حکمت 88 نهج البلاغه : علم همراه با عمل

حکمت 88 نهج البلاغه : علم همراه با عمل

متن اصلی حکمت 88 نهج البلاغه

موضوع حکمت 88 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 88 نهج البلاغه

88 وَ قَالَ عليه السلام أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وَقَفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

موضوع حکمت 88 نهج البلاغه

علم همراه با عمل

(اخلاقی)

ترجمه مرحوم فیض

88- امام عليه السّلام (در نكوهش علم بى عمل) فرموده است

1- بى قدرترين دانش دانشى است كه بر زبان جا گرفته است (دانائى است كه شخص بآن رفتار نكند) و برترين علم علمى است كه در همه اندام هويدا باشد (دانائى است كه شخص بآن رفتار نمايد، و چنين علمى در آخرت سود دارد).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1127)

ترجمه مرحوم شهیدی

92 [و فرمود:] فروتر علم آن است كه بر سر زبان است و برترين، آن كه ميان دل و جان است.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 374)

شرح ابن میثم

83- و قال عليه السّلام:

أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ- وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

المعنى

كنّى بالأوّل عن العلم الّذي لا عمل معه و ظهوره و وقوفه على اللسان فقط و هو أنقص درجات العلم و أراد بالثاني العلم المقرون بالعمل فإنّ الأعمال الصالحة لمّا كانت من ثمرات العلم باللّه و ما هو أهله كان العلم فيها ظاهرا على جوارح العبد و أركانه ظهور العلّة في معلولها و ذلك هو العلم المنتفع به في الآخرة.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 286)

ترجمه شرح ابن میثم

83- امام (ع) فرمود:

أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ- وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

ترجمه

«بى ارزشترين دانش، آن دانشى است كه بر زبان متوقف است، و بالاترين دانش آن است كه در همه اعضا و جوارح آشكار است».

شرح

علم اول، كنايه از دانشى است كه به همراه آن عمل نباشد و تنها بر زبان جا گرفته و در آن بروز كند كه پست ترين درجه علم است و از دومى منظور آن علمى است كه مقرون به عمل باشد. از آن رو كه اعمال شايسته از جمله نتايج شناخت خدا و آنچه شايسته اوست، مى باشد. اين نوع علم در اعضا و جوارح بنده خدا به سان ظهور علّت در معلول آشكار است و اين همان علمى است كه در آخرت سودمند است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 484)

شرح مرحوم مغنیه

90- أوضع العلم ما وقف على اللّسان، و أرفعه ما ظهر في الجوارح و الأركان.

المعنى

جوارح الإنسان أعضاؤه التي يستعين بها على العمل، و العضو الرئيسي في جسد الإنسان يطلق عليه الركن. و العلم فهم و دراية، لا حفظ و رواية، و من وثق بالكلام و اكتفى به عن الوعي و العمل فهو اسطوانة و شريط مسجل.. و الفرق ان هذا الشريط يتكلم و لا يسمع، أما الحافظ فإنه يتكلم و يسمع، و أيضا يحب الاستماع الى صوته.. و العالم حقا هو الذي لا يهتم بالحفظ و التفوق بالجدال على الأقران، بل ينظر الى الألفاظ كوسيلة، و العمل النافع هو الغاية في نظره.

قال فيلسوف صيني: «ان حب الإنسان للكلمات هي الخطوة الأولى في طريق جهله و عدم وعيه» ذلك بأن الحقيقة لا تتخلى عن الحياة و العمل، و الخرافة وحدها هي التي لا تتصل بالحياة من قريب أو بعيد. و يأتي قول الإمام: «العلم مقرون بالعمل، فمن علم عمل، و العلم يهتف بالعمل، فإن أجابه و إلا ارتحل عنه».

و باختصار إن العالم الكامل هو الذي يجعل الحياة أكثر خصبا و عدلا و أمنا.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 269 و 270)

شرح شیخ عباس قمی

20- أوضح العلم ما وقف على اللّسان، و أرفعه ما ظهر في الجوارح و الأركان. هذا حقّ، لأنّ العالم إذا لم يظهر من علمه إلّا لقلقة لسانه من غير أن يظهر منه العمل، كان عالما ناقصا، و أمّا إذا شاهده الناس عاملا بعلمه، فإنّ النفع يكون به عامّا تامّا، و ذلك لأنّ الناس يقولون: لو لم يكن يعتقد حقيقة ما يقوله، لما أدأب نفسه.

و أمّا الأوّل فيقولون فيه: كلّ ما يقوله نفاق و باطل، لأنّه لو كان يعمل حقيقة ما يقول لأخذ به، و لظهر ذلك في حركاته، فيقتدون بفعله لا بقوله.

( شرح حکم نهج البلاغه ص 42)

شرح منهاج البراعة خویی

السابعة و الثمانون من حكمه عليه السّلام

(87) و قال عليه السّلام: أوضع العلم ما وقف على اللّسان، و أرفعه ما ظهر في الجوارح و الأركان.

