حقيقت تقوا مصدر لغوى، و ريشه اين كلمه معنوى، كه زيباترين و اصيل ترين مفهوم را دارد وقى است. وقى به معناى خودنگهدارى، و پرواپيشگى، و حفظ تمام موجوديت خويش در برابر محرّمات و نواهى الهيه است. وقى در حقيقت، روحيه و قدرت و قوّت و توانى است كه از طريق تمرين ترك گناه، و رياضت و ضبط نفس در برابر معصيت و لذائذ حرام بدست مى آيد. قدم برداشتن براى تحصيل تقوا، و كسب روحيه خوددارى از گناه بهترين قدم، و در ميان اعمال از پسنديده ترين اعمال است. تحصيل تقوا عبادت است، عبادتى كه به امر حضرت ربّ صورت مى گيرد، و از جمله برنامه هائى است كه بدون ترديد خشنودى حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.

فلسفه انجام عبادات بدنى و مالى و اخلاقى، تحقق تقوا در عرصه گاه حيات انسانى است.

عبادت و حركت و عملى كه بوجودآورنده تقوا نباشد، عبادت نيست. تقوا اساس كرامت، ريشه شرافت، و خميرمايه سعادت، و كليد خير دنيا و آخرت است.

يك جامعه مركب از هزاران خانواده، و يك خانواده مركب از يك زن و شوهر و تعدادى فرزند است.

در حقيقت مصالح بناى خانواده و جامعه افرادند، اگر فردفرد انسانها داراى روح تقواباشند، خانواده اى سالم، و جامعه اى برين خواهيم داشت، خانواده اى كه در محيط آن امنيت درونى و برونى حكمفرماست، و زمينه رشد و تكامل افراد آن به خاطر تقوا به بهترين صورت فراهم است، و در نتيجه جامعه اى خواهيم داشت كه كليّه افراد آن نسبت به يكديگر منبع خير، و همگان از شّر و ضرر يكديگر در امان خواهند بود. اهل تقوا محبوب حقّ، و مورد عنايت انبياء، ائمه و موجوداتى با منفعت و كرامتند.

اهل تقوا داراى سيرتى زيبا، و صورتى الهى و ملكوتى، و همراه با حسنات اخلاقى، و جداى از سيئات و زشتى ها و پليديها هستند. آبروى فرد و خانواده و جامعه به تقواى الهى است، و هيچ فرد و خانواده و جامعه اى نزد خداوند باارزش تر از اهل تقوا نيست.

زيانهائى كه زن و شوهر، و پدران و مادران و فرزندان و افراد جامعه از يكديگر مى بينند، نتيجه بى تقوائى آنهاست. وحشتى كه در خانه ها و در جامعه مردم از همديگر دارند، ميوه تلخ نبودن تقواست. خسارت هاى فراوانى كه در شئون زندگى مردم ديده مى شود، به خاطر نبود تقواست. براستى براى داشتن يك خانه سالم بر زنان و شوهران واجب الهى است، كه آراسته به تقوا باشند، و لازم و ضرورى است كه تقوا اين خواسته بامنفعت الهى را به فرزندان خود سرايت دهند، و از ابتداى كار زمينه تحقق تقوا را در فرزندان خود فراهم آورند.

چه نيكوست به منافع فراوان تقوا در آيات قرآن، و روايات توجه كنيد، آنگاه به ارزيابى برخيزيد و دورنماى اين واقعيت را بنگريد، كه اگر تمام دختران و پسران آراسته به تقوا باشند، و اينان با اين مايه و سرمايه ملكوتى به ازدواج اقدام كنند چه خانه اى و چه جامعه اى بوجود مى آيد؟!

● تقوا و مراتب با ارزش آن بيداران و بينايان، و آنان كه به تعبير قرآن اهل بصيرت هستند، و سفرهاى روحى و معنوى را طى كرده اند، براى تقوا سه مرتبه ذكر مى كنند. تقواى خاصّ الخاص، تقواى خاص، تقواى عام حضرت صادق(عليه السلام) در روايت بسيار مهمى اين سه مرتبه را بدينگونه توضيح مى دهند:

مرتبه اول تقواى باالله فى الله است و آن عبارت از ترك حلال است چه رسد به ترك شبهه و اين تقواى خاصّ الخاص است.

مرتبه دوم تقواى من الله است و آن عبارت از خوددارى از تمام شبهات است چه رسد به حرام و اين تقواى خاص است.

مرتبه سوم تقواى برخاسته از خوف، به خاطر عذاب جهنم و عقاب اليم خداوند است و آن عبارت از ترك تمام گناهان و محرمات است و اين تقواى عام است. (وسائل، ج 21، ص 460.)

