برای همه ی امتها، دوران غیبتی وجود داشت

برای همه ی امتها، دوران غیبتی وجود داشت

برای همه ی امتها، دوران غیبتی وجود داشت

غیبت حضرت نوح (ع)

غیبت حضرت ابراهیم (ع)

غیبت حضرت موسی (ع)

غیبت حضرت عیسی (ع)

غیبت حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)

اولین غیبت حضرت،

دومین غیبت،

برای همه ی امتها، دوران غیبتی وجود داشت

شاید برایتان جالب باشد که غیبت، مختص به دین اسلام و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیست. بلکه غیبت، یکی از سنتهای الهی است که برای بسیاری از انبیاء و حجتهای خویش مقدر کرده است. اغلب امتها، پیش از رسیدن حجتشان و یا حتی در دوران زندگی با آنان، غیبت را تجربه کرده اند.

پیش از این، گفتیم که غیبت چیست و از چه زمان آغاز شد، در این مقاله، به این می پردازیم که غیبت، یک سنت الهی است و مختص به حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) نیست؛ بلکه بیشتر پیامبران و اوصیای آنها، مدتی در غیبت مانده اند.

البته معنای غیبت، همیشه به معنای "ظهور نداشتن حجت" نیست. بلکه در برخی موارد، غیبت به معنای "دور ماندن از رحمت حجت" و "تاخیر در رسیدن به آرامش و سعادت" بوده است. این مفاهیم با توضیحاتی که در ادامه می آید روشن تر می گردد.

در میان پیامبران و اوصیای آنها، حضرت آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، لوط، خضر، سلیمان، یونس (علیهم السلام) و حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) و... مدتی غایب بوده اند. از این تعداد، ما به غیبت پیامبران اولوالعزم اشاره می کنیم.

غیبت حضرت نوح (ع)

در زمان حضرت نوح (ع)، دو گروه حق و باطل رو به روی هم صف آرایی کرده بودند و گروه باطل، دوران سخت و طاقت فرسایی برای گروه حق ایجاد کرده بودند. گروه حق، پیروان حضرت نوح (ع) بودند و گروه باطل، فرزندان شیث از نوادگان قابیل.

در زمان پیامبری حضرت نوح، غیبت به این صورت بود که مردم در رنج و سختی بودند و مدت مدیدی در آرزوی فرج و گشایش مانده بودند تا با نابودی دشمنانشان، آسودگی را تجربه کنند.

شاید ندانید که حضرت نوح 950 سال قوم خود را هدایت می کرد و در این بین تنها 80 نفر به او ایمان آوردند. (1) در همان سی سال اول، شدت تحقیر و آزار ایشان به حدی بود که حضرت، آنقدر به دست پیروان قابیل مورد ضرب و شتم واقع می شد که سه روز بیهوش بر زمین می افتاد در حالیکه خون از گوشش جاری بود و زمانی که به هوش می آمد، دوباره برای هدایت آنها به پا می خاست. (2)

بعد از گذشت سیصد سال از این وضعیت، حضرت نوح (ع) دست به دعا برد تا قومش را نفرین کند و به التماس سه نفر از ملایک، سیصد سال دیگر این نفرین را عقب انداخت. (3) نشان به آن نشان که پیروان حضرت نوح، به او التماس می کردند که به سختی های آنان پایان دهد و آنقدر در این انتظار ماندند که نهصد سال گذشت. بعد از آن، خداوند این 80 نفر هدایت یافته را، مورد آزمایش قرار داد و عده ای از آنها از حضرت نوح (ع)، روی برگرداندند.

وقتی چنین شد، حضرت نوح که می ترسید اگر فرج نرسد همین گروه کوچک از هم بپاشد از خداوند، تعجیل در گشایش را خواست و خداوند اجابت نمود. از استجابت دعا تا طوفان معروف زمان حضرت نوح، 50 سال فاصله افتاد. (4)

بنابراین پیروان حضرت نوح (ع)، 950 سال در غیبت ماندند. غیبت آنها اینگونه نبود که حجتشان ظاهر نباشد، بلکه در سختی و مرارت زندگی می کردند و در این مدت، خواهان گشایش بودند.

غیبت حضرت ابراهیم (ع)

غیبت حضرت ابراهیم (ع) از همان دورانی که در شکم مادرش بود، آغاز شد. بیان این نکته ضروری است که غیبت، برای حجت الهی معنا و مفهوم دارد و اگر می گوییم حضرت ابراهیم (ع) از انعقاد نطفه در غیبت بود یعنی از همان زمان، حجت خدا بر مردم بود و واسطه ی فیض و رحمت خدا به آنان. بنابراین مردم، از همان لحظه از فیض وجود ایشان محروم شدند.

غیبت حضرت ابراهیم (ع)، به این صورت بود که مردم از ظهور حجت، محروم بودند. امّا داستان آغاز این غیبت را به طور مختصر بیان می کنیم.

