دعا و گشايش در كارها

دعا و گشايش در كارها

برکات ذکر صلوات

عوامل گشایش در کارها

دعا، دافع بلاء

وسواس و بدعت گذاری

ریا کاری

سه راه دفع بلاها

ذکر مصیبت

کلید واژه ها: صلوات-قربانی نمودن- راه دفع بلا- دعا- وسواس- بدعت گذاری-ریاکاری

ای خداوند ی پـاک و بـی نـیاز ای یـار دست گـیر و جـرم ما را وا گذار

ای دعـــاء از تـو اجـابـت هـم زتـو ای مـنـی زتـو مـحبـت هـم زتـو

یــا ده مـا را ســخـن هـای رقــیــق که تـورا رحم آورد آن ای رفـیق

صدهزاران دام ودانه است ای خداوند ما چـو مرغـان حـریـص بی نـوا

بـاز خـرمـا را از ایـن نـفس پـلـیـدکـاردش تـا اسـتخـوان مـا رسـید

ای رفـیـقـان راه هـا را بـســت یـار آهــوی لنگیم و او شـیـر شـکـار

در پـنـاه لطف حـق بایـد گریخـت کوه زاران لطف برارواح ریخت

تـا پـنـاه یـابــیـم آن گـه چـون پـناه آب وآتش مر تـو را گردد سـپاه

بی عنایت های حق وخاصان حق گرملک باشد سیاه هستش ورق

ایـن هـمه گفـتیم لیـکـن در بـسیـج بی عـنایـات خداوند هـیچـیـم هـیـچ

برکات ذکر صلوات

ذکر صلوات زمان و مکان و شرائط نمی شناسد. در هر حالی با وضو و بی وضو، رو به قبله و پشت به قبله، نشسته و ایستاده و در همه حال گفتن این ذکر مستحب است. اما گفتنش از ظهر پنجشنبه تا غروب جمعه بیشتر سفارش شده است. روایت داریم فرشته هایی از آسمان پایین می آیند و ماموریتشان فقط این است که ثواب صلوات را بنویسند و با کاغذهایی از نقره و قلم هایی از طلا مشغول نوشتن ثواب صلوات هستند.

عوامل گشایش در کارها

افراد زیادی برای حل معضلات و مشکلات به آیت الله بها الدینیمراجعه می کردند. ایشان سه چیز را برای حل معضلات و حاجت های مهم سفارش می کردند. کسانی که تمکن مالی دارند گوسفند ذبح کنند و به فقراء بدهند. کشتن گوسفند و خون ریختن خیلی از بلاها را رفع می کند. بعضی ها برای دنیا حاضرند میلیون ها خرج بکنند اما برای کار خیر و صدقه و گوسفند کشتن دستشان می لرزد. فکر می کند پولش از بین می رود. در حالی که خیلی از بلاها را از بین می برد. در مسجد محله هر ماه یکی بانی بشود برای سلامتی امام زمان یک گوسفندی قربانی کند. خیلی اثر دارد. شما در کار امام زمان و خداوند باشید، امام زمان و خداوند هم در کار شما خواهند بود. یک گوسفندی را در خانه پیامبر ذبح کردند. گوشتش را تقسیم کردند. یک قطعه گوشت را برای خانه نگه داشتند، یکی از همسران پیامبر عرض کرد یا رسول الله، همه گوشت ها از بین رفت. فقط همین تکه گوشت ماند. حضرت فرمودند: اشتباه می کنی آن ها ماند و این از بین رفت. یعنی آنی که در راه خداوند دادیم، می ماند. خداوند در قرآن می فرماید: آنچه نزد شماست از بین می رود ولی وقتی به خداوند تحویل میدهید می ماند. بیاییم تکانی به خودمان بدهیم قدری از مال و جان و آبرویمان در راه خداوند بگذریم هرچه که بدهیم می ماند. آدمی که می میرد چند تا گوسفند می کشند، یعنی چه؟ این را وقتی زنده است بکشید. بلکه از گناهانش کم بشود، بلکه عمرش طولانی بشود. قبل از این که رگ قلبمان بگیرد و سکته کنیم بلاء را جلوتر دفع کنیم. بنده هیچ کشوری را به نامرتبی ایران در رانندگی ندیدم. آقای بهاءالدینی وقتی که این وضع را می دیدند می فرمودند: بنده می بینم بلاء هی رو سر افراد می آید دوباره برمی گردد. حالا دعای پدر و مادر یا امام زمان یا خیرات یا صدقات باعث می شود.

