شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه سیزدهم

شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه سیزدهم

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

حضرت زهرا(س) در ادامه می فرمایند:

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

جلسه سیزدهم ؛ 74/8/17

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

حضرت زهرا(س) در ادامه می فرمایند:

* فَتِلْکَ وَ اللّهِ النّازِلَهُ الْکُبْری وَ الْمُصیبَهُ العُظمی لامِثْلَها نازِلَهٌ وَ لا بائِقَهٌ عاجِلَهٌ

بخدا قسم مثل این حادثه ها، پیشامدهای بزرگی بود که هیچ مصیبتی مانند او نیست و هیچ نظیر نداشت.

* أَعْلَنَ بِه ٰ ا کِتابُ اللّهِ جَلَّ ثَنائُهُ فی أَفْنِیَتِکُمْ فی مُمْس ٰ اکُمْ وَ مُصْبَحِکُمْ هِتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَهً وَ إلْح ٰ اناً

این مصیبت را کتاب خداوند جل ثنائه در آستانۀ خانه های شما و در شامگاهان و صبحگاهان خبر داده بود آن هم با صدای بلند، با ندا و فریاد و خواندن یعنی با تلاوت و با نغمه. یعنی هر کس قرآن را به یک نحو در شبانه روز می خواند و از مضامین آن اطلاع دارد که یک مضمون آن هم رحلت پیغمبر اکرم(ص) است. حضرت در این عبارت اشاره دارد که رحلت پیامبر(ص) که امری غیرمترقّبه نبود که بگویید این حادثه برای ما غیرقابل پیش بینی بود پس می دانستید که پیغمبر وفات می کند.

* وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّتْ بِأَنْبِیاءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ

و قرآن خبر داده از آنچه که به انبیاء الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده. یعنی مگر این نبود که انبیاء آمدند و به وظیفه و رسالت خود عمل کردند و رفتند؟ حضرت بعداً آیۀ مورد استناد خود را نیز قرائت می کند. به هر حال وقتی رحلت پیغمبر امری قابل پیش بینی بود پس قطعاً باید کسی جایگزین وی در رأس حکومت شود.

* حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ

این مرگ حکم قطعی و قضای الهی برای همه کس است.

* وَ ما مُحَمَّدٌ اِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی ٰ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ(1)

یعنی خداوند می فرماید: محمّد نیست مگر رسول خدا که قبل از او هم پیامبرانی آمدند حال اگر این پیغمبر رحلت کند یا کشته شود شما عقب گرد می کنید؟

به هر حال همۀ پیامبران قبلی هم وفات کردند و این مرگ هم یک حکم الهی و قضای حتمی است.

کُلُّ مَنْ عَلَیها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّک(2)

همه می میرند و فقط خداوند است که باقی می ماند. پس همۀ شما می دانستید که پیغمبر هم می میرد چون هر روز آیه های قرآن در برابر شما بود. پس در فکر هم بودید که کسی باید پس از وی زمام امور را به دست گیرد. به نظر من حضرت از این آیه استفاده می کند که پس از رحلت رسول اکرم(ص) گروهی به قهقرا برمی گردند و به رسوم جاهلیت عرب قبل از اسلام رجوع می کنند، زیرا آیه هم به صورت سؤال می گوید إنْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ حضرت می فرماید آیا شما مرتجع می شوید و به جاهلیت برمی گردید؟ این مسئله عقبگرد در قرآن، نهج البلاغه و در روایات خاصّه و حتی روایات عامّه هم آمده است در کنز العمّال و صحیح بخاری هم آمده است که از پیغمبر نقل شده که فرمودند: وقتی من وفات کنم عده ای از شما به همان عادت جاهلیت خودشان عقبگرد می کنند. در خطبۀ 150نهج البلاغه آمده است:

حَتّی إذا قَبَضَ اللّهُ رَسُولَهُ(ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقابِ

یعنی وقتی پیغمبر اکرم(ص) قبض روح شد عده ای به قهقرا برگشتند.

وَ غالَتْهُمُ السُّبُلُ

و آن راهها آنها را به هلاکت انداخت.

