نقش امام هادی (ع) در هدایت امت

نقش امام هادی (ع) در هدایت امت

اشاره

نقش امام هادی (ع) در هدایت امت *

امام و هدایت زندانبان

هشت سال تلاش در مدینه

مهم ترین پیام این جریان

خورشید در زندان

1. تعیین وکلا

2. تقویت پایگاه های علمی

3. تأیید فقها و ارجاع به آنها

4. ملاقات حضوری

5. ارتباط پنهانی با پیروان

6. نامه نگاری

7.موضع گیری در برابر انحرافات

پی نوشت ها:

اشاره

نویسنده:محمد جواد طبسی

نقش امام هادی (ع) در هدایت امت *

شرایط زمانی و مکانی هر امام معصومی یکی از القاب آنها را عینیت می بخشد؛ اگر چه همه آنها جامع تمام صفات کمال انسانی بوده اند.

از میان القاب فراوان امام دهم یک لقب از درخشش خاصی برخوردار بوده و آن هم لقب هادی است که به راستی او هادی امت، هادی گمراهان از ضلالت، و به گفته رسول خدا(ص)، هادی به سوی خدا بود(1). حال باید به تاریخ حضور امام(ع) در مدینه برگردیم و علت اشتهار به این لقب را در آنجا ریشه یابی کنیم.

امام هادی(ع) دومین امامی است که در سن کودکی به امامت رسید. او در سال 212 در اطراف مدینه در محلی به نام صریا(2) چشم به جهان گشود و در پی شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام محمد تقی(ع) در سال 220 هجری(3) در هشت سالگی هدایت امت را بر عهده گرفت.

امامت آن حضرت بر دشمنان اهل بیت خاصه حاکمان عباسی بسیار سخت و گران آمد و بدین جهت، از همان روز های نخستین سعی در جدا سازی امام از امت داشتند.

امام و هدایت زندانبان

حاکمان بنی عباس چاره ای نداشتند، جز اینکه از دوران کودکی، امام هادی را در حصار آهنین قرار دهند و راه نفوذ در دل ها را از ایشان بگیرند. بدین جهت، از عالم ترین دانشمندان شهر مدینه کمک گرفتند تا به بهانه تعلیم و تربیت امام، او را در صریا زندانی کنند و مانع ارتباط مردم با او شوند، اما در اندک زمانی امام هادی آن چنان بر او اثر گذاشت که این عالم مدنی به نام عبدالله جنیدی، به عظمت او اعتراف کرد و در نهایت به امامت وی اعتقاد یافت.

مسعودی می نویسد: پس از رحلت امام جواد(ع)، عمر بن فرج رخّجی پس از ادای مناسک حج به مدینه آمده، عده ای از اهل مدینه و مخالفان و دشمنان اهل بیت رسول خدا(ص) را جمع کرده، به آنها گفت: فردی که اهل کمال و ادب و دانش قرآنی او فراوان و عالم باشد، به من معرفی کنید. ضمناً کسی باشد که ولایت اهل بیت را نیز نداشته باشد، تا این غلام را جهت تعلیم به او بسپرم و به این بهانه، تماس رافضه را با او قطع کنم.

آنان دانشمندی به نام عبدالله جنیدی را که در فضل و دانش بر اهل مدینه برتری خاصی داشت، به او معرفی کردند.

عمر بن الفرج او را احضار و حقوقی را از طرف سلطان برای او تعیین کرد و نیز به او فهماند که سلطان همانند او را برای چنین کاری انتخاب کرده است.

وی گوید: جنیدی پیوسته ملازم و همراه امام هادی(ع) در کاخی واقع در صریا بود و شب هنگام درب را به روی امام می بست و کلید های آن را همراه خود می برد؛ به گونه ای که پیروان حضرت از شنیدن سخنان او محروم شده بودند.

محمد بن سعید گوید: روز جمعه مرد جنیدی را دیدم. به او گفتم: آن غلام هاشمی که تربیتش را به عهده گرفته ای، چه می گوید؟

او نگاه تندی به من کرد و گفت: کودک می گویی و شیخ هاشمی نمی گویی؟! تو را به خدا سوگند می دهم، آیا داناتر از من در مدینه سراغ داری؟ گفتم: نه.