دعا، دافع بلاء

ما حدیث داریم با دو چیز بلاها را برگردانید «وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ»[1]. یکی از راه ها که بلاء را دفع می کند تضرع است. به قول مولانا:

زور را بگذار زاری را بگیر رحم آید سوی زاری فقیر

در خانه خداوند جای این نیست که شاخ بکشی که من فلانم، همه این ها را، جز فقیری و بی چیزی و نداری و بدبختی باید دور بریزی. هر چه در خانه خداوند کوچکی کنی خداوند بیشتر نظر میکند. غرور و عجب تمام ثواب های انسان را از بین می برد. یکی از انبیاء به شیطان گفت: چه وقت شش دنگ بر بنی آدم سوار می شوی؟ گفت: آن موقعی که مومنی را به غرور و خودبینی و عجب بیندازم. یعنی خودش را خیلی خوب بداند. اگر او را به این چاله بیندازم خیالم تخت می شود. اگر عبادت جن و انس را انجام بدهی دیگر به درد نمی خورد. مثل شیطان که شش هزار سال عبادت کرد ولی سرانجام خودخواهی و خود بینی کرد. از مقامش به پایین افتاد. مواظب باشیم خودخواه و خود بین نباشیم. اصلا ما باید از عبادت و نمازمان خجالت بکشیم، می گویند یک نفر نماز می خواند "السلام علیکم" که می گفت مُهرش را می گرفت و فرار می کرد. گفتند: چرا فرار می کنی؟ گفت: در حدیث دیدم که نماز بعضی ها آنقدر به درد نخور است که نمازش را مچاله می کنند و تو سر صاحبش می زنند، میخواهم جا خالی بدهم. یک نفر می گفت: به خداوند وند گفتم: نماز علی بن ابی طالب را دیگر نمیبینی. نمازهای ما خم و راست شدن است. اگر خداوند به خاطر این عبادت هایمان ما را عذاب نکند خیلی لطف کرده است. نمازی که در آن حضور قلب نباشد خیلی جایش اشکال دارد. عبادت واقعی را انبیاء و امام ها می کردند ولی می کفتند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ»[2]. خداوند یا ما حق عبادت را به جا نیاوردیم. اگر آن ها این را بگویند ما چه می توانیم بگوییم.

