نامه 79 نهج البلاغه : علل نابودى ملّت‏ها

نامه 79 نهج البلاغه : علل نابودى ملّت‏ها

متن اصلی نامه 79 نهج البلاغه

عنوان نامه 79 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی نامه 79 نهج البلاغه

(79) و من كتاب له عليه السلام لما استخلف إلى أمراء الأجناد

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ«» بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ

عنوان نامه 79 نهج البلاغه

علل نابودى ملّت ها

ترجمه مرحوم فیض

79- از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به سرداران لشگرها هنگاميكه (در ظاهر) بخلافت رسيد

(آنها را به پيروى از حقّ واداشته و از باطل و نادرستى ترسانده): 1- پس از ستايش خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، تباه شدن پيشينيان شما به اين جهت بود كه مردم را از حقّ (هدايت و رستگارى) باز داشتند و مردم هم آنرا خريدند (پذيرفته زير بار رفتند، يا فروختند يعنى از دست داده بآن بى اعتنا شدند) و اينكه آنها را بباطل (ضلالت و گمراهى) واداشتند و ايشان هم آنرا پيروى نمودند.

( . ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج5، ص 1084)

ترجمه مرحوم شهیدی

79 و از نامه آن حضرت است به اميران لشكر هنگامى كه به خلافت رسيد

اما بعد، آنان كه پيش از شما بودند تباه گرديدند، چون حق مردم را ندادند تا آن را- به رشوت- خريدند و به راه باطلشان بردند، و آنان پيرو آن گرديدند.

( . ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 359)

شرح ابن میثم

78- و من كتاب له عليه السّلام لما استخلف، إلى أمراء الأجناد

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ- وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ

المعنى

أقول: نفّرهم عن منع الحقّ أهله، و معاملتهم الناس بالباطل، يذكّر أنّ ذلك هو سبب هلاك من كان قبلهم من أمثالهم. و قوله: فاشتروه. أى فباعوه و تعوّضوا عنه بالباطل لمّا منعوا منه كقوله تعالى وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ«» و كذلك قوله: و أخذوهم بالباطل: أى جعلوا تصرّفاتهم معهم بالباطل فاقتدوه: أي اقتدوا الباطل و سلكوا فيه مسلك من أخذهم به كقوله تعالى فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ«» و باللّه التوفيق. تمّ باب الكتب و الوصايا و العهود و الحمد للّه حقّ حمده.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص 237)

ترجمه شرح ابن میثم

78- از جمله نامه هاى امام (ع) به سران لشكرها موقعى كه به خلافت رسيد.

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ- وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ

ترجمه

«اما بعد، نابودى و هلاكت پيشينيان شما از آن جهت بود كه مردم را از حق خود بازداشتند، و مردم هم آن را فروختند، و ديگر اين كه مردم را به باطل واداشتند و آنان نيز از آن پيروى كردند».

شرح

امام (ع) فرماندهان را از بازداشتن افراد خود، از حق و رفتار به باطل با آنان برحذر داشته است و خاطرنشان كرده است كه همين امر باعث نابودى همگنان پيشين ايشان بوده است.

عبارت: فاشتروه

يعنى مردم حق را فروختند و در عوض، چون آنان را از حق بازداشتند به جاى حق باطل را گرفتند، مانند سخن خداى تعالى: وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ«» و همچنين عبارت: و اخذوهم بالباطل، يعنى فرمانروايان پيشين با مردم بر باطل رفتار كردند، آنان نيز از باطل پيروى نمودند، يعنى از باطل پيروى كردند، و راه كسانى را رفتند كه آنها را به آن برده بودند. مانند قول خداى تعالى: فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ«». توفيق از جانب خداست.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص 400و401)

شرح مرحوم مغنیه

الرسالة - 78- الى أمراء الجند:

أمّا بعد فإنّما أهلك من كان قبلكم أنّهم منعوا النّاس الحقّ فاشتروه، و أخذوهم بالباطل فاقتدوه.

المعنى:

يقول الإمام للقادة مخوّفا و محذّرا: ان اللّه سبحانه أخذ القادة الأقوياء من الأمم الماضية، أخذهم بغتة بالنكال لأمرين: الأول انهم كانوا يحولون بين الحق و صاحبه، و لا يمكّنونه منه إلا إذا دفع رشوة.. حتى كأنّ الحق لهم، و هو يشتريه بما يفرضون عليه من الثمن.

