حکمت 185 نهج البلاغه : ضرورت پرهيز از خشم و انتقام

حکمت 185 نهج البلاغه : ضرورت پرهيز از خشم و انتقام

متن اصلی حکمت 185 نهج البلاغه

موضوع حکمت 185 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 185 نهج البلاغه

185 وَ كَانَ عليه السلام يَقُولُ مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ

موضوع حکمت 185 نهج البلاغه

ضرورت پرهيز از خشم و انتقام

(اخلاقى، اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

185- امام عليه السّلام (در ترغيب به فرو بردن خشم) مى فرمود

1- كى خشم خود را بهبودى دهم (فرونشانم) هر گاه غضب كرده ترشرو شدم آيا هنگاميكه از انتقام و كيفر نمودن ناتوان باشم و بمن بگويند اگر شكيبائى مى نمودى (تا توانا مى شدى سزاوار بود) يا هنگاميكه بر انتقام توانا باشم و بمن بگويند اگر مى بخشيدى (شايسته بود، بهر حال فرو نشاندن خشم ستوده است چه شخص توانا باشد و چه ناتوان).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1175)

ترجمه مرحوم شهیدی

194 [و فرمود:] چون خشمناك شوم، كى خشم خود را فرو نشانم آن گاه كه انتقام گرفتن نتوانم، تا مرا گويند اگر شكيبا باشى- بهتر- يا آن گاه كه توانم تا مرا گويند اگر ببخشايى- نيكوتر- .

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 394)

شرح ابن میثم

180- و كان عليه السّلام يقول:

مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ- أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ- أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ

المعنى

استفهم عن وقت جواز شفاء الغيظ استفهام إنكار لوجوده في معرض التنفير عن هذه الرذيلة: و نفّر عنها بقوله: أحين. إلى آخره، و ذلك أنّه إمّا حين العجز عن الانتقام أو حين القدرة عليه. و شفاء الغيظ في الوقت الأوّل لا يجوز لأنّه يكون بالسبّ و الشناعة و تقطيع العرض و نحوه و ذلك مستلزم للائمة الخلق و تعييبهم و قولهم في الحثّ على فضيلة الصبر: لو صبرت لكان أولى. و في الثاني أيضا لا يجوز لاستلزام الشروع في العقوبة لائمة الخلق و العدول عن فضيلة العفو الّتي هى أولى، و قول الناس عليها: لو عفوت و أنّ العفو بك أولى.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 344)

ترجمه شرح ابن میثم

180- امام (ع) فرمود:

مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ- أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ- أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ

ترجمه

«كى مى توانم خشم خود را فرونشانم، آن گاه كه خشم مرا فراگيرد موقعى كه از انتقام ناتوان باشم و به من بگويند اگر ايستادگى مى كردى و يا وقتى كه قادر بر انتقام گرفتن باشم و به من بگويند اگر گذشت مى كردى».

شرح

استفهام امام (ع) از وقت امكان فرونشاندن خشم، استفهام انكارى است، زيرا آن حضرت در صدد برحذر داشتن از صفت ناپسند خشم است. و با عبارت احين... از آن حالت برحذر داشته است. توضيح آن كه فروخوردن خشم يا هنگام ناتوانى از انتقام است و به هنگام توانمندى و فرونشاندن خشم در مورد اول، روا نيست، زيرا با دشنام و بدگويى و بى آبرويى و مانند آن همراه است و آن باعث سرزنش و عيبجويى مردم است و گفتار آنان در باره گرايش به فضيلت صبر بدين عبارت كه: اگر صبر مى كردى بهتر بود. و در مورد دوم نيز به اين دليل روا نيست كه شروع به مجازات طرف باعث سرزنش مردم به خاطر انحراف از فضيلت بخشش است كه بهتر از انتقام مى باشد و همچنين گفته مردم در اين باره: كه اگر گذشت مى كردى براى تو بهتر بود.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 583)

شرح مرحوم مغنیه

193- متى أشفي غيظي إذا غضبت. أحين أعجز عن الانتقام فيقال لي لو صبرت، أم حين أقدر عليه فيقال لي لو عفوت.

المعنى

الإسلام دين المحبة و الإخاء و العفو و التسامح تماما كما هو دين الحرية و المساواة قال سبحانه: وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ- 40 الشورى و هل يبتغي الإمام شيئا من دنياه وراء أجر اللّه و ثوابه و هل اكتفى منها بطمريه و قرصيه، و هو خليفة المسلمين إلا ابتغاء مرضاة اللّه. و اذن فلا بدع اذا عفا الإمام عمن أساء اليه، و أوصى أهله بقاتله ابن ملجم أن يطيبوا طعامه و يلينوا فراشه، و أن يعفوا لأن العفو أقرب للتقوى.

(متى أشفي غيظي إلخ).. من الشفاء يقال: تشفّى من غيظه أي عوفي منه و برى ء. و المعنى اذا حاولت القصاص ممن أساء إلي خاصة فلا يخلو واقعي من أحد أمرين: إما أن أعجز، و إما ان أقدر، فإن عجزت عظم الخطب و تراكم المصاب بفشلي أمام الناس، و لومهم و قولهم: ما ذا فعلت بنفسك أما كان الأجدر أن تسكت و تستر ما بك من عجز و ان قدرت قالوا: كان العفو أجمل بمقامك و أليق.