وسواس و بدعت گذاری

وسواسی ها بدترین آدم ها و بدعت گذاران در دین هستند. خداوند می گوید: چیز نجسی را یک بار شستی پاک می شود، ولی آدم وسواس می گوید: نمیشود و با خداوند مقابله می کند. هی نماز و وضو و غسل را تکرار می کند. اسلام در عبادت، نماز، وضو و در هیچ جای دیگری سخت گیری نکرده است. امیرالمومنین علیه السلام در مدینه از کوچه ای رد می شدند از ناودان خانه ای بر روی سرشان آب ریخت. احتمال میرفت نجس باشد. حضرت آن آب را به سرو صورتشان مالیدند و فرمودند: «مَا أُبَالِي أَ بَوْلٌ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَمْ»[3]. برای من تا ثابت نشده که بول است ابایی ندارم بخواهد ادرار باشه یا آب باشد. یعنی ما به علم واقعی مامور نیستیم. تا یقین نکردید برای شما پاک است. اسلام خیلی آسان گرفته، این وسواسی ها خیلی به خودشان و به دیگران سخت می گیرند. دست به این جا نزن، اینجا نشین، اسلام خیلی راحت گرفته ما سخت می گیریم. یکی از علماء می گفت: یک کسی در نجف وسواس داشت، می خواست بگوید: «وَ لاَ الضَّالِّينَ» هی تکرار می کرد می گفت: ولاالض ولاالض ولاالض، یک نفر آن جا بود گفت: مرض مرض مرض، از عرب حجاز ممکن است خواندن با تمام قوائد عربی را بخواهند ولی از من فارس و ترک لر و کرد آن سختی ها را که نمی خواهند. هیچ وقت آن لهجه عرب حجاز را از من نمی خواهند. هر جور که می توانی مراعات کن. فقط غلط عمدی نخوان. در ظاهر آن قدر سخت گیری نشده است. ولی در آبرو و مال مردم و تهمت زدن به دیگران سخت گیری شده است. یکی از آقایان می گفت: که چرا کسی در خمس دادن واسوس نمی گیرد که دو، سه مرتبه خمس بدهد، بگوید شاید کم دادم. چه طور کسی در مال وسواس نمی گیرد اما در قرائت نماز هی تکرار می کند. «مسئله گویی» برای مردم مساله می گفت: گفت وقتی که می گویید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»[4] باید طوری غلیظ بگویید که نافتان تکان بخورد. این چه حرفیه می زند. همه مردم موقع نماز به فکر نافشان می افتند، بهترین دوائ وسواسی بی اعتنائی است. یعنی شما یک مدتی بی اعتنایی کنید از سرتان می افتد. وسواسی مثل خوره است. تمام سیستم زندگی را به هم می زند. باید در نطفه خفه کرد. از همه امراض خصوصا از وسواس به خداوند پناه ببریم.

ریا کاری

ریاء دو قسم است: ریاء به مردم و ریاء به خداوند. یکی خیلی با آب و تاب نماز می خواند و قرائتش را هم خیلی با تجوید و زیر و زبر و غلیظ، هم می کشید. دو نفر هم در مسجد نشسته بودند، گفتند: به به چه نماز با حالی می خواند. این هم وسط نماز، نمازش را شکست، گفت: روزه هم هستم، چند بار هم مکه رفتم. به خداوند بگو من بی چیزم، ذلیلم، مفسدم، هیچی ندارم. مرحوم آقای دولابی می فرمودند: انسان باید در راه خداوند خودش را ول بدهد اگر انسان خودش را ول بدهد می گیرند و اگر خودت را بگیری ولت می کنند. هر چه قدر اظهار دست خالی بودن و گدائی و فقر بکنی بیشتر نظر می کنند.

زور را بگذار زاری را بگیر رحم آید سوی زاری فقیر

اگر بگویی من فقیرم، بی چیزم، بدبختم بالا می برندت. اما اگر خودت را بگیری، بگویی من کارم درسته ولت می کنند.. شیطان شش هزار سال عبادت کرد چرا زمین خورد؟ خودیت و منیتش باعث زمین خوردنش شد. می دانید شش هزار سال، عمر چند تا آدم، عمر چند تا حضرت نوح می شود؟ شش هزار سال عبادت کرد، یک منم گفت تمام آن ها پاک شد. باز عکسش هم روایت داریم که یک عابدی چهل سال عبادت کرد بعد یک کار خیری پیش خداوند انجام داد مثلا گوسفندی قربانی کرد، قبول نشد، وقتی قبول نشد خیلی پکر شد. خودش را ملامت کرد گفت: خداوند که خیلی خوبه، خیلی مهربانه، اگر هدیه من قبول نشده مال نیت من، کار بد من است. خاک برسرم، به خودش چند تا بد و بیراه گفت. خطاب شد: یک لحظه خودت را ملامت کردی، به سر خودت زدی، از هفتاد سال عبادتت بالاتر بود. ما سوراخ دعاء را گم کردیم. عوض این که سرازیری برویم سر بالایی می رویم. زمین می خوریم. در دستگاه خداوند باید سرازیری برویم. گفتند: سجده کنید، شیطان سجده نکرد. عارش شد که سجده کند. در مقابل خداوند باید شانه هایت را پایین بیاوری هر چه پایین تر بیاوری لطف بیشتری می شود. آقای دولابی می فرمودند: آدمی که مفلس دستگاه خداوند است و هیچی ندارد در امان خداوندست. هر وقت که دیدی ولت کردند و به درد نمی خوری خودت هم دیدی از خودت بدت می آید آن موقع خداوند می فرماید: من هستم. مال بد بیخ ریشه صاحبش است کی صاحب ماست؟ خداوند صاحب ماست. بگو خداوند من به درد نمی خورم جنس بد را هیچکس برنمی دارد همه ولم کردند آن موقع خداوند یک کاری می کند.

