خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2 : راههاى خدا شناسى

خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2 : راههاى خدا شناسى

موضوع خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2

2 راههاى خدا شناسى

متن خطبه 160 نهج البلاغه بخش 2

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ لِيَعْلَمَ كَيْفَ أَقَمْتَ عَرْشَكَ وَ كَيْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَكَ وَ كَيْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِكَ وَ كَيْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَكَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِيراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِكْرُهُ حَائِراً

ترجمه مرحوم فیض

پس هر كه دل خود را تهى گرداند (به هيچ چيز توجّه نداشته باشد) و انديشه اش را بكار اندازد تا بداند چگونه عرش خود را (بالاى هفت آسمان) بر پا كرده اى، و چگونه آفريده شدگانت را آفريده اى، و چگونه آسمانهايت را در هواء معلّق نگاه داشته اى، و چگونه زمينت را بروى موج آب گسترانيده اى، ديده او برگشته وا مانده، و عقل او شكست خورده، و گوش او از كار افتاده، و انديشه او سرگردان است (خلاصه كسيكه دست از هر كار برداشته و تمام انديشه خود را بكار اندازد و بخواهد يكى از حقائق و اسرار خلقت را درك كند حيران و سرگردان ماند چه جاى آنكه بخواهد به همه آنها پى ببرد).

ترجمه مرحوم شهیدی

پس كسى كه دل خود را تهى سازد، و انديشه اش را بكار اندازد، تا بداند چگونه عرشت را بر پا داشته اى و چسان تخم خلقت را كاشته اى، و چسان آسمانهايت را در هوا آويخته اى، و زمينت را بر موج آب گسترده اى، نگاهش خيره بازگردد، و خردش سرگردان، شنوايى اش آشفته شود و انديشه اش حيران. 

ترجمه مرحوم خویی

پس هر كه فارغ نمايد قلب خودش را و إعمال كند فكر خود را تا بداند كه چگونه بر پا داشته عرش خود را، و چه سان آفريده مخلوقات خود را، و چه قرار در آويخته در هوا آسمانهاى خود را، و چه نوع گسترانيده بر موج آب زمين خود را بر مى گردد بينائي او در مانده و آواره، و عقل او مغلوب، و قوّه سامعه او حيران، و قوّه متفكّره او متحيّر و سرگردان. 

شرح ابن میثم

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ لِيَعْلَمَ كَيْفَ أَقَمْتَ عَرْشَكَ وَ كَيْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَكَ وَ كَيْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِكَ وَ كَيْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَكَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِيراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِكْرُهُ حَائِراً

المعنى

ثمّ عقّب بالحكم على من فرّغ قلبه و أعمل فكره ليصل إلى كنه معرفته و علم كيفيّة نظامه للعالم الأعلى و الأسفل برجوع كلّ من آلات إدراكه حسيرا مقهورا عن إدراك ما كلّفه من ذلك. و قد سبقت الإشارة إلى براهين هذه الأحكام غير مرّة. و باللّه التوفيق.

ترجمه شرح ابن میثم

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ لِيَعْلَمَ كَيْفَ أَقَمْتَ عَرْشَكَ وَ كَيْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَكَ وَ كَيْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِكَ وَ كَيْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَكَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِيراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِكْرُهُ حَائِراً

بخش اول

ترجمه

بنا بر اين كسى كه دل را تهى سازد و انديشه اش را به كار اندازد براى اين كه بداند چگونه عرش خود را بر پا كرده اى و آفريدگان را بيافريده اى و چگونه آسمانها را در هوا معلّق داشته اى و زمين را بر روى امواج آب گسترانيده اى، ديده اش خسته و درمانده شود و خردش مبهوت گردد و گوشش از كار باز ماند و انديشه اش سرگردان شود.»

شرح

پس از اين امام (ع) نظر مى دهد كه اگر كسى دل را از غير خدا فارغ سازد و همگى انديشه اش را به كار گيرد براى اين كه به كنه معرفت بارى تعالى برسد و كيفيّت نظام جهان بالا و اين جهان را بداند همه آلات و اسبابى را كه براى وصول به اين مقصود به كار گرفته خسته و درمانده شده و از ادراك آنچه از آنها خواسته است مقهور و ناتوان باز خواهد گشت. و ما پيش از اين بارها به براهين اين مطالب اشاره كرده ايم. و توفيق از خداوند است.