و بعد، فإن الإمام ما حمل ضغنا و لا حقدا على مخلوق و ان أساء اليه كي يفكر في الانتقام، و انما أراد بهذا الأسلوب الحكيم مجرد الترغيب في الصبر و العفو، و انهما يمحوان الكثير من السيئات، و يزيدان في الحسنات، و أنّ الانتقام إن هو إلا إشباع شهوة عابرة، و رغبة زائلة.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 336)

شرح شیخ عباس قمی

293- متى أشفي غيظي إذا غضبت أحين أعجز عن الانتقام فيقال لي: لو صبرت أم حين أقدر عليه، فيقال لي: لو عفوت. هذا الفصل فصيح لطيف المعنى، أي لا سبيل لي إلى شفاء غيظي عند غضبي، لأنّي إمّا أن أكون قادرا على الانتقام فيصدّني عن تعجيله قول القائل: لو عفوت لكان أولى و إمّا أن لا أكون قادرا فيصدّني عنه كوني غير قادر عليه.

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص224)

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

(223) و كان (- ع- ) يقول متى اشفى غيظى اذا غضبت احين اعجز عن الانتقام فيقال لى لو صبرت ام حين اقدر عليه فيقال لى لو غفرت يعنى و بود (- ع- ) كه مى گفت در چه زمان فرو نشانم خشمم را و انتقام كشم در وقتى كه غضب كنم بر كسى ايا در وقتى كه عاجز باشم از انتقام كشيدن پس گفته شده است مرا كه اگر صبر كرده سزاوار است يا در وقتى كه توانا باشم بر انتقام كشيدن پس گفته شده است مرا كه اگر گذشت كردى سزاوار است

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 310)

شرح ابن ابی الحدید

190 وَ كَانَ ع يَقُولُ: مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ- أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ- أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ قد تقدم القول في الغضب مرارا- . و هذا الفصل فصيح لطيف المعنى- قال لا سبيل لي إلى شفاء غيظي عند غضبي- لأني إما أن أكون قادرا على الانتقام- فيصدني عن تعجيله قول القائل لو غفرت لكان أولى- و إما ألا أكون قادرا على الانتقام- فيصدني عنه كوني غير قادر عليه- فإذن لا سبيل لي إلى الانتقام عند الغضب- . و كان يقال العقل كالمرآة المجلوة يصدئه الغضب- كما تصدأ المرآة بالخل- فلا يثبت فيها صورة القبح و الحسن- . و اجتمع سفيان الثوري و فضيل بن عياض- فتذاكرا الزهد فأجمعا على أن أفضل الأعمال- الحلم عند الغضب و الصبر عند الطمع

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 12)

شرح نهج البلاغه منظوم

[184] و قال عليه السّلام:

متى أشفى غيظى اذا غضبت أحين أعجز عن الانتقام فيقال لى لو صبرت، أم حين أقدر عليه فيقال لى لو عفوت

ترجمه

(من كه حلم و وقارم از كوههاى جهان گران سنگ تر است) بهنگامى كه غضب كردم خشم خويش را كى فرو خورم، آيا بهنگامى كه ناتوان از كيفر گرفتنم آن گاه گفته شوم كاش شكيب را پيشه مى گرفتى (تا بر انتقام قدرت پيدا مى كردى) و يا آن هنگام كه قدرت داشتم آن گاه گفته مى شدم كاش بعفو و گذشت مى گرائيدى (پس منكه زمام نفس را بچنگ دارم چرا پيش از پيشنهاد بر شكيب و گذشت آتش خشم را فرو ننشانم).

نظم

  • كسى از مردمى پوشيد اگر چشممرا از كار زشت آورد بر خشم
  • در آن موقع غضب شد در درون تيزبقلبم آتش كينش شرر بيز
  • در آن ساعت در آن موقع در آن حالنخواهم خشم خود را كردن اعمال
  • كه تا آن كو بمن در عيب جوئى استز طعن و سرزنش در زشت گوئى است
  • نكوهش را بمن چون راه جويدبطرز دوستى غمخوار گويد
  • كه كاش از خشم و كين بودى بدورىنمودى پيشه ات حلم و صبورى
  • چو آمد قدرت و نيروت در چنگبكوبيدى سر بد خواه بر سنگ
  • و گر از فرّ هوش و توش و نيروبسوى كين و كيفر كردمى رو
  • مرا گوينده گفت از روى اعراضچه خوش بود ار شدى در عفو و اغماض
  • ولى من را زمام نفس در دستبود از خشم خواهم پنجه بشكست
  • اگر چون بحر قلزم موج دارم بسان كوه سنگين بردبارم
  • به آب حلم نار خصمى و كيندهم گاه غضب از خويش تسكين
  • كه راه حرف كس در من نجويد بكارم ليست يا كه لو نگويد
  • مرا از لطف حق دل غرق نور استلو وليت ز كردارم بدور است

( شرج نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص 212 و 213)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
Powered by TayaCMS