مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه چهارم)

مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه چهارم)

مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت

(جلسه چهارم)

بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین

قال الله العظیم فی کتابه المجید: «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ، بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»

شهادت محسن حضرت صدیقه طاهره

یکی از حوادثی که پس از رحلت رسول خدا در این مدت 75 روز اتفاق افتاده، شهادت فرزند کوچک حضرت زهرا(سلام الله علیها) که حمل بود و در اثر صدمات وارده‌ی به حضرت صدیقه طاهره(س) سقط شد. این یکی از حوادثی است که قابل دقت و تأمل است.

ابتدا ببینیم أمیرالمؤمنین(ع) از حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) چند فرزند ذکور داشته، آیا فرزندی به نام محسن یا محسّن(آنطوری که برخی از محققین گفتند که محسِّن بوده)، داشتند یا نداشتند؟

ابتدا به مصادر عامه مراجعه می‌کنیم. قدیمی‌ترین مصدر در این رابطه، «طبقات» است.

«الطبقات الکبری» نوشته محمد بن سعد است که متوفای 230 است و این کتاب در عصر امامت حضرت هادی(ع) یا قبل از امامت ایشان نوشته شده است. در ترجمه‌ی امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) که به صورت جداگانه چاپ شده، ایشان نقل کرده: وقتی خداوند امام حسن را به امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا مرحمت کرد و قنداقه‌ی او را برای نامگذاری محضر مقدس رسول خدا(ص) آوردند، پیامبر از أمیرالمؤمنین سؤال کرد که چه نامی بر این کودک نهاده‌اید؟ عرض کرد یا رسول الله ما در نامگذاری بر شما سبقت نمی‌گیریم.

جبرائیل آمد محضر مقدّس پیغمبر اکرم و سه نام را آورد، شَبَّر، شَبیر و مُشَبِّر. این ضبط اسامی را من از مرحوم علامه‌ی بزرگوار حاج شیخ فضل علی قزوینی(رحمة الله علیه) که یکی از أعاظم صد سال گذشته بوده، صاحب کتاب «حیاة الزهراء»، ایشان اینطوری ضبط کرده؛ شَبَّر؛ امام حسن است، شَبیر؛ امام حسین است و مُشبِّر؛ حضرت محسن است. قدیمی‌ترین مصدر ضبط را از ایشان نقل کردم و إلا اصل مسئله را خودم در طبقات دیدم، من طبقات، ترجمه‌ی امام حسن را دارم.

متأخرین بعد از ایشان، مثل محمد بن طلحه صاحب «مطالب السؤول» ایشان هم نقل می‌کند، که حضرت محسن، شقیق امام حسن و امام حسین است. شقیق؛ یعنی فرزندی است که أبوینی باشند. بعد می‌گوید «أدرِجَ سِقطاً» این هم یکی از مصادر عامه است.

باز هم مصادر دیگری هست که آقا امیرالمؤمنین از فاطمه‌ی زهرا(س) فرزندی داشتند به نام محسن یا محسِّن.

یادم می‌آید، طبری هم فرزندی به نام محسن را ذکر کرده، منتهی تعبیر آنها غیر از این تعبیر است. تعبیر محمد بن طلحه «اُدرِج سقطاً» است، برخی را گفتند «مات سقطاً»، فوتش به صورت سقط بوده، یعنی جنین بوده که سقط شده است. لکن عبارت طبری آنطور که من در حافظه‌ام هست ایشان می‌گوید «مات صغیراً»، که این قابل جمع است و در سقط هم  این تعبیر گفته می‌شود. این راجع به اصل وجود حضرت محسن(سلام الله علیه) و پیغمبر خدا این نام را بر این کودکی که در حال جنین بود و سقط شد نهاده، محسن یا محسِّن.

اما کتب خاصه (شیعه)؛ شاید این جزء مصادر متواتر باشد، نه خبر واحد یا مستفیض، که آقا امیرالمؤمنین فرزندی داشتند به نام محسن و این فرزند در اثر ضربات وارده‌ی بر حضرت صدیقه طاهره(س) به شهادت رسیده است، من المتواترات و برخی گفتند من البدیهیات عند الشیعة این است که محسن(سلام الله علیه) به این صورت به شهادت رسید.

