مراتب و آثار ذكر خداوند

مراتب و آثار ذكر خداوند

معنا و اهمیت مداومت بر ذکر

ولایت اهل بیت، از شئون عبادت و ذکر

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

کلید واژه ها: رقت قلب قساوت قلب- ذکر ولایت- مقام اهل بیت.

آثار و برکات شرح صدر

خداوند می فرماید: « أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ».[1] خداي متعال با دادن شرح صدر، انسان را در مسیر نور قرار می دهد. كسي كه به شرح صدر رسيده، بر نوري كه از ناحيه پروردگارش به او عطا شده، قرار دارد. آیا این فرد مانند كسي است كه به قساوت قلب رسيده و از شرح صدر و ذكر خدا محروم است؟

خداي متعال می فرمايد: «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ » [2] وای بر كساني كه قلبشان از ذكر و توجه به خداي متعال غافل است. مراد از آيه اين است كه آيا كسي كه به او شرح صدر داديم و نورانيت پيدا كرده، مثل كسي است كه قساوت دارد و از ذكر خدا محروم است؟ اين مقام، مقام نرمي قلب است؛ یعنی اگر قلب به مقام شرح صدر رسيد، نرم مي شود که در مقابل مقام قساوت است. قلبي كه نرم است، متذكر به ذكر خداست که بر اثر آن به خشيت، خشوع و تواضع مي رسد.

خداوند می فرماید: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» [3] قلبي كه به قساوت رسيده، از ذكر خداي متعال، بركات هدايت، رسيدن به مقام ذكر و توجه به خداي متعال، محروم است.

اين متذكر شدن، مراتب و مراحلي دارد. ممكن است توجه و ذكر انسان حداقلی باشد، ولی تدريجاً وسعت پيدا مي كند، به طوری که زندگي انسان در ذكر خداي متعال غرق مي شود؛ چرا که ممكن است انسان در قدم اول، ذكر و توجه اش محدود و در لحظاتی خاص باشد، مثلا در لحظات فراغتش بتواند متوجه خداي متعال شود. اگر ممارست و تمرين حاصل شود، انسان مي تواند اوقات بيشتري را به ذكر خدا بپردازد؛ چرا که اشتغالات ديگر مزاحم او نیست.

اگر مداومت در اين ذكر حاصل شد، كم كم نورانيت به حدي مي رسد كه قلب انسان در اوقات اشتغالش هم مشغول خداي متعال می شود؛ به عبارت دیگر، اشتغالات ديگري دارد، ولي اشتغال به خداي متعال نیز دارد. مشغول حل مسائل زندگي خودش است و زندگي مي كند و در عين اين كه اشتغال به زندگي دارد، قلبش هم متوجه خداي متعال است که بر اثر آن، كم كم حالتي بر وی مسلط مي شود كه نه فقط در زندگي خودش مشغول به خداست، بلکه تمام توجه او به خداي متعال خواهد بود؛ يعني در امورش به غير خداي متعال، اشتغال و توجهی ندارد. تمام زندگي او تبديل به ذكر و توجه به حضرت حق می شود تا حدی که حتی حق، تمام قلب او را فرا مي گيرد و بعد از قلب به فكر و عمل او مي رسد تا جایی که تمام وجود او به ذكر اشتغال پيدا مي كند؛ لذا همه اعمال او ذكرالله و توجه به خداي متعال است.

معنا و اهمیت مداومت بر ذکر

حضرت فرمودند: التزام به دو مورد بسيار مشكل است: يكي، مواسات و انصاف نسبت به ديگران است، دیگری، متذكر شدن به ذکر خدای متعال؛ امت من كمتر بر اين موارد توفيق پيدا مي كنند.

مقصود از مداومت در ذكر، فقط ذکر زباني نيست كه كسي فقط با زبانش متذكر به خداي متعال باشد. از اين دسته افراد كم نيستند. مداومت در ذكر به اين است كه انسان در موقع معاصي، جايي كه خداي متعال كاري را نمی پسندد و نفس انسان متمايل به آن كار است، به یاد خداي متعال باشد تا بر اثر توجه به او، اين كاري را كه مرضي او نيست، ترك كند.

مراتب ذکر خداوند

از مراتب ذكر، عمل انسان است که از ذكر شروع مي شود و به عمل جوارحي ختم مي شود. ممكن است انسان به جايي برسد كه عملش عين ذكرالله باشد؛ يعني در عملش به حضرت حق توجه دارد. به عبارت دیگر، در آن عمل، توجه به خداي متعال و روح ذكر جاري شده است.

