حکمت 287 نهج البلاغه : شناخت دوستان و دشمنان

حکمت 287 نهج البلاغه : شناخت دوستان و دشمنان

متن اصلی حکمت 287 نهج البلاغه

موضوع حکمت 287 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 287 نهج البلاغه

287 وَ قَالَ عليه السلام أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ

موضوع حکمت 287 نهج البلاغه

شناخت دوستان و دشمنان

(اخلاقى اجتماعى، سياسى)

ترجمه مرحوم فیض

287- امام عليه السّلام (در باره دوست و دشمن) فرموده است 1- دوستانت سه و دشمنانت سه مى باشند: امّا دوستانت دوست تو، و دوست دوست تو، و دشمن دشمنت است، 2- و امّا دشمنانت دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمنت مى باشند.

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1229)

ترجمه مرحوم شهیدی

295 [و فرمود:] دوستان تو سه كسند و دشمنانت سه كس. امّا دوستان تو. دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن توست، و دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن توست.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 414 و 415)

شرح ابن میثم

279- و قال عليه السّلام:

أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ صَدِيقُكَ- وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ- وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ- عَدُوُّكَ- وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ

المعنى

الحكم بأنّ صديق الصديق و عدوّ العدوّ صديق من القضايا المظنونة لاحتمال كون الصديق غير عالم بأنّ لصديقه صديقا و كون العدوّ غير عالم بأنّ لعدوّه عدوّا فضلا أن يعاديه أو يصادقه، و كذلك الحكم بأنّ عدوّ الصديق و صديق العدوّ عدوّ للاحتمال المذكور.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 394)

ترجمه شرح ابن میثم

279- امام (ع) فرمود:

أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ صَدِيقُكَ- وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ- وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ عَدُوُّكَ- وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ

ترجمه

«دوستانت سه دسته اند، و دشمنانت نيز سه گروهند. اما دوستانت دوست خودت و دوست دوستت، و دشمن دشمن تو مى باشند، و امّا دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو است.»

شرح

حكم بر اين كه دوست دوست و دشمن دشمن، دوست است از جمله قضاياى مظنونه«» است، به اين احتمال كه دوست اطّلاع ندارد كه دوستش داراى دوستى است، و يا دشمنش نمى داند كه دشمن وى، دشمن ديگرى نيز دارد تا چه رسد به اين كه او را دشمن بدارد و يا دوست بدارد. و هم چنين حكم بر اين كه دشمن دوست و دوست دشمن، به احتمالى كه گفتيم ممكن است دشمن باشند.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 667 و 668)

شرح مرحوم مغنیه

295- أصدقاؤك ثلاثة، و أعداؤك ثلاثة، فأصدقاؤك صديقك و صديق صديقك و عدوّ عدوّك. و أعداؤك عدوّك و عدوّ صديقك و صديق عدوّك.

المعنى

صديق الصديق ليس صديقا على سبيل الحتم و الجزم، و لا عدو العدو من الأصدقاء.. و هذا ثابت و واضح بالعيان، يدركه كل انسان من نفسه، و من أصدقائه و أعدائه و إلا كان عدو صديقك لحسده له هو عدوك أيضا مع الفرض انك لا تملك شيئا تحسد عليه. و اذن فلا بد من التوجيه و التأويل.

و الذي تصورناه في التوجيه، و نحن نشرح هذه الكلمة، ان سبب التآخي و الصداقة بين اثنين هو المشابهة و المشاركة في أي شي ء، و ان سبب العداوة و التباعد هو المعاكسة و عدم الانسجام، كما قال الرسول الأعظم (ص) عن الأرواح: «ما تعارف منها ائتلف، و ما تناكر منها اختلف» و معنى هذا ان أية صفة كانت السبب الموجب للصداقة بين اثنين- فهما أيضا صديقان لكل من كانت فيه الصفة من حيث يريدان أو لا يريدان- مثلا- تصادق زيد و بكر لأنهما يدينان بمبادى ء حزب معلوم، فكل من ينتمي الى هذا الحزب فهو صديق لهما بطبيعة الحال، و ان لم يعرفا عنه شيئا.. و أية صفة كانت السبب الموجب للتباعد بين اثنين، لأن أحدهما يحبها و الآخر يمقتها- فكل من اتصف بهذه الصفة فهو صديق لمن أحبها، و عدو لمن مقتها من حيث يريد أو لا يريد.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 395 و 396)

