پیامبر اکرم(ص)

پیامبر اکرم(ص)
 

بیانات آیة الله العظمی وحید خراسانی مد ظله درباره ساحت قدسی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الارضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین

بحث ما در این آیات به اینجا رسید: لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ... و لکن نکته ای که مهم است، این است که ولو مفصل بحث شد در این دو سه آیه اما حق مطلب ادا نشد و نخواهد شد. آنچه باید توجه شود این است که در این سوره که قلب قرآن است، خدا کاری کرده که با هیچ پیغمبری نکرده؛

اولا: یک آیه فقط در اسم او نازل کرده: يس . خود این یک آیه شدنش عقل کمّل را متحیر می کند، بعد هم انتخاب کرده این اسم را.

در قرآن اسمایی برای آن حضرت است؛ اسم زمینی: محمد. آن اسم را هم وقتی ذکر کرده باز توأم کرده با یک مقامی که کلی منحصر به فرد است. "مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ"؛ اسم آسمانی را ذکر کرده - این نکته ها را باید اهل نظر کار کنند- آن اسم آسمانی را هم وقتی بیان کرده... نکته ی مهم این است که اسم عیسی را آورده و مسیح را مقدمه کرده؛ عیسی بن مریم کلمة الله، روح الله، با آن همه مقام: محیی موتی، مبرء اکمه و ابرص، ولی در عین حال منصبش این است: إنّی مبّشر... إنّی مبّشر، مورد بشارت چیست؟بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ. این سیر بحث نشان می دهد که مقام مقامی است که نه عقلی قدرت درک دارد، نه احدی از جن و انس و ملک می تواند بفهمد.

وقتی رفت در مقام عروج - این مطالب ظاهری دارد[و] باطنی- جبرئیلی که شَدِيدُ الْقُوَى ، ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى، جبرئيلی که بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى، جبرئیلی که تمام مدائن قوم لوط را بر یک پر از بال خودش گرفت و سرنگون کرد، متوقف شد، فرمود: چرا مرا تنها می گذاری؟ گفت: برو که در این جا نه ملک مقربی، نه پیغمبر مرسلی می تواند قسم یاد کند.

آن کاری که خدا در این سوره[يس] کرده که با احدی از انبیاء نکرده، این است: موسی را فرستاد با تورات، عیسی را فرستاد با انجیل، ابراهیم را فرستاد با صحف، ولی به کتاب احدی از انبیاء قسم یاد نکرد اما به این جا که رسید، فرمود:يس ، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ؛ قسم به قرآن حکیم! تو مرسل مایی. این رسالت چه رسالتی است؟ این گوهر نشناخته چه گوهری است؟ باید کسانی که اهل فکر اند، در بحث دقت کنند و مجهز بشوند و او را آن چنان که خدا معرفی کرده، تعریف کنند. ولو وقت کم است اما به اندازه ی وقت[تعریفی می آوریم].

معرِّف باید اجلا باشد از معرَّف یا مساوی، لذا تعریف او غلط است الا از دو مقام: یکی ذات قدوس پروردگار؛ یکی هم آن کسی که در خود قرآن وجود تنزیلی او است. به اتفاق عامه و خاصه: وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ.

اما خدا چه فرموده؟ مطالبی است که ذات قدوس حق در وصف او گفته، فقط به یک کلمه اکتفاء می کنیم. یک سوره نازل کرده به اسم سوره ی شمس، یک سوره نازل کرده به اسم سوره ی ضحی؛ و مهم این است که در یک سوره قسم خورده به خود آن خورشید و به ضحی و نوری که از او در عالم پخش شده، باز در یک سوره دیگر بالنسبه به نوری که از او منتشر شده، قسم مستقلی یاد کرده.

در این سوره فرموده: وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا. منظومه دو منظومه است: یکی منظومه ی مُلک، یکی منظومه ی ملکوت. قرآن مجید ظاهرش ناظر به مُلک است، باطنش ناظر به ملکوت است. مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُت. اگر در این منظومه برای پرورش معادن، خورشید [را] آفریده، در آن منظومه هم برای پرورش معادن انسانیت... الناس معادن...الناس معادن کمعادن الذهب والفضة. مستخرج این معادن، شمس منظومه ی ملکوت است.

