قرآن, دو جنسيت
(مذكر) و (مؤنث) را نا همگون و اين تفاوت را جزء مقدرات و آفرينش الهى دانسته است:
(و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأنثى) نجم /
45
و او
جفت نر و ماده را آفريد.
(و ليس الذكر كالأنثى) آل عمران / 36
و مرد و
زن مثل يكديگر نيستند.
ويژگيهاى
متفاوت جسمى, روحى و احساسى در زن و مرد كه جنسيت آنها را مى سازند ارزشهاى موهبتى
هستند كه با راز و رمز خاص و آثار شناخته شده در وجود آن دو به وديعت نهاده شده
اند.
ويژگيهاى مرد
اساسى ترين ويژگيهاى
مرد از نگاه دانشمندان و روان شناسان عبارتند از:
1) مرد, توان و قدرت جسمى بيشترى دارد و اين
زمينه تحمل مسؤوليتهاى سنگين تر و دشوار تر زندگى زناشويى را در وى فراهم آورده
است (قشيرى, تفسير لطائف الاشارات, الهيئة المصرية العامة للكتاب, 1/181.)
2) مرد, سرد مزاج تر است (مطهرى, مرتضى, نظام
حقوق زن در اسلام,163)و آمادگى او براى اقدام خردمدارانه و آينده نگرانه به جاى
اقدامات احساسى و واكنشى بيشتر است. چنين ويژگى زمينه واگذارى مسؤوليت تدبير زندگى
زناشويى و امر طلاق رجعى را بر عهده او فراهم آورده است. خونسردى مرد به او اين
اجازه را مى دهد كه به هزينه سنگين طلاق و ازدواج كه همه بر عهده خود اوست
بينديشد, از اقدام سليقه اى اجتناب نمايد و در صورت ناچارى با رعايت عدالت و
احسان, انحلال زندگى مشترك را بر گزيند.
3) مرد, كانون خانواده را كانون آسايش, رفع
خستگى و فراموشخانه گرفتارى هاى بيرون مى شناسد (همان,210.) ناديده انگاشته شدن
اين نياز و انتظار از سوى زن, يكى از عوامل گشت و گذار بى هدف يا هوس آلود مرد در
بيرون منزل است.
قرآن با
صراحت از اين نياز مرد ياد نموده و بر آورده شدن آن را توسط همسر از جلوه هاى قدرت
الهى شمرده است:
(و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا
لتسكنوا إليها) روم / 21
و يكى
از آيات الهى براى شما اين است كه از جنس شما جفتهايى آفريد تا در بر آنان آرامش
خود را باز يابيد.
وقتى كه
مرد از محيط كار و يا انجام مسؤوليت سنگين به خانه باز مى گردد و ناگهان با جاى
خالى زن يا با سيماى گرفته و وضع آشفته او روبه رو مى شود تلخكامى و خستگى سنگينى
به او هجوم مى آورد. چنين توقعى مى تواند جزء عوامل توصيه هاى اخلاقى زير باشد: زن
با اجازه شوهر بيرون رود و هنگام رفت و آمد شوهر, از بدرقه و استقبال او دريغ
نورزد.
4) مرد خواستار زيبايى, تجمل و دلربايى زن است
(همان, 164)زن آشنا با روحيه مرد, مى تواند با برآورده نمودن چنين خواسته هايى به
ميزان وابستگى مرد به منزل افزوده گشت و گذار بى هدف او را محدود نمايد.
رواياتى
كه در زمينه آرايش و پيرايش زن وارد شده39 به گونه اى با اين نياز روحى و جنسى مرد
در ارتباط است.
5) ابتدايى و تهاجمى بودن نياز جنسى مرد, ديگر
ويژگى او را تشكيل مى دهد, (مطهرى, مرتضى, نظام
حقوق زن در اسلام,164ـ163 )بر همين اساس او خود را مظهر نياز(همان, 209.),طلب, عشق
و تقاضا مى شناسد. (همان, 169.)
سرعت
جوشش شهوت, در مرد با تقوا سبب گريز و پرهيز از اماكن حضور زنان زيبا روى مى شود.
همين عامل از مرد بى بند وبار, شكارچى بى رحمى مى سازد كه عفت عمومى را تهديد مى
كند.
