قربانی ذکر

قربانی ذکر

خلاصه سخنرانی | قربانی ذکر

یا لطیف

سخنرانی حجةالاسلام انجوی نژاد

موضوع : قربانی ذکر

مقام فنا و قربانی شدن یعنی احساس اینکه انسان در مقابل خدا هیچ قدرتی ندارد.

ذکری که به قربانی شدن منتج مـﻰشود، تفاوتی با دیگر ذکرها دارد. هرچه در زندگی حواس ما را از خصوصیات حیوانی پرت کرده و به خصوصیات انسانی میل دهد، ذکر است، ولو لب و زبان حرکت نکند.

ذکری که به قربانی شدن منجر مـﻰشود باید برپایـﻪی محبت باشد. از نامهای معشوق شاهد است، یعنی معشوقی که ببیند نه اینکه بشنود. مولا علی علیه السلام مـﻰفرمایند عدﻩای ادعای عشق به خدا را دارند و خدا را نمـﻰبینند.

صوفیه شاهد را جوانی مـﻰبیند که باید نشست و به او نگاه کرد تا به خدا رسید. این برداشت غلط از مفاهیم اهل بیت علیهم السلام است.

این مطلب بیشتر برمـﻰگردد به حالتی که خدا ما ببیند نه ما، خدا را. در دعای شریف عرفه مـﻰخوانیم که اللهم اجعلنی اخشاک کما اراک. و در قرآن نیز آمده که فاذکرونی اذکرکم.

گاهی اوقات پشت سر کسی حرف مـﻰزنیم و او هم نمـﻰفهمد، اما اگر جلوی خودش گفته بودیم حتماً از او معذرت خواهی مـﻰکردیم، این همان معشوق شاهد است. لذا خدا معشوق بد را هم قبول مـﻰکند.

ذکر فقط آن چیزی نیست که در مفاتیح آمده و مربوط به زمانهای خاصی است. ذکر باید در همه جا و همه وقت باشد، و با تفکر. ذکر با تفکر برای انسان ملکه مـﻰشود.

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ۞

کسانی که خداوند را [در همـﻪی احوال] ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده، یاد مـﻰکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مـﻰاندیشند که پروردگارا این را بیهوده نیافریدﻩای، پاکا که تویی، ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار. [1]

ذکر باعث تفکر مـﻰشود، ممکن است این ذکر چند روز و یا هفته در زندگی شخص دیده نشود، اما اگر ذکر زبانی با تفکر همراه شود، به زودی ملکه خواهد شد.

زندگی ما در حال حاضر فقط یک قسمت است: الدنیا ثم الدنیا. کسی که تمام نمازهایش روی هم نیم ساعت مـﻰشود و نماز را برای رفع گیرها و احتیاجاتش مـﻰخواند مصداق ثم الدنیاست.

انسان باید با شنیدن اسم شاهد دست و پایش را گم کند. ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام به محض اینکه متوجه شد جبرئیل از جانب خدا آمده نیمی از گوسفندان خود را بخشید، و هنگامی که دوباره جبرئیل نام خدا را بر زبان آورد نیم دیگر آنها را نیز در راه خدا انفاق کرد.

حضرت امام صادق علیه السلام مـﻰفرمایند بزرگترین ذکر را یاد خدا قرار بده، چه او تو را یاد مـﻰکند.

اگر خدا صدایمان نزند که ما جایی نمـﻰرویم:

نی که آن لبیک تو الله ماست؟

آن نیاز و سوز تو از آه ماست؟

نی تو را در کار من آوردﻩام؟

نی که من مشغول ذکرت کردﻩام؟

حیلـﻪها و چارﻩجوییهای تو

جذب ما بودن، گشودن پای تو

ترس و عشق تو کمند پیک ماست

زیر هر یارب تو لبیک ماست

گاهی اوقات ذکر علقـﻪای است که ما را مـﻰکشد به جاهایی که خودمان هم نمـﻰدانیم، خود بخود به بعضی جاها کشیده مـﻰشویم، اصل رفتن است.

این ذکر یک خصوصیت ویژه دارد که شخص اصلاً حرفهایش را به دیگران نمـﻰزند، خودش هست و خدا.

انسان باید برای خودش یک جای خفی داشته باشد، در این مکانهاست که آدم حس مـﻰکند خودش هست و خدا.

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ۞

آیا کسی که در پاسهایی از شب ، گاه به سجده و گاه بر پا، نیایشگر است و از آخرت بیم و به رحمت پروردگارش امید دارد [بهتر است یا مشرک غافل ناسپاس]، بگو آیا کسانی که مـﻰدانند، با کسانی که نمـﻰدانند برابرند؟ [هرگز] فقط خردمندانند که پند مـﻰگیرند. [2]

اگر مـﻰخواهی فقط تو باشی و شاهد، باید خلوتگاهی داشته باشی. زمان جنگ هم خلوتگاه انس بود و هم اجتماع انس.

شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن

تا که همسایه نداند که تو در خانـﻪی مایی [3]

اگر مـﻰخواهی در خلوت شاهد را حس کنی باید درجـﻪی مراقبت را در جلوت بالا ببری.

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ۞

و او کسی است که بادها را پیشاپیش رحمتش [باران] مژدﻩبخش میفرستد؛ تا آنکه ابرهای گرانبار را [همراه] بردارد و آن را به سوی زمین بایری برانیم و از آن آب [باران] فرو فرستیم و به آن هر میوﻩای برآوریم؛ مردگان را نیز بدینسان برانگیزانیم، باشد که پند گیرید. [4]

برخی قلوب مانند شوره زار است و هرچه باران بر آن ببارد، تأثیری ندارد. باید قلب را شخم زد، یعنی تراشیدن قلب و نفسی که خیلی دوست دارد فربه شود. این مراقبت چنان سودمند است که خود بخود و روز به روز بیشتر مـﻰشود.

چنان خرگاه لیلی سایه افکند

که مجنون گم شد اندر راه صحرا [5]

پس از به وجود آمدن این ذکر چه خواهد شد؟

الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ۞

کسانی که ایمان آوردﻩاند و کارهای شایسته کردﻩاند، خوشا بر ایشان و نیک سرانجامی دارند. [6]

اوایل جنگ خدمت حضرت امام رحمة الله علیه رسیدند و گفتند فانتومهای عراق تهران را زدند و رفتند، ایشان با کمال خونسردی فرمودند چیزی نشده، کلاغی آمد، سنگی زد و رفت.

نکتـﻪی آخر:

تداوم شرط چنین ذکری است تا بتواند اثر کند. دائماً باید به یاد باشیم و کمند خدا را احساس کنیم. اگر دردی آمد، باید خوش آمد بگوییم، باید آن را کمندی بدانیم که نشانـﻪی دلتنگی شاهد نسبت به ماست.

در احوالات آیت الله اشرفی مازندرانی آمده است که روزی ایشان نامـﻪای به یکی از زائران حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام مـﻰدهند، و مـﻰگویند این نامه را در ضریح بینداز و جوابش را برایم بیاور. راوی تعریف مـﻰکند که من نامه را در ضریح انداختم و روزی که مـﻰخواستم به مازندران برگردم یکی از خادمان نامـﻪای به من داد و گفت که به آیت الله اشرفی بده. هنگامی که نامه را به ایشان تقدیم کردم شروع کردند به اشک ریختن. و بعد از مدتی از محتویات نامه مطلع شدیم:

آقا جان! در این دوره و زمانه با غیبت آقا چکار کنیم؟

در زیر همین یک جمله با خطی خوش چنین نوشته شده بود:

آیینه شو، جمال پرﻯطلعتان طلب

جاروب کن خانه، سپس میهمان طلب

باید کمی مراقبت کرد.

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبـﻪصفتان زشـﺖخو را نکشند

گر عاشق و صادقی ز مردن نهراس

مردار بود هر آنکه او را نکشند

[1] آل عمران: 191

[2] زمر: 9

[3] سعدی

[4] اعراف: 57

[5] غبار همدانی

[6] رعد: 29

 

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

همين‌ معنا، درباره‌ قرآن‌ تدويني‌ ـنيزـ صادق‌ است‌. يعني‌ اگر كسي‌درباره‌ نظام‌ معرفتي‌ قرآن‌ ـ كه‌ جهان‌ علمي‌ است‌ ـ صحيح‌ بيانديشد و پرسش‌استواري‌ ارايه‌ كند، پاسخ‌ صائب‌ خود را از قرآن‌ كريم‌ دريافت‌ مي‌كند؛ ولي‌اگر كسي‌ در اين‌ باره‌ درست‌ فكر نكند، و سؤال‌ متقن‌ و مشخصي‌ را عرضه‌ندارد، اصلاً پاسخي‌ از قرآن‌ نمي‌شنود؛ و اگر در اثر خامي‌ و كژ راهه‌ رفتن‌،سؤال‌ ناصوابي‌ را مطرح‌ كند، پاسخ‌ غلطي‌ را بر قرآن‌ صائب‌ صامت‌ تحميل‌ مي‌كند.
 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʂ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

در نامه يي كه علي (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاكم مكه نوشته اند، مي فرمايد: «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا يُجْزي جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خير و نيكي نرسد مگر نيكوكار و هرگز كيفر بدي نبيند مگر بدكردار.»
Powered by TayaCMS