لذا حجت خدا فرمود: تأویل آیه این است: قسم به آفتابی که احمد مصطفی است، اوست آفتاب منظومه ی ملکوت، و ضحای او دینی است که از او در عالم منتشر شده. حالا خود او چه گوهری است، ضحای او که باز در آن سوره دیگر فرموده: والضحی، آن ضحی چه ضحایی است، باید رجوع کرد به کلمات آن کسی که وجود تنزیلی او[یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام] است. قسمتی از آن کلمات[او] - چون همان طوری که ابن ابی الحدید تا حدی که فهمید- دون کلام خالق است و فوق کلام مخلوق، لذا نمی شود ترجمه کرد، ترجمه قاصر است، متن روایت که اهل دقت این را درک کنند، آن هم نهج البلاغه، بیان این است:

اجعل شرائف صلواتك ، ونوامى بركاتك ، على محمد عبدك ورسولك - افسوس که وقت نیست- الخاتم لما سبق ، والفاتح لما انغلق؛ کسی که مهرِ ختم زده بر آنچه که گذشته، کسی که کلید بر قفل هر منغلقی زده،والفاتح لما انغلق والمعلن الحق بالحق . اصلا عقل بشریت مبهوت می شود. این است کلی منحصر به فرد.والمعلن الحق بالحق ، دیگر ختم کلام، در حق است؛ حق و بالحق منتهی به او است. این است ذهاب او.والمعلن الحق بالحق، فهو أمينك، او امین تو است. امین اگر امین خدا بود، دیگر کافی است ولی نکته ی مهم این است که باز ضمیمه کرده. این کلام کیست؟ کلام کسی است که عقل مبهوت است در بلاغت و فصاحت و حکمت او؛فهو أمينك المأمون. این مقدمه است. ذی المقدمه این است: وخازن - پیغمبر را بشناسید -وخازن علمك المخزون. دو علم دارد ذات قدوس او: یک علمی که تحمیل کرده به انبیاء، اولیاء؛ آن علم به صورت کتب سماوی آمده ،اما غوغا این جا است: - این است کسی که ثانی برای او قابل تصور نیست- آن خدایی که علم مخزون دارد، خزینه ی آن علم، قلب خاتم النبیین است. وخازن علمك ، اما نه علم مشهود، علم مخزون. ابراهیم این جا به زمین افتاده! از آدم تا عیسی سر به پایش نهاده! خزینه دار علم مخزون، او است.

منصب آخر: وشهيدك يوم الدين؛ او کسی است که شاهد تو است روز قیامت. روز قیامت که می شود به حکم قرآن:لَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ، هم از مرسل سؤال می شود، هم از مرسل الیه. از امم سؤال[می شود]، از رسل هم سؤال. آن روز استثنا بردار نیست. وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ. اول کسی که مسئول است خود پیغمبر خاتم است. سؤال می شود: هل بلّغت؟ آیا تبلیغ کردی آن تبلیغی که اعلان حق است به حق؟ می گوید: بلی! خطاب می آید: شاهد تو کیست؟ کیست که این جور قدرت حرف زدن آن روز داشته باشد؟ جوابش این است: شاهد من تویی. خدا شهادت می دهد. بعد می آورند ابراهیم خلیل را: هل بلغت؟ می گوید: نعم! شاهد تو کیست؟ شاهد من پیغمبر خاتم است. او را به شهادت می طلبند برای ابراهیم. خودش نمی آید، دو نفر را می فرستد: یکی امیر المؤمنین، یکی جعفر طیار. این دو تا به نیابت او شهادت می دهند بر رسالت ابراهیم. نوح آورده می شود، موسی، عیسی، همه ی انبیاء. شاهد از آن ها می خواهند، منحصرا شاهد اوست. این است: وشهیدک یوم الدین. این در نهج البلاغه.

اما در قرآن: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ، وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا. دیگر به بقیه ی کلمات آن حضرت نمی رسیم. مسئله این است: خلقت[ رسول الله] اولش چه بوده، بعد ولادت چگونه بوده، بعد رضاع چه جور بوده، بعد بعثت چه جور بوده، بعد وفات چه جور بوده، هر یک قیامتی است. خلق الله محمدا من نور عظمته . دیگر این جا کُمِیت اولین و آخرین لنگ است. مبدأ خلقت، نور عظمت خدا. کی خلق شده؟ تا عالم خلق شده چقدر فاصله بوده؟ "اول ما خلق" او است، آن هم مبد أ خلقت این. بعد اهل بیت او از نور او. بعد بقیه ی انوار از نور اهل بیت او. سیر مسئله این است.