با توجه
به وضعيت جنسى مرد و خطرسقوط او در دام بى بند وبارى و نيز اهتمام به عفت عمومى,
قرآن حرمت نگاه به نامحرم, ضرورت حجاب و حرمت ارائه زيورآلات زن … را مطرح مى
نمايد:
(قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم) نور / 30
به
مردان با ايمان بگو كه چشمان خود را از نگاه به نامحرم بپوشند.
(قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن …ولا يبدين
زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ ولا يبدين زينتهنّ إلا
لبعولتهنّ…) نور / 31
به زنان
با ايمان بگو چشمان خود را از نگاه به نامحرم ببندند … و زيور ناپيداى خود را
آشكار نسازند و مقنعه هاى خويش را بر گريبان خود بيندازند و زيورشان راجز براى
شوهران خود آشكار ننمايند.
و از
سوى ديگر به زن توصيه شده است كه اشباع جنسى مرد را به عنوان يك اولويت استثنايى
بشناسد(حرّعاملى,
محمد حسن, وسائل الشيعة, 14/126.)
و بدين
وسيله از بحرانهاى خانوادگى ناشى از محروميت جنسى مرد پيشگيرى نمايد.
6) مرد در مقايسه با زن غيرتمندتر است, (غيرت
همان غريزه تملك است كه با رقابت, سخت تر گشته است, … مرد نگران و مضطرب است كه
مبادا كسى پيش از او زنش را تصرف كرده باشد, ولى اين نگرانى و اضطراب در زن كمتر
است) (ويل
دورانت, لذات فلسفه,136)وقتى كه غريزه غيرت با آگاهى مرد از روان شناسى و خصلت
شهوت پرستى مردان, همراه مى گردد نگرانى او افزايش مى يابد و به همين دليل خارج
شدن زن از خانه بويژه در سالهاى جوانى براى شوهر تشويش عميقى را به دنبال دارد.
مى توان
قانون تك همسرى براى زن و تعدد ازدواج مرد را در ارتباط با غيرت شديد مرد و نبود
همانند آن در زن مرتبط دانست, مرد رضايت نمى دهد كه زن شوهر دار همسر او باشد, ولى
زن به آسانى به عقد مرد متأهل در مى آيد.
ويژگيهاى زن
1) زن در كنار لطافت و جاذبه ظاهرى از لطافت
روحى و رقت قلب بيشتر برخوردار است, (طباطبايى, محمدحسين, الميزان فى تفسيرالقرآن,
5/343)زود
تر از مرد هيجانى شده (مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام,163.)
اسير احساسات مى گردد, (ويل دورانت, لذات فلسفه,139;
فضل الله, محمـدحسيـن, من وحـى القرآن, دارالزهـراء,7/161.)
(هيجان
كه حالت روانى پيچيده است … علائم روانى آن به شكل آشفتگى واضطراب پديدار مى شود …
روى فعاليت ذهنى تأثير دارد, فرد هيجانى دقت عادى و تمركز را از دست مى دهد و چه
بسا بدون تأمل در عواقب رفتار, به هر عملى دست مى زند.)(وفابخش, محمود, جزوه روان
شناسى عمومى, دفترتبليغات اسلامى, مشهد,32.)
در متون دينى توجه خاصى به اين ويژگى عاطفى زن ديده مى
شود:
امام
سجاد مى فرمايد:
(من شأن النساء الرقة والجزع, فلم تملك
نفسها.)(مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, داراحياء التراث العربى, 45/2.)
حال
زنان نازكدلى و آشكار نمودن غم در گرفتارى ها است, كه درنتيجه آن اختيار از دست مى
دهد.
(أو من ينشّؤا فى الحلية و هو فى الخصام غير
مبين) زخرف / 18
آيا كسى
[را شريك خدا قرار مى دهند ] كه در زر و زيور پرورش يافته و هنگام خصومت بيان روشن
ندارد.
ناكارآمدى
گويش زن به هنگام خشم و ناتوانى او از استدلال, ناشى از عاطفى بودن اوست.
(طباطبايى, محمدحسين, الميزان فى تفسيرالقرآن, 18/90.)
