مطالبی در باب زبان

مطالبی در باب زبان

اشاره

نکته اول:

نکته دوم:

اثر اول :

اثر دوم :

داستان:

اثر سوم :

اثر چهارم :

اثر پنجم :

اثر اول :

اثر دوم:

اثر سوم:

اثر چهارم :

اشاره

مطالبی در باب زبان کلامی از غزالی " غزالی " در کتاب " احیاء علوم الدین " ضمن جمله پرمعنایی درباره زبان می گوید :

فَاِنَّهُ صَغِیْرٌ جِرْمُهُ وَعَظْیِمٌ طاعَتُهُ وَحَرَمُهُ ." زبان عضویست که وزنش اندک و کم ولی عبادت و گناهش بسیار بزرگ است " .

زبان با یک تهمت نابجا ، یا یک دروغ ، قدرت دارد آبروی پنجاه ساله انسان بی گناهی را بریزد ، یا مال و جان بی تقصیری را بر باد دهد .

تمام جنایاتی که در طول برپا بودن سازمان امنیت طاغوت آمریکایی در ایران، بر آبرو و جان و مال مردم رفت ، محصول زبان مزدوران ساواک کثیف بود ، آری! این است جرم عظیم و گناه بزرگ زبان .

و زبان می تواند با گفتار الهی بین دو نفر را اصلاح نموده ، آبروی مسلمانی را حفظ کند ، و مال و عرض مؤمنی را از خطر برهاند آری ! این است طاعت بزرگ او .

در حالی که هر یک از اعضای انسان می تواند وسیله ای برای شیطان و شیطان ها باشد ; ولی بزرگان دین درباره " زبان " فرموده اند :

وَاِنَّهُ اَعْظَمُ آلَهِ الشَّیْطانِ فی اسْتِفْواءِ الاْنْسانِ ." زبان بزرگترین وسیله برای شیطان در گمراهی انسان است " .

آری ! این مکتب انسان شناس اسلام است که منافع و زیان های زبان را به طور مفصل و مشروح بیان می کند و ایمان به خدا و قیامت را ضامن آراسته شدن زبان به حسنات ، و پاک ماندنش از سیئات قرار می دهد .

سرعت گیر تقوا مؤمن در اسلام با کمربند تقوی و خوف از خدا و ایمان به روز جزا ، زبانش را از آلودگی حفظ کرده و سعی می کند ، این عضو حساس به طور دائم در راه خدا قرار گرفته ، و جز اجرای مسائل ایمانی و گفتار خدایی و کلام نیکو با مردم برنامه ای نداشته باشد .

در کتاب پر قیمت " منهاج العابدین " در باب زبان چنین می خوانیم :

" بر تو باد ای برادر که زبان نگه داری و در ضبط و قیدآوری، که او سرکش ترین عضویست از اعضاء و طغیان و فساد و عدوان او بیشتر است "(منهاج العابدین : 61 ).

دو نکته

نکته اول:

از " سفیان بن عبد الله " روایت است که گفت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفتم :

ما اَخْوَفُ ما تَخافُهُ عَلَیَّ فَقالَ هذا وَاَخَذَ بِلِسانِ نَفْسِهِ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : 10/27 ).

" ای رسول خدا ! از چه چیز بر من بیشتر می ترسی؟ فرمود : این و زبان خود با دست گرفت " .

نکته دوم:

و از " یونس بن عبید " نقل کردند که گفت : نفس خود را این گونه یافتم که رنج روزه را در گرمای سخت می توانست کشید ; اما ترک کلمه ای که به کار نمی آید نمی توانست کرد .

آثار حفظ زبان

اثر اول :

آنچه " ابوسعید خُدْری " روایت کرده است که : چون بنی آدم بامداد برخیزد ، تمام اعضای او به نزد زبان او بگریند و گویند به خدا تو را سوگند می دهم که راست باشی که اگر تو راست باشی ما همه راست شویم و اگر تو کژ روی ما کژ شویم ، و معنای این نشانه آن است که نطق زبان در اعضای آدمی اثر می کند ، چه به توفیق و چه به خذلان ، و مؤکد این معنی حکایت " مالک بن دینار " است که گفت : چون در دل خود قساوتی و در تن سستی و در روزی حرمان بینی بدان که سخن بیهوده گفته باشی .

اثر دوم :

آنکه حفظ وقت خویش کنی ، که بیشترین سخنی که آدمی بر زبان آورد ، به غیر ذکر خدای تعالی ، لغو باشد و وقت بدان ضایع گردد .

" حسان بن ابی سنان " به غرفه ای گذشت که نوساخته بودند ، پرسید که چند روز است که این بنا نهاده اند؟ پس روی به نفس خود کرد و گفت : ای نفس مغرور ! تو را به این چکار ، چرا سئوال بی معنا می کنی؟ و نفس را با یک سال روزه گرفتن عقوبت کرد .