گفت: به خدا سوگند، گاه سخنی به او می گویم و به نظر خودم تلاش بسیاری کرده ام، امّا به گونه ای به من پاسخ می دهد که از او استفاده می کنم. مردم نیز گمان می کنند که من به او می آموزم، در حالی که به خدا سوگند، من از او بهره می برم.

محمد بن سعید گوید: سخن او را نشنیده گرفتم و در وقت دیگری او را ملاقات کردم و از حال آن حضرت پرسیدم و اظهار داشتم: حال آن جوان هاشمی چگونه است؟ در پاسخ به من گفت: از این سخن بگذر. سوگند به خدا که او بهترین فرد روی زمین است و او برترین کسی است که پروردگار آفریده است. او گوید: پس از گذشت چند روز بار دیگر جنیدی را در حالی ملاقات کردم که هدایت یافته و به امامت امام هادی(ع) اعتقاد پیدا کرده بود.(4)

اگر در تمام زندگی امام هادی(ع) جز همین مورد اتفاق نیفتاده بود، همین واقعه به خوبی نقش هدایتگرانه امام همام را روشن می کند.

هشت سال تلاش در مدینه

شاید بسیاری از ناآگاهان از تاریخ اسلام باور نکنند که امام هادی(ع) در سال هایی که در مدینه منوره حضور داشت، چه تأثیری بر مردم گذاشته بود که دوست و دشمن را به حیرت واداشت.

امام به گونه ای بر دل های مردم حکومت می کرد که حسد حسودان را بر می انگیخت. از جمله کسانی که بر مقام امام هادی حسد ورزیدند، عبدالله بن محمد امام جماعت مسجد پیامبر(ص) بود که از نفوذ مردمی امام هادی(ع) به شدت خشمگین شده بود. او برای تحریک حاکم وقت تلاش وسیع و مستمری کرد و نامه ای برای متوکل نوشت و در آن از هیچ تهمتی علیه امام خودداری نورزید. امام که از جریان نوشتن نامه او با خبر شد، بی درنگ به متوکل نامه نوشت و به دفاع از خود پرداخت، اما متوکل کینه توز که نمی توانست موقعیت اجتماعی امام را در مدینه تحمل کند، یحیی بن هرثمه را به همراه سیصد نفر برای احضار امام هادی به سامرا به مدینه فرستاد.

سبط ابن جوزی از ماجرای حضور یحیی بن هرثمه در مدینه چنین یاد می کند: یحیی می گوید: وقتی که به مدینه وارد شدم، مردم فریاد و ضجه ای زدند که هرگز مانند آن را تا آن روز کسی نشنیده بود و این فریاد و ضجّه چیزی جز برای ترس از جان امام هادی(ع) نبود. گویا آن روز قیامت بر پا شده بود.(5)

مهم ترین پیام این جریان

بی تردید این جریان امر ساده ای نیست و باید دقت و تأمل بیشتری در آن بشود؛ چرا که متوکل عباسی با آن همه شرارتی که داشت، برای جدا کردن امام هادی(ع) از مردم مدینه بسیار محتاطانه و حیله گرانه عمل کرد؛ زیرا:

1.در پاسخ نامه امام هادی(ع)، نامه ای به امام می نویسد و با اعتراف به مقام والای آن حضرت از او می خواهد تا به شهر سامرا سفر کند؛ چرا که امیرمؤمنان به شدت مشتاق دیدارش است.

2. برای دلجویی امام(ع)، فوراً عبدالله بن محمد را که علیه امام هادی سعایت کرده بود، از منصب خویش بر کنار می کند.

3. به محمد به فضل که جایگزین عبدالله شده بود، دستور می دهد تا به اکرام و احترام امام پردازد و فرمانبر او باشد.(6)

4. فرستادن سیصد نفر به همراه یحیی بن هرثمه.

اگر امام این جایگاه را در مدینه نداشت، هرگز متوکل عباسی این اقدامات محتاطانه را انجام نمی داد و اگر ترس از درگیر شدن نیروهای طرف دار امام با نماینده اعزامی از سوی خلیفه نبود، هرگز سیصد نفر را به همراه یحیی نمی فرستاد و این هزینه سنگین را متحمل نمی شد. در غیر این صورت، رساندن نامه به دست امام این همه نیرو نیاز نداشت.