البته منظور از ترك حلال در گفتار امام صادق(عليه السلام) به اين معناست، كه صاحبان اين گونه تقوا بسيارى از امورى كه حلال است، به دنبالش نمى روند، زيرا به آنها احساس نياز نمى كنند، و در حلالى هم كه به آن نيازمندند كمال قناعت را رعايت مى كنند. قدرت بر قناعت براى همگان ميسّر است، و اگر كسى ادعا كند براى من قوّت بر قناعت نيست، از او پذيرفته نمى شود. قناعت به حلال، و محدود گرفتن امور مادى زندگى، و پرهيز از داشتن خانه هاى آنچنانى، و مركب هاى گران قيمت، و لباس هاى فوق العاده، و انداختن سفره هاى رنگين، كارى است اخلاقى، و برنامه اى است پسنديده، و زمينه اى است براى تحقق تقواى الهى در تمام شئون زندگى.

● تجمل گرائى و اسراف تجمل گرائى و اسراف، از نظر حق، كارى شيطانى، و امرى ناپسند، و برنامه اى مطابق با هواى نفس، و شهوات حيوانى است. چه مانعى دارد، كه انسان در تمام زمينه هاى زندگى حدود الهى و بخصوص قناعت را رعايت كند، كه قناعت سبب راحت، و مايه آزادگى، و دواى اضطراب و دلهره و ناامنى باطن است.

نياز بدن به خانه اى درخور شأن، و وسيله و مركبى معمولى، و لباس و خوراكى به اندازه برطرف مى شود. در بناى زندگى بايد از چشم همچشمى پرهيز داشت، و به خرج معمولى خو گرفت، و از برج و مخارج اضافى، و تحصيل آنچه به عنوان تجمل و مُد مطرح است دورى جست. غرب را در قيافه و شكل زندگى اسوه و الگو و سرمشق قرار ندهيم، آنان دچار خطاها و اشتباهات زيادى هستند، صنعت و تكنيك عامل اين معنا در ذهن ما نشود، كه هر چه گفتند و نوشتند، و مى گويند و مى نويسند صحيح است، و آنچه را از قيافه و شكل زندگى دارند مطابق با واقع است.

آنچه در آئين اسلام مهم است، بهداشت روان و تن، و شهر و ديار و محلّه و منطقه است، آنچه در اين فرهنگ مورد توجه است از امور مادى و معنوى و اخلاق و ايمان فردى و اجتماعى، همان است كه به مصلحت دنيا و آخرت انسان است. اسراف و تجمل گرائى، و افتادن در خرج هاى سنگين، و آرايش شكل و قيافه ظاهر زندگى بدور از قناعت و اقتصاد، حتى در مسئله مسجدسازى كه محل عبادت مسلمانان است مورد مذمّت اين فرهنگ پاك و مدرسه انسان ساز است.

مساجد و خانه ها بايد از نظر باطن در حدّ اعلاى معنويت و از نظر ظاهر، ساده و بى پيرايه باشد، كه دلها به هوا و هوس دچار نشوند، و روى ارواح از حضرت حق فاصله نگيرد. لباس ساده تهيه كنيد ولى آداب پوشيدن را رعايت نمائيد، خوراك در حدّ نياز فراهم آوريد، ولى آداب خوردن را مراعات كنيد، مركب سوارى در حدود شأن خود تحصيل كنيد ولى ادب رانندگى را از نظر دور نداريد، خانه براى زندگى بدست آوريد، ولى خانه اى كه روح شما را به اسارت نبرد، كه اين همه محصول تقوا و پرهيزكارى و توجه به حضرت حق است.

اين زندگى يهوديان و مسيحيان است كه از نظر خانه و اثاث آن، و مركب سوارى، و لباس و پوشاك، و خوراك و تجمّلات در گردونه اسراف است. كليساها و كنيسه هاى مسيحيت و يهوديت آراسته به زر و زيور، و آلات و ادوات و مجسّمه ها و عتيقه جات، و تابلوها و مبل هائى است كه مليونها دلار قيمت آن است. زندگى خاخام ها و كشيشان و حتى پاپ رهبر مسيحيان در حّدى از اسراف و تبذير است كه موجب حيرت و شگفتى است، اگر كلاه مخصوص و لباس پاپ را بفروشند، مليونها نفر را از گرسنگى نجات مى دهند. اندوختن ثروت، رباخوارى، دزدى هاى كلان آن هم در روز روشن و هزاران برنامه رسواى ديگر كار دشمنان خداست، دوستان حق بايد با خواسته هاى حّق بسازند، و از افتادن در اسراف و تبذير خود را حفظ كنند. مولّد و حافظ تمام اين واقعيات تقوا است، خانه آراسته به تقوا، و زن و شوهر تقوادار، داراى گنج الهى و سرمايه عرشى هستند، و زندگى آنان آميخته به خوشى و طراوت و صفا و صميميت، و راحت و امنيت، و درستى و سلامت، و انصاف و كرامت و شرافت و حقيقت است.

خانه و معبد، بايد به صورتى باشد، كه انسان در آن احساس آرامش و امنيت كند، و براى او سكوى پرواز به سوى معشوق باشد. خلاصه بناى زندگى را با رعايت تقوا و قناعت، و توجه به خدا و قيامت، به صورتى مى توان بنا كرد، كه وسيله اى براى آبادى آخرت، و جلب خوشنودى حق باشد.

