عاشورا، مصيبت حقيقي رسول خدا(ص)

عاشورا، مصيبت حقيقي رسول خدا(ص)

عاشورا، مصیبت حقیقی رسول خدا(ص)

در واقع از مثل امروزه مصیبت های وجود مقدس نبی اکرم آغاز می شود. ام سلمه می گوید: روز عاشورا در خواب بودم. دیدم نبی اکرم با سر و پای برهنه و غبار آلود آمدند. گفتم: یا رسول الله! چه شده؟ این چه حالتی است؟ فرمود: ام سلمه! حسینم را کشتند. حضرت در صحنه های مختلف این مصیبت را یاد می کردند و می گریستند. اینها مصیبت های حقیقی رسول خدا است.

«يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ [بِكُمْ ] عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ.»[1]

مصیبت سیدالشهداء بر دوش همه آسمان ها سنگینی می کند. اهل معرفت نقل می کردند که چگونه شانه همه سماوات زیر این بار خم شد.وقتی ما غصه دار می شویم، روح متألم است، ولی آثار این غصه خوردن روح در جسم آشکار می شود. سلول های بدن هم ضعیف می شوند. انسان لاغر می شود، رنگش زرد می شود. اگر غصه اش طولانی شد، همه جسمش از هم می پاشد. حقیقت این مصیبت به روح نبی اکرم (صلی الله...) واقع شد و این تألم نبی اکرم که جان همه هستی است، همه عالم را مبتلا کرده است.

روزهای آخر بود که جبرئیل آمد و فرمود: یا رسول الله! امیرالمومنین را بخوانید. باید تشریف بیاورندبرای عهد و میثاق های سنگین. امیرالمومنین تشریف آوردند. در کافی شریف نقل شده که یکی یکی گفته شد که این فتنه ها پیش می آید و شما باید تحمل کنید. امیرالمومنین فرمودند: یا رسول الله! اگر باید صبر کنم، صبر می کنم. وقتی مصیبت فاطمه زهرا(س) مطرح شد، امیرالمومنین با صورت بر زمین افتادند. خود رسول خدا چه می کشد؟ فاطمه زهرا جان رسول خداست، قلب رسول خداست. آنهایی که در کمین بودند، تیرها را از کمان ها می کشند و با تمام توانشان اهل بیت را مورد هجوم قرار می دهند. همه کینه های احد و خیبر را بر سر فاطمه زهرا خالی می کنند. دومی در نامه اش نوشت: وقتی آمدم پشت در و صدای فاطمه را شنیدم، خواستم برگردم؛ ولی کینه هایی که با امیرالمومنین داشتم یادم آمد.

پیامبر در آخرین لحظه ها فرمود: دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که دیگر گمراه نشوید. دومی گفت: هذیان می گوید. اختلاف شد، گفتند: این حرف ها چیست که می زنید؟ پیغمبر خدا که هذیان نمی گوید؛«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى .»[2] گفت: مریض است. حضرت فرمود: شما را سفارش می کنم به اهل بیت خودم. چه کردند با این سفارش های رسول خدا؟

مثل امروزی حضرت دیگر روز آخرشان بود. اصحاب، اهل بیت شان(علیه السلام)، حسنین(علیه السلام)، امیرالمومنین(علیه السلام)، حضرت زهرا(س) و شاید یکی دو نفر از نزدیک ترین ها دور حضرت بودند. فرمود: بگویید برادر و حبیب من بیاید. اولی را فرستادند، آمد. حضرت رویش را برگرداند. دومی را فرستادند. ام سلمه گفت: چرا این دست و آن دست می کنید، چرا تعلل می کنید؟ پیداست که باید امیرالمومنین را بفرستید. وقتی امیرالمومنین(علیه السلام) آمدند، ایشان را در آغوش کشید و آخرین وصیت هایش را فرمود؛ وقتی من بخواهم از دنیا بروم، سر من را در دامن بگیر. وقتی از دنیا رفتم، از من جدا نشو تا مرا به خاک بسپاری.خودت بر من نماز بخوان.

این صحنه ها برای صدیقه طاهره(س) خیلی سخت بود. لذا رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را خواستند و آرام به او فرمودند: فاطمه جان! اول کسی که به من ملحق می شود، تو هستی. دوری من و تو طولانی نخواهد بود. این بود که این مصیبت برای حضرت قابل تحمل شده بود. مصیبتی که می فرمود :

  • صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا[3]

اگر این مصیبت ها به همه روزها تقسیم می شد، مثل شب تاریک می شدند.آن قدر مصیبت بر آن بانوی بزرگوار وارد شده بود که از فراق رسول خدا (صلی الله...) صبح و شب گریه می کرد. می گویند: آنقدر گریه کرد که مردم مدینه پیغام فرستادند: یا علی! بگو یا شب گریه کند یا روز.

وقتی خبر رحلت را منتشر کردند،در مدینه غوغایی برپا شد. امیرالمومنین نماز خواندند. عده ای می آمدند با حضرت نماز می خواندند. حضرت بدن رسول خدا را در همان حجره ای که از دنیا رفته بودند، به خاک سپرد.

