صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها

صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

بعضی از افراد توفیقاتی نصیب شان می شود که خودشان عظمت آن موفقیت را درک نمی کنند. این سعادتی که نصیب شما شده که اسمتان در دفتر صدیقه کبری ثبت بشود، قابل بیان و درک نیست. بعضی مطالب را هم می شود درک کرد و هم می شود بیان کرد؛ بعضی از مطالب است که قابل درک است اما بیان قاصر است؛ بعضی از مطالب نه قابل درک و نه قابل وصف است. قضیه حضرت زهرا این است. حالا چه شده که شما به این توفیق رسیدید... یا در اثر لقمه ای است که پدرتان خورده و آن نطفه منعقد شده یا در اثر شیر مادرتان هست یا یک عملی انجام دادید که مزدش را خدا این قرار داده است.

صدیقه کبری فاطمه زهرا کسی است که فصل الخطاب روز قیامت ، ورود او به محشر است و اینجاست که کمیت عقل لنگ است.

اولاً: روز قیامت چه روزی است؟ روزی است که در قرآن 28 اسم برای آن روز است، یک اسمش روز قیامت است: "يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ"، اینجاست که عقل مبهوت است همه اولین و آخرین قیام می کنند برای رب العالمین. یک عمر خوانده اید: "إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ"، آن روز، روز رجوع به خداست. "وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ"، آن روزی است که میزان های قسط وضع می شود: " وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ".

عظمت قیامت به اندازه ای است که یک سوره در قرآن راجع به زلزله قیامت است: " إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ، وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا". آن روز همچو روزی است: " يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ، يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ" . این نص قرآن است، خدا به پیغمبر خاتم خطاب می کند: ای مردمان بپرهیزید خدا را إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ. خدایی که تمام این کهشکانها ، آسمانها و زمین را می فرماید: " مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ " ، چیزی نیست ، ارزشی ندارد، اما به آن روز که می رسد: إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ، زلزله قیامت شیء ای است با عظمت. اگر خدای عظیم چیزی را عظیم بشمارد، باید درک کرد چه خبر است ؟ به قدری که قابل بیان است بعد توضیح داده است : علاقه مادر به فرزندش چقدر است؟ جانش را سپر می کند اما نص قرآن این است که آن روز هر مرضعه ای غافل می شود عما أرضعت، مادر فرزند را فراموش می کند . بعد خدا می فرماید: "وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا" .

روزی که همه این کوهها ، می شود مثل هوای منبث ، هوای منبث چیست ؟ شعاع آفتاب که می افتد بعد که نگاه کنی می بینید یک ذراتی در آن شعاع می گردد ، به تاریکی دیده نمی شوند، به آن روشنی دیده می شود. آن زلزله قیامت کوهها را مثل آن ذره های هوای منبث می کند، حالا بر سر من و تو چه می آید؟ این است که آن روز خدا به پیغمبر می فرماید: تو می بینی مردم مست اند، ولی مست نیستند، از شدت عذاب این چنین اند. همچو روزی شدت به جایی می رسد که همه می گویند: وانفسا ، همچو وقتی ، همچو هنگامه ای که این متن قران است آن هم حدیث صحیح است...، حدیث صحیح یعنی حدیثی که فقها بر طبق سند آن حدیث فتوا صادر می کنند ، در حکم الله نظر می دهند، حدیث صحیح این است: وقتی همه بیچاره می شوند ، اولین و آخرین همه درمانده می شوند آن وقت ملائکه می آیند با الویه تسبیح، تکبیر ، تحمید . این تسبیح حضرت زهرا را بعد از نماز ترک نکنید ، این تسبیحات اکسیر احمر است، این هدیه خداست به فاطمه زهرا . بعد می آیند با پرچم های سبحان الله ، الحمدلله و لا الله الا الله و الله اکبر . چه جور وارد محشر می شود؟ منادی ندا می کند: یا اهل المحشر! ای اهل محشر! نکسوا رؤسکم ، همه سرتان را پایین کنید ، چشم ها را ببندید ، چه خبر است؟ تجئ فاطمة بنت محمد. بر ناقه ای سوار است که شرح ناقه اش داستان مفصلی دارد، در محملی می نشیند ظاهرها رحمة الله ، باطنها عفوالله ، ظاهر آن محمل رحمت پروردگار است ، باطن آن محمل عفو خداست . آن رحمت بی نهایت در ظاهر آن محمل است. همه اهل محشر سر به زیر، همه چشمها پوشیده ، بعد می آید کنار عرش خدا ، وقتی رسید... خاتمه محشر اینجاست ، حلال مشکل آن روز این کلمه است . بعد که رسید کنار عرش ، گفتنی نیست دیگر ، آنچه می شود گفت این است که دست می کند از زیر پرده ای که بر سرش است، یک پیراهن غرقه به خون در می آورد روی سرش می گذارد، بعد که این کار را کرد جبرئیل می آید می گوید: خدا به تو سلام می رساند ، می گوید: هر چی می خواهی بخواه. دیگر حد ندارد. اولین کلمه ای که می گوید: یا رب! شیعتی .

