توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

نهج البلاغه اثر شريف و گرانقدري است كه جامع علوم و دانش ها مي باشد و منطبق با نيازهاي فطري و طبيعي انسان در همه ابعاد و شئون زندگي دنيا رهنمود مي دهد و بينش و شناخت مي آفريند و راه هاي رشد و كمال را مي نماياند و مقصد را نزديك و دست يافتني مي سازد. توحيد و خداشناسي يكي از موضوعات بسيار مهم و محوري در نهج البلاغه مي باشد و امير مومنان حضرت علي (ع ) به زيبايي و مهارت تمام اين اصل بنيادي را كه زيرساخت هاي كليه اصول و مباني و تعاليم و ارزش هاي والاي اسلامي را تشكيل مي دهد تبيين و تشريح مي نمايد. آنچه در ذيل مي آيد گزيده اي از اين كتاب بزرگ در موضوع مزبور مي باشد.

پديدآورنده هستي

سپاس خداوندي را كه بي آن كه ديده شود شناخته شده و بي آن كه انديشه اي به كار گيرد آفريننده است خدايي كه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود آنجا كه نه از آسمان داراي برج هاي زيبا خبري بود و نه از پرده هاي فروافتاده اثري به چشم مي خورد نه شبي تاريك و نه دريايي آرام نه كوهي با راه هاي گشوده نه دره اي پرپيچ و خم نه زمين گسترده و نه آفريده هاي پراكنده وجود داشت.

خدا پديدآورنده پديده هاست... خالق و روزي دهنده آنان است آفتاب و ماه به رضايت او مي گردند كه هر تازه اي را كهنه و هر دوري را نزديك مي گرداند. خدا روزي مخلوقات را تقسيم كرد و كردار و رفتارشان را برشمرد از نفس ها كه مي زنند و نگاه هاي دزديده كه دارند و رازهايي كه در سينه ها پنهان كردند. و جايگاه پديده ها را در شكم مادران و پشت پدران تا روز تولد و سرآمد زندگي و مرگ همه را مي داند.

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند و هركس از او بخواهد مي پردازد و هركس براي خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد و هر كه او را سپاس گويد پاداش نيكو دهد.

شناخت آفريدگار

ستايش خدايي را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد و بخشش او را فقير نسازد زيرا هر بخشنده اي جز او اموالش كاهش يابد و جز او هركس از بخشش دست كشد مورد نكوهش قرار گيرد. اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره هاي فزاينده و تقسيم كننده روزي پديده ها مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند كه روزي همه را تضمين و اندازه اش را تعيين فرمود. به مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد سخاوت او در آنجا كه از او بخواهند با آنجا كه از او درخواست نكنند بيشتر نيست. خدا اولي است كه آغاز ندارد تا پيش از او چيزي بوده باشد و آخري است كه پايان ندارد تا چيزي پس از او وجود داشته باشد. مردمك چشم ها را از مشاهده خود بازداشته است. زمان بر او نمي گذرد تا دچار دگرگوني گردد و در مكاني قرار ندارد تا پندار جابجايي نسبت به او روا باشد. اگر آنچه از درون معادن كوه ها بيرون مي آيد و يا آنچه از لبان پر از خنده صدف هاي دريا خارج مي شود از نقره هاي خالص و طلاهاي ناب درةهاي غلطان و مرجان هاي دست چين همه را ببخشد در سخاوت او كمتر اثري نخواهد گذاشت و گستردگي نعمت هايش را پايان نخواهد داد در پيش او آنقدر از نعمت ها وجود دارد كه هرچه انسان ها درخواست كنند تمامي نپذيرد چون او بخشنده اي است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نمي خشكاند و اصرار و درخواست هاي پياپي او را به بخل ورزيدن نمي كشاند.

 صفات خدا

اي پرستش كننده درست بنگر آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مي دارد به آن اعتماد كن و از نور هدايتش بهره گير و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن وامي دارد و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده و در سنت پيامبر(ص ) و امامان هدايتگر(ع ) نيامده رها كن و علم آن را به خدا واگذار كه اين نهايت حق پروردگار بر تو است. بدان آنها كه در علم دين استوارند خدا آنها را از فرورفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمي دانند و از فرورفتن در اسرار نهان بي نياز ساخته است و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتواني خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمي دانند اعتراف مي كنند ستايش فرمود و ترك ژرف نگري آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است.

پس به همين مقدار بسنده كن ! و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابي مكن تا از تباه شدگان نباشي.

اوست خداي توانايي كه اگر وهم و خيال انسانها بخواهد براي درك اندازه قدرتش تلاش كند و افكار بلند و دور از وسوسه هاي دانشمندان بخواهد ژرفاي غيب ملكوتش را درنوردد و قلب هاي سراسر عشق مشتاقان براي درك كيفيت صفات او كوشش نمايد و عقل ها با تلاش وصف ناپذير از راه هاي بسيار ظريف و باريك بخواهند ذات او را درك كنند دست قدرت بر سينه همه نواخته بازگرداند در حالي كه در تاريكي هاي غيب براي رهايي خود به خداي سبحان پناه مي برند و با نااميدي و اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا بازمي گردند كه با فكر و عقل نارساي بشري نمي توان او را درك كرد و اندازه جلال و عزت او در قلب انديشمندان راه نمي يابد. خدايي كه پديده ها را از هيچ آفريد نمونه اي در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند و يا نقشه اي از آفريننده اي پيش از خود كه از آن در آفريدن موجودات بهره گيرد و نمونه هاي فراوان از ملكوت قدرت خويش وشگفتي هاي آثار رحمت خود كه همه با زبان گويا به وجود پروردگار گواهي مي دهند را به ما نشان داده كه بي اختيار ما را به شناخت پروردگار مي خوانند.