الثاني ان القادة كانوا يفعلون المنكر و يأمرون الناس بفعله، فيستجيبون و يستسلمون، و كان عليهم أن يرفضوا و يثوروا. لذلك يضع سبحانه غدا التابع و المتبوع في مستوى واحد: وَ قالُوا- أي التابعون- رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا، رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً- 68 الأحزاب.

فقال سبحانه في آية ثانية: لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ- 38 الأعراف.

أي كان على المستضعفين أن يثوروا و لا يستسلموا.. و لما رضوا بالقعود أذاقهم سبحانه ما كانوا يكسبون.

و هو، جلت كلمته، المسئول أن يهدينا سواء الصراط بمحمد و آله صلوات اللّه عليهم أجمعين.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج4، ص 207)

شرح منهاج البراعة خویی

المختار الثامن و السبعون و من كتاب له عليه السّلام لما استخلف، الى امراء الاجناد

أمّا بعد، فإنّما أهلك من كان قبلكم أنّهم منعوا النّاس الحقّ فاشتروه، و أخذوهم بالباطل فاقتدوه.

المعنى

قال الشارح المعتزلي «ص 79 ج 18 ط مصر»: أى منعوا الناس الحقّ فاشترى الناس الحقّ منهم بالرشا و الأموال، فأرجع ضمير اشتروا إلى الناس- إلى أن قال: و روى فاستروه بالسين المهملة أى اختاروه و يقال: استريت خيار المال: أى اخترته، و يكون الضمير عائدا إلى الظلمة لا إلى الناس.

و قال ابن ميثم: فاستروه أى فباعوه و تعوّضوا عنه بالباطل لما منعوا منه كقوله تعالى «و شروه بثمن بخس- سورة يوسف- 20».

أقول: المقصود من الاشتراء هنا أخذ ما ليس بحقّ بدلا من الحقّ كقوله تعالى «اشتروا الضلالة بالهدى- 17- البقرة» فانّه لا بدّ للناس من الالتزام بنظام يعيشون في ظلّه فهو إمّا حقّ إلهيّ، إمّا غير حقّ يحمل عليهم قسرا كما أنّه في زماننا هذا بدّلوا القانون الالهيّ بقانون انتخابيّ بشريّ، فاذا صار هذا البدل متداولا و معمولا بين الناس يقتدي به أخلافهم و من يأتي من بعدهم فيصير الباطل الّذي حمل عليهم ممّا يقتدى به.

الترجمة

از نامه اى كه آن حضرت عليه السّلام بفرماندهان قشون خود نگاشت چون خليفه شد:

أمّا بعد، همانا كسانى كه پيش از شما بودند هلاك شدند براى آنكه مردم را از حق بازداشتند و آنان حق را بناحق فروختند و مردم را بباطل و بيهوده واداشتند تا همه بدان اقتداء كردند و از آن پيروى نمودند.

( . منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج17، ص 411و412)

شرح لاهیجی

الكتاب 77

و من كتاب له (- ع- ) لمّا استخلف الى امراء الاجناد يعنى و از مكتوب امير المؤمنين عليه السّلام است در هنگامى كه خليفه شد بسوى سركردگان سپاهيان امّا بعد فانّ ما اهلك من كان قبلكم انّهم منعوا النّاس الحقّ فاشتروه و اخذوهم بالباطل فاقتدوه يعنى امّا بعد از حمد خدا و نعت رسول (- ص- ) پس بتحقيق كه هلاك نكرد كسانى را كه بودند پيش از شما مگر اين كه منع كردند از مردمان حقّ را پس خريدند مردمان حقّ را يعنى برشوه دادن بانها در احقاق حقّ و گرفتند مردمان را و وا داشتند ايشان را بباطل پس پيروى كردند ايشان ان باطل را تمام شد ترجمه كتب امير المؤمنين عليه السّلام از نهج البلاغه بعون اللّه و حسن توفيقه نحمد اللّه و نشكره و نصلّى على محمّد و اله الطّاهرين

( . شرح نهج البلاغه لاهیجی، ص 291)