بنابراین، بايد انسان به مرحله اي برسد كه وجودش عين ذكر شود، يعني در وجودش جز توجه به خداي متعال نباشد و همه وجودش را كه جست وجو كني، در ظاهر و باطن آن، چيزي جز تعلق و توجه به خداي متعال نمي بيني که اين انسان عين ذكرالله مي شود كه مرتبه كاملش در ائمه معصومين (ع) تحقق پيدا كرده است.

ذكر در روايات ما به وجود مقدس اميرالمؤمنين (ع) تفسير شده است: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً»[4]  ما به سوي شما ذكري را نازل كرديم که به وجود مقدس معصومين تفسير شده است. گرچه به قرآن هم تفسير کردند، ولي تفسير ديگر آن به اهل بيت و حضرت اميرالمؤمنين(ع) است. دلیلش هم اين است كه وجود آن حضرت عين ذكر است.

اگر كسي به مقامات و مراتب تجليات بالاتر راه پيدا كند، همه اين تجليات، ثمره اش چيزي جز دعوت و توجه به خداي متعال نخواهد بود؛ بلكه همه کسانی كه متذكر به خداي متعال مي شوند، به واسطه وجودهاي مقدس و نوراني است که اين نورانيت بايد در وجودي جاري شود كه اين وجود متذكر به خداي متعال باشد. شايد اين مطلب معناي این آيه است كه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ». [5] اين آيه نوراني به وجود مقدس نبي اكرم (ص) و نورانيت حضرت و معارف و نبوت كامله اي كه خداي متعال به آن حضرت دادند، تفسير شده و سپس به قلب اميرالمؤمنين و ائمه هدات معصومين كه سرانجام اين معارف به آن قلوب منتقل مي شود. بر اساس روايات متعددي كه از معصومين نقل شده، خداي متعال اين معارف را به حضرت رسول (ص) و ائمه عطا كرده است.

خداوند بعد از اين آيه مباركه مي فرمايد: «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» [6] اين انوار الهي در خانه هايي ظهور می یابد كه خداي متعال اجازه داده كه ياد او در اين خانه ها باشد؛ چون اهل اين خانه ها، انسان هايي هستند كه صبح گاهان و شام گاهان مشغول تسبيح خداي متعال هستند و او را تنزيه مي كنند كه اين تسبيح جزو اذكار بسيار مهم و داراي بركات مهم است. در اين خانه انسان هايي مشغول به ذكر خداي متعال هستند كه هيچ چيز آن ها را از ذكر خدا باز نمي دارد و غافلشان نمي كند.

«لهو» در لغت به معنای چيزي است كه انسان را از كاری مهم باز مي دارد و به خود مشغول مي كند. خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» [7] اين نعمت هاي بزرگي كه ما به شما داديم، لغو نيست و نباید لهو شما هم باشد؛ بنابراین نه لغو است كه هدفي در آن نباشد و نه لهوست كه مانع توجه شما به خداي متعال باشد؛ بلكه اين نعمت بايد در مسير خداي متعال قرار گيرد و موجب تذكر و قرب شما به او شود. پس همه عناياتي كه به شما كرديم، باید به نحوي شما را به خداي متعال دعوت و نزديك كند؛ لذا مراقب باشيد اين موضوعات سبب لهو نشوند. مال و فرزند شما كه بهترين نعمت ها و بهترين وسايل براي تقرب و تذكر شما به خداي متعال هستند، موجب لهو شما نشوند.

عده ای هستند كه به نورانيتي رسيدند و همواره مشغول ذكر و توجه به خداي متعال هستند و نه فقط چيزي آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه توجه به همه چيز، آن ها را متوجه به حضرت حق مي كند. اگر ديگران بخواهند به این مقام برسند، بايد به اين انوار راه پيدا كنند. اگر اين نورانيت ها در دلي تجلي پيدا كرد، قلب متوجه خداي متعال مي شود و به حدي مي رسد كه هيچ تجارت و معامله اي او را از ذكر خدا مشغول نمي كند؛ نه اين كه مشغول تجارت دنیایی نيستند، بلکه تجارت، آن ها را از توجه به خداي متعال باز نمی دارد.