داستان:

می گویند : فقیه بزرگ ، حضرت آیت الله العظمی بروجردی یک روز در هنگام بحث در یک مسئله فقهی درباره یکی از شاگردان خود عصبانی شد و سخن تندی به او گفت ، پس از درس او را خواست و سخت از او دلجویی کرد ، آنگاه با خدای خود پیمان بست که یک سال تمام روزه بگیرد تا با جریمه شدن نفس با یک سال روزه ، از چنان عملی برای همیشه مصون بماند .

اثر سوم :

حفظ اعمال صالحه است که هر که زبان نگه ندارد و سخن بسیار گوید ، به ناچار در غیبت مردمان افتد و سخن بیهوده و غیبت ، خود صاعقه ای است هلاک کننده که گفته اند : مَثَل غیبت کننده ، چون کسی است که با منجنیقی حسنات خویش را به شرق و غرب دراندازد ، و دیگر از حسنات تهی و خالی گردد .

نقل می کنند که به یکی از عرفا گفتند : فلان کس غیبت تو را کرد . آن عارف طبقی رطب نزد او فرستاد و گفت : شنیدم که تو حسنات خود را به هدیه نزد من فرستادی ، خواستم که آن را تلافی کرده باشم .

اثر چهارم :

ترک سخن که ترک آن سلامت از آفت های دنیا است ، و به تعبیر دیگر حفظ کردن زبان از گفتاری که خدایی نیست و ضربه از پی دارد .

بزرگان می گویند : با زبان سخن مگو تا دندان هایت نشکند .

و دیگری گفته : سفره زبان را پهن مکن ، تا قدر و قیمتت از دست نرود .

زبانا ز دستت به رنج اندرم ببرّم سرت تا بزی سرم

اثر پنجم :

ذکر آفات آخرت وعاقبت آن است و در این باب یک نکته بگویم : بدان که آنچه گویی یا سخن حرام باشد یا مباح ، اگر حرام باشد و محظور ، خود عذاب خدای در زیر آن است که طاقت آن نداری که در حدیث است که : رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه فرمود که :

" آن شب که مرا به آسمان بردند ، قومی را دیدم که مردار می خوردند گفتم : ای جبرئیل ایشان کیستند؟ گفت : کسانی هستند که گوشت مردگان خورند " .

و " معاذ " را گفتند : زبان خود را از حمله به قرآن و طالبان علم بریده دار ، و مردمان را به زبان خود مدر که سگان دوزخ تو را بدرند .

" ابوقلابه " می گوید :

" در غیبت کردن خرابی دل است از هدی ، تا فرا راه راست نبیند این سخن است که حرام است " .

آثار سخنان مباح

اثر اول :

مشغول کردن کرام الکاتبین به چیزی که در آن فایده و خیری نباشد . حق مردم عاقل آن است که از ایشان شرم دارد و ایشان را نرنجاند :

( مَا یَلْفِظُ مِن قَوْل إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ) سوره ق 18 ." هیچ سخنی را به زبان نمی گوید جز اینکه نزد آن ( برای نوشتن و حفظش )نگهبانی آماده است " .

اثر دوم:

فرستادن نامه نزد خدای تعالی ، پر از لغو و هرز و بیهوده . پس بنده باید از این حذر کند و از خدای تعالی بترسد .

گفته اند : یکی به دیگری نگریست ، و سخنی ناسزا گفت ، او را گفت : ای مرد ! نوشته ای به نزد خدای تعالی می فرستی ، بدان که چه می نویسی در آن .

اثر سوم:

خواندن آن در روز قیامت نزد خدای عزوجل در برابر مردمان با رنج ، ترس ، برهنگی ، گرسنگی ، تشنگی ، از بهشت منقطع ، از نعمت محبوس .

اثر چهارم :

ملامت و توبیخ بی حد ، که : چرا گفتی ؟ و به چه سبب گفتی ؟ و حجت منقطع شد . گفته اند :

اِیّاکَ وَالْفُضُولَ فَاِنَّ حِسابُهُ یَطُولُ . " سخن اضافه از حق مگو که حساب آن طولانی است " .

آفات خطرناک زبان کتاب های مهم اخلاقی آفات زبان را در بیست مورد شمرده اند ، و در محور هر یک از آفات به شرح و بسط مسئله اقدام کرده اند . در این مقال به ذکر عناوین بیست گانه اکتفاء کرده و تفصیل آن را به مطالعه واگذار می کنیم :

1_ سخن گفتن ، در چیزی که سود و منفعت برای شنونده ندارد .

2_ اضافه و زیادی گفتن در حدی که ، باعث رنج و زحمت دیگران شود .

3_ باطل گفتن .

4_ مراء و مجادله کردن .

5_ پیچیده و مغلق گفتن ، در حدی که مستمع نتواند از گفتار استفاده کند . به تعبیر دیگر : هنرنمایی کردن برای نشان دادن شخصیت علمی خویش .

6_ فحش و ناسزا و بد گویی .

7_ بی جا لعنت کردن مردم .

8_ غنا .

9_ شوخی .

10_ مسخره و استهزاء کردن مردم .

11_ سخن گفتن به صورتی که در مردم ایجاد دشمنی کند .