شرح شیخ عباس قمی

61- أصدقاؤك ثلاثة، و أعداؤك ثلاثة، فأصدقاؤك: صديقك، و صديق صديقك، و عدوّ عدوّك. و أعداؤك: عدوّك، و عدوّ صديقك، و صديق عدوّك.«» و الأصل في هذا أنّ صديقك جار مجرى نفسك، فاحكم عليه بما تحكم به على نفسك، و عدوّك ضدّك، فاحكم عليه بما تحكم به على الضد

( . شرح حکم نهج البلاغه، ّ. ص64)

شرح منهاج البراعة خویی

(284) و قال عليه السّلام: أصدقاؤك ثلاثة، و أعداؤك ثلاثة فأصدقاؤك: صديقك، و صديق صديقك، و عدوّ عدوّك، و أعداؤك: عدوّك، و عدوّ صديقك، و صديق عدوّك.

المعنى

الصّداقة إذا تجاوزت اللّسان و استقرّت في الجنان تكون رابطة معنوية بين صديقين، و يربط كلّ منهما على الاخر بأشعاع قلبي يجري بين قلبيهما كجريان مداوم و يعبّر عنها بالحبّ الأخوى، و بيّن عليه السّلام ما يلزمه هذا التحابّ بين صديقين و أشار إلى أنّ له أثر مثبت من جهة، و ناف من جهة، فحبّ الصّديق يلازم حبّ صديق الصّديق، كما يلازم حبّ عدوّ العدوّ.

فالصّداقة الحقيقيّة تجتمع هذه الثلاثة: صداقة الصّديق، و صداقة صديقه و صداقة عدوّ العدوّ، فينبغي أن يحبّ الصّديق صديق صديقه، و عدوّ عدوّه لأنهما في رتبة الصّداقة، بل سريان الحبّ الأخوي إليهما أمر طبيعيّ.

و كذلك في جانب العداوة الّتي هي بغض كامن في القلب، فبغض أحد يستلزم بغض صديقه المحبّ له المختلط بقلبه و دمه، كما أنّ حبّ أحد يستلزم بغض عدوّه فقد بيّن عليه السّلام الأثر الذاتي للحبّ الأخوى و البغض الناشي من العداوة.

و لا ربط له بالعلم و الجهل بحال الغير كما زعمه ابن ميثم فقال: الحكم بأنّ صديق الصّديق و عدوّ العدوّ صديق من القضايا المظنونة، لاحتمال كون الصّديق غير عالم بأنّ لصديقه صديقا- إلخ.

الترجمة

فرمود: ياران تو سه باشند: دوستت، و دوست دوستت، و دشمن دشمنت و دشمنانت سه باشند: دشمنت، و دشمن دوستت، و دوست دشمنت.

  • ز يك دوست آيد بدستت سه دوست بدشمنت دشمن بيار تو دوست
  • ز يك دشمنت دشمن آيد سه روبدشمنت يار و، بيارت عدو

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 387 و 388)

شرح لاهیجی

(330) و قال (- ع- ) اصدقائك ثلثة و اعدائك ثلثة فاصدقائك صديقك و صديق صديقك و عدوّ عدوّك و اعدائك عدوّك و عدوّ صديقك و صديق عدوّك يعنى و گفت (- ع- ) دوستان تو سه كس باشند و دشمنان تو سه كس باشند پس دوستان تو دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو باشند و دشمنان تو دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو باشند

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 319)

