زندگی نامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام

زندگی نامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام

زندگی نامه امام علی (علیه السلام)

ولادت امام علی (علیه السّلام)

ولادت در کعبه، منحصر به امام علی (علیه السلام)

رقیب تراشی:

در پاسخ به این اشکال باید گفت:

راویان متعدد در داستان تولد امام علی (علیه السلام)

آگاهی ابوطالب از ولادت امام علی (علیه السلام)

ولادت حضرت علی (علیه السلام) و شکاف کعبه

قرآن خواندن امام علی (علیه السلام) در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از ولادت

در این روایت نکاتی وجود دارد که قابل توجه است:

نام ها، کنیه ها و القاب امام علی (علیه السلام)

نام های امام علی (علیه السلام)

وجه نام گذاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) به علی:

نام امام علی (علیه السلام) در قرآن

دلایل بر عدم تصریح نام امام علی (علیه السلام) در قرآن:

اما این که چرا نام امام علی (علیه السلام) به صراحت در قرآن ذکر نشده، چند دلیل می تواند داشته باشد:

کنیه های امام علی (علیه السلام)

القاب امام علی (علیه السلام)

امیرالمؤمنین، لقب خاص امام علی (علیه السلام)

وصی، لقب امام علی (علیه السلام)

فاروق اعظم و صدیق اکبر، القاب امام علی (علیه السلام)

الف. روایات از طریق امامیه:

ب. روایات از طریق اهل سنت:

خاصف النعل، لقب امام علی (علیه السلام)

غضنفر، لقب امام علی (علیه السلام)

مرتضی، لقب امام علی (علیه السلام)

أنزع بطین، لقب امام علی (علیه السلام)

پدر و مادر امام علی (علیه السّلام)

ابوطالب، پدر امام علی (علیه السّلام)

ایمان ابوطالب و تهمت های ناروا:

حضرت ابو طالب و کتمان ایمان خود:

وفات حضرت ابوطالب:

فاطمه بنت اسد مادر امام علی (علیه السّلام)

ایمان و بیعت فاطمه بنت اسد:

هجرت به مدینه:

وفات فاطمه بنت اسد:

کودکی امام علی (علیه السّلام)

امام علی (علیه السّلام) در غار حراء:(227)

همسران امام علی (علیه السّلام)

ازدواج امام علی (علیه السّلام) و حضرت زهرا (علیها السّلام)

الف. سن امام علی و حضرت زهرا (علیهما السّلام) هنگام ازدواج

ب. تاریخ ازدواج امام علی و حضرت زهرا (علیهما السلام)

فرزندان امام علی (علیه السّلام)

کتابنامه امام علی (علیه السلام)

منابع

زندگی نامه امام علی (علیه السلام)

نام: علی

لقب: امیرالمؤمنین

کنیه: ابوالحسن

پدر: ابوطالب فرزند عبدالمطلب

مادر: فاطمه بنت اسد

همسران: حضرت زهرا (علیها السلام)، امامه، ام البنین، اسماء بنت عمیس و "

فرزندان: امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)، محسن، زینب کبری، زینب صغری (ام کلثوم)، محمد، عباس، عثمان، جعفر، عبدالله و "

زمان تولد: روز جمعه، 13 رجب، سال سی ام عام الفیل (ده سال پیش از بعثت)

محل تولد: شهر مکه، مسجد الحرام، خانه خدا (کعبه)

دوران خلافت ظاهری: چهار سال و چند ماه

مدت عمر: 63 سال

شهادت: 21 ماه رمضان سال چهلم هجری

قاتل: ابن ملجم مرادی

مرقد مطهر: شهر نجف اشرف در کشور عراق(1)

ولادت امام علی (علیه السّلام)

مشهور آن است که امام علی (علیه السّلام) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، سال سی ام عام الفیل در مکه و در خانه خدا (کعبه)، به دنیا آمد.(2)

در مورد نحوه ولادت حضرت علی (علیه السّلام) روایات متعددی با سندهای بسیار، وجود دارد و احادیث در این زمینه متواتر است، به طوری که صدها تن از مورخان، محدثان و سیره نویسان، آن را نقل کرده ا ند. در این میان مشهور آن است که: "روزی عبّاس بن عبد المطّلب، یزید بن قعنب، گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنی عبدالعزّی در برابر خانه کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمؤمنین علیه السّلام) وارد مسجد شد، در حالی که به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، نُه ماه آبستن بود و زمان وضع حملش فرا رسیده بود. پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت: پروردگارا! من به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستاده ای و به هر کتابی که نازل نموده ای، ایمان آورده ام و گفته های جدّم ابراهیم خلیل را که خانه کعبه را بنا کرده است، تصدیق نموده ام. از تو تقاضا می کنم به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با سخن گفتن خود، مونس من شده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است، این ولادت را بر من آسان کنی.

عبّاس و یزید بن قعنب گفتند که: چون فاطمه از این دعا فارغ شد، دیدیم که دیوار عقب خانه خدا شکافته شد، فاطمه از آن شکاف داخل خانه شد و از دیده های ما پنهان شد، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما چون خواستیم در خانه را بگشاییم، هرچه سعی کردیم، گشوده نشد، دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده است. فاطمه سه روز در داخل کعبه ماند، تا حدّی که اهل مکه در کوچه ها و بازارها این قصّه را نقل می کردند و زن ها در خانه ها این حکایت را یاد کرده و تعجّب می نمودند.