آنچه درکش برای ما قابل نیست، فقط گفتنش میّسر است: هزار دهر... دهر چیست؟ عالَم، سه عالَم است: زمان، دهر، سرمد. هزار دهر فقط او بود و خدا؛ خدا بود و او. هزار دهر... بعد از هزار دهر، ارواح انبیاء را خلق کرد. از وقت خلقت ارواح انبیاء تا زمان خلقت آدم دوهزار سال فاصله است، نه به سالی که در این عالم است، سنین ربوبی! یک روزش عند الرب پنجاه هزار است. به همچو سالی دو هزار سال قبل از خلقت آدم ارواح انبیاء را آفرید. بعد که ارواح انبیاء را آفرید، این آیه پیدا شد: وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ - این است پیغمبر خاتم- وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ ،[در] جمع محلی به ال، از آدم تا به عیسی همه مأخوذ. مورد میثاق چیست؟ کتاب و حکمتی است که به آن ها داد. بعد عمده این است: ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ. میثاق از صد و بیست و چهار هزار پیغمبر گرفت که همه باید ایمان به او بیاورید، وَلَتَنْصُرُنَّهُ، همه باید یاور او باشید؛ خلاصه معنای اسمی اوست، همه معنای حرفی هستید. قَالَ... شدت امر این است: این خطاب به ابرهیم است، به موسی بن عمران و عیسی بن مریم است؛أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ؛ این است پیغمبر خاتم. اگر بخواهی بدانی او کیست، آیه نور را بخوان: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ ، وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى. خدایی که مِثل ندارد، خودش را به او مَثَل زده.

این آفتاب می تابد، احدی قدرت دارد پا روی شعاعش بگذارد؟ هر کسی پا بگذارد نور می افتد روی پای او. اگر نور این آفتاب پامال شدنی نیست، نور آن آفتاب هم پامال شدنی نیست. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ. این نور خدا است. نور خدا به پف تو [ای] بشر! خاموش شدنی نیست. قرآن او را مسیحیت جاهل، نادان که آن کشیش اگر عرضه دارند جواب این کلمه را بدهند: قرآن او را می سوزاند اما این قدر نمی فهمد اگر قرآن او سوخته شد، نتیجه اش این است که عیسی بن مریم می شود ولد الزنا. وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ . کسی که دامن مریم را از زنا پاک کرد و طهارت مولد عیسی را ثابت کرد، قرآن او است.

ای پاپ وامانده! که سکوت می کنی، عرضه داری جواب این را بدهی؟ اگر این قرآن نبود به حکم تورات و انجیلی که الان هست، عیسی بن مریم ولد الزنا است و ولد الزنا محروم از ملکوت خدا است پس هم نسب عیسی، هم حسب عیسی به برکت نفس خاتم انبیاء است. اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ.

 

جدیدترین ها در این موضوع

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

و آبهای ساکن را به مواج سرکش برگردانید تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قله های بلند کوهها بالا آمدند امواج تند کف های برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا بردند تا جایی که از آن هفت آسمان پدید آمد.آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمان بالا را مانند سقف استوار قرار داد.
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.

پر بازدیدترین ها

 اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
 انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
 انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.
 مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

به عكس در جوامعي كه انسجام و هستي آنها را بايد پيوند دروني، بدون ارتباط با مبداء و مركز خارجي، تامين و تضمين كند، اولويت با نظام است . تازه آن نظام است كه جا و مكان و موقعيت فرد و جمع را در چهارچوب خود و در قلمرو خود مشخص مي كند . نظام حاكم بر فرد و جمع است و كيفيت و نوع حاكميت نظام بر فرد و بر جمع است كه سرنوشت مساله سابق الذكر، يعني اصالت فرد يا اصالت جمع را مشخص مي كند .
 علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

علي(عليه السّلام) و انسان شناسي قرآني

طرفداران اين انديشه از گذشته اي دور با روش ها و متدهاي گوناگون در پي شناخت نهاد آدمي هستند. آنها گاه از گزاره هاي ديني مدد مي گيرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به ياري مي طلبند. گروهي از ايشان انسان را ذاتاً خوب معرفي مي کنند و عده اي ذات انسان را بد و شرور نشان مي دهند و بعضي انسان را هم خوب و هم بد مي خوانند.
Powered by TayaCMS