وَ اتَّکَلُوا عَلَی الْوَلائِجِ

و آنها بر آراء نادرست اعتماد کردند. در روایات دیگر هم دارد که إرتدّ النّاسَ بَعْدَ النَّبِی إِلاّ ثَلاث و در بعضی جاها اربع.

یعنی بعد از رحلت رسول اکرم(ص) مردم مرتد شدند غیر از سه نفر و در بعضی نسخه ها چهار نفر. در کنز العمّال هم روایتی است که به چند صورت از عامّه نقل شده است و خلاصۀ آن چنین است که روز قیامت پیغمبر اکرم(ص) می بیند که عده ای از اصحابشان را به سمت شمال یعنی به طرف جهنم می برند، دست به دعا برداشته می فرمایند:

یا رَبِّ اُصَیْحابی

خدایا این اصحاب من را نجات بده اینها را دارند به جهنم می برند، در روایت دیگری نقل می کند که:

فَأَقُول یا رَبِّ اُمَّتی

یعنی عرض می کند ای خدا امّت مرا چرا به جهنم می برند؟ خطاب می شود به پیغمبر که:

فَتُقال: إنَّکَ لاتَدْری ما أحْدَثُوا بَعْدَکَ

یعنی تو نمی دانی که اینها بعد از تو چه کردند و چه حادثه ای آفریدند.

مُرْتَدّین عَلی اَعْقابِهِمْ

اینها به دوران جاهلیتشان برگشتند.

در یک روایت دیگر هم دارد که پیغمبر در پاسخ می گوید:

کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً م ٰ ادُمْتُ فیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبُ عَلَیهِمْ

خدایا من گواه اینان بودم تا وقتی که بین اینها بودم ولی وقتی که مرا از دنیا بردی دیگر تو بودی که بر رفتار آنها ناظر و مراقب بودی. یعنی اینها تا زمانی که من در میانشان بودم من گواه بر آنها بودم و بعد از آن دیگر خودت می دانی که چه کردند. در روایتی در صحیح بخاری آمده است پیغمبر می فرماید:

إِنّی عَلَی الْحَوْضِ اَنْتَظِرُ مَنْ یَرِدُ عَلَی مِنْکُمْ

در قیامت من منتظرم که چه کسی بر من وارد می شود.

فَوَ اللّهِ لَیَقْتَطِعَنَّ دُونی رِجالٌ فَلأَقُولَنَّ أی رَبِّ مِنّی وَ مِنْ اُمَّتی، فَیَقُول

امّا به خدا سوگند می بینم که از آمدن عده ای مانع می شوند، آنجا من به خدا عرض می کنم اینها از من و امّت من هستند پس به من می گوید:

إنَّکَ لاتَدْری ما عَمِلُوا بَعْدَکَ ما زالُوا یَرْجِعُونَ عَلی أَعْقابِهِمْ

تو نبودی که به ظاهر ببینی اینها بعد از تو چه کردند و به دوران جاهلیتشان عقب گرد کردند. دقت کنید این روایت را که خواندم خود عامه نقل می کنند و نظیر این معنا در روایات بسیار است به هر حال حضرت در همین عبارت اخیر به آیۀ دیگری از قرآن هم استشهاد می کنند.

* وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی ٰ عَقَبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ(3)

امّا بدانید با عقب گرد کردن و برگشتن برخی به جاهلیت گذشته ضربه ای به خدا نمی رسد و جزای خدا برای آنهاست که پا برجا ماندند و شاکر بودند. یعنی گمان نشود با عقب نشینی بعضی به خدا لطمه می خورد، نه، این ضربه به خود آنهاست و زیان هم به خود آنها می رسد.

* أَیُّها بَنی قَیْلَهَ

ای فرزندان قیله، گفته می شود قیله نام زنی بوده است که اوس و خزرج یعنی گروههایی که انصار از آنها تشکیل شده بود از فرزندان او هستند. به نظر من اینجا حضرت(ص) خواسته آنها را نکوهش کند و بگوید شما کسانی هستید که خود استقلال فکری ندارید و در حوادث راه گریز را پیش می گیرید. گویی حضرت فاطمه(س) به اصطلاح امروزی به آنها می گوید شما بچه ننه هستید یعنی هنوز کودکید و از خود استقلال ندارید.