روز چهارم که فرا رسید، همان قسمت از دیوار کعبه که شکافته شده بود، دیگرباره شکافته شد، فاطمه بنت اسد بیرون آمد در حالی که فرزند خود، علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را در دست داشت، گفت: ای مردم! به درستی که حقّ تعالی مرا از میان خلق خود برگزید و بر زنان برگزیده ا ی که پیش از من بوده اند، فضیلت داد؛ زیرا خداوند، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) را برگزید و او پروردگار را پنهانی و در موضعی (خانه فرعون) که عبادت در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت، عبادت کرد، و مریم دختر عمران را برگزید و ولادت حضرت عیسی (علیه السلام) را بر او آسان گردانید و در بیابان، درخت خشک را جنبانید و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت. حقّ تعالی مرا بر آن دو و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته اند، برتری داد؛ زیرا که من فرزندی آورده ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه ها و طعام های بهشت تناول کردم و چون خواستم که بیرون آیم در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که: "ای فاطمه نوزادت را "علی" نام بگذار؛ زیرا او بلند مرتبه است، خداوند علی اعلی می فرماید: من نام او را از نام خود اقتباس نموده و به ادب و اخلاق خود او را پرورش داده و او را بر اسرار علم خود توانا ساختم. او است که در خانه ام بت ها را شکسته و در بام خانه ام اذان می گوید و مرا به پاکی و بزرگواری یاد نماید. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و وای بر آن کس که او را دشمن داشته و بر او کینه ورزد و فرمانش نبرد".(3)

ولادت در کعبه، منحصر به امام علی (علیه السلام)

مشهور و معروف است که امام علی (علیه السلام) در درون خانه کعبه به دنیا آمد و خداوند متعال این فضیلت را به آن حضرت اختصاص داده، به نحوی که نه پیش از او و نه پس از او، کسی در داخل کعبه به دنیا نیامده است. این نحوه ولادت در حقیقت از کرامات امیرالمؤمنین (علیه السلام) محسوب شده و از جایگاه ویژۀ آن حضرت در نزد خداوند سبحان و در عالم هستی و در بین اهل بیت (علیهم السلام) خبر می دهد.

بزرگانی از اهل سنت و شیعه به جریان ولادت امام علی (علیه السّلام) در داخل کعبه اشاره نمودند که به برخی از آن اشاره می کنیم.

1 ٫ عالم مشهور اهل سنت، حاکم نیشابوری(4) در این باره ادعای تواتر نموده است:

"اخبار متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (کرّم اللّه وجهه) را در درون خانه کعبه به دنیا آورد".(5)

2 ٫ حافظ کنجی از علمای اهل سنت (م 658 ق) می گوید: "امیر مؤمنان (علیه السلام) شب جمعه سیزده رجب، سال سی ام بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن، در داخل کعبه به دنیا نیامده است و این، از فضایل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است".(6)

3 ٫ ابن صباغ مالکی (م 855 ق) در الفصول المهمه نیز قریب به همین عبارات را آورده است. (7)

4 ٫ شهاب الدین آلوسی صاحب تفسیر کبیر در شرح سخن عبدالبافی افندی عمری بعد از شعر مؤلّف کتاب که گفته است: "أنت العلی الذی فوق العلی رفعا * ببطن مکه عند البیت إذ وضعا"، می گوید: "این که حضرت امیر (کرم الله وجهه) در خانه خدا به دنیا آمده، شهرت جهانی دارد و در کتب فریقین سنی و شیعی ذکر شده " و درباره کسی نشنیدیم که او هم در کعبه به دنیا آمده باشد، آن چنان که درباره حضرت (کرم الله وجهه) ذکر شده، و چه افتخاری برای امام أئمّه است که در جایی که قبله مؤمنان است به دنیا آمده باشد؟ پاک و منزه است خداوندی که أشیاء را در مکان مناسبش می گذارد".(8)

5 ٫ شیخ مفید در این رابطه می گوید: "غیر از امام علی (علیه السلام)، هیچ مولودی چه پیش از او و چه پس از او در خانه خدا (کعبه) زاییده نشده است و این به جهت اکرام و تجلیل از عظمت مقام آن حضرت از جانب خداوند متعال بوده است".(9)

رقیب تراشی:

عده ای برای این که از منزلت ولادت امام علی (علیه السلام) در خانۀ کعبه کاسته و در این فضیلت برای ایشان رقیب تراشی کنند، با نادیده گرفتن تصریح مورّخان و راویان حدیث، ضمن ثبت این فضیلت برای دیگری، در اختصاص آن به امام علی (علیه السلام) تشکیک کرده و گفته اند: این از مختصّات و ویژگی های علی (علیه السلام) نبوده است، بلکه دیگران؛ مثل حکیم بن حزام بن خویلد(10) نیز در این امر با ایشان شریک هستند. به عنوان نمونه، گفته شده: "حکیم بن حزام در درون خانه کعبه به دنیا آمد".(11)

"حکیم بن حزام در درون خانه کعبه به دنیا آمد. این فضیلت را برای غیر او سراغ نداریم! آن چه درباره علی روایت شده که در درون کعبه به دنیا آمد، ضعیف است".(12)

ابن ابی الحدید می گوید: "بسیاری از علمای شیعه بر این باورند که علی در کعبه متولد شد، امّا محدّثان (از اهل سنت) این نظر را قبول ندارند و بر این باورند که حکیم بن حزام در کعبه به دنیا آمد".(13)

"دیار بکری" کوشیده است با این احتمال که هر دو در کعبه متولد شده باشند، بین دو گروه صلح برقرار کند!.(14)

در پاسخ به این اشکال باید گفت:

1 ٫ با توجّه به آن چه که از تصریح مورّخان و محدّثان ذکر شد، چگونه چنین ادعایی قابل پذیرش است؟ شمار انبوهی از دانشمندان و راویان بر این نکته تأکید کرده اند که ولادت در کعبه اختصاص به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارد، شاعران(15) درباره آن شعر سروده اند و این مطلب نه تنها در کتاب های شیعه بلکه در کتاب های اهل سنّت نیز آمده است. مگر نه این است که حاکم نیشابوری به تواتر این خبر، تصریح کرده است؟ وی در باب مناقب "حکیم بن حزام" درباره روایت "مصعب بن عبدالله" که گفت: "همانا مادر حکیم بود که دیوار کعبه برای او شکافته شد و حکیم در آن متولد شد و نه قبل و نه بعد از او کسی در کعبه متولد نشد"، می"گوید: "مصعب دچار توهّم شده، به تحقیق اخبار متواتر زیادی وجود دارد که ثابت می"کند که همانا فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را در کعبه به دنیا آورد".(16)

2 ٫ علاوه بر این اصولا سند مربوط به تولّد حکیم بن حزام در کعبه مورد تردید است، تا چه رسد که متواتر باشد؟(17)

3 ٫ شاید ثبت این فضیلت برای حکیم بن حزام بدین خاطر بود که زبیریان به او علاقه مند بودند؛ زیرا او پسر عموی زبیر است. (18) حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد بن عبد العزّی، چنان که نسب زبیریان هم به اسد بن عبد العزّی می رسد. هر چند فضایلی برای حکیم ذکر می کنند،(19) ولی او در سال فتح مکّه ایمان آورد(20) و بر این تأخیر خود تأسف می خورد.(21) او از کسانی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با پرداخت غنایم حنین، دل او را به دست آورد.(22) او در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) محتکر طعام بود.(23) مطابق نقل مامقانی از طبری، حکیم شدیدا طرفدار عثمان بود و از علی (علیه السلام) فاصله گرفت و در هیچ یک از جنگ ها با او شرکت نکرد.(24)

بنابراین طبیعی است که مصعب بن عبد اللّه، و زبیر بن بکّار (از راویان این حدیث) که بی تردید از هواداران زبیر بودند، بر خلاف اخبار متواتر و تصریح مورّخان و محدّثان بر ولادت علی (علیه السلام) در درون کعبه و این که احدی قبل و بعد از او در آنجا متولد نشده؛ روایت کنند که جز حکیم بن حزام احدی در درون کعبه به دنیا نیامده است! (25)

4 ٫ بدیهی است این قضیه " بر فرض که درست باشد " به هیچ وجه از کرامت شمرده نمی شود؛ زیرا با توجه به منابعی که از کیفیت تولد حضرت علی (علیه السلام) به ما خبر می دهند، فرق بین این حادثه و ولادت حضرت در کعبه واضح است. ولادت این شخص بر فرض صحت، به نحو عادی و از درِ اصلی کعبه و ولادت حضرت علی (علیه السلام) به نحو اعجاز و از طریق شکافته شدن دیوار کعبه و عدم توانایی ورود دیگران به آن، در مدت مهمانی سه روزه و " صورت گرفته است.(26)

"علامه امینی" درباره ولادت امام علی (علیه السلام) در کعبه می"گوید: "این حقیقتی آشکار است که شیعه و سنی در اثبات آن متفق هستند و احادیث آن متواتر و کتاب ها از آن لبریز است، پس ما از داد و فریاد یاوه سرایان و سخن گویان بی هدف، بعد از تصریح جمع زیادی از بزرگان شیعه و سنّی بر تواتر اتفاق این حادثه تاریخی، باکی نداریم".(27) وی سپس نام تعداد زیادی از علمای اهل سنت و شیعه را که به این مطلب تصریح کرده اند ذکر می کند.(28)

راویان متعدد در داستان تولد امام علی (علیه السلام)

یکی از راویان ماجرای تولد حضرت علی (علیه السلام) در کعبه، شخصی به نام "یزید بن قعنب" است که گفته می شود مشرک بوده و روایتش معتبر نیست، و احتمال می رود این حدیث را جعل نموده باشد.

ولی واقع آن است که: اولاً این خبر در منابع اهل سنت و شیعه، از طریق راویان مختلف؛ مانند عباس بن عبد المطلب، نقل شده است و منحصر در فردی به نام یزید نیست.(29)

ثانیاً یزید بن قعنب نیز حتی با فرض پذیرش مشرک بودنش، انگیزه ای برای جعل این خبر نداشته؛ زیرا اثبات این کرامت برای علی (علیه السلام) تأییدی است برای اسلام که مشرکان از هر طریقی در صدد ضربه زدن به آن بوده اند.(30)

ثالثاً ضعف یکی از راویان در یکی از اسناد، سبب ضعیف شدن این مطلب نمی شود؛ زیرا این مطلب بحثی تاریخی است و به اجماع علمای اهل سنت در بحث های تاریخی احتیاج به اثبات صحت سند نیست، چه رسد به اینجا که مطلب، مورد اتفاق دو گروه شیعه و سنی است.(31)

آگاهی ابوطالب از ولادت امام علی (علیه السلام)

دلایل و شواهدی وجود دارد که حضرت ابوطالب (علیه السلام)، پدر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، از سال ها پیش، از جریان ولادت فرزند عزیزش با خبر بوده و بشارت آن را به همسرش داده است، از جمله: امام صادق (علیه السلام) فرمود: "فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب (علیه السلام) آمد تا مژده ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به او بدهد، ابو طالب (علیه السّلام) گفت: به اندازه یک "سَبت" صبر کن، من تو را به مانند او جز مقام نبوت مژده می دهم، بعد فرمود: سَبت، سی سال است و میان ولادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ولادت امیر المؤمنین (علیه السّلام) سی سال فاصله بود".(32)