حالا شما در آن منطقه ، شب شهادت او خواب را بر خودتان حرام کردید، روز شهادت او به سر و سینه زدید ، آیا ممکن است آن روز شما را فراموش کند؟ اجرتان آن وقت است. قدر این نعمت را بدانید .

قزوین مرکز علمای عظام بوده ، اکابری در قزوین پیدا شدند ، در فقه، در اصول ، در معقول و منقول علاوه بر آن فقهای عظام ، مثل صاحب ضوابط ، امثال این افراد ، این یادگار آنهاست که شما اینجور پروردیده شده اید، این نتیجه زحمات فقهای سلف قزوین است، علاوه مرکز اوتاد بوده است، رجالی در فنون و در علوم غریبه، در معنویات بر طبق کتاب و سنت ، نه بر طبق اباطیلی که امروز پیدا شده است. اینها تربیت شده اند اصحاب کرامات ، رجال قزوین این افراد بودند ، ان شاء الله شما هم آن میراث سلف را حفظ می کنید. هر سال فاطمیه باید دو برابر باشد ، هیئتی باقی نماند مگر این که روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیرون بیاید. خبر دارید آن هئیت ها چه می کند ؟ هر هئیتی که بیرون می آید یک مرهمی است بر قلب امام زمان. اوست که نگاه می کند آن بدن را با پهلوی شکسته ، در آن قبر می بیند. خواه ، ناخواه اجر شما حساب ندارد.

شما قدر خودتان را باید بدانید، مخصوصا در این پیشآمد شهادت رئیس مذهب . اول کلمه ای که مادرت به تو یاد داد: مذهب از کی داری ؟ از امام جعفر صادق . مذهب یعنی چه؟ مذهب یعنی راه . مذهب از امام جعفر صادق است، یعنی راهی که باید بشر بر آن راه برود تا به رضای خدا برسد منحصر است به آیین جعفر بن محمد .

کی شناخته که امام ششم کیست؟ 124هزار پیغمبر آمدند، نبوت همه انبیاء به رسالت خاتم تمام شد ، خاتم النبیین ختم کرد رسالت را ولی باز نتیجه بعثت تمام انبیا تمام نشد الا به ولایت امیر المؤمنین، "الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي" ، همان نبوت، همان امامت باز تمام نشد مگر وقتی که جعفر بن محمد بر کرسی تدریس نشست ، چهار هزار نفر را تربیت کرد. عصاره دین و آیین را به بشریت، بیان امام ششم آموخت . این است که روز شهادت حضرت صادق باید تمام این مملکت که افتخارش این است که پیرو مذهب جعفری است، باید آن روز عاشورای دوم بشود. دهی ان شاء الله در قزوین باقی نماند مگر شهادت آن حضرت هیأت بیرون بیاید.

اسم تان را در این دفترها ثبت کنید، بعد نتیجه اش کی می شود؟ وقتی که نه پدر به درد می خورد و نه مادر و نه برادر ، نه زن و نه فرزند . کی است ؟ وقتی عزرائیل می آید دم جان دادن ، آن وقت می فهمی . چرا؟ چون خود امام ششم فرمود: رحم الله من أحیی أمرنا ، رحمت خدا بر آن کسی که امر ما را احیا کند ، خب این جوان روز شهادت مادر او به سر و سینه زده ، آن هیئت عزاداری را بیرون آورده ، این احیای امر او هست، یا نه ؟ آن دعا نصیب این است. روز شهادت امام ششم به سر و سینه زدی، در گوشه قزوین، دم جان دادن ، شب اول قبر ، خود امام ششم ، به بالینت حاضر خواهد شد . مقام این است.

این قضیه را اساطین اهل حدیث نقل کردند، از مفضل بن عمر ، گفت: من با حضرت در مکه قدم می زدیم، رسیدیم به یک زنی ، آن زن با دخترهایش زار زار گریه می کردند، در مقابل آنها یک گاو مرده ای بود ، امام ششم به آن جا رسید، رو کرد به آن زن که چرا گریه می کنی؟ گفت تمام معیشت من و این دخترهای یتیم از شیر پستان این گاو بود، آن هم مرد ، من و بچه هایم چه بکنم؟ این کلمه را که شنید فرمود: آیا می خواهی گاو مرده را برایت زنده کنم؟ زن سر بلند کرد گفت : با این دردی که من دارم ، آیا مرا مسخره می کنی ؟ این است امام ششم: یک لب جنباند، بعد قدمش را به گاو زد ، تا قدم رسید به گاو ، یک دفعه گاو مرده به سر پا ایستاد . مهم این است که قدم او این کار را می کند ؛ کاری که نفس عیسی بن مریم کرد، قدم جعفر بن محمد می کند. یک مرتبه زن شیون زد، ایها الناس! بیایید که عیسی بن مریم پیدا شده . مفضل گفت : امام فوری خودش را در میان جمعیت گم کرد که مردم نفهمند چه خبر است . این است مقام امامت او . رأس و رئیس مذهب این است.