امام
على (ع) در اين رابطه مى فرمايد:
(شدة الغضب تغيّر المنطق و تقطع مادة الحجة و
تفرق الفهم.) ( قمى, عباس, سفينة
البحار, بنياد پژوهشهاى اسلامى, 3/800.)
اوجگيرى
خشم, گفتمان را دگرگون مى كند, ماده استدلال را مى گسلد و فهم را آشفته مى سازد.
(لا تهيّجوا النساء بأذى.) (سيد رضى, نهج
البلاغه, نامه 14.)
زنان را
با آزار, هيجانى نكنيد.
(فالطفوا لهنّ على كل حال, لعلّهنّ يحسنّ
الفعال.) ( مجلسى, محمدباقر,
بحارالانوار, 100/253)
در همه
حال با زنان رفتار ملايم داشته باشيد, تا نيك كردارى آنان امكان پذير گردد.
در
روايتى از امام باقر (ع) نقل شده است كه پيامبر(ص) فرموده است:
(لأنهنّ كافرات الغضب مؤمنات الرضا.)(كلينى,
محمدبن يعقوب, فروع الكافى, دارالكتب الاسلامية, 5/515.)
زنان را
خشم به كفر مى كشاند و رضا در خط ايمان نگه مى دارد.
برخى از
دانشمندان نيز سرعت هيجان و جوشش احساسات زنان را خاستگاه سست انديشى آنان دانسته
و جهت كاهش دغدغه خاطر و تحفظ بر اعتدال آنان, اظهار علاقه و هميارى مردان را
اجتناب ناپذير مى شناسند:
(عدم رشد عقلى در برخى انديشه ها از بزرگ
ترين نقطه ضعف هاى شخصيت زن به حساب آمده است, امرى كه عامل نا استوارى و غير قابل
اعتماد بودن شخصيت زن شمرده شده و سبب مى شود دير يا زود نتواند معنويات و كمالات
را كه به دست مى آورد نگاه دارد, و بر اثر دخالتهاى عاطفى عقل از مسير خودش انحراف
يابد.)(روژه پيره, روان شناسى اختلاف زن و مرد, ترجمه محمدحسين سرورى, انتشارات
جانزاده, تهران, 1370, 48و52و104, به نقل از فصلنامه كتاب نقد, سال پنجم, شماره 17/239.)
خانم
نويسنده اى به نام (لامبر) مى نويسد:
(در زن قدرت عقل ناقص است, زيرا عاطفه
قدرتمندش او را بازى مى دهد.) (هاشمى ركاوندى, مقدمه بر روان شناسى زن,130.)
روان
شناسى به نام خانم (كليودالسون) اظهار مى دارد:
(خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل
هستند. بسيارى ديده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى مى كنند,
بلكه گاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها احساسات شديد آنها ست
به همين دليل بايد قبول كنند كه به نظارت آقايان نياز دارند.)(مطهرى, مرتضى, نظام
حقوق زن در اسلام,171)
زن به
دليل زود رنجى شديد كه از لطافت روحى او سر چشمه مى گيرد, به همان اندازه كه از
خشونت مرد نگران است به علاقه و حمايت او نياز دارد, در پى تسخير دل اوست و اظهار
محبت او را جزء خاطرات فراموش ناشدنى خود قرار مى دهد:
در
روايتى پيامبر(ص) مى فرمايد:
(قول الرجال للمرأة إنّى أحبّك لايذهب من
قلبها أبدا.)( كلينى, محمدبن
يعقوب, فروع كافى, 5/569.)
اظهار
دوستى مرد به زن هيچ گاه از ياد او نمى رود.
امام
على (ع) مى فرمايد:
(المرأة تكتم الحبّ أربعين سنة)( ابن ابى الحديد, شرح نهج البلاغه, مؤسسه
مطبوعاتى اسماعيليان, 20/291)
زن تا
چهل سال اظهار دوستى را در دلش نگه مى دارد.
شهيد
مطهرى در توضيح اين مطلب و آثار تربيتى عشق به زن مى گويد:
زن مى
خواهد قلب مرد را در اختيار داشته باشد و مرد حامى و مدافع او باشد (مطهرى, مرتضى,
نظام حقوق زن در اسلام,299.)