شرح ابن ابی الحدید

79 و من كتاب كتبه ع لما استخلف إلى أمراء الأجناد

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ- وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ أي منعوا الناس الحق- فاشترى الناس الحق منهم بالرشى و الأموال- أي لم يضعوا الأمور مواضعها- و لا ولوا الولايات مستحقيها- و كانت أمورهم الدينية و الدنياوية تجري على وفق الهوى- و الغرض الفاسد- فاشترى الناس منهم الميراث و الحقوق- كما تشترى السلع بالمال- . ثم قال و أخذوهم بالباطل فاقتدوه- أي حملوهم على الباطل فجاء الخلف من بعد السلف- فاقتدوا بآبائهم و أسلافهم في ارتكاب ذلك الباطل- ظنا أنه حق لما قد ألفوه و نشئوا و ربوا عليه- . و روي فاستروه بالسين المهملة أي اختاروه- يقال استريت خيار المال أي اخترته- و يكون الضمير عائدا إلى الظلمة لا إلى الناس- أي منعوا الناس حقهم من المال- و اختاروه لأنفسهم و استأثروا به

( . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج18، ص 77)

شرح نهج البلاغه منظوم

(79) و من كتاب لّه عليه السّلام (لمّا استخلف، إلى أمراء الأجناد:)

أمّا بعد، فإنّما أهلك من كان قبلكم أنّهم مّنعوا النّاس الحقّ فاشتروه، و أخذوهم بالباطل فاقتدوه

ترجمه

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است، بسرهنگان لشكرها، بهنگامى كه بخلافت رسيدند: پس از سپاس و ستايش خدا و رسول اكرم (ص ع)، جز اين نيست كه هلاكت آنانكه پيش از شما بودند جهتش اين بود كه آنها مردم را از حق باز داشتند، مردم هم آنرا خريدارى كردند (و براه گمراهى در افتادند) و اين كه آنها را بباطل وا داشتند، آنها هم پيروى كردند (پس شما از حالات آنها پند گرفته، مردم را براه راست هدايت كنيد، تا رستگار باشيد).

نظم

  • چو بر تخت خلافت شاه بنشستبافسرها بدينسان نامه بنوشت
  • كسانى كه بما قبل از شماهاشدندى غرق درياى بلاها
  • قدم در تيه گمراهى نهادندبصحراى گرفتارى فتادند
  • جهة اين بد كه مردم را ز حق بازگرفتند و بباطل كرده انباز
  • خلايق نيز باطل را خريدارشدند و تيز از آن گرديد بازار
  • تمامى دست از حق دركشيدنددو اسبه جانب ناحق دويدند
  • شماها سوى حقّ و دين داوربخوانيد آن همه سرباز و لشكر
  • كه چون اجرا قوانين الهىشود محفوظ مانيد از تباهى
  • بشكر حق كنون بايد كه اقدامكنم كه نامه ها شد ختم و انجام
  • از اين بحر ز دانش پر تلاطمبه نثر و نظم طىّ شد بخش دوّم
  • ز حق توفيق مى خواهم كز اخلاصشوم در سوّمين زين لجّه غوّاص
  • گهرهائى ز علم آرم فرا چنگكه هر يك با جهانى هست همسنگ
  • فراوان لؤلؤ و ياقوت و مرجانكشم در سلك بهر گردن جان
  • كز آن رشته هر آن كس طوق سازدز دين و علم بر اقران بنازد
  • سخنها كه شه ملك ولايت سروده است و رضى (ره) كرده روايت
  • چو پر معنى ولى در اختصار استز كوتاهى مسمّى بر قصار است
  • شوم با كلك در شكّر فشانىكنم شرحش به نيكوتر بيانی
  • كه عشّاق شه دين با دلى پاككنند از آن معارف جمله ادراك
  • ز هر شمعش درون را كرده پر نوراز آن در زندگى جويند دستور
  • حكيمانه سخنها چون بخوانندرموز بندگى كردن بدانند
  • بر (انصارى) تمام از مهر و رأفت‏ز حق خواهند رفع رنج و زحمت
  • كه تا بخشد خدا جرم و گناهشبخوشنودى دهد در خلد راهش
  • چو افكند او پى اين قصر مشيّددهد جايش بقرب قصر احمد ص

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج8، ص 266-268)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
No image

نامه 70 نهج البلاغه : روش برخورد با پديده فرار

موضوع نامه 70 نهج البلاغه درباره "روش برخورد با پديده فرار" است.
Powered by TayaCMS