اینها نشانه نقش هدایت امام هادی و نفوذ او در دل مردم مدینه است؛ در حالی که در شانزده سالگی آن چنان مردم شیفته اخلاق او شده بودند که دشمن را به وحشت انداخته بود.

خورشید در زندان

امام هادی(ع) از روزی که به اجبار در سامرا اقامت گزید، هجده سال تحت نظارت و مراقبت شدید مزدوران حکومت عباسی ها قرار گرفت. با وجود این کنترل شدید، او هرگز دست از هدایت امت اسلامی به ویژه پیروان و شیعیان برنداشت و نقش هدایت خود را با شدت بیشتری ایفا کرد. او بدین منظور، اقداماتی را انجام داد که در ذیل آنها را بر می شماریم.

1. تعیین وکلا

کثرت و پراکندگی پیروان در شهر های دور و نزدیک و کثرت مراجعات و عدم دسترسی به امام به خاطر محدودیت ها و مراقبت ها علیه امام هادی(ع)، او را بر آن داشت تا در مراکز شیعه نمایندگان و وکلایی از طرف خود تعیین کند و مردم را از وجود چنیین وکلا و نمایندگانی با خبر سازد.

وکلایی که عمدتاً از چهره های محترم بودند، عبارت اند از: حسن بن راشد بغدادی(7)، ایوب بن نوح(8)، علی بن جعفر همانی(9)، جعفر بن سهیل(10)، عثمان بن سعید عمری(11)، علی بن حسین بن عبد ربّه(12)، علی بن مهزیار اهوازی(13) و علی بن ریّّان(14).

رجال نویسان و تراجم نگاران در وثاقت هر یک از وکلا سخنانی را یادآور شده اند که به گفته شیخ طوسی و کشی و دیگران، اینان یا وکیل امام قبل بوده اند و یا وکالت از امام دیگر داشته اند، ضمن اینکه برخی از آنها، از یاران یک یا دو امام نیز بوده اند؛ مثلاً درباره حسن بن راشد گفته اند که وی از یاران امام جواد و امام صادق(ع)(15) و نیز ایوب بن نوح که وکیل امام هادی و امام حسن عسکری بوده است(16). درباره علی بن جعفر نیز چنین گفته اند(17) و درباره جعفر بن سهیل آورده اند که وکیل امام هادی و امام عسکری و امام زمان(ع)(18) و نیز عثمان بن سعید وکیل امام هادی و امام عسکری(ع) بوده اند.(19)

از مطالعه و دقت در احکام وکلا و نمایندگان امام هادی(ع) نکات زیر به دست می آید:

یک: از وکلا می خواست تا هر یک در محدوده منطقه خویش عمل و از گرفتن اخذ وجوه از دیگر مناطق خودداری کنند؛

دو: از برخی نمایندگان خواست تا رابطه شان را با دیگر وکلا کاهش دهند؛

سه: پرداخت وجوه به نمایندگان تعیین شده؛

چهار: مراجعه به وکلا برای انجام کارهای شرعی حضوراً یا به وسیله مکاتبه.(20)

2. تقویت پایگاه های علمی

از دیگر نقش های محوری امام هادی(ع) در هدایت جامعه شیعی، تقویت مراکز علمی بود که در حقیقت هدایت و سرپرستی غیرمستقیم آن حضرت برای پیروان اهل بیت بود. حضرت گاهی درباره مقدس بودن یک سرزمین و گاهی درباره مردم آن و گاهی هم درباره علما و دانشمندان و لزوم پیروی از آنها، سخنان ارزشمندی را بیان می فرمودند؛ مثلاً درباره قم چند روایت از امام هادی(ع) نقل شده که بیانگر این مدعا است؛ اگر چه غیر مستقیم حضرت به موارد یاد شده اشاره فرموده است.

مفید در اختصاص نقل کرده که از علی بن محمد عسکری(ع) از پدر از جدش امیرمؤمنان از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: وقتی که مرا به آسمان چهارم می بردند، نگاهم به گنبدی از لؤلؤ افتاد که چهار گوشه داشت و چهار درب را دیدم که همه اش از استبرق سبز بود.