المعنى

العلم صورة حاصلة في الذهن و نور يشع على القلب فيكشف به الأشياء فينطق العالم ببيانه، و يؤثر في جوارحه و أركانه، و له درجات و منازل فأوضع درجاته أن يقف على لسان العالم فيقول به و لا يعمل عليه، فهو حينئذ كالشجر بلا ثمر و الهالك بلا أثر، و المخاطب بقوله عزّ من قائل 2- الصفّ- «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» و كفى بذلك لوما وضعة، و قد ذمّ اللَّه تعالى العالم بلا عمل بما لا مزيد عليه فقال عزّ من قائل 5- الجمعة- «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» فاذا عمل العالم بعلمه و ظهر علمه في جوارحه و أركانه فقد بلغ إلى أعلا درجاته.

الترجمة

پست ترين دانش آنست كه تنها بر سر زبانست، و والاترين دانش آنچه در اندام دانشمند عيانست.

  • علمي كه سر زبان بود پست بود آن علم بود كه، بر سر دست بود
  • علمي بطلب كه بدل نور است سينه ز تجلّي او طور است

و در همين معنا گفته است:

  • علمي كه مجادله را سبب استنورش ز چراغ أبي لهب است

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص137)

شرح لاهیجی

(114) و قال (- ع- ) اوضع العلم ما وقف على اللّسان و ارفعه ما ظهر فى الجوارح و الأركان يعنى و گفت عليه السّلام كه پست مرتبه ترين علم آنست كه بايستد بر زبان يعنى علم بى عمل باشد و بلندترين علم آنست كه ظاهر گردد در جميع اعضاء و جوانب يعنى علم با عمل

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 299)

شرح ابن ابی الحدید

88: أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ- وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ هذا حق لأن العالم إذا لم يظهر من علمه- إلا لقلقة لسانه من غير أن تظهر منه العبادات- كان عالما ناقصا- فأما إذا كان يفيد الناس بألفاظه و منطقه- ثم يشاهده الناس على قدم عظيمة من العبادة- فإن النفع يكون به عاما تاما- و ذلك لأن الناس يقولون- لو لم يكن يعتقد حقيقة ما يقوله- لما أدأب نفسه هذا الدأب- . و أما الأول فيقولون فيه- كل ما يقوله نفاق و باطل- لأنه لو كان يعتقد حقيقة ما يقول لأخذ به- و لظهر ذلك في حركاته فيقتدون بفعله لا بقوله- فلا يشتغل أحد منهم بالعبادة و لا يهتم بها

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 245)

شرح نهج البلاغه منظوم

[90] و قال عليه السّلام:

أوضع العلم ما وقف على اللّسان، و أرفعه ما ظهر فى الجوارح و الأركان.

ترجمه

كمترين علم علمى است كه متوقف بر زبان باشد (و بدان عمل نگردد) و برترين علم علمى است كه آثار آن از جوارح و اعضا هويدا باشد (و دارنده آن آن را بكار بندد).

نظم

  • ز مرد علم كمتر علم و دانشبود علمى كه باشد در زبانش
  • عمل دنبال آن دانش نباشدز نورش جان در افزايش نباشد
  • و ليكن بهترين علمى كه والا استبود علمى كه از ظاهر هويدا است
  • ز دانشمند آثارش عيان استكه او را روشن از دانش روان است
  • ز تحصيل علوم اين است مقصود كه راه جهل سازى سخت مسدود
  • عمل را ره بدان جمّازه تازىبتقوى و عبادت چنگ يازى
  • ز چهرت نور دين آنسان بتابد كه گمره ره ز كردارت بيابد
  • دگر با علم باشى از عمل دور به پيش علم و دينى دور و مغفور

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص107و108)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʂ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(2)

آيت الله خويي درباره حجيت ظواهر قرآن كريم كه برخي از علماي حديث [3] بر آن اشكال وارد كرده اند، مي نويسد:«ظواهر قرآن، حجيت و مدركيت دارد و ما مي توانيم در موارد مختلف به معناي ظاهري آن تكيه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهيم و در گفتار و نظريات و استدلالهاي خويش به آن تمسك جوييم ؛ زيرا ظواهر قرآن براي عموم مردم، حجت و مدرك است.»[4] وي سپس پنج دليل را براي اثبات اين موضوع مطرح مي كند.
 قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʂ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (2)

عرب پيش از نزول قرآن گاهي در شعر خود از اين تنوّع صورت بهره مي برد؛ امّا اغلب به دليل اسراف و تكرار، اين تنوّع آنان به ملال مي انجاميد. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نيز چنين سلامت و رواني و حلاوتي كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترين نثرهاي عرب عيبهايي يافت مي شد كه از سلامت و رواني تركيب آن مي كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتيل باشند. اگر هم براي ترتيل آن پافشاري مي شد، بوي تكلّف از آن به مشام مي رسيد و از شأن كلام مي كاست.
 ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʂ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(2)

آيت الله خويي درباره حجيت ظواهر قرآن كريم كه برخي از علماي حديث [3] بر آن اشكال وارد كرده اند، مي نويسد:«ظواهر قرآن، حجيت و مدركيت دارد و ما مي توانيم در موارد مختلف به معناي ظاهري آن تكيه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهيم و در گفتار و نظريات و استدلالهاي خويش به آن تمسك جوييم ؛ زيرا ظواهر قرآن براي عموم مردم، حجت و مدرك است.»[4] وي سپس پنج دليل را براي اثبات اين موضوع مطرح مي كند.
Powered by TayaCMS