ما عدم ها ئیم هستی ها نما تو وجود مطلقی هستی ما

ما از خودمان چه می توانیم بگوییم؟ یک چیزی هست که مال خودم است مال خداوند نیست. جان، مال، روح، ظاهر، باطن همه چیز مال خداوند ست. مولانا می گوید:

مـا همه شیریم ولی شیر عـلم حمله امان از باد باشـد دم بـدم

حمله امان از باد ناپیداست باد جان فدای آن که ناپیداست باد

ما همه شیر هستیم ولی شیر پاکتی، نه از این هم پائین تر، شیر روی پرچم هستیم. شیری که روی پرچم می کشند. باز شیر پاکتی را می شود بخوری این قابل خوردن هم نیست. این پرچمی که عکس شیر رویش است آیا این عکس قدرت دارد می تواند حرکت کند؟ بله اگر باد به این پرچم بخورد یک تکانی می خورد. ما همه عکسیم، مثل نقاشی که ما را درست کرده اند از خودمان هیچی نداریم.

حمله امان از باد ناپیداست باد جان فدای آن که ناپیداست باد

یک مشت پوست و گوشت و استخوانیم. تازه این هم مال خداوندست. آدمی که هیچی ندارد. حدیث داریم: که اگر مرض و فقر و موت نبودند بنی آدم سر فرود نمی آورد. می گویند: پهلوانی کشتی گیر خوبی بود. بازوان قویی داشت. هر پهلوانی را زمین می زد. دیگر هیچ پهلوانی نبود که زمین نخورد. سرش گیج رفت گفت: خداوندا هر چه پهلوان بود زمین زدم، بی زحمت، جبرئیلت را بفرست با او هم کشتی بگیرم. این جمله را که گفت: تب کرد درجه حرارتش بالا رفت، تب و لرز گرفت و به بستر بیماری افتاد. موشی آمده بود پای این پهلوان را می جوید. این پهلوان جان و زور نداشت که پایش را تکان بدهد تا این موش فرار کند. خداوند این موش را فرستاد و گفته با این موش ما کشتی بگیر تا نوبت جبرئیل بشود. یک وقت برای خداوند شاخ و شانه نکشیم. به زور لطفشان ما را به مسجد آوردند. و الا اگر به ما یک پیشنهادی بدهند یا در خلوت یک گناهی پیش بیاید معلوم نیست به سرمان چه می آید. هیچ وقت به خودتان، به سابقه تان تکیه نکنید. به خداوند تکیه کنید. به فضل و لطف خداوند و پیامبرخداوند و اهل بیتش تکیه بکنید.

سه راه دفع بلاها

آیت الله بهاءالدینی رحمه الله فرمودند: سه چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی موثرند: اولی کشتن گوسفند و دومی حدیثه کساء است. پیامبر چند بار قسم می خورد که اگر کسی این حدیث را بخواند اگر غمگین باشد غمش برداشته می شود، صاحب حاجت حاجتش برآورده می شود. وسومی هم چهارده هزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهار ده هزار مرتبه را چند نفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی کند. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. می فرمودند: گاهی من به جای تلاوت قرآن و حمد و قل هوالله برای اموات صلوات را هدیه می کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. فرمودند: خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است. مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره خوابش را دیدم، دیدم الحمدلله صلوات ها او را نجات داده اند. کسی می گفت: مادرم چند سالی مرده بود یک شب خوابش را دیدم گفت: پسرم هیچ چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی کند. بهترین هدیه که به من می دهی این ذکر است.