من استناد کنم به روایتی که مرحوم شیخ صدوق در امالی نقل کرده؛ که روایتی را از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند که در آن روایت آمده پیامبر خدا فرمودند فاطمه دخترم «مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدِی رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدِیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی‏»، این صدر روایت است. در ادامه ایشان می‌گویند پیامبر خدا فرمود: «کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاث» این عبارت صدوق است و نیاز به توضیح و ترجمه هم ندارد. صدوق از محدّثین بزرگ عصر غیبت صغری است، متوفای سنه 381 است که خود ایشان می‌فرمود من به دعای حضرت ولی عصر(ع) متولد شدم.

پس اصل مسئله که حضرت صدیقه طاهره(س) فرزندی به نام محسن داشتند در کتب فریقین آمده است، هم در کتب و مصادر عامه و هم در کتب خاصه و شیعه، بلکه نزد امامیه از متواترات است که فرزندی به نام محسن داشتند.

اما ایشان به چه نحوی سقط شده؟ آیا به دنیا آمده و از دنیا رفته، یا سقط شده و اگر سقط شده، چگونه سقط شده؟

اینجا باز ابتدا به مصادر عامه مراجعه می‌کنیم، ببینیم در این رابطه چه گفته‌اند، سپس می‌پردازیم به مصادر خودمان ببینیم در مصادر ما چطور ذکر شده است؟

یکی از کتبی که این جریان را ذکر کرده؛ «ملل و نحل شهرستانی» است. در این کتاب، در ترجمه‌ی نَظّام، که نَظّام از شیوخ معتزله و بصری است. نَظّام در عصر ائمه می‌زیسته، منتهی در «ملل و نحل» به مناسبت آرائی که نظام داشته، چند مسئله را ذکر کرده است. یکی مسئله‌ی غدیر است، که نَظّام نقل می‌کند رسول خدا، امامت امیرالمؤمنین را تصریح کرده بود، لکن به فرمایش رسول خدا(ص) گوش نکردند. یکی هم این مسئله است که خیلی عامه را ناراحت کرده، یک عالِم مطرح مشخصی مثل نظام، چنین سخنی را گفته، این دیگر شیعه نیست، مسلم است که از شیوخ بزرگ معتزله است و بصری هم هست.

- معتزلی‌های بصری، غیر از معتزلی‌های بغدادی هستند، معتزله‌ی بغداد، نسبت به معتزلی‌های بصری معتدلتر هستند، معتزلی‌های بغداد، امیرالمؤمنین را بر خلفا ترجیح می‌دهند، اما معتزلی‌های بصری اینطور نیستند، نظّام جزء معتزلی‌های بصری است و از شیوخ معتزله‌ی بصری است.- ایشان در ترجمه‌ی نظّام وقتی آراءش را ذکر می‌کند، می‌گوید در «ملل و نحل»(شهرستانی مال قرن ششم هجری است، یعنی مال حدود 900 سال قبل است)، می‌گوید علّت سقط حضرت محسن(سلام الله علیه) این بود که عمر «ضرب بطن فاطمة فأسقطت جنینها»، نظّام به این مطلب تصریح می‌کند که عمر با ضربه‌ای که بر شکم حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد کرد، حضرت زهرا فرزندش را سقط کرد.

و اما از مصادر أقدمین ما، روایت اختصاص شیخ مفید را خدمت عزیزان عرض می‌کنم؛

در اختصاص شیخ مفید اینطور آمده که حضرت صدیقه طاهره زهرا(سلام الله علیها) بعد از آن که نامه‌ی فدک را از ابوبکر گرفته بودند و برمی‌گشتند، مصادف شدند با عمر بن الخطاب. ایشان آن نامه را گرفت. تعبیری که در آن روایت است اینطور است؛ «فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ» عبارت ایشان اینست که لگدی زد به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت زهرا فرزندش را سقط کرد.