. علاقه
و محبت اصيل و پايدار زن همان است كه به صورت واكنش به علاقه و احترام مرد نسبت به
او وجود مى آيد, از اين رو علاقه زن به مرد, معلول علاقه مرد به زن است … طبيعت,
كليد محبت هر دو طرف را در اختيار مرد قرار داده است.(همان, 249.)
ويل
دورانت در اين رابطه اظهار مى دارد:
(زن فقط وقتى زنده است كه معشوق باشد و توجه
به او مايه حيات اوست.)(ويل دورانت, لذات فلسفه,135.)
در هر
صورت زن موجود عاطفى است و عاطفى بودن او يك ارزش است نه كاستى, ولى بى توجهى به
اين حالت خطر خروج او را ازمسير اعتدال افزايش مى دهد.
براين
اساس گفته شده است: اگر طلاق در دست زن مى بود هميشه نظام خانوادگى در معرض خطر
انحلال قرار داشت و كوچك ترين بى توجهى اقدام عملى زن را در پى مى آورد.(شمس
الدين, اهلية المرأة لتولّى السلطة, المؤسسة الدولية للدراسات و النشر, 27ـ22.)
و نيز
ضرورت گواهى دو زن به جاى يك مرد با توجه به همين واقعيّت قابل توجيه مى
باشد.(مغنيه, محمد جواد, التفسير الكاشف, دارالعلم للملايين, 1/447.)
2. علاقه به مادر بودن از ديگر ويژگى هاى زن
است كه ازحمايت قدرت عاطفه او برخوردار است و براساس آن, نمايش بزرگ و اعجازآميز
زاد و ولد و بقاى نوع بشر و جريان حيات انسانى تداوم پيدا مى كند و رنج باردارى,
زايمان, شيردهى و مراقبت نوزاد تحمل پذير مى نمايد.
قرآن
گويا وجود اين حس را در زن پذيرفته و به قصد احترام به مقام مادر, تقديس حس مادرى,
يادآورى رنجهاى مادر و اهميّت مادر تمام وقت مى گويد:
(و وصّينا الانسان بوالديه حملته أمّه وهناً
على وهن و فصاله فى عامين أن اشكرلى و لوالديك إليّ المصير)لقمان/14
و انسان
را نسبت به پدر و مادرش سفارش كرديم, مادرش او را در دوران حاملگى و ضعفهاى مضاعف
حمل كرد و او را دو سال شير داد ـ كه سپاسگزار من و پدر و مادرش باشد كه بازگشت به
سوى من است.
مادريِ
تمام وقت كه امروز در حوزه زيست شناسى و روان شناسى در صورت مصونيت مادر از تنش و
اضطراب به عنوان عامل رشد سالم قواى روحى و ذهنى و سلامت جنين درآينده مطرح
است,(هفته نامه ساندى تايمز, چاپ لندن, به نقل از روزنامه اطلاعات, تاريخ 25/4/1379, شماره 1958, صفحه 5 ضميمه.)
از
عوامل واگذارى مسؤوليت تأمين نفقه و هزينه زندگى زن به عهده مرد شناخته شده است,( فضل الله, محمدحسين, من وحى القرآن,
دارالزهراء, 7/73.)
و در
صورت انحلال ازدواج و مطلقه شدن زن نيز مرد وظيفه دارد هزينه زندگى زن باردار را
بپردازد و در زمان شيرخوارگى كودك نيز اجرت او را به صورت كامل بدهد:
(و إن كنّ أولات حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى
يضعن حملهنّ فإن أرضعن لكم فآتوهنّ أجورهنّ)طلاق/6
و به
زنان مطلقه اگر باردار باشند تا وقت وضع حمل, نفقه دهيد آن گاه اگر فرزند شما را
شير دادند اجرت آنها را بدهيد.
3. علاقمندى به آرايش, زيبايى و تجمل سومين
فضيلت موهبتى زن است.( مغنيه,
محمد جواد, التفسير الكاشف, 2/16.)
قرآن دراين رابطه مى فرمايد:
(أو من ينشّؤا فى الحلية و هو فى الخصام
غيرمبين)زخرف/18
آيا كسى
[را شريك خدا قرار مى دهند] كه در زيور پرورش يافته…
تجمل
گرايى كه به صورت طبيعى مورد علاقه زن است مرز معينى ندارد و ممكن است آن زنان در
تدارك و نمايش گرفتار افراط گردند و استعداد و خرد خود را ابزار انحصارى اين گرايش
قرار دهند. و به همين دليل على(ع) فرمود: (عقول النساء فى جمالهنّ.)(صدوق, امالى
صدوق, كتابخانه اسلاميه, 228.)