* أَاُهْضَمُ تُراثَ أَبی وَ أَنْتُمْ بِمَرْأی مِنِّی وَ مَسْمَعٍ و مُنْتَدًی(4) وَ مَجْمَعٍ

آیا من خُرد شوم از میراث پدرم در حالی که شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و صدای شما را می شنوم و در یک اجتماع هستیم. حضرت(س) در اینجا تمام راههای عذر آنان را می بندد می گوید نمی توانید بعداً بگویید ما نبودیم چرا که هستید، مرا هم می بینید که مورد ظلم قرار گرفته ام من هم شما را می بینم، صدای همدیگر را می شنویم من هم که دارم می گویم و از شما تقاضای قیام و حمایت از حق می کنم، پس دیگر عذری ندارید و ندای مظلومیت مرا می شنوید. یعنی اگر دور بودید و یکدیگر را نمی دیدیم و صدای هم را نمی شنیدیم عذر داشتید ولی حال این طور نیست و هیچ عذری ندارید.

* تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَهُ وَ تَشْمِلُکُمُ الْخَبْرَهُ

همۀ شما زیر پوشش دعوت من بودید و همه شما هم از خبرها آگاه شدید. یعنی ندای من به همۀ شما می رسد و عذر ندارید و نمی توانید ادعا کنید که جریان را نمی دانید. اشارۀ حضرت(س) به این است که مگر من و شوهرم بعد از رحلت پیغمبر(ص) راه نیفتادیم شبانه در خانۀ همۀ شما و مگر درخواست نکردیم؟ مگر اصرار نکردیم؟ ببینید اینجا معلوم می شود حضرت قبلاً هم اینها را دعوت کرده است.

* أَنْتُمْ ذو عَدَدٍ وَ الْعُدَّهِ وَ الْأَداهِ وَ الْقُوَّهُ

و این در حالی است که شما نیروی انسانی و ابزار و توان هم دارید. در هر مبارزه ای به حسب ظاهر دو چیز لازم است یکی نیروی انسانی و دیگری تجهیزات و وسائل مبارزه، حضرت(س) می فرماید شما که هر دوی اینها را دارید.

* وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجَنَّهُ

و سلاح و سپر هم نزد شما موجود است. البته می توان سلاح و سپر معمولی را تصور کرد یا هر آنچه برای مبارزه و دفاع از خود لازم است. یعنی از هر نظر مجهّزید.

* تُوافیکُمُ الدَّعْوَهُ فَلا تُجیبُونَ وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَهُ فَلا تُغیثُونَ

مکرّراً دعوت من به شما می رسد امّا پاسخ نمی گویید، صدای فریاد و استغاثۀ من به شما رسید ولی جواب نمی دهید. توجه کنید گاهی کسی دیگران را به طور عادی صدا می زند امّا گاه با یک حالت ناله و سوختن، این صدا کردن با ناله و تضرّع را استغاثه می گویند. حضرت(س) می فرماید من این طور در خانه های شما آمدم و تقاضای کمک کردم، امّا شما پاسخ ندادید.

* وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ مَعرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ وَ نُحْبَهُ اللّهِ الَّتِی انْتُخِبَتْ وَ الْخِیَرَهُ الَّتِی اخْتُیِرَتْ لَنا أَهْلَ الْبَیْتِ

و شما که به جنگ آوری و خیر و صلاح معروف هستید و آن نخبه هایی بودید که انتخاب شدید، شما مردمان خیّری هستید که برای ما اهل بیت انتخاب شدید، شما همانها هستید که با عرب جنگیدید و سختیها و مشقّتها را تحمل کردید و با گروههای مختلف و با افراد بی منطق مبارزه کردید. اشاره به این که انصار امتیازی نسبت به دیگران داشتند چون حمایت از پیغمبر اکرم(ص) و اهل بیت کرده بودند.

* ق ٰ اتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ ناطَحْتُمُ الاُْمَمَ وَ ک ٰ افَحْتُمُ الْبُهَمَ

حضرت در این عبارات به سوابق انصار اشاره می کند و می گوید شما برای دفاع از پیامبر(ص) و دین خدا مبارزه ها کردید، با سران عرب جنگیدید و سختی ها و رنجها را تحمّل کردید و با ملّتها و افراد بُهم مبارزه کردید. بُهم به تعبیر من یعنی آدمی که عقل ندارد و بی منطق است.