بنابراین هم محسن(سلام الله علیها) فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهراست و هم مسئله‌ی سقط امری است که هم عامه و هم خاصه به آن تصریح کردند و در کتب أقدمین آمده مثل نظام و مثل شیخ مفید(رحمة الله علیه) در اختصاص.

مسعودی در إثبات الوصیه کیفیت شهادت حضرت محسن را بگونه دیگری نقل کرده، ایشان می‌گوید وقتی آمدند دم در و خواستند وارد خانه شوند، حضرت صدیقه طاهره رفت پشت در، آن هجومی که آوردند، عمر در را فشار داد و حضرت صدیقه طاهره بین در و دیوار قرار گرفت، آنجا محسن سقط شد.

بنابراین اصل مسئله، مسلّم است که سقط، توسط دومی صورت گرفته، حالا یا پشت در(آنطوری که مسعودی می‌گوید) و یا اینکه در بین راه(آن طوری که از اختصاص استفاده می‌شود). این یکی از حوادث ناگواری بوده است که ایام بعد از رحلت رسول خدا(ص) اتفاق افتاده است.

ضرب و شتم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از دیگر حوادث ناگوار این بوده که حضرت صدیقه طاهره(س) را مورد ضرب و شتم قرار دادند. جدای از سقط جنین، مورد ضرب قرار دادند. این جهت بیشتر در آن هنگامی بوده که بر اساس روایات، آمدند امیرالمؤمنین را به عنف و با قهر می‌کشیدند و به طرف مسجد می‌بردند، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آمدند امیرالمؤمنین را گرفتند.

صاحب کتاب جنات الخلود می‌گوید تعداد زیادی حضرت امیر را می‌کشیدند و فاطمه‌ی زهرا هم لباس‌های امیرالمؤمنین را گرفته بود می‌کشید و نتوانستند غالب شوند. لذا دومی به قنفذ گفت دست فاطمه را کوتاه کن. او شروع کرد به زدنِ حضرت زهرا، لکن تنها ایشان نبوده.

اجازه بدهید در رابطه با لطم و جرحی که وارد شده، روایت امام حسن(سلام الله علیه) را هم عرض کنم که احتجاج نقل کرده؛ در مجلس معاویه وقتی صحبت‌هایی شد و شروع کردند، عمروعاص بود، مغیره بود، دیگران بودند، شروع کردند نسبت به امام مجتبی(ع) اهانت کردن، حضرت پاسخ یکایک آنها را داد، تا نوبت رسید به مغیره، فرمود «أمَّا أنتَ یَا مُغَیرَة أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَتَّى أَدْمَیْتَهَا»، فرمود این تو بودی که مادرم فاطمه را آنقدر زدی که او را خون آلود کردی.

بنابراین تنها مسئله‌ی سقط جنین نبوده است. هجمه‌ی به دار را عرض کردیم، هجوم به خانه را بیان کردیم که اینها چیزهایی بود که در گذشته عرض شد. خود ابوبکر هم به این مسئله تصریح می‌کند که ما رفتیم داخل خانه فاطمه، من دستور دادم بروند و می‌گفت ای کاش من در خانه را باز نکرده بودم.

یکی هم مسئله‌ی سقط جنین بود، یکی هم ضرباتی بود که بر حضرت صدیقه طاهره وارد شده بود.

روایت دلائل الامامة را هم از ابی بصیر عرض کنم، در آن روایت دلائل الامامه هم آمده، حضرت می‌فرمایند « و کان سبب وفاتها أنّ قنفذ مولى فلان لَکَزَها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسنا»؛ در نسخ دلائل الامامة؛ «وکزها» دارد، بعضی از نسخ «لکزها» دارد، «وکز» همینطوری که در عبارت هست، مثلاً غلاف شمشیر را می‌گویند یا تهِ شمشیر را می‌گویند، اما بعضی از نسخ «لکزَ» دارد که در لغت چیزی می‌گویند که سر تیزی داشته باشد و سوراخ کند.