12_ فاش کردن اسرار مردم .

13_ وعده دروغ .

14_ دروغ .

15_ غیبت .

16_ سخن چینی و نمامی .

17_ دو زبانه بودن .

18_ تعریف و تمجید و مدح بی جا یا تملق گویی .

19_ سئوال بی مورد .

20_ تهمت .

روایاتی در باب زبان پس از ذکر فهرست موارد بیست گانه فوق اینک به چند روایت توجه کنید :

از امیر مؤمنان (علیه السلام) نقل شده است که فرمود :

" در انسان ده خصلت است که زبان آن را آشکار می کند :

1 _ شاهدی است که از درون خبر می دهد . 2 _ حاکمی است که به دعواها فیصله می دهد . 3 _ ناطقی است که به وسیله آن پاسخ داده می شود . 4 _ واسطه ای است که با آن مشکلی برطرف می شود . 5 _ توصیف کننده ای است که با آن اشیاء شناخته می شوند . 6 _ فرماندهی است که به نیکی فرمان می دهد . 7 _ اندرزگویی است که از زشتی بازمی دارد . 8 _ تسلیت دهنده ای است که غم ها را تسکین می دهد . 9 _ حاضری است که به وسیله آن کینه ها برطرف می شود . 10 _ دلربایی است که گوش ها به وسیله آن لذت می برد "

کافی : 8/20 ، خطبه لأمیرالمؤمنین (علیه السلام) ، حدیث 4 ; تحف العقول : 92 ; بحار الانوار : 74/282 ، باب 14 حدیث 1 .

زبان و ایمان قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) :لا یَسْتِقیْمُ اِیْمانُ عَبْد حتّی یَسْتَقِیْمَ قَلْبُهُ وَلا یَسْتَقِیْمُ قَلْبُهُ حَتّی یَسْتَقِیْمَ لِسانُهُ

" ایمان هیچ بنده ای درست نشود تا آنکه دلش درست شود ، و دلش درست نشود تا آنکه زبانش درست شود " .

مستدرک الوسائل : 9/31 ، باب 103 ، حدیث 10121 _ 13 ; بحار الانوار : 68/299 ، باب 78 ، حدیث 71 .

حق زبان قال السجاد (علیه السلام) :حَقُّ اللِّسانِ اِکْرامُهُ عَنِ الْخَنا وَتَعْویدُهُ الْخَیْرَ وَتَرْکُ الْفُضُولِ الَّتی لا فائدَهً لَها وَالْبِرُّ بالنّاسِ وَحُسْنُ الْقَوْلِ فِیهِمْ

" حق زبان ، منزّه داشتتن آن از زشتگویی و عادت دادنش به خوبی و هر فروگذاشتن زیاده گویی های بیهوده و نیکی به مردم و خوب گفتن درباره آنان است " .

من لا یحضره الفقیه : 2/618 باب الحقوق ، حدیث 3214 ; بحار الانوار : 68/286 ، باب 78 ، حدیث 41 .

حبس زبان قال علی (علیه السلام) :اِحْبِسْ لِسانَکَ قَبْلَ اَن یُطیلَ حَبْسَکَ وَیُردی نَفْسَکَ ، فَلا شَیْءَ اَوْلی بِطُولِ سِجْن مِنْ لِسان یَعْدِلُ عَنِ الصَّوابِ وَیَتَسَرَّعُ اِلیَ الْجَوابِ

" پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانی و هلاکت درافکند ، او را زندانی کن ; زیرا هیچ چیز به اندزه زبانی که از جاده صواب منحرف می شود و به جواب دادن می شتابد ، سزاوار زندان طولانی نیست " .

غرر الحکم : 2437 ، حدیث 4180 .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

همين‌ معنا، درباره‌ قرآن‌ تدويني‌ ـنيزـ صادق‌ است‌. يعني‌ اگر كسي‌درباره‌ نظام‌ معرفتي‌ قرآن‌ ـ كه‌ جهان‌ علمي‌ است‌ ـ صحيح‌ بيانديشد و پرسش‌استواري‌ ارايه‌ كند، پاسخ‌ صائب‌ خود را از قرآن‌ كريم‌ دريافت‌ مي‌كند؛ ولي‌اگر كسي‌ در اين‌ باره‌ درست‌ فكر نكند، و سؤال‌ متقن‌ و مشخصي‌ را عرضه‌ندارد، اصلاً پاسخي‌ از قرآن‌ نمي‌شنود؛ و اگر در اثر خامي‌ و كژ راهه‌ رفتن‌،سؤال‌ ناصوابي‌ را مطرح‌ كند، پاسخ‌ غلطي‌ را بر قرآن‌ صائب‌ صامت‌ تحميل‌ مي‌كند.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʂ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

در نامه يي كه علي (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاكم مكه نوشته اند، مي فرمايد: «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا يُجْزي جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خير و نيكي نرسد مگر نيكوكار و هرگز كيفر بدي نبيند مگر بدكردار.»
 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
Powered by TayaCMS