* لانَبْرَحُ وَ تَبْرَحُونَ نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ

ما و شما که زایل نشده ایم ما و شما چنان بودیم که ما امر می کردیم و شما هم اجابت و عمل می کردید.

* حَتّی إِذا د ٰ ارَتْ بِن ٰ ا رَحَی الإسْلامِ

تا اینکه به وسیله ما چرخ اسلام به گردش درآمد یعنی دین حق پیروز شد.

* وَ دَرَّ حَلَبُ الْأیّامِ

و برکات روزگار مثل شیر خوردنی جریان پیدا کرد و زیاد شد. یعنی اسلام موجب بهره برداری شما شد حضرت می خواهد بگوید آیا اینها غیر از نتایج رهبری پدر من و جنگاوری شوهر من بود؟ این نعمتها همه از ناحیۀ ما بود.

* وَ خَضَعَتْ نُعَرَهُ الشِّرْکِ (یا ثَغَرَهُ الشِّرْکِ)

و بینی شرک (یا سینۀ شرک) به خاک مالیده شد و به ذلّت درآمد.

* وَ سَکَنَتْ فَوْرَهُ الإفْکِ وَ هَدَأَتْ دَعْوَهُ الْهَرْجِ وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدِّینِ

و طغیان فریب و دروغ ساکت شد و آتشهای کفر خاموش گردید. موج فتنه آرام گرفت و نظام حکومت الهی برقرار شد. همۀ اینها به واسطۀ ما اهل بیت بود، اشاره به این که حکومت به دست پدر و شوهرم به پا شد.

* فَأَنّی ٰ جُرْتُمْ (یا حُرْتُمْ) بَعْدَ الْبَیانِ

بعد از همۀ اینها حال چه شد که مجرم هستید یعنی بعد از این که حق روشن شد چرا این همه جُرم می کنید (یا متحیرید یعنی از چه چیز متحیر شده اید)؟ با تلاشهای پیغمبر(ص) و تحمل سختی ها توسط علی(ع) اسلام استقرار یافت، شما هم که حامی آن بودید، حال پیغمبر(ص) وفات کرده است، پس چه شد که شما دست از دین و حمایت از حق برداشتید؟

در مورد این که دلیل این عقب نشینی انصار چه بود می توان در یک کلمه گفت فقط راحت طلبی و حبّ نفس. بنابراین دقت کنید، نکند ما هم در یک مرتبه مصداق فرمایشات حضرت زهرا(س) باشیم؟ زیرا آنچه حضرت می فرماید که فقط اختصاص به آن گروه ندارد. نکند ما هم گاه حالی به حالی می شویم و پایداری نمی کنیم و همین که کمی از آرامش و رفاه جانی و مالی ما ساییده شود دست از حق و حقیقت برمی داریم و به سراغ راحت طلبی می رویم؟ آیا ما حاضریم برای اسلام، پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع)، زهرا(س) و... بایستیم و مقاومت کنیم یا این که به محض اینکه یک ذرّه به امور مادّی و شکمی مان لطمه بخورد همه چیز یادمان می رود؟ آیا حاضریم کمی به شهوت و رفاه و امور دنیوی مان لطمه بخورد امّا در راه دفاع از نظام حکومت اسلامی ایستادگی کنیم؟

گروهی که مخاطب حضرت(س) در آن مجلس بودند به حکومت اسلامی حقیقی پُشت کرده بودند. آن هم برای لطمه نخوردن به منافع شخصی و رفاه دنیوی، به هر حال هر یک از ما باید بیندیشد که وضعش چگونه است و تا چه حد مصداق فرمایشات حضرت(س) است.

* وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الإعْلانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الإقْدامِ وَ أَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإیمانِ

و شما بعد از اعلان حق آن را پنهان کردید و بعد از اقدام، به گذشته خود رجوع کردید و بعد از ایمان آوردنتان مشرک شدید. حضرت همچنان به مسئله عقب نشینی انصار از حق اشاره می کند و می گوید شما که قبلاً به طور علنی خلافت علی(ع) را در غدیر پذیرفته بودید و بیعت کردید، پس چرا الآن پنهان کاری می کنید و می پوشانید و چرا بعد از ایمان، دوباره مشرک شدید. در مورد شرک لازم است توضیحی داده شود. در معارف اسلامی یک اصل عقلی داریم که انسان سلطۀ هیچ موجودی غیر از خدا را نباید بپذیرد، یعنی فقط باید مطیع خداوند باشد که خالق انسان است و این اصل عقلی و قانون است که چون خداوند بر انسان مالکیت حقیقیه دارد انسان باید صرفاً مطیع او باشد، حال اگر خداوند به انسان امر کرد که از شخص خاصّی اطاعت کن در اینجا انسان باید از آن شخص اطاعت کند، امّا در واقع اینجا هم اطاعت از خداست و امر او، نه اطاعت از شخص. لذا در مورد اطاعت از انبیاء و اولیاء می گوییم اطاعت انسان از اینان همان اطاعت از خداست و بس.

* مَنْ اَطاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللّه

هر که از شما انبیاء و اولیاء اطاعت کند همانا از خداوند اطاعت کرده است.

حال اگر انسان مطیع خدا در اطاعت بود نام آن را توحید در اطاعت می گذاریم یعنی توحید در سلطه پذیری. همان طور که توحید در ذات و صفات و عبادت هم داریم. حال در توحید در اطاعت اگر انسان خودش را در سلطۀ غیرخدا و غیر آن که خدا به اطاعت او امر کرده قرار داد، این انسان مشرک است به این معنا که شرک در اطاعت دارد. این شرک در ذات و صفات نیست بلکه معنای خاصی از شرک است که همان شرک در اطاعت است. حضرت زهرا(س) می فرماید شما در غدیرخم به امر الهی سلطه و ولایت و خلافت علی(ع) بعد از پیغمبر(ص) را پذیرفتید. پیغمبر(ص) هم از ناحیۀ خداوند مأمور بود که شما را رهبری کند و شما هم موظف بودید که به حکم اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ(5) از او اطاعت کنید. بعد خداوند به پیغمبر(ص) فرمود که علی(ع) را معرفی کن تا بعد از تو، از او اطاعت کنند و شما هم در غدیرخم پذیرفتید. حال چون عهد خود را شکستید پس دچار شرک در اطاعت خدا شده اید و این همان معنای اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإِیمان است نه آن شرک اصطلاحی که معمولاً همراه با کفر مطرح می شود و عبارت بعد حضرت نیز اشاره به همین معنا دارد.

پاورقی

  1. مازندرانی، محمد بن شهرآشوب؛ المناقب، قم، موسسه انتشارات علامه، 1379 ه_ ق، ج4 ،ص249 منبع: pajoohe.com
  2. آل عمران /144.
  3. رحمن /26 و 27.
  4. آل عمران /144.
  5. در نسخۀ دیگر مبتدء.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

چگونه در مهمانی‌ها رفتار کنیم؟

رعایت آداب مهمانی می‌تواند روابط برادرانه میان مۆمنان را مستحکم‌تر ساخته و در رشد تعالی اجتماع تأثیر بسزایی داشته باشد.
No image

نقش ابراز علاقه و معاشرت درست در اسلام

نسان علاقه دارد كه مورد علاقه و محبت دیگران باشد. اگر آن‏ دوستداران، محبت‏خود را آشكار كنند، محبوب هم به محبان‏ علاقه‏ مند مى‏ شود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت‏ بیشترى برخوردار مى‏سازد. ما اگر بدانیم كه خدا دوستمان دارد، ما هم‏خدا را بیشتر دوست‏خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم كه رسول‏ خدا(ص) و اهل بیت(ع) به ما شیعیان عنایت و محبت دارند و این ‏علاقه را بارها نشان داده و اظهار كرده‏اند، محبت عترت در دل ما بیشترخواهد شد.
No image

اخلاق معاشرت اجتماعی، نمونه ای از سبک زندگی اسلامی

نمونه های بسیاری از سیره ی ائمه ی معصوم علیهم السلام درباره ی تشویق و تحریض مؤمنان به دوستی و برادری با هم، ایجاد پیوند برادری و دوستی بین آنها، اصلاح اختلافات و رفع کدورت ها گزارش شده است.
No image