شرح ابن ابی الحدید

301: أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ- فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ- وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ- وَ أَعْدَاؤُكَ عَدُوُّكَ- وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ قد تقدم القول في هذا المعنى- و الأصل في هذا أن صديقك جار مجرى نفسك- فاحكم عليه بما تحكم به على نفسك- و عدوك ضدك- فاحكم عليه بما تحكم به على الضد- فكما أن من عاداك عدو لك- و كذلك من عادى صديقك عدو لك- و كذلك من صادق صديقك فكأنما صادق نفسك- فكان صديقا لك أيضا- و أما عدو عدوك فضد ضدك- و ضد ضدك ملائم لك- لأنك أنت ضد لذلك الضد- فقد اشتركتما في ضديه ذلك الشخص- فكنتما متناسبين- و أما من صادق عدوك فقد ماثل ضدك- فكان ضدا لك أيضا- و مثل ذلك بياض مخصوص- يعادي سوادا مخصوصا و يضاده- . و هناك بياض ثان هو مثل البياض الأول و صديقه- و هناك بياض ثالث مثل البياض الثاني- فيكون أيضا مثل البياض الأول و صديقه- و هناك بياض

رابع- تأخذه باعتبار ضدا للسواد المخصوص المفروض- فإنه يكون مماثلا و صديقا للبياض الأول- لأنه عدو عدوه- ثم نفرض سوادا ثانيا مضادا للبياض الثاني- فهو عدو للبياض الأول لأنه عدو صديقه- ثم نفرض سوادا ثالثا- هو مماثل السواد المخصوص المفروض- فإنه يكون ضدا للبياض المفروض المخصوص- لأنه مثل ضده- و إن مثلت ذلك بالحروف كان أظهر و أكشف

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 200 و 201)

شرح نهج البلاغه منظوم

[286] و قال عليه السّلام:

أصدقاؤك ثلاثة، وّ أعداؤك ثلاثة، فأصدقاؤك صديقك، و صديق صديقك، و عدوّ عدوّك، و أعداؤك عدوّك، و عدوّ صديقك، و صديق عدوّك.

ترجمه

تو را سه دوستند و سه دشمن، امّا سه دوستانت: يكى دوستت، و يكى دوست دوستت و يكى دشمن دشمنت. امّا دشمنانت: يكى دشمنت، يكى دشمن دوستت، و يكى دوست دشمنت

نظم

  • سه تن جانا بدان باشد تو را دوستكه باشندت بسان مغز در پوست
  • يكى آنكه تو را از دوستان استز هر كس چشم جانت سوى آنست
  • دوّم آن كس كه با يار تو يار استز دل آن دوستت را دوستدار است
  • سوّم آن كو بخصم تو است دشمنتو را آسوده زو باشد دل و تن
  • و ليكن آن سه تن كز دشمنان اندعدوى دين و ايمان و روانند
  • يكى آنكه تو را خصمى است خونينبود از دشمنت كارش به آئين
  • دوم آن كس كه گر دارى كسى دوستديگر كس خصم جان و دشمن او است
  • سوم بالعكس اگر كس دشمنى داشتتو را او دشمنت را دوست پنداشت
  • بخصمت طرح و رسم دوستى ريختكسى ديگر بفرقت گرد غم ريخت
  • خلاصه آن سه تن از دوستانندتو را و اين سه تن از دشمنانند

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 73 و 74)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

و آبهای ساکن را به مواج سرکش برگردانید تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قله های بلند کوهها بالا آمدند امواج تند کف های برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا بردند تا جایی که از آن هفت آسمان پدید آمد.آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمان بالا را مانند سقف استوار قرار داد.
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.

پر بازدیدترین ها

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.
 مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

به عكس در جوامعي كه انسجام و هستي آنها را بايد پيوند دروني، بدون ارتباط با مبداء و مركز خارجي، تامين و تضمين كند، اولويت با نظام است . تازه آن نظام است كه جا و مكان و موقعيت فرد و جمع را در چهارچوب خود و در قلمرو خود مشخص مي كند . نظام حاكم بر فرد و جمع است و كيفيت و نوع حاكميت نظام بر فرد و بر جمع است كه سرنوشت مساله سابق الذكر، يعني اصالت فرد يا اصالت جمع را مشخص مي كند .
Powered by TayaCMS