اگر «لکز» باشد چیزی بوده که پهلو را سوراخ کرده و اینکه در روایتی وارد شده مقداد وقتی از دفن فاطمه برمی‌گشت برخورد کرد به آن دو نفر و گفتند از کجا برمی‌گردی؟ گفت از دفن فاطمه برمی‌گردم. گفت عجب! فاطمه را دفن کردید؟ شروع کرد به اهانت کردن به مقداد. مقداد گفت من از امیرالمؤمنین شنیدم دیشب که فاطمه را دفن می‌کردیم هنوز از پهلو و پشت زهرا خون می‌رفت.

السلام علیک یا بنت رسول الله

جَرعَاها مِن بعدِ والدها                الغیض مِرارا فَبئس ما جَرعَاها
وکذا أَخبَر النبیُ بِأنَّ                    الله یَرضى سبحانه لرِضَاها
لا نبیُّ الهُدى اُطیع ولا                فاطمةُ أکرِمَت و لا حَسَناها
وَ حُقُوقُ الوَصیِّ ضُیِّعَ منها           مَا تَسامَی فِی فِضلِهِ وَ تَنَاهَی
ولأی الأمورِ تُدفَنُ سِرّاً                 بِضعَةُ المصطفى ویُعفَى ثَرَاها

شاید مثل امروز بود، نشست کنار بستر فاطمه؛ فاطمه با او حرفهای آخر را می‌‌زند:

من پهلویم شکسته و تو دل شکسته‌ای                  من بر تو گریه می‌کنم و تو، به من علی‌
من سینه خُرد گشته و تو سینه سوخته                  من با تو گفتم و تو به کس دم مزن علی
گفتم به شب کفن کن و شب دفن کن ولیک             از تن نمانده هیچ برای کفن علی

صدا زد یا علی نه سال تو خانه تو بودم، «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی»؛
کنار بستر زهرا نشسته بود تا این جمله را شنید برخی نقل کردند از جا برخواست، آمد سر فاطمه را گرفت به سینه چسبانید، «فبکیا ساعة»، سفارش بچه ها رو کرد.

از برخی روایات استفاده می‌شود یک نگاه کرد دید زینب پایین پا نشسته، با همان حال، زینب را در آغوش گرفت، صدا زد یا علی بچه های من دیروز پیغمبر را از دست دادند، امروز هم دارند بی مادر می‌‌شوند. به آنها محبت کن.

یا فاطمه؛ زینب رو در آغوش گرفتی محبت کردی، اما همین زینب در کربلا دربدر بیابانها «وَ هُنَّ یَلُذنَ بَعضُهُنَّ بِبَعض»...

 

منبع: http://www.fazellankarani.com

  دفتر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قده)

جلسه چهارم - دهه اول فاطمیه ـ 6 / 1 / 92

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
 اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʄ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(4)

قرآن مجيد بعد از بيان اين كه منافقين از مؤمنين در قيامت تقاضايي مي كنند و نتيجه نمي گيرند، مي فرمايد: «... أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّي جاءَ أَمْرُ اللَّهِ... (حديد/14) مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟)اهل ايمان(مي گويند: آري. ليكن شما خويشتن را به فتنه افكنديد و منتظر مانديد و شك آورديد و آرزوها فريبتان داد تا فرمان خدا آمد.»
 آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

کوتاه سخن این که افعال خداوند از افعال بندگان به کلّى جداست زیرا او با علم به مصالح و مفاسد اشیا و آگاهى بر نظام احسن آفرینش و قدرت تامّ و کاملى که بر همه چیز دارد، با قاطعیّت اراده مى کند و بدون هیچ تزلزل و تردید و اندیشه و تجربه، موجودات را لباس وجود مى پوشاند. هم در آغاز آفرینش چنین است و هم در ادامه آفرینش.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
 دنیاشناسی در نهج البلاغه

دنیاشناسی در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام به خانه یکی از یاران خویش به نام علاءبن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی
Powered by TayaCMS