به جبرئیل گفتم: این گنبد چیست که در آسمان چهارم چیزی بهتر از آن نیافتم؟

گفت: حبیب من، ای محمد! این صورت و نقش شهری است که به آن قم گفته می شود و در آن بندگان مؤمن به خدا جمع شوند و منتظر شفاعت محمد(ص) در قیامت هستند و پیوسته همّ و غم و اندوه پی در پی بر آنها جاری می شود.

گوید: از علی بن محمد عسکری پرسیدم: چه هنگام اینان منتظر فرج خواهند بود؟

امام فرمود: زمانی که آب بر آن سرزمین جاری شود.(21)

در روایت دیگری از حضرت عبدالعظیم حسنی روایت شده: از علی بن محمد عسکری(ع) شنیدم که می فرمود: اهل قم و اهل آبه (آوه) آمرزیده شده هستند؛ زیرا به زیارت جدم علی بن موسی الرضا به طوس می روند.(22)

امام هادی(ع) همانند امامان گذشته، به این شهر مقدس و این پایگاه عظیم تشیع عنایت خاصی داشتند و همین عنایت ویژه سبب شد که این پایگاه عظیم، بسیار رشد کند و از عصر امام صادق به بعد، به عنوان پایگاه علمی شیعه در جهان اسلام مطرح شود. وجود وکلای معصومان در این شهر و نیز علمای بزرگی که پیوسته مورد نظر معصومان بودند، به بعد علمی این شهر کمک فراوانی کرد.(23)

3. تأیید فقها و ارجاع به آنها

امام هادی(ع) با احترام و تکریم و تعظیم صحابه امامان پیش از خود که مورد وثوق بودند، مردم را به آنها ارجاع می داد؛ مانند نمونه های زیر:

ابوحماد رازی می گوید خدمت امام علی النقی(ع) رسیدم و از او درباره برخی از مسائل حلال و حرام پرسیدم. هنگام وداع، آن حضرت به من فرمود: ای حماد! در ناحیه ای که هستی، اگر چیزی در امر دینت بر تو مشکل شد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا هم به او برسان.(24)

شیخ عباس قمی می نویسد: از برخی روایات معلوم می شود که خیران خادم وکیل آن حضرت بوده و او به خیران فرموده: "اعمل فی ذلک برأیک فان رأیک رأیی و من أطاعک أطاعنی؛ به رأی خودت عمل کن؛ چرا که رأی تو رأی من است و هر که تو را اطاعت کند، گویا از من اطاعت و پیروی کرده است".(25)

همچنین درباره عثمان بن سعید عمری از امام هادی(ع) پرسیده شد که گاه نمی توانم به خدمتت برسیم؛ در این صورت گفته چه کسی را بپذیریم و از چه کسی اطاعت کنیم؟

امام (ع) در پاسخ آنها فرمود: ابوعمرو که ثقه و امین است، هر چه به شما بگوید، از طرف من به شما می گوید.(26)

4. ملاقات حضوری

اگر چه امام علی النقی(ع) به سبب محصور بودن، نمی توانست آزادانه با هر فرد یا گروه ملاقات کند، اما در این هجده سالی که امام در سامرا بود، افراد زیادی که از شهرهای دور و نزدیک به ملاقات امام می آمدند، به حضور پذیرفته می شدند و در ضمن ملاقات، امام با تفقد از حاضرین و مردم آن سامان، به بیان مسائل مذهبی، پاسخ به پرسش ها، دریافت حقوق شرعی، صدور دستور های لازم را صادر می فرمود.

5. ارتباط پنهانی با پیروان

گاهی این محاصره و کنترل علیه امام هادی آن قدر شدید بودکه او نمی توانست کسی را به حضور پذیرد و از سویی، برخی از کارها باید انجام می پذیرفت. در این موارد، امام گاهی از درون زندان با برخی از افراد تماس می گرفت و از خطری که در آینده نزدیک او را تهدید می کرد با خبر می ساخت(27) و گاهی هم با به کار بردن کلمات غیر عربی پیام خود را می رساند.