شرح مرحوم مغنیه

فمن فرّغ قلبه و أعمل فكره ليعلم كيف أقمت عرشك، و كيف ذرأت خلقك، و كيف علّقت في الهواء سمواتك، و كيف مددت على مور الماء أرضك رجع طرفه حسيرا، و عقله مبهورا، و سمعه و الها، و فكره حائرا.

اللغة:

ذرأ: خلق. حسيرا: متعبا يضعف عن الرؤية. مبهورا: مغلوبا. و الها: بلا شعور. حائرا: حيران في أمره.

الإعراب:

كيف حال، و حسيرا حال، و مثله ما بعده.

المعنى:

(فمن فرغ قلبه، و أعمل فكره إلخ).. العقل يدرك القوانين العامة التي تربط بين الأحداث المتكررة المتشابهة، و يفهم ان هناك صلة وثيقة فيما بينها- مثلا- اذا رأى العالم التفاحة تسقط من الشجرة، و رأى غيرها من الأجسام يهوي من علو الى الأرض، أدرك بعقله ان وراء هذه الأحداث المتشابهة قوة تربط بينها، و هي قانون الجاذبية، و لكن العقل لا يدرك حقيقة القدرة الأولى التي أوجدت هذه الأحداث، و لا متى وجد الكون الذي تقع فيه هذه الأحداث أو كيف وجد و قد أجهد العلماء أفكارهم في البحث عن ذلك، و كل ما قالوه مجرد حدس و تخمين، و من أجل هذا لم يتفقوا على الكلمة الأخيرة، و تكلمنا عن ذلك مفصلا في شرح الخطبة 1 فقرة «حول الكون».

شرح منهاج البراعة خویی

فمن فرغ قلبه، و أعمل فكره، ليعلم كيف أقمت عرشك، و كيف ذرأت خلقك، و كيف علّقت في الهواء سمواتك، و كيف مددت على مور الماء أرضك رجع طرفه حسيرا، و عقله مبهورا، و سمعه والها، و فكره حائرا.

اللغة

(حسر) البصر حسورا من باب قعد كلّ لطول مدى و نحوه فهو حسير و (بهره) بهرا من باب نفع غلبه و منه قيل للقمر الباهر لظهوره على ساير الكواكب و (اله) تحيّر.

المعنی

(فمن فرغ قلبه) للنّظر في عجائب الملك و الملكوت (و أعمل فكره ليعلم) مشاهد العزّ و السّلطان و القدرة و الجبروت و أنّه (كيف أقمت عرشك) في الجوّ على عظمه (و كيف ذرأت) أى خلقت (خلقك) على كثرته (و كيف علقت في الهواء سماواتك) بغير عمد (و كيف مددت على مور الماء) أى موجه و اضطرابه (أرضك) على ثقلها مع عدم رسوبها فيه (رجع طرفه حسيرا) كليلا (و عقله مبهورا) مغلوبا (و سمعه والها) متحيّرا (و فكره حائرا) قاصرا عن الاهتداء إليه و عن الوصول إلى معرفته.

و محصّله أنّه لو بالغ أحد في إعمال فكره و بذل وسعه للوصول إلى معرفة بعض ما أبدعه اللّه سبحانه في عالم الغيب و الشّهادة من بدايع القدرة، و لطايف الحكمة، و عجايب الصّنعة لعجز و حار، و انقطع و استحار، فكيف لو رام معرفة كلّه و يشهد على ما ذكره عليه السّلام ما قدّمنا في شرح الخطبة الأولى و في شرح الخطبة التّسعين، فليراجع ثمّة.

