امام زمان مظهر مهر و محبت

امام زمان مظهر مهر و محبت

امام زمان مظهر مهر و محبت

جلوه هایی از مهر و محبت امام زمان (علیه السلام)

1. نامیدن (حضرت برخی از دوستدان خود را به اسم یاد می کرد)

2. سلام (تحیّت و سلام امام بر دوستداران خود)

3. معانقه و در آغوش گرفتن

4. نظارت (آگاهی از احوالات جامعه ی شیعه)

5. شریک غم و شادی

6. دعا برای دوستداران خود

امام زمان مظهر مهر و محبت

امام، مظهر اسمای حسنای الهی و تجلی رحمت واسع حق است: "السلام علیک أیها الرحمه الواسعه"(1)

کسی که تربیت شده ی خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بی کران الهی است:"ان رحمه ربکم وسعت کل شی و أنا تلک الرحمه"(2)

در وسعت سینه ی او که دریاها هم به چشم نمی آید، کران، تا به کران عشق به همه ی انسان ها موج می زند:" و اکمل ذلک بابنه رحمه للعالمین"(3)

امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیر خواه است(4):"و اشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم"(5)

دریغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدی (علیه السّلام) گفته اند و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده اند و از مِهر و عشق او به انسان ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظرانِ خود کم تر گفته اند! هیچ کس به ما نگفت که اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی خانمان ها را سامان، بی کسان را همدم، غافلان را تذکّر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در یک کلام، خاک نشینان عالم را تاک نشین خواهد کرد.

قهر او نیز جلوه ی محبت او است، چه این که قهر او بر جماعتی اندک و ناچیز از معاندان و نژاد پرستانی خواهد بود که علی رغم رشد فکری انسان ها در آن عصر، و هدایت ها و معجزات آن حضرت و نزول مسیح (علیه السّلام) از آسمان و اقتدایش به وی، باز هم به او کفر می ورزند و حکومت عدلش را گردن نمی گذارند و در زمین فساد می کنند، کسانی مانند صهیونیست ها که دشمن انسانیّت اند و جز زبان زور، هیچ زبانی نمی فهمند، و این، یعنی خارها را از سر راه انسان و انسانیت برداشتن و مهر در چهره ی قهر.

آری، چه سخت است مولای مهربانی را که رحمت واسع حق است و در دلش، عشق به انسان ها موج می زند، به چنین اتهام هایی خواندن و "میرِ مِهر" را، "میرِ قهر" نشان دادن!

جلوه هایی از مهر و محبت امام زمان (علیه السلام)

در اینجا، مروری داریم به گوشه هایی از جلوه های مهر و محبت امام رحمت آخرین ذخیره الهی، حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

1. نامیدن (حضرت برخی از دوستدان خود را به اسم یاد می کرد)

نام هر کس، عاطفی ترین، شخصی ترین و مورد علاقه ترین نشانه ی هر کس است. آن گاه که نام ما را می خوانند، چه بسیار مایه ی شادمانی و سرور ما می گردد. هر چه، خواننده ی ما، محبوب تر و زیباتر، شنیدن صدای دل ربای او و شنیدن اسم و نام خود از زبان او دل پذیرتر و سرور انگیز تر.

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی مردم و به ویژه شیعیان خود را نیک می شناسد و با نام تک تک آنان آشناست(6) نامه ی اعمال ما، هر هفته، به خدمت حضرتش عرضه می شود. او، هرگز، یاد ما را از خاطر نمی برد (ولا ناسین لذکرکم). چه شعف انگیز است که در سرزمینی غریب، یکه و تنها آن جا که راه را گم کرده ای، ناگهان، کسی با زبان آشنا، تو را بخواند و با مهربانی، تو را در آغوش نگاه اش بنشاند.

2. سلام (تحیّت و سلام امام بر دوستداران خود)

سلام، تحیت و برکت و رحمت و سلامتی است؛ نشانه ی محبت و صفا، اخلاص و یک رنگی است؛ رمز عاشق و معشوق، مرید و مراد است. سلام خدا و امام بر هر کس، مُهر تأییدی است بر کارنامه ی او.