در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانه هاي حكمت او پديدار است كه هر يك از پديده ها حجت و برهاني بر وجود او مي باشند گرچه برخي مخلوقات به ظاهر ساكت اند ولي بر تدبير خداوندي گويا و نشانه هاي روشني بر قدرت و حكمت اويند!

خداوندا گواهي مي دهم آن كس كه تو را به اعضاي گوناگون پديده ها و مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاي عضلات پديد آمده تشبيه مي كند هرگز در ژرفاي ضمير خود تو را نشناخته و قلب او با يقين انس نگرفته است و نمي داند كه هرگز براي تو همانندي نيست. و گويا بيزاري پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيده اند كه مي گويند : « به خدا سوگند ما در گمراهي آشكار بوديم كه شما را با خداي جهانيان مساوي پنداشتيم»

دروغ گفتند مشركان كه تو را بابت هاي خود همانند پنداشتند و با وهم و خيال خود گفتند پيكري چون بتهاي ما دارد و با پندار نادرست تو را تجربه كرده و با اعضا گوناگون مخلوقات تشبيه كردند.

خدايا! گواهي مي دهم آنان كه تو را با چيزي از آفريده هاي تو مساوي شمارند از تو روي برتافته اند و آن كه از تو روي گردان شود براساس آيات محكم قرآن و گواهي براهين روشن تو كافر است. تو همان خداي نامحدودي هستي كه در انديشه ها نگنجي تا چگونگي ذات تو را درك كنند و در خيال و هم نيايي تا تو را محدود و داراي حالات گوناگون پندارند.

وصف پروردگار در آفرينش موجودات گوناگون

آنچه را آفريد با اندازه گيري دقيق استوار كرد و با لطف و مهرباني نظمشان داد و به خوبي تدبير كرد. هر پديده را براي همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهي كند و اين حركت حساب شده را بدون دشواري به سامان رساند تا براساس اراده او زندگي كند.

پس چگونه ممكن است سرپيچي كند درحالي كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه مي گيرند خدايي كه پديد آورنده موجودات گوناگون است بدون احتياج به انديشه و فكري كه به آن روي آورد يا غريزه اي كه در درون پنهان داشته باشد و بدون تجربه از حوادث گذشته و بدون شريكي كه در ايجاد امور شگفت اگيز ياريش كند موجودات را آفريد پس آفرينش كامل گشت و به عبادت و اطاعت او پرداختند دعوت او را پذيرفتند و در برابر فرمان الهي سستي و درنگ نكردند و در اجراي فرمان الهي توقف نپذيرفتند. پس كجي هاي هر چيزي را راست و مرزهاي هر يك را روشن ساخت و باقدرت خداوندي بين اشيا متضاد هماهنگي ايجاد كرد و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت و موجودات را از نظر حدود اندازه و غرائز و شكل ها قالب ها هيئت هاي گوناگون تقسيم و استوار فرمود و باحكمت و تدبير خويش هر يكي از به سرشتي كه خود خواست در آورد.

 چگونگي آفرينش آسمان ها

فضاي باز و پستي و بلندي و فاصله هاي وسيع آسمان هارا بدون اينكه بر چيزي تكيه كند نظام بخشيد و شكاف هاي آن را بهم آورد و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و جفت بود پيوند داد و دشواري فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگاني كه فرمان او را به خلق رسانند يا اعمال بندگان را بالا برند آسان كرد.

درحالي كه آسمان به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد پس رابطه هاي آن را برقرار ساخت سپس آنها را از هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت و بر هر راهي و شكافي از آسمان نگهباني از شهاب هاي روشن گماشت و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند.

و آفتاب را نشانه روشني بخش روز و ماه را با نوري كمرنگ براي تاريكي شب ها قرارداد و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت در آورد و حركت آن دو را دقيق اندازه گيري كرد تا در درجات تعيين شده حركت كنند كه بين شب ها قرار داد و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت درآورد و حركت آن دو را دقيق اندازه گيري كرد تا در درجات تعيين شده حركت كنند كه بين شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخيص شود و با رفت و آمدن آن ها شماره سالها و اندازه گيري زمان ممكن باشد.

پس در فضاي هر آسمان فلك آن را آفريد و زينتي از گوهرهاي تابنده و ستارگان درخشنده بيار است و آنان را كه خواستند اسرار آسمان ها را دزدانه دريابند با شهاب هاي سوزان تيرباران كرد و تمامي ستارگان از ثابت و استوار و گردنده و بي قرار فرود آينده و بالا رونده و نگران كننده و شادي آفرين را تسليم اوامر خود فرمود. (نهج البلاغه بخش هايي از خطبه 90 و 91 )
منبع: روزنامه - جمهورى اسلامى

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

و آبهای ساکن را به مواج سرکش برگردانید تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قله های بلند کوهها بالا آمدند امواج تند کف های برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا بردند تا جایی که از آن هفت آسمان پدید آمد.آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمان بالا را مانند سقف استوار قرار داد.
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.

پر بازدیدترین ها

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
 مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

به عكس در جوامعي كه انسجام و هستي آنها را بايد پيوند دروني، بدون ارتباط با مبداء و مركز خارجي، تامين و تضمين كند، اولويت با نظام است . تازه آن نظام است كه جا و مكان و موقعيت فرد و جمع را در چهارچوب خود و در قلمرو خود مشخص مي كند . نظام حاكم بر فرد و جمع است و كيفيت و نوع حاكميت نظام بر فرد و بر جمع است كه سرنوشت مساله سابق الذكر، يعني اصالت فرد يا اصالت جمع را مشخص مي كند .
Powered by TayaCMS