حکمت 128 نهج البلاغه : اقسام مردم و دنيا

حکمت 128 نهج البلاغه : اقسام مردم و دنيا

متن اصلی حکمت 128 نهج البلاغه

موضوع حکمت 128 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 128 نهج البلاغه

128 وَ قَالَ عليه السلام الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا

موضوع حکمت 128 نهج البلاغه

(اخلاقى)

ترجمه مرحوم فیض

128- امام عليه السّلام (در باره دنيا) فرموده است

1- دنيا سراى گذشتن است نه سراى ماندن، 2- و مردم در آن دو دسته اند: دسته اى خود را در آن (به خواهشهاى نفس) بفروشد پس خويش را (بكيفر آنها) هلاك گرداند، و دسته اى خود را (بطاعت و بندگى) بخرد پس خود را (از عذاب رستخيز) برهاند.

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1150)

ترجمه مرحوم شهیدی

133 [و فرمود:] دنيا خانه اى است كه از آن بگذرند، نه جايى كه در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه اند: يكى آن كه خود را فروخت و خويش را به تباهى انداخت، و ديگرى كه خود را خريد و آزاد ساخت.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 385)

شرح ابن میثم

123- و قال عليه السّلام:

الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ- رَجُلٌ بَاعَ فِيهَانَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا

اللغة

أو بقها: أهلكها.

المعنى

و كون الدنيا دار ممرّ باعتبار أنّها طريق إلى الآخرة الّتي هي دار المقرّ. و استعار لفظ البيع لبايع نفسه باعتبار تسليمه لها إلى الهلاك الاخروي و اعتياضه عنها ما أصابه من اللذّة الدنيويّة، و كذلك لفظ الابتياع لمشترى نفسه باعتبار إنقاذها من ذلك الهلاك ببذل ما قدر عليه من حاضر اللذّات و الإعراض عنه. و حصر المكلّفين في الرجلين المذكورين ظاهر.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 316)

ترجمه شرح ابن میثم

123- امام (ع) فرمود:

الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ- رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا

لغت

اوبقها: هلاك ساخت آن را

ترجمه

«دنيا منزل گذر است به سوى سراى جاويد و مردم در دنيا دو دسته اند: گروهى كه خود را فروختند، پس خويشتن را نابود ساختند و دسته اى كه خود را خريدند و آزاد ساختند».

شرح

از آن رو دنيا منزل گذر است كه راهى است به طرف آخرت كه آنجا سراى جاودانه است. و كلمه: بيع فروختن را براى كسى كه خود را فروخته است از آن جهت استعاره آورده است كه خود را تسليم دنيا كرده و به هلاكت اخروى گرفتار شده و به جاى خويشتن خويش، آنچه از لذّات دنيوى را كه بدان دست يافته، پذيرفته است، و همين طور كلمه ابتياع (خريدن) را از آن جهت براى كسى كه خود را خريده، استعاره آورده است كه وى خود را با صرف آنچه در اختيار داشته است از لذّات حاضر و چشم پوشى از آنها، از نابودى و هلاكت رها ساخته است. منحصر ساختن امام (ع) مكلفين را به اين دو دسته روشن است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 534 و 535)

شرح مرحوم مغنیه

132- الدّنيا دار ممرّ إلى دار مقرّ. و النّاس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فأوبقها، و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.

المعنى

الأول من الرجلين باع نفسه و دينه للشيطان بلذة زائلة، فأهلك نفسه، و خسر دينه، و لقي ربه مذموما مخذولا. و الرجل الثاني حرر نفسه من الشيطان و حبائله و احتفظ بدينه، فعاش في الدنيا حرا كريما، و في الآخرة راضيا مرضيا.. و في سائر الأحوال فلا خير في نفس ما عرفت الكفاح، و لا حملت الأثقال، و لا ذاقت مر الحياة و قسوتها.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 303)

شرح شیخ عباس قمی

«» 122- الدّنيا دار ممرّ لا در مقرّ، و النّاس فيها رجلان: رجل باع نفسه«» فأوبقها، و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.«» أو بقها، أي أهلكها، و كون الدّنيا دار ممرّ باعتبار أنّها طريق إلى الآخرة الّتي هي دار المقرّ.

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 103 و 104)

شرح منهاج البراعة خویی

الثامنة و العشرون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(128) و قال عليه السّلام: الدّنيا دار ممرّ، (إلى) لا دار مقرّ، و النّاس فيها رجلان: رجل باع نفسه فأوبقها، و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.

اللغة

(أوبقها): أهلكها. (ابتاع): اشترى.

المعنى

(رجلان) في كلامه عبارة عن الجنس فيفيد العموم و يشمل النساء و الرّجال و بيع النّفس كناية عن تعويضها من متاع الدّنيا الفانى باتّباع الشهوات النفسانيّة و ابتياعها كناية عن تحريرها من القيود الطبيعيّة الظلمانيّة و الغرائز الحيوانيّة ببذل الرياضة و التزكية الروحيّة.