در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: در هنگام ولادت حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) فاطمه بنت اسد نزد آمنه حاضر بود، پس یکی از ایشان به دیگری گفت: آیا می بینی آن چه من می بینم؟ دیگری گفت: چه می بینی؟ گفت: این نور درخشنده که بین مشرق و مغرب را فرا گرفته است؟، پس در این سخن بودند که ابو طالب (علیه السلام) وارد شد و به ایشان گفت: از چه چیز تعجّب نموده اید؟ فاطمه خبر آن نور را ذکر کرد، ابو طالب (علیه السلام) به او فرمود: می خواهی به تو بشارتی بدهم؟ گفت: آری. ابو طالب (علیه السّلام) گفت: از تو فرزندی به هم خواهد رسید که وصیّ این فرزند خواهد بود.(33)

از این روایات، استفاده می شود که حضرت ابوطالب (علیه السلام) از ولادت فرزند دلبندش با خبر بوده و به همین جهت از نحوه ولادت آن حضرت و غیبت سه روزه همسر خود نگرانی نداشته است. اگر در بعضی از نقل های تاریخی، آمده است که ایشان نگرانی و غم و اندوهی داشته، از دردی بوده که بر فاطمه بنت اسد، هنگام نزدیک شدن وضع حمل، عارض شده، و این نگرانی ها از سوی مردان نسبت به زنان خود، امری عادی است، که البته با راهنمایی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برطرف شده است.(34) (35)

ولادت حضرت علی (علیه السلام) و شکاف کعبه

راویان و مورخان شیعه و اهل سنت معتقدند که معجزه شکاف دیوار کعبه هنگام ورود فاطمه بنت اسد؛ مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به خانه خدا، یقینی است و تولد حضرت علی (علیه السلام) در داخل کعبه انجام گرفته است، ولی با توجه به تخریب و تجدید بنای کعبه(36) در سال های بعد از ولادت و زندگی حضرت علی (علیه السلام)، به طور طبیعی باید آثار شکاف به وجود آمده از بین رفته باشد، ولی این اهمیتی ندارد؛ زیرا آن چه که مهم است، اصل اعجاز شکاف دیوار کعبه است که به طور حتم به وقوع پیوسته و منابع معتبر شیعه و اهل سنت آن را به وفور بیان کرده اند.(37) این حقیقتی است که کسی نمی تواند منکر آن شود و آن چه که شیعه به آن می بالد این است که این معجزه از آنِ کسی است که او یگانه مولود کعبه است و شیعه مفتخر به پیروی از او است.(38)

قرآن خواندن امام علی (علیه السلام) در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از ولادت

در بعضی از روایات نقل شده: "وقتی ابو طالب (علیه السلام) فرزند بزرگوار خود را (بعد از تولد) دید، شاد شد و حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) بر او سلام کرد و گفت: السّلام علیک یا أبه و رحمه اللّه و برکاته؛ سلام بر تو ای پدرم و رحمت و برکات الهی بر تو باد. وقتی او را به خانه آوردند، حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) وارد شد و حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) را گرفت و در دامن گذاشت، چون نگاه حضرت امیر (علیه السلام) بر جمال بی مثال رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) افتاد، شاد شد و خندان گردید و گفت: السّلام علیک یا رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته؛ سلام بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات الهی بر تو باد. پس به قدرت حق تعالی شروع کرد به تلاوت سوره مؤمنون: "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ".(39) چون این آیه را خواند، رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: به تحقیق که آنان (مؤمنان) به وسیله تو به فلاح و رستگاری دست یافتند. آن گاه امیر المؤمنین (علیه السّلام) ادامه آیات را خواند تا "أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ".(40) سپس حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: به خدا سوگند تو امیر آنها هستی، از طعام علمت به آنها خواهی داد و آنها استفاده می کنند و تویی راهنمای ایشان، و به تو هدایت می یابند".(41)

در این روایت نکاتی وجود دارد که قابل توجه است:

1 ٫ سلام کردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) به پدر بزرگوارش و به رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و تلاوتی از آیات قرآن کریم در چنین حالتی، امری بعید و دور از ذهن نیست؛ زیرا همان طور که اصل تولد آن حضرت در کعبه به اذن خداوند متعال و به نحو اعجاز و کرامت صورت گرفته، تکلم آن حضرت و تلاوتی از آیات الهی نیز به اذن پروردگار و به نحو خارق العاده انجام شده است.

علاوه بر این که این واقعه تازگی نداشت؛ زیرا قبل از آن حضرت، برای حضرت عیسی (علیه السلام) نیز اتفاق افتاده و ایشان بعد از ولادت، این آیات را تلاوت نمود: "من بندۀ خدایم، او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است".(42)

2 ٫ تلاوت آیاتی از سوره مؤمنون از زبان مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با این که هنوز قرآن کریم نازل نشده و تا نزول آن سال ها فاصله وجود دارد، نشان دهنده این است که امام علی (علیه السلام) از حقیقت قرآن کریم آگاه بوده است. قرآن کریم دارای مراتبی است که مرتبۀ اوّل و عالی آن در عالم نور بر انوار مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) افاضه شده بود، همان طور که آیۀ شریفۀ: "به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود"،(43) بر این معنا اشاره دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حقیقت قرآن را بدون واسطۀ فرشته وحی از خداوند حکیم، در عالم ملکوت دریافت نموده، سپس بر انوار مقدسه ائمه اطهار (علیهم السلام) نازل شده است.(44)

حتی در برخی از روایات، به مرتبه ای از نزول قرآن، یعنی "الحقایق للأنبیاء" اشاره شده است که امری ورای الفاظ ظاهری آن بوده و چیزی نیست که منحصر به بعد از ظهور اسلام باشد، بلکه قرآن حقیقت کلام تمام انبیاء است و هریک از آنان به مرتبه ای خاص از همین حقیقت متصل بوده اند،(45) هر چند حقیقت متعالی و کامل آن بر قلب پیامبر نازل شده است. به همین جهت حضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ولادت، آیاتی از کلام الهی را تلاوت فرمود،(46) در حالی که آن موقع کتابی در دست نداشت و هنوز به مقام رسالت مبعوث نشده بود.