علی بن مهزیار گوید: غلام خودم را به خدمت امام هادی(ع) برای کاری فرستادم. وقتی که او برگشت، دیدم بسیار شگفت زده شده، علت را پرسیدم. گفت: چگونه تعجب نکنم، در حالی که پیوسته با من با زبان خودم سخن می گفت به طوری که گویا یکی از ماست.(28)

ابن شهر آشوب می گوید: علت آن، پنهان کردن گفته ها از دشمن بوده است.(29)

گاهی امام هادی برای حفظ جان افراد، پنهانی نماینده ای می فرستاد تا نیایند، چرا که زمان مناسب نبود، چنان که محمد بن داود قمی و محمد طلحی، مقدار زیادی خمس و نذورات و هدایا از شهر قم خدمت امام هادی(ع) می بردند. نزدیک شهر سامرا، امام با فرستادن نماینده خود آنها را برگرداند تا از طرف دولت عباسی و متوکل آسیبی به آنها نرسد.(30)

6. نامه نگاری

نامه نگاری امام و پاسخ به پرسش های فقهی و اعتقادی مردم از مهم ترین نقش هدایتی امام هادی(ع) بود و آن حضرت بسیاری از معارف الهی را از همین طریق به شیفتگان رساند.

این گونه نامه های مردم بسیار است که در کتاب های حدیثی و فقهی نام نویسنده، متن نامه و پاسخ امام آمده است. در این نوشتار کوتاه، نام برخی از نویسندگان و به موضوع نامه شان اشاره می کنیم:

_ ابراهیم بن محمد بن عبدالرحمن همدانی، درباره وضو پس از غسل جمعه؛(31)

_ سلمان بن حفص مروزی، درباره سجده شکر؛(32)

_ علی بن محمد بن سلیمان، درباره قضای نماز شخص بیهوش؛(33)

_ ایوب بن نوح، درباره همان مورد پیشین؛(34)

_ حسین بن علی بن کسان، درباره سجده بر پنبه و کتان؛(35)

7.موضع گیری در برابر انحرافات

جامعه شیعی گاهی به انحرافاتی مبتلا می شد که ضرورت داشت امام قاطعانه وارد عمل شود و با پیام های ویژه برای برخی افراد از گسترش آن جلوگیری فرماید.

از باب نمونه، امام در برابر افراد منحرف همانند علی بن حسکه قمی که مکتب غلات را ترویج می کرد، به احمد بن محمد عیسی در پاسخ نامه اش می نویسد: اینها از دین نیست؛ از او فاصله بگیر.(36)

همچنین در پاسخ برخی فرموده: اینها را ترک کنید. خداوند لعنتشان کند و اگر یکی از اینها را در جای خلوتی پیدا کردید، سر او را با سنگ بشکنید.(37)

درباره محمد بن نصیر نمیری که از غلات و دارای فساد عقیدتی و اخلاقی بود، دستور لعن و طرد او را از جامعه شیعی صادر فرمود.(38)

همچنین دستور قتل فارس بن حاتم قزوینی را صادر فرمود.(39)

امام هادی درباره یکی از مباحث مربوط به قرآن که مسئله سیاسی روز و تبدیل به دستاویزی برای زندانی یا کشتن افراد شده بود، طی نامه به محمد بن عیسی بن عبید یقطینی، از او خواست تا پیروان و شیعیان از این فتنه فاصله بگیرند.(40)

امام درباره گروه صوفیه نیز موضع منفی داشت. از این رو، در مسجد پیامبر ضمن سخنان ارزشمندی به محمد بن الحسین بن ابی الخطاب فرمود: هرگز به این گروه فریب کار اعتنا نکنید؛ چرا که اینان جانشینان شیطان و خراب کننده پایه های دین هستند.(41)

پی نوشت ها:

1 . الإنصاف، ص141.

2 . منتهی الامال، ج2، ص361.

3 . ارشاد، مفید، ص297.

4 . اثبات الوصیه، ص222.

5 . دلائل الامامه، ص313.

6 . همان.

7 . رجال شیخ طوسی، ص400.

8 . رجال کشی، ص502.

9 . غیبه شیخ طوسی، ص212.

10 . رجال شیخ طوسی، ص429.

11 . همان، ص420.

12 . رجال کشی، ص510.

13 . رجال نجاشی، ص177.

14 . رجال علامه حلی، ص99.

15 . رجال شیخ طوسی، ص400 و413.

16 . غیبه شیخ طوسی، ص212.