البته اين سخن را چند گونه مي شود معنا كرد: معناي اول اين که اين گونه كارها را انجام نمي دهند تا آن ها را از ذكر خدا باز ندارد، اهل تجارت نيستند و همواره مشغول ذكر خدا هستند. شايد هم معناي آيه اين است که اگر كسي به اين نورانيت راه پيدا كرد، نتيجه اش اين است كه هيچ تجارتي او را از یاد خدا مشغول نمي كند.

گاهي اين گونه معنا مي شود که اگر انسانی به تجارت مي پردازد، قلبش مشغول به خداست، ولي تجارتش ذكر نيست. شايد معناي دیگر آن نیز این باشد كه تجارت عين ذكر خداست و همه وجودش اشتغال به حضرت حق دارد که مرتبه كامل آن شامل اولياي معصوم می شود كه مشغول به تدبير در خلقت هستند و همه خلقت، تحت ولايت آن هاست و بايد همه عالم را با خود به سوي خداي متعال ببرند؛ نه فقط خودشان به سمت خداي متعال بروند، بلكه باید همه عالم را با خود به سوي خداي متعال پیش ببرند.

ولایت اهل بیت، از شئون عبادت و ذکر

اساساً عالم براي اين خلق شده كه به وسيله عبادت نبي اكرم (ص) به طرف خداي متعال هدايت شود و حضرت هم خودشان همواره به سمت خداي متعال حركت و ملكوت عالم را به سمت او هدايت مي كنند. پس به تدبير و اداره كردن عالم به إذن الله تبارك و تعالي مشغول اند.

بر اساس معارف اهل بيت (ع)، خداي متعال اداره عوالم را به وجود مقدس نبي اكرم (ص) و خلفاي ايشان واگذار كردند که ایشان مشغول به تدبير عالم هستند؛ ولي اين تدبير عالم با همه وسعت و عظمتي كه دارد، آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد. نه فقط عالم آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه تدبير عالم از شئون بندگي آن هاست؛ يعني ولايت و سرپرستي معصومين نسبت به عالم، فرع بر عبادت آن هاست. نه اين كه سرپرستي عالم اصل باشد ، بلكه عبادت آن ها در سرپرستي عالم جاري مي شود که مرتبه اي از بندگي است. پس شفاعت ائمه هم از شئون عبادت و بندگي خداي متعال است.

اين فرازي كه در ذيل دعاي عرفه آمده، ناظر به همين معناست. البته اين فراز درباره وجود مقدس سيدالشهدا (ع) است. چنان كه سيد بن طاووس نقل كردند: «عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ »[8] من از اين اختلاف و آثار و دگرگوني اطوار دانستم كه آن چه تو در اين خلقت از من مي خواهي، اين است كه در همه چيز خود را به من معرفي كني تا من در هيچ چيز از تو غافل نباشم؛ بلكه توجه به هر چيزی مرا به تو متذكر کند و من در هر مخلوقی تو را ببينم و متوجه تو باشم.

كسي كه به مقام رفعت ذكر مي رسد، نتيجه اش اين است كه بر همه شؤونش مستولي می شود و به حضرت حق توجه دارد، خدا در همه احوال با اوست و توجه به هر چيزي او را به توجه به خداي متعال مي رساند. شايد درباره معصومين بتوان گفت كه معنی «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ »، [9] این است که نورانيت ذكر نبي اكرم (ص) بالاست؛ به گونه ای که گویا همه خلقت، تحت اشراف نور آن حضرت هستند. «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»[10] همه عالم با ذكر حضرت متذكر و متوجه خداي متعال مي شود و اين ذكر، مهيمن به عالم هستي است. شايد همين معنا مراد اين آيه نوراني باشد: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ». [11]

كساني كه به شرح صدر رسيدند و خداي متعال به آن ها نورانيت عطا كرد، به مقام نرمی قلب و ذكر خداي متعال راه پيدا مي كنند و همواره متذكر به او هستند؛ نقطه مقابل اين ها كساني هستند كه به اين شرح صدر و نورانيت راه پيدا نكردند و قلبشان به قساوت رسيده که آن قلب نمي تواند متذكر به خداي متعال باشد.

اگر كسي به مقام نورانيت خداي متعال و معصومين (ع) رسيد، از دنيا بهره مند مي شود و همواره از آن بهره مي برد؛ منتهی بهره مندي از دنيا برای او، بهره مندي از قرب به خداي متعال است، در دنيا شهد توحيد را مي چشد و زندگي مي كند، تجارت نیز دارد.