انبیاء و اولیای الهی دارای حقیقتی نوری غیر از بدن مادی و جسم ظاهری خود در دنیا هستند و قبل از این که به این دنیا قدم بگذارند، در عالم ملکوت بر نور آنان حقیقت کتب الهی نازل می شود. حقیقت نوری قرآن نیز بر باطن امام علی (علیه السلام) افاضه شده بود؛ برای همین، امام علی (علیه السلام) بعد از ولادت، در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) آیاتی از قرآن را تلاوت فرمود و این امر برای آن حضرت شگفتی نداشته؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) عین علم به قرآن کریم، و عالم به تمام حقایق قرآن و عالم هستی بودند.(47)

نام ها، کنیه ها و القاب امام علی (علیه السلام)

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارای نام ها و کنیه ها و القاب متعددی می باشد که در منابع معتبر ذکر شده است.(48)

نام های امام علی (علیه السلام)

امام اول شیعیان، امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارای نام های متعددی می باشد که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود:

در بعضی از منابع، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نام های علی، حیدر (حیدره) و اسد معرفی شده است(49) که البته معروف ترین آنها علی (علیه السلام) است که بر اساس روایات، این نام را خداوند متعال برای آن بزرگوار برگزیده است. به عنوان نمونه:

1 ٫ در روایت معتبری وارد شده است که حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: "حق تعالی من و امیرالمؤمنین را از یک نور خلق کرده، و برای ما دو نام از نام های خود اشتقاق کرد، " پس خداوند صاحب عرش، محمود است و من محمّد هستم، حق تعالی؛ علیّ اعلی است و این؛ علی است".(50)

2 ٫ روایت دیگر، روایت فاطمه بنت اسد است که وقتی امام علی (علیه السلام) متولد شد، هنگام خروج از کعبه رو به مردم گفت: "ای مردم " چون خواستم (از کعبه) بیرون آیم، هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که: ای فاطمه نوزادت را "علی" نام بگذار؛ زیرا او بلند مرتبه است، خداوند علیّ اعلی می فرماید: من نام او را از نام خود اقتباس نمودم " ".(51)

3 ٫ در بعضی از روایات نقل شده است که وقتی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) متولّد شد، حضرت ابو طالب او را بر سینه خود گرفت و دست فاطمه بنت اسد را گرفته به سوی ابطح (نام منطقه ای در مکه) رفت و با اشعاری به این مضمون ندا کرد: "ای پروردگاری که شب تار و ماه روشن و روشنی دهنده را آفریده ای، بیان کن از برای ما که این کودک را چه نام گذاریم؟!"، ناگاه چیزی مانند ابر از روی زمین پیدا شد، نزدیک ابو طالب آمد، ابو طالب او را گرفت و با علی (علیه السلام) به سینه خود چسبانید و به خانه برگشت، چون صبح شد دید که لوح سبزی است بدین مضمون: " شما دو نفر (ابو طالب و فاطمه) به فرزند طاهر، پاکیزه و پسندیده مخصوص گردیدید، پس نام بزرگوار او علی (علیه السّلام) است و خداوند علیّ اعلی نام او را از نام خود اشتقاق کرده است". پس ابو طالب آن حضرت را علیّ نام نهاد و آن لوح را بر کعبه آویخت و همچنان آویخته بود تا زمان هشام بن عبدالملک، که لوح را از آن جا برداشت.(52)

4 ٫ در برخی از احادیث آمده است که نام امام علی و سایر امامان (علیهم السلام) بر ساق عرش مکتوب بوده است.(53)

وجه نام گذاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) به علی:

روایتی از جابر جعفی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که: وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جنگ نهروان به کوفه برگشت، خطبه ای ایراد فرمود و در ضمن آن، نام خود را در کتب آسمانی و در نزد طوائف مختلف ذکر فرمود: " " نام من در نزد اهل هند، "کبکر" و در نزد اهل روم، "بطریسا" و در نزد اهل فارس، "جبتر" و در نزد اهل ترک، "بثیر" و در نزد اهل سودان، "حیتر" و در نزد کاهنان، "بویئ" و در نزد اهل حبشه "بثریک" و در نزد مادرم، "حیدره" و در نزد دایه ام، "مَیمون" و در نزد عرب، "علی" و در نزد ارامنه "فریق" و در نزد پدرم "ظهیر"، می باشد " ".(54) این اسامی به صورت های دیگری نیز نقل شده است.(55)

جابر جعفی سپس هر یک از اسامی را تفسیر نموده و در آخر حدیث می گوید: اهل معرفت با هم اختلاف دارند در این که چرا امیر المؤمنین (علیه السّلام) به نام "علی" موسوم گردیده است؟

گروهی گفته اند: این نام، مخصوص آن جناب است و بر هیچ یک از فرزندان آدم، نه در عرب و نه در عجم، قبل از وی نهاده نشده بود،(56)فقط در میان عرب ها رسم این بود که به فرزندان لایق خود می گفتند: "این پسرم علی است"، و مقصودشان این بود که بلند مرتبه است، نه آن که نامش علی باشد، و پیش از این هم معمول نبوده است که شخصی نام فرزند خود را علی بگذارد، بلکه در زمان زندگی او و همچنین بعد از آن حضرت (علیه السلام)، نهادن این اسم بر کودکان رایج شد.

عده دیگر گفته اند: بدین جهت وی را علی نامیده اند که با هر کس پیکار می کرد بر او پیروز می شد.

جمع دیگری گفته اند: علّتش این است که در بهشت ارتفاع منزل آن حضرت از منازل سایرین بلندتر است، حتی از منزل پیامبران، و مقام و مرتبه هیچ پیامبری (به جز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله) بالاتر از مقام آن جناب نیست.