امروز هم به شرط تقوا و قناعت، مى توان با درآمد اندك زندگى كرد، البته اگر در طول برنامه مشكلى خودنمائى كند و مؤمن نتواند با درآمد مختصر خود به جنگ آن مشكل برود، بر مؤمنين و اهل خدا لازم است بدون فوت وقت به يارى برادر مؤمن خود اقدام كنند، و او را از رنج و زحمت و سختى و دردمندى برهانند.

● يكديگر را به تقوا دعوت كنيد

با توجّه به اينكه تمام مردان و زنان طاقت و تحمل تقوا را در دو مرتبه اعلايش، يعنى تقواى خاصّ الخاص، و تقواى خاص ندارند، بايد از دعوت عموم مرد و زن به اين دو مرحله از تقوا خوددارى كرد، زيرا اين دو مرتبه از تقوا در شأن انبياء و امامان و اولياء خاص خداست.

ولى آراسته شدن تمام زنان و مردان به تقواى عام، يعنى ترك محرمات اخلاقى و شهوانى و مالى امكان دارد. بنابراين بر عموم مردم است كه يكديگر را با زبانى نرم، و اخلاقى خوش به تقوا دعوت كنند، و همديگر را به ترك انواع محرمات تشويق نمايند، تا تقوا پرده ملكوتى و بساط عرشى خود را در پهن دشت حيات بگستراند، و همگان بخصوص خانواده و جامعه از منافع آن بهره مند شوند.

آراسته شدن به تقوا بر عموم مردم در همه شئون، بخصوص بر زن و شوهر، و سرايت دادن آن به فرزندان واجب الهى است. اهل حق و حقيقت مى گويند: كودك امانت الهى است، و قلب و روح و نفس و باطن وى جوهر و تابلو و مايه پاكى است كه از هر نقش و صورتى خالى است.

اين تابلوى بى نقش و نگار قابليت پذيرش هر نقش و صورتى را دارد، اگر وى را در خانه به انواع گفتار و عمل و اخلاق خير عادت دهند،و راه تعليم حقايق را به روى او بگشايند، كودك به سعادت دنيا و آخرت مى رسد، و پدر و مادر كه باعث رسيدن او به چنين واقعيتى شده اند در ثواب او شريكند، و در اين معنا معلمان كودك و آنان كه عامل ادب او هستند سهيمند. اما اگر پدر و مادر بر اثر آلودگى و بى تقوائى، نقوش شيطانى را بر صفحه قلب و جان و نفس كودك نقّاشى كنند، و طفل در كنار آنان به پليدى و رذائل اخلاقى گرفتار شود، و همچون حيوانات، تنها و تنها اهل شكم و شهوت بارآيد، و به ميدان شقاوت و هلاكت بنشيند، وزر و وبال او بدون ترديد بر عهده آن پدر و مادر، يا آن معلم و مربى اوست. قُوآ اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً. (تحریم / 6)

چنانكه پدر و مادر از درافتادن كودك به آتش تنور يا منقل، يا شعله گاز مواظبت مى كنند، و از نزديك شدن وى به خطر جلوگيرى مى نمايند، به طريق اولى بايد از گرفتارشدن كودك خود به آتش قهر حق در قيامت، كه محصول بى تقوائى و بد عملى، و سوء خلق، و نبودن ايمان و عمل صالح است جلوگيرى كنند، و راه عملى حفظ كودك از عذاب فردا، در مرحله اول تقوا داشتن پدر و مادر، و در مرحله بعد، سرايت دادن تقوا به كودك است. پدر و مادر در جهت رشد طفل خود بايد مبلغّى وزين و معلّمى كريم، و دو فرد دلسوز، و دو دعوت كننده به خير باشند. آنان بايد وجود خود را به تقوا و ايمان و عمل صالح آراسته كنند، سپس به تأديب و تهذيب كودك، و تعليم محاسن اخلاق به او، و حفظ وى از رفيق بد، و معلّم زشت خو بكوشند.

آنان بايد سعى كنند، زينت و زيور خارج از حدّ، و تجمل و اسراف، و ثروت و مال محبوب قلب كودك نگردد، تا فردا تبديل به موجودى مسرف، طمع كار، حريص، و غارت گر، و هوس ران و خودسر نشود، كه اگر ساختمان جامعه از مصالحى پوك، و به تعبير ديگر از افرادى بى تقوا ساخته شود، آن ساختمان بر سر خود آن جامعه خراب مى شود، و زندگى در آن جامعه براى همگان طاقت فرسا مى گردد. اگر تمام خانه ها اساسش تقوا باشد، اگر زن و شوهر آراسته به پرهيزكارى باشند، اگر تقواى پدر و مادر به كودك سرايت داده شود، جامعه از داشتن زندان، و مأمور فراوان، دادگاه و دادگسترى بدين صورت گسترده بى نياز خواهد شد، و با چنين وضعى دوش دولت و ملت از مخارج بسيار سنگين مالى كه بايد در راه رفاه مردم خرج شود، نه در راه جلوگيرى از دزدان و مفسدان و غارتگران، سبك مى گردد.