قرآن حس
تجمل گرايى زن را كه تجلى گاه آن محيط زندگى خانوادگى مى باشد و به بركت آن خشكى و
يكنواختى زندگى تبديل به طراوت و جاذبه هاى هنرى مى شود, مشروط كرده است به اين كه
درمعرض ديد نامحرمان قرار نگيرد و تعادل نظام خانواده و جامعه را بر هم نزند:
(و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها)
زنان جز
آنچه آشكار است از زيورآلات شان را ننمايانند.
(و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو
آبائهنّ…)
زنان
زينت خود را جز براى شوهران و پدران ارائه ندهند.
(ولايضربنّ بأرجلهنّ ليعلم مايخفين من
زينتهنّ)نور/31
زنان به
قصد آگاهى دادن نسبت به زينت ناپيداى خود پاى كوبى نكنند.
فلسفه
حجاب و محدوديتهايى از اين نوع, به منظور مصونيت عفت عمومى در جامعه است. به همين
دليل خطاب قرآن متوجه زنان جوان است و سالخوردگان كه مورد رغبت نيستند مشمول همه
مراتب حجاب نمى باشند.
(يا أيها النبى قل لأزواجك و بناتك و نساء
المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين)احزاب/59
اى
پيامبر! به همسران, دخترانت و زنان مؤمنان بگو كه روپوش هاشان را بر خود بگيرند,
اين نزديك تر است به اين كه آنان اهل صلاح شناخته شده و از آزار به دور بمانند.
(فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه
مرض)احزاب/32
پس
زنهار نازك و نرم با مردان سخن نگوييد تا مايه طمع هواپرستان شود.
(و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهنّ من وراء
حجاب ذلك أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ)احزاب/53
وهرگاه
از زنان پيامبر(ص) چيزى خواستيد, از پشت پرده بخواهيد اين سبب پا كى بيشتر دلهاى
شما و آنان است.
(و القواعد من النساء اللاتى لايرجون نكاحاً
فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ غيرمتبرّجات بزينة)نور/6
زنان
سالخورده كه از عادت و زاد و ولد بازمانده و اميدى به ازدواج ندارند, مجازند كه
جامه [روپوش و چادر] نزد نامحرمان برگيرند, مشروط بر اين كه تجملات و زينت شان را
آشكار نكنند.
امام
صادق(ع) مى فرمايد:
(كان أميرالمؤمنين يسلّم على النساء, و كان
يكره أن يسلم على الشابّة منهن و يقول أتخوّف أن يعجبنى صوتها فيدخل عليّ أكثرممّا
طلبت من الأجر.)( كلينى, محمدبن
يعقوب, فروع كافى, 5/535 و 2/648.)
اميرمؤمنان(ع)
سيره اش بود كه بر زنان سلام مى كرد و خوش نداشت بر زنان جوان سلام كند و مى گفت:
مى ترسم كه صداى آنها مرا تحت تأثير قرار دهد و بدين وسيله بيش از پاداشى كه در پى
آن هستم ضرر ببينم.
4. زنان بيشتر به خود و زندگى خانوادگى خود مى
انديشند. شوپنهاور مى نويسد:
(زن همه چيز را از نظرخود مى نگرد, همه چيز
در نظر او شخصى است و وسيله اى براى غايات و اهداف خصوصى.)( ويل دورانت, تاريخ فلسفه, ترجمه عباس زرياب,
شركت انتشارات, 299.)