گروه دیگری گفته اند: این نام بدان سبب است که برای فرمانبرداری خداوند -عزّ و جلّ- در مسجد الحرام، برای فرو افکندن بت ها از دور بام کعبه، گام هایش را بر شانه پیامبر نهاد، و جز او شخص دیگری بر دوش پیامبر بالا نرفته است.

دسته دیگری گفته اند: بدین جهت او را علی نامیده اند که عقد همسری او با حضرت فاطمه (علیها السلام) در آسمان ها واقع گردید، و جز او هیچ یک از مخلوقات خدا در آن جا تزویج نشده است.

بعضی دیگر گفته اند: بدین علّت علی نامیده شد که مرتبه دانش وی بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از تمام مردم بالاتر بود.(57)

نام امام علی (علیه السلام) در قرآن

بعضی از دانشمندان معتقدند که نام مبارک امام علی (علیه السلام) در قرآن ذکر شده است. "عاصمی" از علمای اهل سنت قرن چهارم هجری، بنا بر تتبعی که انجام داده، معتقد است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن کریم، نُه اسم دارد که عبارت است از: الوالی، الولی، الراکع، الرکع السجّد، المؤمن، النسب، الصهر و المصلّی، وی سپس به آیاتی که این اسامی در آنها آمده است اشاره می کند.(58) "خصیبی" از محدثان و راویان شیعه امامیه در عصر غیبت صغری، ابتدا نام حضرت را در قرآن، "مبین" معرفی نموده، سپس می گوید: آن حضرت در قرآن، سی صد نام دارد.(59) به این تعداد نام در کتب بعضی دیگر از بزرگان نیز اشاره شده است.(60)

ولی واقع مطلب آن است که نام امام علی (علیه السلام) در قرآن به طور صریح نیامده است و آن چه درباره حضرت در قرآن ذکر شده است، از باب تطبیق و تفسیر و شأن نزول می باشد.(61)

دلایل بر عدم تصریح نام امام علی (علیه السلام) در قرآن:

1 ٫ روایت معروف و صحیح ابو بصیر که در کافی آمده است بر این معنا صراحت دارد که نام امام علی (علیه السلام) و نام هیچ یک از ائمه طاهرین (علیهم السلام) در قرآن نیامده است. در این روایت، ابابصیر به امام صادق (علیه السلام) عرض می کند که مردم می گویند: چرا نام امام علی و سایر امامان (علیهم السلام) در قرآن نیامده است؟، امام (علیه السلام) نه تنها این قضیه را رد نمی کند، بلکه در صدد بیان علت آن بر می آید.(62)

2 ٫ از حدیث مسلّم و تاریخی "غدیر"(63) استفاده می شود که نام امام علی (علیه السلام) در قرآن صریحاً نیامده است؛ زیرا تعیین امام علی (علیه السلام) به خلافت و جانشینی به وسیله حدیث غدیر، به فرمان خدا بوده است، آن هم در اجتماع عظیم مسلمانان، بعد از تأکید فراوان و شدید اللّحن و واجب الاجرا و بعد از آن که خداوند به پیامبرش وعده حتمی داد که او را در این مسیر یاری کند و از حملات و خطرات دشمن محفوظ بدارد. اگر نام امام علی (علیه السلام) در قرآن به صراحت یاد شده بود، به آن اجتماع عظیم مسلمانان و نصب امام علی (علیه السلام) به خلافت، آن هم بعد از این همه تأکیدات و شرایط، احتیاج نبود و اگر در قرآن نام امام علی (علیه السلام) صریحاً آمده بود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اظهار آن، ترسی نداشت تا وعده تأیید و محافظت از طرف خدا فرود آید. مخصوصاً که این جریان در حجه الوداع و اواخر دوران زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) واقع شده است که در آن تاریخ تقریباً تمام قرآن فرود آمده و در میان مسلمانان انتشار یافته بود.(64)

3- افرادی که از بیعت با ابوبکر خودداری نمودند، از هر راهی با وی احتجاج کردند، ولی با مسئله وجود نام "علی" در قرآن هیچ گونه احتجاجی ننموده اند و اگر نام علی (علیه السلام) در قرآن وجود داشت آن را به رخ ابوبکر می کشیدند و با در دست داشتن چنین مدرک مهم و روشنی او را محکوم می کردند؛ زیرا این مطلب در مقام احتجاج گیراتر و محکم تر از سایر دلایل بود.(65)

اما این که چرا نام امام علی (علیه السلام) به صراحت در قرآن ذکر نشده، چند دلیل می تواند داشته باشد:

1 ٫ بنای قرآن کریم بر این است که مسائل را به صورت کلی و به شکل اصل و قاعده بیان کند، نه این که جزئیات و ریز آنها را تشریح نماید، چنان که در مورد بسیاری از اصول و فروع، این گونه بوده است. خداوند متعال بیان جزئیات دین خود را به عهده حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) که جانشینان آن حضرت هستند، قرار داده است.

ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام)، درباره سخن خداوند عزّوجل: "از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خودتان اطاعت کنید"؟(66) پرسیدم، فرمود: (این آیه) درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است. من به آن حضرت گفتم: به راستی مردم می گویند: چرا او (پیامبر صلی الله علیه و آله) نام علی و خاندانش را در کتاب خداوند عز و جل نبرده است؟ فرمود: در پاسخ آنها بگویید: برای پیامبر آیه نماز نازل شد و خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را شرح داد، و آیه زکات نازل شد، خدا نام نبرد که باید از چهل درهم، یک درهم داد تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را شرح داد، و آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید، تا آن که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را برای مردم شرح کرد و آیه "از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خودتان اطاعت کنید"؟(67) درباره علی و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره علی (علیه السلام) فرمود: "هر که من مولی و آقای اویم، علی (علیه السلام) مولی و آقای او است"، و فرمود: "من به شما وصیت می کنم در باره کتاب خدا و خاندانم؛ زیرا من از خدای عز و جل خواسته ام که میان آنها جدایی نیفکند تا آنها را بر سر حوض (کوثر) به من رساند، خدا این خواهش مرا اجابت نمود"، و فرمود: "چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناتر هستند"، و فرمود: "خاندان من شما را از هیچ درِ هدایت بیرون نکنند و هرگز شما را به باب گمراهی وارد نکنند". اگر پیامبر ساکت می شد و منظور از خاندان خود را بیان نمی کرد، آل فلان و آل فلان ادعای آن را می کردند " ".(68)

پس این که ما از قرآن انتظار داشته باشیم که در همه موارد و در جزئیات مسایل وارد شود، انتظار نابجایی است، و اگر در قرآن به نام مبارک حضرت علی (علیه السلام) و سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) تصریح نشده، نمی توان مبنایی برای عدم تمسک به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) باشد، چنان که به بهانه این که در قرآن نیامده که نماز ظهر چهار رکعت است، نمی شود آن را دو رکعتی خواند، یا این که در قرآن نیامده که در حج باید هفت مرتبه طواف را انجام داد، نمی توان طواف را ترک نمود.

2 ٫ اگر نام امام علی (علیه السلام) در قرآن می آمد، باز راه برای بهانه جویان و مخالفان آن حضرت باز بود و تفاوتی نمی کرد. همان گونه که مخالفان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با این که نام مبارک آن حضرت به صراحت در قرآن آمده، بهانه جویی نمودند: "و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او "احمد" است، بشارتگرم. پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: این سحری آشکار است".(69)

بر اساس این آیه شریفه، پس از این که حضرت عیسی (علیه السلام) نبوت خود را متذکر می شود (که طبیعتاً معصوم است و اشتباه و دروغ در سخنان او راه ندارد)، مژده آمدن پیامبری پس از خودش را می دهد که نامش "احمد" است، ولی با این وصف، یهودیان زمان حضرت، در مقابل آن حضرت ایستادند، ایشان را انکار نموده و تهمت سحر به آن جناب زدند.

مورد دیگر جریان بنی اسرائیل است که از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین های غصب شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند: "آن گاه که به پیامبری از خود گفتند: پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم".(70) پیامبر آنان به امر الهی فرمانروا را به نام، معرفی کرده، فرمود: "إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً؛ در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است".(71)

با وجودی که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند: "چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آن که ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از جهت مال، گشایشی داده نشده است؟".(72) (اشکال تراشی که به نوعی دیگر در سقیفه بنی ساعده از زبان خلفا صادر شد و به خاطر جوان بودن، حضرت علی را کنار زدند تا خود به خلافت برسند).

علاوه بر آیات قرآن کریم، واقعه غدیر خم و حدیث غدیر که حدیثی متواتر است، بهترین شاهد بر مقصود است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمودند: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه"، در این روایت، نام جانشین آن حضرت به صراحت آمده است، اما با این حال آیا مشکل حلّ شده است؟ در این روایت معنای "مولی" که با وجود قرائن متعدّد به معنای سرپرست و رهبر و جانشین می باشد، با این حال، چنین مطرح شده که در این روایت، مولی به معنای دوست است!.

3 ٫ یکی از علل اصلی در عدم ذکر صریح نام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن، صیانت قرآن از تحریف و کم و زیاد شدن بوده است. یکی از راه های صیانت قرآن همین است که به شکلی بیان شود تا انگیزه تحریف از منافقان مسلمان نما گرفته شود، تا اگر کسی یا گروهی، به خاطر هوا و هوس و اختلاف و عوامل دیگر، قصد تحریف آن را دارد به مقصود خویش نرسد و از این رهگذر ارزش و حرمت قرآن حفظ شود. در مسئله امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) که مخالفانی داشت، مصلحت در آن است که قرآن به صورت غیر صریح مطلب را بیان کند؛ زیرا احتمال دارد که دامنه مخالفت با امر امامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تا خود قرآن مجید نیز کشیده شود و این مسلماً به صلاح مسلمانان نمی باشد.

به عنوان مثال: آیات تطهیر،(73) تبلیغ(74) و ولایت(75) که مربوط به امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) است، در لابلای آیات مربوط به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا احکام عدم دوستی اهل کتاب آمده است که در ظاهر ارتباطی با ولایت حضرت علی و ائمه اطهار (علیهم السلام) ندارد، ولی شخص پژوهشگر منصف می تواند با اندکی دقّت متوجه شود که سیاق این قسمت از آیه، جدا از آیات قبل و بعد است که به جهت خاصی در آن جا گنجانیده شده است.

اگر نام حضرت علی (علیه السلام) به صراحت در قرآن می آمد، به علت دشمنی با آن حضرت و با محو و حذف نام ایشان از قرآن، در قرآن دست می بردند، چنان که تا مدّتی تدوین احادیث پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را به همین منظور ممنوع کردند و بعد خلیفه اوّل و دوم که صدها روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را جمع آوری کرده و همه را سوزاندند، بعید نبود که به جهت مطامع دنیایی خود، بسیاری از آیات قرآن را نیز بسوزانند، ولی در صورتی که با ذکر اوصاف گفته شود جانشین پیامبر کیست، دیگر افراد نااهل دست به تحریف آیات قرآن نزده، ولایت امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، نیز برای حقیقت جویان روشن می شود.