17 . رجال شیخ طوسی، ص418 و 432.

18 . جامع الرواه، ج1، ص152.

19 . معجم رجال الحدیث، ج11، ص120.

20 . ر. ک: حیاه الامام الهادی، ص141.

21 . الاختصاص، ص98.

22 . عیون الاخبار الرضا، ج2، ص260.

23 . برای اطلاع بیشتر درباره این پایگاه بزرگ شیعه به کتاب های مربوطه از جمله می توانید به کتاب قم عاصمه الحضاره الشیعیه مراجعه فرمایید.

24 . منهاج التحرک عند الامام الهادی، ص146.

25 . منتهی الامال، ج2، ص390.

26 . حیاه الامام الهادی، ص148.

27 . کافی، ج1، ص500.

28 . بحارالانوار، ج50، ص181.

29 . بصائر الدرجات، ص333.

30 . بحار الانوار، ج50، ص185.

31 . استبصار ، ج 1، ص126.

32 . کافی، ج3،ص315.

33 . تهذیب الاحکام، ج3،ص303.

34 . من لایحضره الفقیه، ج1، ص237.

35 . تهذیب الحکام، ج2، ص308.

36 . رجال کشی، ص517.

37 . همان، ص437.

38 . همان، ص520.

39 . همان، ص527.

40 . امالی صدوق، ص449.

41 . ذرایع البیان، ج2، ص37.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 نسبت نهج البلاغه به دیگران

نسبت نهج البلاغه به دیگران

ايها الناس انما الدنيا دار مجاز...که از سحبان بن وائلنيز روايت شده است بنابراين به نظر نمي رسد که تمام نهج البلاغه سخنان آنحضرت بوده باش، به ويژه آنکه بسياري از اين خطبه ها در کتابهاي مشهور ادبيات عرب يافت نمي شود
 استدلال به نامه ششم نهج البلاغه براى انكار شهادت حضرت زهرا (س)

استدلال به نامه ششم نهج البلاغه براى انكار شهادت حضرت زهرا (س)

وقايع و حوادث تاريخى خلاف سخن شما را ثابت مى‌كند؛ زيرا بر فرض صحيح بودن آنچه شما از رفتار و سفارش ابوبكر نسبت به خاندان رسول خدا صلى الله عليه وآله ادعا مى‌كنيد، نقل‌ها و روايات موجود در منابع روائى و تاريخي، چهره ديگرى را از تعامل با اميرمؤمنان علي عليه السلام و خاندان وحى به نمايش در آورده است؛ زيرا در نخستين مرحله شاهد اصرار بر وادار كردن علي عليه السلام به بيعت با خليفه هستيم، و اين پا فشارى آنقدر ادامه پيدا مى‌كند تا زشت‌ترين حوادث و دردناك‌ترين ستم‌ها در خانه علي و فاطمه اتفاق مى‌افتد.
No image

اعتراض به صحابه در نهج البلاغه

بسياري از اهل سنت تمام صحابه را با همين معناي وسيع عادل مي دانند ولي ديگر فرق اسلامي اين نظريه را قبول ندارند زيرا هيچ دليلي بر عدالت تمام صحابه وجود ندارد بلکه در ميان صحابه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم همچون ياران تمام پيامبران و ديگر ملل و اقوام، افرادي صالح و شايسته و افرادي فاسق و تبهکار و حتي منافق وجود داشته است و در قرآن کريم به هر سه گروه اشاره شده است و حتي يکي از سوره هاي قرآن به نام «منافقين» نام گذاري شده است.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
شرايط قضات يا حاكمان درقران و نهج البلاغه؟

شرايط قضات يا حاكمان درقران و نهج البلاغه؟

حضرت يوسف عليه السلام درخواست خود را براي عهده داري مسئوليت را ، تعهد و تخصص برشمردند . بر اساس اين آيه شريفه ، تعهد « حفيظ» و تخصص « عليم» دو ويژگي شاخص براي حاكم اسلامي است همچنين ملاك انتخاب افراد براي مسئوليت هاي مختلف اين دو ويژگي مي باشد . اين دو ويژگي همچون دو بال يك پرنده مي باشند كه بدون هريك پرواز غير ممكن خواهد بود
Powered by TayaCMS