شرح لاهیجی

فمن فرع قلبه و اعمل فكره ليعلم كيف اقمت عرشك و كيف درات خلقك و كيف علّقت فى الهواء سماوتك و كيف مددت على امور الماء ارضك رجع طرفه حسيرا و عقله مبهورا و سمعه والها و فكره حائرا يعنى پس هركس كه فارغ سازد دل خود را از مشاغل و كار بفرمايد فكر و نظر خود را از براى اين كه بداند كه چگونه برپا داشته تو عرش خود را كه فلك نهم باشد و چگونه خلق كرده مخلوقات را و چگونه معلّق و بى ستون واداشته در فضاء آسمانهاى تو را و چگونه پهن كرده در اب متحرّك موّاج زمين تو را برميگردد نظر ديده بينائى او كلال پذيرفته و عقل او مغلوب گرديده و شنوائى او سرگردان شده و انديشه او حيران گشته يعنى بى تحصيل علم بكنه ان افعال تو منها يعنى بعضى از آن خطبه است

شرح ابن ابی الحدید

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِكْرَهُ لِيَعْلَمَ كَيْفَ أَقَمْتَ عَرْشَكَ وَ كَيْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَكَ وَ كَيْفَ عَلَّقْتَ فِي الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِكَ وَ كَيْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَكَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِيراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِكْرُهُ حَائِراً

ثم ذكر أن من أعمل فكره ليعلم كيف أقام سبحانه العرش و كيف ذرأ الخلق و كيف علق السماوات بغير علاقة و لا عمد و كيف مد الأرض على الماء رجع طرفه حسيرا و عقله مبهورا و هذا كله حق و من تأمل كتبنا العقلية و اعتراضنا على الفلاسفة الذين عللوا هذه الأمور و زعموا أنهم استنبطوا لها أسبابا عقلية و ادعوا وقوفهم على كنهها و حقائقها علم صحة ما ذكره ع من أن من حاول تقدير ملك الله تعالى و عظيم مخلوقاته بمكيال عقله فقد ضل ضلالا مبينا و روي و فكره جائرا بالجيم أي عادلا عن الصواب و الحسير المتعب و المبهور المغلوب و الواله المتحير

شرح نهج البلاغه منظوم

فمن فرّغ قلبه، و أعمل فكره، ليعلم كيف أقمت عرشك، و كيف ذرأت خلقك، و كيف علّقت فى الهواء سمواتك، و كيف مددت على مور الماء أرضك، رجع طرفه حسيرا، وّ عقله مبهورا، وّ سمعه والها، و فكره حائرا ترجمه

بنا بر اين آنكه دلش را فارغ كند، و فكرش را بكار اندازد، تا مگر دريابد كه تو چگونه تخت پادشاهيت را بر پا كرده، و آفريدگانت را آفريده، و آسمانهايت را در هوا وارونه و معلّق نگه داشته، و زينت را بر روى امواج آب گسترانيده البتّه باز گردد با چشمى پر حسرت، و عقلى خيره و مبهوت، و گوشى واله و متحيّر، و فكرى حيران و سرگردان (و از اين اقدام سخت درمانده و شرمنده و ملول باز گردد، زيرا كه اسرار و حقايق خلقت و عظمت تو درك كردنى نيست)

نظم

  • بنا بر اين هر آن كس فارغ البال زند در اين قضا فكرش پر و بال
  • كه تا داند كه عرشت چون سر پا استچنين خلق آفريدن از تو چون خاست
  • معلّق در هوا چون آسمان است زمين چون بر سر آب روان است
  • سپهر و چرخ را چون آفريدىچسان فرش زمين را گستريدى
  • بحسرت جانب خود مى شود بازبه مبهوتىّ و حيرت عقلش انباز
  • دو گوشش مانده از كار است و مدهوشز حيرت كرده فكرت را فراموش

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
 تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

امام(ع) در توصيف پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «… و دعا الي الحكمة و الموعظة الحسنة»3 كه اشاره است به آيه شريفه: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة (نحل، 16/125). با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʂ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (2)

عرب پيش از نزول قرآن گاهي در شعر خود از اين تنوّع صورت بهره مي برد؛ امّا اغلب به دليل اسراف و تكرار، اين تنوّع آنان به ملال مي انجاميد. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نيز چنين سلامت و رواني و حلاوتي كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترين نثرهاي عرب عيبهايي يافت مي شد كه از سلامت و رواني تركيب آن مي كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتيل باشند. اگر هم براي ترتيل آن پافشاري مي شد، بوي تكلّف از آن به مشام مي رسيد و از شأن كلام مي كاست.
Powered by TayaCMS