ولی طولی نکشید همین کسانی که مشغول عزاداری بودند، به در خانه امیرالمومنین و فاطمه زهرا هجوم آوردند که باید امیرالمومنین بیاید و با خلیفه رسول خدا بیعت کند. بی بی دو عالم آمد پشت در و فرمود: بروید، دست از سر ما بردارید، شما را به رسول خدا قسم می دهم. خانه امیرالمومنین را به آتش کشیدند. وقتی درب خانه نیمه سوخته شد، فاطمه زهرا (س) پشت در ایستاده بود و مقاومت می کرد. کاری کردند که صدای بی بی از پشت در بلند شد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ.»[4]

این صحنه ها تمام شد. طولی نکشید که در همین مدینه،روز رحلت پیامبر، بدن مطهر امام مجتبی(علیه السلام) را برای طواف به سمت حجره رسول الله (صلی الله...) آوردند.

نوشتند: امام مجتبی (علیه السلام)در روز شهادتشان امام حسین (علیه السلام) را خواستند و فرمودند: مرا غسل بدهید، کفن کنید و برای طواف به طرف حرم جدم ببرید. اگر اجازه ندادند، من راضی نیستم که خونی ریخته شود.وقتی تابوتبر دوش بنی هاشم به طرف خانه رسول خدا حرکت داده می شد، عایشه همراه با عده ای دیگر جمع شدند وممانعت کردند؛ سپس دستور داد بدن را تیر باران کردند.تعبیر زیارت جامعه ائمه این است: «وَ شَهِيدٍ فَوْقَ الْجَنَازَةِ قَدْ شُكَّتْ أَكْفَانُهُ بِالسِّهَامِ»[5] آن شهید عزیمام کفنهایش، حتی زیرین ترین کفنش با تیرها دریده شده بود.شاید این تعبیری که گفته اند: تیرها بدن حضرت را به تابوت دوخته بود، ترجمه همین جمله است.

وقتی بنی هاشم دست به قبضه شمشیر بردند، سید الشهدا فرمودند: نه، برادرم فرموده که راضی نیستم خونی ریخته شود. بدن را مظلومانه به طرف بقیع برگرداندند و حتی برای طواف نبردند در حجره رسول خدا(صلی الله...). سیدالشهدا (علیه السلام) خودش وارد قبر شد. وقتی این بدن مسموم تیرباران شده را در قبر گذاشتند، صورت برادرشان را روی خاک نهادند و آنجا بود که مصیبت به حضرت هجوم آورد.

حجه الاسلام و المسلمین میرباقری


[1].مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج 1، ص458، أول زيارت عاشوراء معروفه است ... ص458.

[2] .النجم : 3

[3].روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نیشاپوری، ج 1، ص 75، مجلس في ذكر وفاة سيدنا و مولانا ص ... ص 71.

[4].بحارالأنوار/مجلسی/30/293/[20] باب ..... ص : 145

[5].بحارالأنوار/مجلسی/99/167/باب 8- الزيارات الجامعة التي يزار ...ص:126

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 آيات قرآن در نهج البلاغه

آيات قرآن در نهج البلاغه

وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ. (خطبه 182)
 اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

پيوند ناگسستني و همه سويه نهج البلاغه با قرآن کريم، از مسائل حائز اهميت است. يکي از مظاهر اين پيوند، اقتباس هاي قرآني نهج البلاغه است. اهميت بررسي اين اقتباس ها به چند امر باز می گردد: نخست، گونا‌گوني اقتباس هاي قرآني است. دوم، کارکردهاي متفاوت اين اقتباس ها.در اين نوشتار می ‌کوشيم با رويکردي تحليلي اين اقتباس ها را بررسي کنيم. گونه هاي اقتباس قرآني نهج البلاغه عبارت است از: اقتباس کامل، جزئي، متغير، اشاره اي و نهايتاً استنباطي.
 نهج البلاغه و قرآن

نهج البلاغه و قرآن

حضرت علی(ع) می فرماید: «کتاب ربکم فیکم: مبیناً حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله...»«کتاب پروردگار میان شماست؛ که بیان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقید، محکم و متشابه می باشد، عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیدۀ خود را روشن می کند؛ از واجباتی که پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحباتی که آگاهی از آنها لازم نیست. قسمتی از احکام دینی در قرآن واجب شمرده شد .»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʁ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(1)

«فترت»در لغت به معني انقطاع و سستي در كار است و در آية شريفه به اتّفاق جميع مفسّرين مراد انقطاع وحي و فاصله يي است كه بين آمدن پيغمبران حاصل مي شود و در اينجا مقصود فاصله يي است كه بين حضرت عيسي و پيغمبر خاتم (صلّي الله عليه و آله) رخ داد كه حدود 600 سال بوده است و ذكر اين مطلب در آيه براي امتنان و اتمام حجّت خداوند بر بندگان است تا نگويند چرا بعد از اين مدت طولاني براي ما راهنما و پيغمبري نفرستادي. چنانكه اين معني از ذيل آيه شريفه و خطبة مباركه نيز ظاهر مي گردد.
 ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʂ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(2)

آيت الله خويي درباره حجيت ظواهر قرآن كريم كه برخي از علماي حديث [3] بر آن اشكال وارد كرده اند، مي نويسد:«ظواهر قرآن، حجيت و مدركيت دارد و ما مي توانيم در موارد مختلف به معناي ظاهري آن تكيه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهيم و در گفتار و نظريات و استدلالهاي خويش به آن تمسك جوييم ؛ زيرا ظواهر قرآن براي عموم مردم، حجت و مدرك است.»[4] وي سپس پنج دليل را براي اثبات اين موضوع مطرح مي كند.
Powered by TayaCMS