الترجمة

فرمود: دنيا گذرگاهى است بپايگاه جاويد ديگر سراى، و مردمش دو كس باشند: مرديكه خود را فروخته و نابودش ساخته، و مرديكه خود را خريده و آزاد كرده.

  • گذرگاهى است اين دنياى چرخان بسوى پايگاهى كش نه پايان
  • بشر در آن دو كس باشند ممتازز همديگر جدا در عيش و سامان
  • يكى از خود فروشى گشته نابود يكى خود را خريد و شد خرامان

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص206)

شرح لاهیجی

(156) و قال عليه السّلام الدّنيا دار ممرّ الى دار مقرّ و النّاس فيها رجلان رجل باع نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها يعنى و گفت (- ع- ) كه دنيا سراى رفتن است بسوى سراى ماندن و مردمان در دنيا دو مردند مرديست كه فروخت نفس خود را بدنيا پس هلاك ساخت نفس خود را بعقاب و مرديست كه خريد نفس خود را از دنيا پس ازاد ساخت نفس خود را از عذاب

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 305)

شرح ابن ابی الحدید

129: الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ- رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا قال عمر بن عبد العزيز يوما لجلسائه- أخبروني من أحمق الناس قالوا رجل باع آخرته بدنياه- فقال أ لا أنبئكم بأحمق منه قالوا بلى- قال رجل باع آخرته بدنيا غيره- . قلت لقائل أن يقول له ذاك باع آخرته بدنياه أيضا- لأنه لو لم يكن له لذة في بيع آخرته بدنيا غيره لما باعها- و إذا كان له في ذلك لذة- فإذن إنما باع آخرته بدنياه لأن دنياه هي لذته

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 329)

شرح نهج البلاغه منظوم

[130] و قال عليه السّلام:

الدّنيا دار ممرّ لا دار مقرّ، و النّاس فيها رجلان: رجل باع نفسه فأوبقها، و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.

ترجمه

جهان سرائيست كه از آن گذشتن و بخانه هميشگى رسيدن بايد، مردم در آن جهان بيرون از اين دو دسته نيستند: يكى آنكه خود را بدنيا فروخت و بنده آن شد، ديگر آنكه خود را خريد و آزاد كرد.

نظم

  • جهان جائيست بايد زان گذشتنوز آن دل كندن و از دست هشتن
  • كسانى كه در اين خانه مكين انددو تن آنان بچشم و عقل و دين اند
  • يكى آن كو بتحصيلش بكوشدبدنيا خويش را ارزان فروشد
  • پذيرد خوارى و افكندگى راقبول از آن نمايد بندگى را
  • دگر آن كس كه دامان زان رهاندهچو ريگ اين خاك را از كف فشانده
  • بفرّ زهد و دين و دانش و دادچو سرو از بار خواطر دارد آزاد
  • هماى فكرتش بيرون ز دنيا است چو عنقا خوابگاهش قاف عقباست

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص162)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

حکمت 17 نهج البلاغه : ضرورت رنگ كردن موها

حکمت 17 نهج البلاغه موضوع "ضرورت رنگ كردن موها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 2 نهج البلاغه : شناخت ضدّ ارزش‏ها

حکمت 2 نهج البلاغه موضوع "شناخت ضدّ ارزش‏ها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 31 نهج البلاغه : ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير

حکمت 31 نهج البلاغه به تشریح موضوع "ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير" می پردازد.
No image

حکمت 16 نهج البلاغه : شناخت جايگاه جبر و اختيار

حکمت 16 نهج البلاغه به موضوع "شناخت جايگاه جبر و اختيار" می پردازد.
No image

حکمت 1 نهج البلاغه : روش برخورد با فتنه ها

حکمت 1 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با فتنه‏ ها" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 306 نهج البلاغه : روش برخورد با متجاوز

حکمت 306 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با متجاوز" را بیان می کند.
No image

حکمت 436 نهج البلاغه : ارزش تداوم کار

حکمت 436 نهج البلاغه به موضوع "ارزش تداوم کار" اشاره می کند.
No image

حکمت 74 نهج البلاغه : دنيا شناسى

حکمت 74 نهج البلاغه به موضوع "دنيا شناسى" می پردازد.
No image

حکمت 61 نهج البلاغه : غفلت دنيا پرستان

حکمت 61 نهج البلاغه موضوع "غفلت دنيا پرستان" را بررسی می کند.
No image

حکمت 420 نهج البلاغه : شناخت روز عید

حکمت 420 نهج البلاغه به موضوع "شناخت روز عید" اشاره می کند.
Powered by TayaCMS