به راستی چه لذتی دارد سلام مولا!(7)

"سلام علیک أیّها الناصر للحق، الداعی الی کلمه الصدق"(8)

چون ثلث از راه را تقریباً (برگشتم) سیّد جلیلی را دیدم که از طرف بغداد رو به من می آید. چون نزدیک شد، سلام کرد...(9)

3. معانقه و در آغوش گرفتن

در این موقع وارد مسجد سهله شدیم، در مسجد کسی نبود. ولی پدرم در وسط مسجد ایستاد که نماز استغاثه بخواند. شخص از طرف مقام حجت (علیه السّلام) نزد او آمد. پدرم به او سلام کرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: این کیست؟ گفتم: آیا حضرت حجت _ علیه السّلام _ است؟ فرمود: پس کیست؟!.(10)

4. نظارت (آگاهی از احوالات جامعه ی شیعه)

"فإنّا نحیط علماً بأنبائکم ولا یعزب عنّا شیء من أخبارکم": ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده و مخفی نمی ماند. "إنا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء": ما، در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکرده ایم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها، بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند. "صاحب هذا الأمر یتردد بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ فرشهم..."؛

صاحب این امر، در میان آنان، راه می رود و در بازارهایشان رفت و آمد می کند، روی فرش هایشان گام برمی دارد ... .

5. شریک غم و شادی

در این مورد، دسته ای از روایات وجود دارد که صاحب مکیال المکارم آنها را متذکّر شده است.(11) جدای از آنها از دیگر ائمه (علیهم السّلام) نیز در این مورد، روایات فراوانی به ما رسیده است:

امام امیر الم ۆ منین _ علیه السّلام _ می فرماید: "إنا لنفرح لفرحکم و نحزنُ لِحُزنکم..."(12): ما، در شادمانی شما، شاد، و برای اندوه شما، اندوهگین می شویم..."

امام رضا (علیه السّلام) نیز می فرماید: "ما من احد من شیعتنا ولا یغتّم إلاّ اغتممنا لغمّه ولا یفرح إلاّ فرحنا لفرحه..."(13): هیچ یک از شیعیان ما، غم زده نمی شود، مگر این که ما نیز در غم آنان، غمگین، و از شادی آنان، شادمانیم. و هیچ یک از آنان، در مشرق و مغرب زمین، از نظر ما، دور نیستند و هر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ی ما است ... "

6. دعا برای دوستداران خود

امام (علیه السّلام) همواره، بر دوستداران خود دعا می کند. صاحب مکیال المکارم در اثبات این مدعا، چنین می گوید: چون مقتضای شکرِ احسان، همین است. و دلیل بر آن، فرمایش مولی صاحب الزمان (علیه السّلام) در دعایی است که در مُهج الدعوات می باشد: "و کسانی که برای یاری دین تو، از من پیروی می کنند، نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان...."(14)

واضح است که دعا، از بهترین انواع نیکی است و اگر م ۆ من، برای مولای خود، خالصانه دعا کند، مولایش هم برای او خالصانه دعا می کند، و دعای آن حضرت، کلید هر خیر و داس هر شرّ است.

حضرت مهدی (علیه السّلام) شاهد همه ی دردها و آلام انسان ها است. دل او، دل بیداری است که همراه هر تازیانه و هر قطره ی خون و هر فریاد، حضور دارد و درد و رنج مرا از من بهتر و بیش تر احساس می کند و برای من بیش از خود من می سوزد، چرا که معرفت و محبت من، محدود و غریزی است، در حالی که معرفت او، حضوری و محبت او به وسعت وجودی او باز می گردد و تجلّی رحمت واسعه ی حق است.(15)

  1. مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
  2. بحار الأنوار، ج53، ص11.
  3. حدیث لوح از جابر بن عبدالله انصاری، کافی، ج 1، ص 528 - 527؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 195؛ الغیبه، شیخ طوسی، ص 146 - 143.
  4. تحف العقول، ص 324.
  5. روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص 10.
  6. ر.ک: آیه 105 از سوره ی توبه و روایت ذیل آن.
  7. تفسیر نمونه، ج27، ص186.
  8. بحارالانوار، ج53، ص175 _ 176.
  9. مفاتیح الجنان در زیارت کاظمین.
  10. توجهات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به علما و مراجع تقلید، عبدالرحمن باقر زاده بابلی، ص84.
  11. ترجمه ی مکیال المکارم، ج1، ص341 _ 342.
  12. مکیال المکارم، ج2، ص94 و 53.
  13. همان، ج1، 454.
  14. مهج الدعوات، ص302.
  15. بحارالانوار، ج53، ص11.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
Powered by TayaCMS