حکمت 32 نهج البلاغه : اعتدال در بخشش و حسابرسى

حکمت 32 نهج البلاغه : اعتدال در بخشش و حسابرسى

متن اصلی حکمت 32 نهج البلاغه

موضوع حکمت 32 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 32 نهج البلاغه

32 وَ قَالَ عليه السلام كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً

موضوع حکمت 32 نهج البلاغه

اعتدال در بخشش و حسابرسى

(اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى)

ترجمه مرحوم فیض

32- امام عليه السّلام (در نهى از افراط و تفريط) فرموده است

1- بخشنده باش ولى نه بحدّ اسراف و بيجا (كه افراط و تجاوز از حدّ باشد) و ميانه رو باش و سختگير مباش (كه آن تفريط و تقصير در حدّ باشد).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1103)

ترجمه مرحوم شهیدی

33 [و فرمود:] بخشنده باش نه با تبذير و اندازه نگه دار و بر خود سخت مگير.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 366)

شرح ابن میثم

28- و قال عليه السّلام

كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً- وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً

المعنى

و هو أمر بفضيلة السماحة و الكرم و نهى عن الكون على طرفي الإفراط و التفريط منها فطرف الإفراط هو التبذير و طرف التفريط هو التقتير.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 259 و 260)

ترجمه شرح ابن میثم

28- امام (ع) فرمود:

كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً- وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً

ترجمه

«بخشنده باش، امّا اسراف كارى نكن و ميانه رو باش، ولى سختگير مباش».

شرح

اين سخن امام (ع) فرمانى است به كسب فضيلت بخشش و بزرگوارى و خوددارى از انحراف به سمت افراط و تفريط، طرف افراط، همان اسرافكارى و طرف تفريط سختگيرى و تنگ نظرى است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 440)

شرح مرحوم مغنیه

33- كن سمحا و لا تكن مبذّرا. و كن مقدّرا و لا تكن مقتّرا.

المعنى

المبذر: ينفق المال فيما لا ينبغي، و المقدر: يقدر العواقب، فينفق دون ما يكسب، و يدخر الفاضل لوقت الحاجة، و على الأقل قدرا بقدر. و المقتر: يضيّق في النفقة على نفسه و عياله بلا ضرورة، و السمح هو السهل اللين لا يقتر و لا يبذر، و يضع كل شي ء في محله، و المعنى: كن بين بين، كما نطقت الآية 29 من سورة الإسراء: «و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا».

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 237)

شرح شیخ عباس قمی

201- كن سمحا و لا تكن مبذّرا، و كن مقدّرا و لا تكن مقتّرا.«» كلّ كلام جاء في هذا فهو مأخوذ من قوله سبحانه: وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً.«» و نحو قوله: إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ.«» و قوله تعالى: وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.«»

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 168)

شرح منهاج البراعة خویی

الثانية و الثلاثون من حكمه عليه السّلام

(32) و قال عليه السّلام: كن سمحا و لا تكن مبذّرا، و كن مقدّرا و لا تكن مقتّرا.

اللغة

(سمح) صار من أهل الجود فهو سمح، (بذّر) المال فرّقه إسرافا و بدّده (قتر) على عياله: ضيّق عليهم في النّفقة- المنجد.

المعنى

قد تعرّض عليه السّلام في هذه الحكمة إلى أهمّ مسائل تدبير المنزل و تنظيم المعاش، و وصّى بالسماحة و الجود، بما يسعه المال الموجود، و لكن منع التبذير و لو في العطاء و الإنفاق على ذوي الحاجة، فلو احتاج بنفسه أو بعياله إلى ما في يده فأعطاه لغيره فهو نوع من التبذير كما أنّه لو صرف ماله في ضيافة فكاهيّة كان من التبذير، و التقتير أن يضيّق على نفسه أو أهله في المعيشة بما يضرّ حالهم أو يخالف شأنهم مع سعته و يسره، كما هو عادة بعض الأثرياء حبّا لجمع المال و الادّخار.

الترجمة

بخشنده باش و ولخرج مباش، اندازه گير باش ولى سخت گير و تنگ نظر مباش.

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص67)

شرح لاهیجی

(52) و قال عليه السّلام كن سمحا و لا تكن مبذّرا و كن مقدّرا و لا تكن مقمّرا يعنى و گفت عليه السّلام كه باش بخشنده و مباش اسراف كننده و باش انفاق كننده باندازه و مباش تنگ گيرنده بر خود و عيال

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 295)

شرح ابن ابی الحدید

33: كُنْ سَمَحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً- وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً كل كلام جاء في هذا فهو مأخوذ من قوله سبحانه- وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ- وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً- . و نحو قوله إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ- وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 150)

شرح نهج البلاغه منظوم

[32] و قال عليه السّلام:

كن سمحا و لا تكن مّبذّرا، وّ كن مقدّرا و لا تكن مقتّرا.

ترجمه

ببخش نه تا سر حدّ اسراف، اندازه گير باش نه سخت گيرنده (بر خود و عيالاتت).