اگر كسي به چنين مقامي برسد، در موقعيت و منصبي قرار می گيرد كه همه چيز او ذكر و توجه به خداي متعال است و مرتبه اي از آن ذكر و نورانيت رفيعي را كه خداي متعال به اولياي معصوم عنايت كرده، در قلب اين انسان واقع می شود که اگر چنین شد، اين نور بر همه زندگي او تسلط می یابد؛ لذا چيزي او را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه همه چيز موجب توجه و تذكر او به خدا مي شود.

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

«السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ و علي اولاد الحسين وَ علي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ». [12]

صورت ها و گونه ها كبود شده بود؛ گرچه خيلي باورش سخت است، ولي مي شود باور كرد. مقاتل معتبر، مثل مرحوم مفيد و ديگران نقل كردند: «ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت». [13]

مرحوم شیخ مفيد، همچنین نقل مي كند که گوش واره در گوش فاطمه شكست.

مگر يك كودك سه ساله چقدر تحمل دارد؟ گرسنگي ، تشنگي، خستگي، گرما، رنج هایی بود که این کودک تحمل کرد. اين ها همه يك طرف، چهل منزل سر پدرش را بالاي نيزه ديد.

از مرحوم محدث قمي نقل شده كه وقتي اين كودك سر مقدس بابایش را در مجلس يزيد، در تشت طلا ديد و نظاره کرد که يزيد با خيزران به لب و دندان امام حسين (ع) مي زند، بيمار شد و تب كرد و آن قدر امام حسين (ع) را صدا زد تا سر مطهر او را براي او آوردند؛ اين سر را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن و نوازش كردن. اما بعد از لحظاتی دیدند که ساکت شد و آرام گرفت؛ گویا دیگر به وصال معشوقش رسید.

حجةالاسلام و المسلمین میرباقری

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

گسترش نهج البلاغه در جوامع

گسترش نهج البلاغه در جوامع

البته چاپ هاي متعدد و ترجمه هاي متعدد براي نهج البلاغه انجام گرفته، اما كافي نيست بلكه بايد در قالب هاي مختلف در جامعه احيا شود. به طور مثال؛ برگزاري مسابقات سراسري، متون درسي، استفاده حداكثر سخنرانان، تابلو كردن كلمات قصار و... اميد است كه اين كتاب شريف و رهنمودهاي آن ، راهنماي شما در همه امور زندگي باشد. براي تحقيق و مطالعه در »نهج البلاغه « مي توانيد به منابع زير مراجعه نماييد
 نقل اخبار گذشتگان در سخنان امام علی علیه السلام

نقل اخبار گذشتگان در سخنان امام علی علیه السلام

گرچه آيه شريفه (و عنده مفاتح الغيب) که در بيان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علمي غيب مخصوص خدا است و کسي از آن اطلاعي ندارد. ولي در آيات ديگر قرآن برگزيدگان خدا و کساني که مشيت الهي به آگاهي آنان به علمي غيب تعلق گرفته استثنا شده اند. بنابراين (انبياء، اولياء و مومنين) به گواهي قرآن کريم داراي علم غيب مي باشند.
سجع و قافيه ي خاصي در نهج البلاغه

سجع و قافيه ي خاصي در نهج البلاغه

و همچنين وجود تقسيمهاي عددي در نهج البلاغه موجب هيچ اشکالي نيست زيرا در صدر اسلام اينگونه تقسيمها در سخنان فصيحان و بليغان متعارف بوده و در بسياري از احاديث نبوي نظير آن نقل شده است از آن جمله:
نهج البلاغه و مدح خلفا

نهج البلاغه و مدح خلفا

مرحوم شهرستانی نقل مى ‏كند كه در نسخه خطّی سیّد رضى‏ رحمه الله كه دخترش خدمت عموی بزرگوار خود سید مرتضی آن را مى‏ آموخت، نام سلمان فارسی در ابتدای این خطبه آمده است، و همین درست است؛ زیرا با بررسی دیگر خطبه‏ های نهج البلاغه و شناخت تفكّرات امام على‏ علیه السلام و بررسی زندگی یاران امام‏ علیه السلام این حقیقت روشن مى‏ شود كه شخص یاد شده باید یا سلمان فارسی و یا مالك اشتر باشد. ابن ابی الحدید مى‏ گوید: مقصود از كلمه از «فلان» عمر بن خطّاب است؛ زیرا سید فخار بن معد موسوی اودی شاعر به او گفته كه در نسخه ‏ای به خطّ رضی دیده كه زیر این كلمه (فلان) عمر آمده است
Powered by TayaCMS