل قولهم كل مقدور عليه مملول- و مثل قول الشاعر-

و كل كثير عدو الطبيعة

- . و مثل قول الآخر-

و أخ كثرت عليه حتى ملني و الشي ء مملول إذا هو يرخص

يا ليته إذ باع ودي باعه

ممن يزيد عليه لا من ينقص

- . و لهذا الحكم علة في العلم العقلي- و ذلك أن النفس عندهم غنية بذاتها مكتفية بنفسها- غير محتاجة إلى شي ء خارج عنها- و إنما عرضت لها الحاجة و الفقر إلى ما هو خارج عنها- لمقارنتها الهيولى- و ذلك أن أمر الهيولى بالضد- من أمر النفس في الفقر و الحاجة- و لما كان الإنسان مركبا من النفس و الهيولى- عرض له الشوق إلى تحصيل العلوم و القنيات- لانتفاعه بهما و التذاذه بحصولهما- فأما العلوم فإنه يحصلها في شبيه بالخزانة له- يرجع إليها متى شاء و يستخرج منها ما أراد- أعني القوى النفسانية التي هي محل الصور و المعاني- على ما هو مذكور في موضعه- و أما القنيات و المحسوسات-

فإنه يروم منها مثل ما يروم من تلك- و أن يودعها خزانة محسوسة خارجة عن ذاته- لكنه يغلط في ذلك من حيث يستكثر منها- إلى أن يتنبه بالحكمة على ما ينبغي أن يقتني منها- و إنما حرص على ما منع- لأن الإنسان إنما يطلب ما ليس عنده- لأن تحصيل الحاصل محال- و الطلب إنما يتوجه إلى المعدوم لا إلى الموجود- فإذا حصله سكن و علم أنه قد ادخره- و متى رجع إليه وحده إن كان مما يبقى بالذات- خزنه و تشوق إلى شي ء آخر منه- و لا يزال كذلك إلى أن يعلم أن الجزئيات لا نهاية لها- و ما لا نهاية له فلا مطمع في تحصيله- و لا فائدة في النزوع إليه- و لا وجه لطلبه سواء كان معلوما أو محسوسا- فوجب أن يقصد من المعلومات إلى الأهم- و من المقتنيات إلى ضرورات البدن و مقيماته- و يعدل عن الاستكثار منها- فإن حصولها كلها مع أنها لا نهاية لها غير ممكن- و كلما فضل عن الحاجة و قدر الكفاية- فهو مادة الأحزان و الهموم و ضروب المكاره- و الغلط في هذا الباب كثير- و سبب ذلك طمع الإنسان في الغنى من معدن الفقر- لأن الفقر هو الحاجة- و الغنى هو الاستقلال إلى أن يحتاج إليه- و لذلك قيل إن الله تعالى غني مطلقا- لأنه غير محتاج البتة- فأما من كثرت قنياته فإنه- يستكثر حاجاته بحسب كثرة قنياته- و على قدرها رغبه إلى الاستكثار بكثرة وجوه فقره- و قد بين ذلك في شرائع الأنبياء و أخلاق الحكماء- فأما الشي ء الرخيص الموجود كثيرا فإنما يرغب عنه- لأنه معلوم أنه إذا التمس وجد- و الغالي فإنما يقدر عليه في الأحيان- و يصيبه الواحد بعد الواحد- و كل إنسان يتمنى أن يكون ذلك الواحد ليصيبه- و ليحصل له ما لا يحصل لغيره

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 78-79)

شرح نهج البلاغه منظوم

[236] و قال عليه السّلام:

إذا كثرت المقدرة قلّت الشّهوة.

ترجمه

هر گاه قدرت (انسان در بدست آوردن چيزى) فراوان گردد، خواهش كم شود.

نظم

  • چو قدرت بهر انسان گشت پيدابر او اسباب عيش آمد مهيّا
  • ز نعمت هر چه را ميل و دلش خواستبزودى دست دولت پيشش آراست
  • براى چيز دنيا ديگر او غمنخواهد خورد و گردد خواهشش كم
  • بر انسان ور كه چيزى نيست مقدوردلش خواهد ولى دستش از آن دور
  • پى آن چيز اندر حرص و آز استبرغبت سوى آنش ديده باز است

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10 ص 18)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد
شعر در نهج البلاغه ʁ)

شعر در نهج البلاغه (1)

در اين مقاله، جنبة ادبي شخصيت بي همتاي حضرت مولي الموحّدين، علي- عليه السلام- در هفت محور بررسي شده است: 1- شاعري آن حضرت. 2- نقد ادبي و نظرات فنّي مولانا در شعر و ادب. 3- بيان شاعرانة آن حضرت در نهج البلاغه..
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
Powered by TayaCMS