نظم

  • جوانمردا بجا درّ و گهر پاشز بيجا خرج كردن دور مى باش
  • بگير اندازه اندر راه انفاقبه آينده خودت بنگر ز اشفاق
  • نه جانت را ز كم خوارى بكن خوار نه جسمت را ز پر خوردن بيازار
  • نه چون گل پنجه ات را كن ز هم بازكه خود با تنگدستى گردى انباز
  • نه همچون غنچه انگشتان بهم كش بعطر و مشك بخشيدن رقم كش
  • وسط را ره گزين در زندگانىكه خنگ دولت از گردون جهانى

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص39 و 40)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

  پیشگفتار

پیشگفتار

هر چند معاد، موضوع اصلى اين كتاب را تشكيل نمى دهد، ولى از لابه لاى آن مى توان به خوبى و روشنى ابعاد گوناگون آن را دريافت . از اين رو نگارنده بر آن شده است كه در اين باره تحقيقى به عمل آورد كه نتيجه اين تحقيق و بررسى چيزى است كه در برابر خوانندگان قرار گرفته ، و به نام معاد در نهج البلاغه تقديم مى گردد.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

يکى از برنامه‏ هاى مهمى که تمامى پيامبران الهى پس از خداپرستى، مردم را به آن توجه مى دادند، اعتقاد به معاد بوده است؛ زيرا در سايه اعتقاد به معاد است که هدف از آفرينش تحقق مى يابد و اعمال و رفتار انسان ارزش و معنا پيدا مى کند. از اين رو ما مسلمانان معتقديم که خداوند بارى تعالى در روز قيامت، همه انسان‏ها را دوباره زنده خواهد کرد تا در پيشگاه او، به حساب اعمال و رفتارشان رسيدگى شود.
 مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد یعنی اعتقاد خدا به منزله سرآغاز آفرینش و معاد یعنی اعتقاد به سرانجام انسان و عالم. مبدأ و معاد مجموعه اعتقادهای انسان را در بر می گیرد. از بدو پیدایش اسلام، پیشوایان دین، راه و رسم ارتباط با خدا را در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان نموده و بر سرانجام زندگی و اعمال انسان تاکید ورزیده اند. در مقابل گروه های متعدد معنویت گرا نگاهی متفاوت به این مسأله را بیان داشته اند برخی منکر مبدأ و معاد گشته اند و برخی تفسیری غلط از آن، بیان نموده اند.
 بهشت چگونه مكانى است؟

بهشت چگونه مكانى است؟

پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت ها و خوشى ها و زيورها و منظره هاى دل انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى آيد و ريشه هاى آن درختان در درون تپه هايى از مشك بر ساحل جوى هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه هاى مرواريد، و شاخه هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه ها به صورت هاى گوناگون، در پوست شكوفه هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى گردد.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

اين درس را به بحث مرگ و رستاخيز اختصاص داده ايم كه از پايه هاى اصلى ايمان و عمل است. امام علیه السلام در اين خطبه "خطبه 109" مطالب مختلفى را بيان كرده كه، بخشى از آن را كه درباره ى مرگ و قيامت است برايتان انتخاب كرده ايم در آغاز وضع انسانها به هنگام مرگ را مجسم مى كند مى گويد: 'وضعى كه به هنگام مرگ براى آنان پيش مى آيد وصف ناشدنى است'. "فغير موصوف ما نزل بهم".

پر بازدیدترین ها

 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

اين درس را به بحث مرگ و رستاخيز اختصاص داده ايم كه از پايه هاى اصلى ايمان و عمل است. امام علیه السلام در اين خطبه "خطبه 109" مطالب مختلفى را بيان كرده كه، بخشى از آن را كه درباره ى مرگ و قيامت است برايتان انتخاب كرده ايم در آغاز وضع انسانها به هنگام مرگ را مجسم مى كند مى گويد: 'وضعى كه به هنگام مرگ براى آنان پيش مى آيد وصف ناشدنى است'. "فغير موصوف ما نزل بهم".
  پیشگفتار

پیشگفتار

هر چند معاد، موضوع اصلى اين كتاب را تشكيل نمى دهد، ولى از لابه لاى آن مى توان به خوبى و روشنى ابعاد گوناگون آن را دريافت . از اين رو نگارنده بر آن شده است كه در اين باره تحقيقى به عمل آورد كه نتيجه اين تحقيق و بررسى چيزى است كه در برابر خوانندگان قرار گرفته ، و به نام معاد در نهج البلاغه تقديم مى گردد.
 بهشت چگونه مكانى است؟

بهشت چگونه مكانى است؟

پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت ها و خوشى ها و زيورها و منظره هاى دل انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى آيد و ريشه هاى آن درختان در درون تپه هايى از مشك بر ساحل جوى هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه هاى مرواريد، و شاخه هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه ها به صورت هاى گوناگون، در پوست شكوفه هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى گردد.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

يکى از برنامه‏ هاى مهمى که تمامى پيامبران الهى پس از خداپرستى، مردم را به آن توجه مى دادند، اعتقاد به معاد بوده است؛ زيرا در سايه اعتقاد به معاد است که هدف از آفرينش تحقق مى يابد و اعمال و رفتار انسان ارزش و معنا پيدا مى کند. از اين رو ما مسلمانان معتقديم که خداوند بارى تعالى در روز قيامت، همه انسان‏ها را دوباره زنده خواهد کرد تا در پيشگاه او، به حساب اعمال و رفتارشان رسيدگى شود.
 مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد یعنی اعتقاد خدا به منزله سرآغاز آفرینش و معاد یعنی اعتقاد به سرانجام انسان و عالم. مبدأ و معاد مجموعه اعتقادهای انسان را در بر می گیرد. از بدو پیدایش اسلام، پیشوایان دین، راه و رسم ارتباط با خدا را در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان نموده و بر سرانجام زندگی و اعمال انسان تاکید ورزیده اند. در مقابل گروه های متعدد معنویت گرا نگاهی متفاوت به این مسأله را بیان داشته اند برخی منکر مبدأ و معاد گشته اند و برخی تفسیری غلط از آن، بیان نموده اند.
Powered by TayaCMS