ويل
دورانت ادعا دارد:
(توجه زن به امور خانوادگى است. محيط او
معمولاً خانه خودش است… اگر گاهى در سالهاى جوانى مفتون عبارات و اصطلاحات سياسى
مى گردد و احساس خود را به همه جنبه هاى انسانى بسط مى دهد, پس از يافتن شوهر
وفادارى, از تمام آن فعاليتها چشم مى پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از فعاليت هاى
عمومى بيرون مى كشد و به شوهرش ياد مى دهد كه حس وفادارى شديد خود را به خانه
محدود كند.))همو,
لذات فلسفه,137(
خانم
(لامبر) كه مى گويد (ما زنان افكارمان در مسائل اجتماعى ارتباط و پيوستگى ندارد))فصلنامه
كتاب نقد, سال پنجم, شماره 17/300.(
نيز
معناى سخنش اين است كه زنان انگيزه لازم را براى پرداختن به مسائل بيرونى ندارند,
نه اين كه توان انجام اين نوع مسؤوليت را ندارند.
چه بسا
قرآن كه مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا إنّ من أزواجكم و أولادكم عدوّاً لكم
فاحذروهم) (تغابن/14) نظر به اين معنى داشته باشد كه خصلتها و گرايشهاى طبيعى
همسران, مى تواند تأثيرگذار بر مردان باشد و آنان را كه بايد مسؤوليت پذير در صحنه
جامعه باشند, به دليل شفقت به زن و فرزند تحت تأثير انگيزه هاى انحصارگرايانه و
بازدارنده قراردهد.)طباطبايى, محمدحسين, الميزان فى تفسير القرآن, 307.(
تفاوتهاى
يادشده در حقيقت مزايا و فضايل موهبتى و خدادادى هستند كه در زن و مرد وجود دارند,
ولى قرب و منزلت بيشتر يكى را بر ديگر نزد خداوند ثابت نمى كند, چون اراده و
اختيار در پيدايش آنها نقش ندارد, البته هر كدام وسيله دست يابى به فضايل اكتسابى
و ارزشى مى باشد.)صادقى,
محمد, الفرقان فى تفسير القرآن, انتشارات فرهنگ اسلامى, 5و6/38.(
از نگاه
بسيارى جمله (ولاتتمنّوا مافضّل الله به بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا و
للنساء نصيب ممّااكتسبن)(نساء/32) و (بما فضل الله بعضهم على بعض)(نساء/34) به
فضيلت بودن و موهبتى بودن تفاوتها و ويژگيهاى جنسى در زن و مرد نظر دارد.)همان,
5و6/31;
جعفرى, محمدتقى, ترجمه و تفسير نهج البلاغه, خطبه هشتادم.(
مزاياى يادشده
علاوه براين كه هر كدام وسيله اى است براى كسب فضيلت ارزشى مناسب با خود, تدبيرى
است الهى در راستاى طبيعى سازى زندگى خانوادگى با جبران كاستى جسمى و روحى هر كدام
از زن و مرد با برترى جسمى و روحى ديگرى,)جعفرى, محمدتقى, ترجمه و تفسير نهج
البلاغه, خطبه هشتادم.(
تسخير و
به كارگيرى هر يك از سوى ديگرى, و پرجاذبه تر جلوه نمودن هر كدام براى ديگرى.)جوادى
آملى, عبدالله, زن در آينه جلال و جمال, 364(
شهيد
مطهرى در اين باره مى نويسد:
(براى اين كه طرح وحدت كاملاً عملى شود و جسم
و جان آنها را [زن و مرد را] بهتر به هم بپيوندد, تفاوتهاى عجيب جسمى و روحى در
ميان آنها قرار داده است و همين تفاوتهاست كه آنها را بيشتر به يكديگر جذب مى كند,
عاشق و خواهان يكديگر قرار مى دهد, اگر زن داراى جسم و جان و خلق و خوى مردانه
بود, محال بود كه بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و او را شيفته وصال خود نمايد
و اگر مرد همان صفات جسمى و روانى را مى داشت كه زن دارد ممكن نبود زن او را
قهرمان زندگى خود حساب كند).)مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, 167(
بدين
ترتيب هر مزيت موهبتى در هر كدام از زن و مرد مى تواند پاسخگوى نياز طبيعى در
ديگرى باشد, نياز طبيعى سبب حق طبيعى و فطرى در دو جنس مذكر و مؤنث است. مزيت
طبيعى فلسفه واگذارى تكليف و مسؤوليت شرعى در زندگى زناشويى است, به تعبير شهيد
مطهرى:
استعدادها
و نيازهاى ناهمگون در زن و مرد, سندى است براى حقوق طبيعى و تكاليف شرعى آنها.)همان,
146.(