ذکر مصیبت

حضرت ابالفضل العباس علیه السلام

شب جمعه، شب زیارتی ابا عبدالله الحسین (ع) است. دل ها را روانه کربلا کنیم. در خانه باب الحوائج قمر بنی هاشم آقا ابالفضل العباس(ع) برویم. وقتی وارد شهر کربلا می شوید اول گنبد و بار گاه ابالفضل(ع) دیده می شود. بعضی از بزرگان می فرمایند: وقتی که وارد کربلا می شوید اول به حرم ابالفضل (ع) بروید. چون آقا رئیس دفتر و همه کاره امام حسین علیه السلام است. آقایی کربلا رفته بود. روزی دو سه مرتبه به حرم امام حسین می رفت. اما به حرم حضرت ابالفضل گاهی می رفت و گاهی نمی رفت. کم می رفت. یک شب بی بی فاطمه زهراء سلام الله علیها را خواب دید، دید که حضرت به او بی اعتناء است. عرض کرد بی بی چرا به من اعتنا نمی کنید؟ فرمود: چرا به زیارت فرزندم نمی روی؟ عرض کرد: بی بی جان من روزی چند مرتبه به زیارت فرزندت حسین می روم. فرمود: به زیارت فرزندم امام حسین می روی اما چرا به زیارت فرزندم عباس نمی روی. یعنی ابا لفضل هم فرزنده من است. کسی که همه هستی خودش را در راه ابا عبدالله فدا کرده بی بی حضرت زهراء او را به فرزندی قبول کرده است. چه حالی داشت قمر بنی هاشم در آن لحظات حساس که همه آرزوش این بود که خواسته امامش را اجابت کند. امام حسین علیه السلام اجازه جنگیدن به حضرت عباس را نداده بود. فقط فرمود: برو آب بیاور. یعنی آخر عمری که نزدیک شهید شدنمان است از خجالت زن ها و بچه ها در بیاییم. آقا ابالفضل اجاز جنگیدن نداشت. فقط مامور آوردن آب بودند. اما چهار هزار نامرد دور آقا را گرفتند، دست های آقا را بریدند. آقا مشک را به دندان گرفتند. دست در بدن نداشت ولی بازم آرزو داشت آب را به خیمه ها ببرد. در همان حال نانجیبی تیری به مشک و سینه ابالفضل زد. آب به زمین ریخت، امید آقا ناامید شد. دیگر دست ندارد از خودش دفاع کند آب ندارد به خیمه ها ببرد، در میان انبوه دشمن آقا غریب و تنها و بی کس و متحییر ماند. چه کند که نانجیبی آمد عمود آهنی به پیشانی آقا زد. آقا به زمین افتاد، صدا زد: برادر برادرت را دریاب، ناله ابالفضل بلند شد، رنگ از چهره آقا اباعبدالله پرید سراسیمه کنار علقمه آمد دید برادر روی زمین افتاده است. آقا دست به کمر گرفتند و گفتند: پشتم شکست امیدم نا امید شد.

دیـده بـگشـا کـه طـبـیـب بـه بالـین آمـدهدیده بگشا که حسین با دل خونین آمده

دیده برهم ننه ای سرور به خون غلطیده تـا نگـویـنـد حـسـیـن داغ بـرادر دیـده

خداوند به حق فاطمه زهراء و به حق پدر و شوهر و فرزندانش همه ما را از آتش جهنم آزاد بگردان. در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین قلب امام زمان را از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان. خدمتگذاران به قرآن، مملکت، مقام معظم رهبری و جوان های ما را در پناه امام زمان حفظ بفرما.

حجةالاسلام و المسلمین فرحزاد


[1] (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ ج9/ ص: 9)

[2] (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج68/ ص : 18)

[3] (شیخ طوسی/ الإستبصار/ ج1/ ص:180)

[4] (الفاتحة : 6).