نمرود به کمک منجمان خویش فهمید که حجتی به زمین پا می گذارد امّا نجات او را نفهمید. بنابراین دستور داد که زنان را از مردان جدا و معاینه کنند و فرزندان آنها را به قتل برسانند. خداوند، حضرت ابراهیم (ع) را از چشم قابله دور نگه داشت و بدین ترتیب ایشان متولد شد. پس از تولد، مادرش او را به غاری برد و حضرت در آن غار از شیری که از انگشت شستش می آمد تغذیه می کرد و بدین ترتیب رشد یافت و به جوانی دلیر مبدل گشت. حضرت، در این مدت از غار بیرون می آمد و مخفیانه و آشکار مردم را هدایت می کرد و تنها کسی که از وجود ایشان باخبر بود، مادرشان بود. این مدت، دوران غیبت اول حضرت ابراهیم (ع) بود. (5)

غیبت دوم ایشان از زمانی آغاز شد که نمرود، ایشان را به جرم شکستن بتها به آتش انداخت و آتش بر حضرت ابراهیم (ع) سرد شد. پس از این نمرود، حضرت را از شهر بیرون کرد و بدین ترتیب دومین غیبت حضرت آغاز شد. (6) پس از آن حضرت، شهر به شهر می گشتند و کسی ایشان را نمی شناخت. آن حضرت تنها بر کسانی ظاهر می شد که منتظر آن حضرت بودند و سالها برای دیدن ایشان دعا کرده بودند. برای نمونه می توان از ماریای عابد یاد کرد که سه سال دعایی جز دیدن حضرت ابراهیم (ع) نداشت و بالاخره وقتی موفق به دیدن آن حضرت شد، به دین آن حضرت گروید. (7)

غیبت حضرت موسی (ع)

پیش از ظهور حضرت موسی(ع)، حضرت یوسف (ع) به آمدن ایشان وعده داده بود و به بنی اسرائیل (یعنی برادرانش) درباره ی دوران سخت منتهی به ظهور هشدار داده بود و از نشانه های حضرت موسی (ع) باخبرشان ساخته بود.

چهارصد سال، هیچ حجت ظاهری در میان بنی اسرائیل نبود و فراعنه بر آنها مسلط شدند و آنها را در رنج و سختی انداختند. پس از گذشت این مدت، حضرت موسی (ع) فقط برای مدت کوتاهی خود را به آنها نشان داد و قرار شد 50 سال دیگر در دوران غیبت باقی بماند. در اثر دعای بسیار بنی اسرائیل، این مدت کوتاه شد و به چند روز تقلیل یافت.

پس از آن 40 سال طول کشید تا قوم حضرت موسی (ع) به دست ایشان نجات یابند و فرعونیان برای همیشه به کام نیل فرو روند. (8)

غیبت حضرت عیسی (ع)

عروج حضرت عیسی (ع)، به نوعی غیبت ایشان محسوب می شود امّا پیش از این نیز به خاطر تعقیب شبانه روزی یهودیان، حضرت مجبور بود که دائم در شهرها بگردد و محکوم به تبعیدی اجباری بود. دوازده سال، حضرت عیسی (ع)، گاهی بدون حضور حواریون، از میان آنان می رفت و در شهرها به تبلیغ دین خدا می پرداخت. (9)

چهل روز پیش از عروج حضرت، ایشان، یاران خود را جمع کردند و نشانه های رسول گرامی اسلام (ص) را دادند و درباره ی ایشان سفارش کردند. ایشان فرمودند: "...دیگران گمراه خواهند شد و تنها قومی که در مسیر حق هستند، کسانی اند که به محمد عربی (ص)، ایمان می آورند و من نیز آنگاه که قائم آل محمد (عج) ظهور کند از آسمان فرود خواهم آمد و به او ایمان خواهم داشت و جمیع یهودا و نصارا از من متابعت خواهند کرد و دینشان یکی می شود." (10)

پس از گذشت این چهل روز، حضرت در مقابل چشم حواریون به آسمان صعود کرد و ابری ایشان را در خود فرو برد و پنهان کرد.

بنابراین غیبت حضرت عیسی (ع)، تا امروز ادامه یافته است.

غیبت حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)

رسول اکرم (ص) نیز غیبتهای متعددی داشتند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.

اولین غیبت حضرت،

دوران دعوت مخفیانه بود که سه سال طول کشید. (11) در این دوران، حضرت خویشان و نزدیکان خود را به دین الهی دعوت نمود.

دومین غیبت،

مربوط به زمانی است که حضرت سه سال در شعب ابی طالب، مخفی شده بودند. ماجرا از زمانی شروع شد که تبلیغ دین اسلام، علنی شد و سران قریش و کافران مکه، تصمیم به قتل حضرت محمد (ص) گرفتند. در این زمان، حضرت از دید دشمنان خویش پنهان شد و در دره ای پناه گرفت و در این مدت، حضرت خدیجه (س) و حضرت ابوطالب (ع)، برای ایشان و همراهانشان آب و غذا تهیه می کردند و مخفیانه به آنان می رساندند. از طرف دیگر، هر کس به مسلمانی متهم می شد، توسط کافران، دمار از روزگارش درمی آوردند. پس از سه سال مراقبتهای حضرت ابوطالب (ع)، دوران سختی به پایان رسید و حضرت توانستند از دره بیرون بیایند. (12)

برخی از علما، هجرت رسول اکرم (ص) از مکه به مدینه و واقعه ی معراج ایشان را نیز از مصادیق غیبت ایشان می دانند. (13)

بنابراین چنان که مشاهده کردید، غیبت مختص به حضرت مهدی (عج) نیست. امّا دلیل غیبت چیست؟ سوالی است که در مقاله ی بعد به آن پاسخ می دهیم؛ ان شاء الله.

منبع: mastoor.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟
Powered by TayaCMS