شیخ مفید از شیخ صدوق ، شیخ صدوق از علی بن بابویه ، پدرش روایت می کند. سند حدیث می رسد به سدیر صیرفی . سدیر گفت: شب خواب دیدم: وارد شدم در محضر رسول خدا، دیدم یک طبقی مقابل حضرت است، پرده را از آن طبق برداشت ، خرمایی دیدم که هرگز ندیده بودم، یک دانه تناول کرد ، گفتم: یا رسول الله! یک دانه هم به من بده . یک دانه به من داد ، تا رسید به هشت دانه ، به دانه نهم که رسید، گفتم: یا رسول الله! زدنی ، بیشتر عنایت کن ، فرمود: همین اندازه تو را بس است، از خواب پریشان بیدار شدم که این چه خوابی بود ، گفتم بروم ، تعبیر خواب را از امام ششم بپرسم . روز حرکت کردم ...، آن هم شیخ الطائفه ، شیخ مفید از امام المحدثین ، شیخ صدوق ، قضیه را نقل می کند...، گفت: رفتم حضور حضرت که تعبیر خوابم را سؤال کنم ، تا وارد شدم دیدم یک طبق مقابل اوست همچنان که دیشب دیده بودم ، بهتم زد. پرده را از روی طبق برداشت، دیدم خرما همان خرماست ، یک دانه برداشت تناول کرد، گفتم: یابن رسول الله! به من هم عطا کن ، یک دانه داد ، رسید به دانه هشتم، دانه هشتم را هم داد ، بعد گفتم یابن رسول الله زدنی ، تا گفتم زدنی ، فرمود: ای سدیر! اگر رسول خدا دیشب زیاد می کرد ، من هم زیاد می کردم . این است امام ششم . معنی این کلمه این است که او خود پیغمبر است، آمده تعبیر خواب را ببیند می بیند آنچه در خواب است، همان در بیداری است. خدا می خواهد به ما بفهماند: او جان پیغمبر است، کسانی که روز شهادت حضرت صادق ، پای پرچم عزای او به سر و سینه می زنند ، اینها برای خود خاتم النبیین عزاداری می کنند، این است که این فرصت ها از دست ما رفته. ان شاء الله این سعادت را حفظ کنید، آن وقت مصیبت کبری داهیه دهیا این است : همچو کسی قبرش ویران است. هشتم شوال می آید کنار آن قبر زائری نیست.

چهار پیکر آنجا آرمیده است: امام حسن بن علی ، کیست ؟ روز هشتم شوال همچو روزی است، یکنفر که آنجا خوابیده با آن قبر ویران، کسی است که.... 124 هزار پیغمبر فقط حاجتشان این است که خدا به آنها اجازه بدهد ، بیایند به زیارت حسین بن علی ، آن حسین بن علی که تمام انبیا آرزویشان زیارت اوست ، هر شب جمعه زائر قبر حسن بن علی است. همچو قبری خراب و ویران است.

قبر دیگر ، قبر زین العابدین ، سید الساجدین... ، روز قیامت که می شود منادی ندا می کند: أین زین العابدین ؟ همه اولین و آخرین نگرانند که این کیست که... تمام نتیجه خلقت عبادت خداست؛ " وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" . باز تمام بندگان خدا زینتشان اوست ، یک وقت می بینند علی بن الحسین وارد شد.

دیگری که در آنجا در آن قبر خراب دفن است کیست ؟ باقر علوم الاولین وآلاخرین ، کسی که پیغمبر خاتم به جابر بن عبدالله فرمود : ای جابر! تو زنده می مانی تا وقتی پسرم محمد بن علی را ببینی ، وقتی دیدی سلام مرا به او برسان . او هم در یک قبر خراب است.

قبر چهارم ، قبر رئیس مذهب ماست . ان شاء الله در قزوین، و شهرهای اطراف قزوین ، روز هشتم شوال که روز خرابی قبور ائمه بقیع است، اقامه عزا کنید و این روز را اهمیت بدهید . ان شاء الله باید مسلمین به پا خیزند . این وهابیتی که ساخته و پرداخته مسیحیت است، اینها را ساختند که آثار اسلام را محو کنند . هر امتی سعی می کند، آثار خودش را حفظ کند، ولی اینها را روی کار آوردند، تمام آثار را محو کردند- آثار غزوه احد ، بدر ، حنین، ائمه بقیع ، قبر حمزه سید الشهداء- برخلاف تمام قوانین دولی ، منتها چون زائیده غرب اند، مولود مسیحیت اند. آن جامعه ملل ، که دم می زند از حقوق بین الملل این قدر درک ندارد که این آثار متعلق به مسلمان روی زمین است، یک عده به چه منطقی این آثار را محو کنند . ان شاء الله شما هم به پا خیزید آن روز را احیا کنید، که بقیه شهرها هم از شما تبعیت کنند و ان شاء الله این ندا در دنیا بپیچد ، و این حق ضایع شده احقاق بشود . خدا به حرمت اهل البیت به همه شما توفیق بدهد که در مراسم عزای ائمه دین ، سنگ تمام اخلاص را بکار بگذارید و سعادت دنیا و آخرتتان را تأمین کنید.

اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتي تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.

 

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
Powered by TayaCMS