 

جدیدترین ها در این موضوع

خانه وسیع

خانه وسیع

علاء عرض كرد: عبائى (ناچيز) پوشيده و از دنيا كناره گرفته است . على عليه السلام فرمود: او را نزد من بياور، وقتى كه عاصم به حضور على عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شيطان در تو راه يافته و تو صيد او شده اى آيا به خانواده ات رحم نمى كنى ؟ تو خيال مى كنى خداوند خداوند كه طيبات (زندگى خوب ) رابر تو حلال كرده ، دوست ندارد كه از آنها بهره مند شوى ؟!
سرکشي ابليس

سرکشي ابليس

ولي سرانجام ابليس (پدر شيطانها) او را فريب داد، و بر او حسادت ورزيد، چرا که ابليس از اينکه حضرت آدم در بهشت در جايگاه هميشگي و همنشين نيکان است، ناراحت بود، وسوسه هاي او باعث شد که آدم(ع) يقين خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصميم محکم خويش را باسخنان بي اساس او مبادله کرد.
No image

یاد جانسوز علی (ع) از یاران شهید

سپس با صدای بلند فریاد زد: «الجهاد الجهاد عباد الله، الا و انّی معسکر فی یومی هذا، فمن اراد الرّواح الی الله فلیخرج؛ بندگان خدا، جهاد! جهاد! ... همگان بدانید که من امروز لشکر به سوی جبهه، حرکت می دهم، هر آن کس که هوای کوچ به سوی خدا را دارد، از خانه بیرون آید و با ما حرکت کند».
انتقاد شدید به حامیان باطل

انتقاد شدید به حامیان باطل

امام علی (علیه السلام) به این ترتیب به همه کوته فکران و جاهلان، هشدار داد که فریب شیّادان را نخورند، بنده شکم و پول نباشند، و از ستمگران و مفسدین، تقلید ننمایند، و گرنه همچون مردم بصره، صید شیادان قدّاره بند می شوند و دنیا و آخرتشان تباه می گردد.
اعلام آماده باش

اعلام آماده باش

در روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود، وقتی که تعداد این جمعیت را به علی (علیه السلام) گزارش دادند، آن حضرت فرمود: اگر عده این افراد به هزار نفر می رسید، درباره آنها رأی و حکمی داشتم ولی اکنون فرمانی در این باره نخواهم داد.

پر بازدیدترین ها

 مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

این است سیمای درخشان مالک اشتر در پیشگاه علی (علیه السلام) که حتی او را از هر جهت به جای خود معرفی می کند (با توجه به این که او در مصر نمی توانست در همه جزئیات به علی (علیه السلام) مراجعه کند زیرا فاصله مصر و عراق، بسیار است) و به راستی عجیب است آیا شخصی را (غیر از امامان) سراغ دارید که امام معصوم، این گونه به او در همه جهات اطمینان داشته باشد؟!
نصیحت به عثمان

نصیحت به عثمان

در این نصیحت، پس از ذکر شکایات و اعتراضات مردم و ... فرمود: بدان که بهترین بندگان خدا، در پیشگاه او، رهبر عادلی است که خود هدایت یافته و دیگران را هدایت می کند، سنّت معلوم اسلامی را بر پا و استوار می دارد و سنت مجهول را می میراند. سنت های اسلام، روشن و مشخص می باشند، و بدعت ها نیز با نشانه هائی که دارند آشکارند.
No image

مناظره با خوارج

امام به ابن عباس فرمود: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَكِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً؛ به وسیله آیات قرآن با خوارج مناظره مکن، زیرا قرآن کتابی است که می توان آیاتش را با احتمالات و توجیهات گوناگون معنی کرد، تو چیزی می گویی و آنها چیز دیگر (و سخن به جایی نمی رسد) ولی با سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها بحث کن که در برابر آن پاسخی نخواهند یافت
فرمان بسیج و سخن جمجمه!

فرمان بسیج و سخن جمجمه!

امید آن که با خواندن این سرگذشت، تا مرگ به سراغ ما نیامده، هم اکنون تصمیم بگیریم تا پیرو واقعی امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) شویم، تا واحسرتای پس از مرگ ما بلند نشود.
قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
Powered by TayaCMS