اخلاق معاشرت و ارتباط با خویشاوندان در اسلام

سنّتِ «صله رحم»، از نیکوترین برنامه های دینی در حیطه معاشرت است. گرچه شکل نوین زندگی و مشغله های زندگیهای امروزی، گاهی فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولی حفظ ارزشهای دینی و سنّتهای سودمند و ریشه دار دینی، از عوامل تحکیم رابطه ها در خانواده ها است. بویژه در مناسبتهای ملّی، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعی و مناسبی برای عمل به این «سنّت دینی» است.
No image

تحلیل یافته‌های الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی

آنچه از امور فطری در بحث تربیت مورد نظر است و مبنای تربیت مطرح می‌شود، امور فطری در زمینه خواست‌ها و گرایش‌هاست. البته باید توجه داشت آن دسته از خواست‌های فطری مبنای تربیت قرار می‌گیرد که ویژه انسان است و امتیاز او بر حیوان به شمار می‌آید، نه آن بخش از خواست‌ها و گرایش‌ها که میان هر دو مشترک است؛ زیرا در این بخش، انسان مانند حیوان برای شکوفاسازی نیازی به تربیت ندارد.

پر بازدیدترین ها

No image

سیر تاریخى مباحث خانواده از دیدگاه اسلامى

بحث سلسله مراتب در خانواده و اقتدار بیشتر مرد، مورد اتفاق همه ی این صاحب نظران است. وظایف اعضاى خانواده و حدود و مرزهاى آن تا حدى بیان شده است، و زمینه هاى ناکارآمدى خانواده و عوامل اختلال در کارکردها، معرفى و به راههای پیشگیری توجه شده است. حالات روانى هر یک از زن و مرد و نکات روان شناختى تحکیم بخش روابط مطلوب در خانواده نیز تا حدی مورد توجه قرارگرفته است.
No image

9 دشمن در زندگي خانوادگی چيست؟

يك زندگي زناشويي موفق بعد از ازدواج، هيچ ارتباطي به روياپردازي و ايده‌آل نگري نداشته و در عين حال چيزي نيست كه بدون هيچ‌گونه تلاش و اراده‌اي تحقق بپذيرد. پس لازم است بدانيم كه اگر واقعا قصد بهبود شرايط زندگي زناشويي خودمان را داريم، يكي از بهترين اقداماتي كه مي‌توانيم انجام دهيم، شناسايي عوامل مخرب در زندگي است ؛
No image

اخلاق و معاشرت در اسلام

اگر از انسانهاى موفق بپرسيد كه عامل موفقيت شما چه بود؟ بى درنگ يكى از عوامل مهم موفقيت خود را رفاقت با دوستان خوب اعلام مى‏دارند، و بر عكس اگر از انسانهاى شكست خورده در زندگى بپرسيد: چگونه به اين ناكامى‏ها مبتلا گشتيد؟ خواهند گفت: دوست ناباب.
No image

خانواده در انديشه مقام معظم رهبري

خانواده سالم، آرامش خانواده: نگرش اسلام به خانواده، نگرشي درست، نگرشي اصيل و يک نگاه همراه با اهتمام است که خانواده، اصل قرار داده شده و به هم زدن بنيان خانواده يا آشفته نمودن آن، جزء بدترين کارهاست. خانواده در اسلام، يعني محل سکونت دو انسان، محل آرامش رواني دو انسان، محل انس دو انسان با يکديگر، محل تکامل يک نفر به وسيله يک نفر ديگر. آنجايي که انسان در آن صفا مي يابد، راحتي رواني مي يابد؛ اين محيط، خانواده است. کانون خانواده در اسلام، اين قدر اهميت دارد. اسلام در بيان قرآن، در چند جا، اين آفرينش زن و مرد و در نهايت زوجيت آنها را، براي آرامش زن ومرد شناخته است.
No image

تحکیم خانواده از دیدگاه اسلام

حکمت غایی تشکیل خانواده و هدف نهایی اسلام از این همه تاکید بر تشکیل و تحکیم و تداوم آن، گسترش ارزشهای انسانی، انتشار آرمان‌های توحیدی و سرانجام، جهانی شدن اسلام است، و بقای نسل انسان، در واقع، مقدمه برای رسیدن به این هدف بزرگ است
Powered by TayaCMS