البته باید توجه داشت این که قرآن می فرماید: به درستی که ما قرآن را نازل کردیم و محققا خود حافظ آن هستیم".(76)

4 ٫ یکی از علل عدم ذکر نام مقدس امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در قرآن، همان چیزی است که در آیات بسیاری از قرآن، به عنوان یک سنت مسلم خداوند متعال مطرح شده و آن سنت؛ امتحان و آزمایش مردم است. تمامی مسلمانان روی شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتفاق نظر دارند، ولی در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این گونه نیست. خداوند متعال به وسیله وجود مقدس حضرت علی (علیه السلام)، مؤمنان را امتحان می کند، به این گونه که اگر چه خداوند متعال نام آن حضرت و فرزندان معصومش (علیهم السلام) را در قرآن کریم نیاورده، اما به گونه ای از ایشان در قرآن یاد شده که اگر کسی بیماری قلبی و باطنی نداشته باشد و در صدد یافتن حقیقت باشد، با تأمل در آیات متعدد قرآن کریم، خاصه آیاتی؛ مانند آیه تطهیر، مباهله، اولی الامر و ولایت، به عظمت ملکوتی و جایگاه بی بدیل آن عزیزان خدا، دست خواهد یافت.(77)

قرآن کریم درباره هیچ کس پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اندازه حضرت علی (علیه السلام) سخن نگفته است، گرچه نام آن حضرت در قرآن به صراحت نیامده است، اما با عناوین و عبارات و اوصاف گوناگون، به آن حضرت اشاره نموده است،به عنوان نمونه:

اکثر مفسران، چه شیعه و چه سنی، اذعان دارند که آیه "إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر او است و آنها که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند"،(78) در شأن حضرت علی (علیه السلام) نازل شده، و جز او مصداقی ندارد.(79)

کنیه های امام علی (علیه السلام)

امام علی (علیه السلام) دارای کنیه های متعددی است که در ذیل به آنها اشاره می شود:

1 ٫ ابو الحسن.(80)

مرحوم طبرسی می گوید: کنیه مشهور امام علی (علیه السلام)، "أبو الحسن" می باشد.(81)

امام علی (علیه السلام) می فرمود: "منم ابو الحسن القَرم".(82) قرم؛ یعنی سید و سالار معظّم(83) و مقدم در رأی و نظر.(84)

2 ٫ ابو الحسین.(85)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: "تا زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زنده بود، حسن و حسین به آن حضرت پدر می گفتند و به من پدر نمی گفتند، بلکه خطاب حسن به من "اباالحسین" و خطاب حسین به من، "اباالحسن" بود".(86) نقل شده: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رحلت فرمود، آن گاه امام علی (علیه السلام) را به پدر صدا می زدند.(87)

3 ٫ أبوالحسنین.(88)

4 ٫ أبو الریحانتین.(89)

5 ٫ أَبُو شَبَّرَ.(90)

6 ٫ أَبُو شَبِیرٍ.(91) "شَبّر" و "شَبیر" نام فرزندان حضرت هارون (علیه السلام) بوده که معنای آن به عربی حسن و حسین می باشد.(92)

7 ٫ أَبُو النُّورِ.(93)

8 ٫ أَبُو النُّورَیْن.(94)

9 ٫ أَبُو السِّبْطَیْنِ.(95)

10 ٫ أَبُو الْأَئِمَّهِ.(96)

11 ٫ ابو القاسِم.(97)

12 ٫ أبو قَصم.(98) "قصم"؛ به معنای شکستن همراه با جدا شدن است.(99)

13 ٫ أبو محمد.(100)

14 ٫ أبا قَضم.(101) ابن اثیر می گوید: "قَضم"؛ به معنای خوردن با اطراف دندان ها است " و درباره علی (علیه السلام) نقل شده که وقتی قریش او را می دیدند، می گفتند: "احذروا الحطم، احذروا القُضَم؛ أی الذی یَقْضِم الناس فیهلکهم؛ بپرهیزید از کسی که مردم را هلاک می کند".(102) این تعبیر قریش، به خاطر شجاعت و رشادت حضرت امیر (علیه السلام) در جنگ ها می باشد که به امر الهی و به فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در برابر کافران و مشرکان، با شدّت برخورد می کرد.

15 ٫ أَبُو تُرَاب.(103)

یکی از کنیه های معروف امام علی (علیه السلام) "ابو تراب" است. این کنیه را حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) در هنگامی که وی را در سجده روی خاک مشاهده کرد، به آن جناب عطا کرده بود.(104)

همچنین در روایتی آمده است: شخصی از عبد اللَّه بن عباس پرسید: چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، کنیه "ابو تراب" را به علی (علیه السلام) عطا فرمود؟ گفت: برای این که آن حضرت در روی زمین، بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، حجت پروردگار است و بقا و سکون زمین به خاطر او است".(105)

در استیعاب نقل شده است: "به سهل بن سعد گفته شد: حاکم مدینه می خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر، علی را دشنام گویی. سهل پرسید: چه بگویم؟ گفت: باید علی را با کنیه ابو تراب خطاب کنی. سهل پاسخ داد: به خدا سوگند جز پیامبر کسی علی را بدین کُنیت، نام گذاری نکرده است. پرسید: چگونه، ای ابو العباس؟ جواب داد: علی (علیه السلام) نزد فاطمه (علیها السلام) رفت و آن گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز کشید و به خواب رفت. پس از او، پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش فاطمه (علیها السلام) آمد و از او پرسید: پسر عمویت کجا است؟ فاطمه (علیها السلام) عرض کرد: اینک او در مسجد آرمیده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به صحن مسجد آمد و علی (علیه السلام) را دید که ردایش بر پشت مبارکش افتاده و پشتش خاک آلود شده است. پیامبر با دست شروع به پاک کردن خاک از پشت علی کرد و فرمود: بنشین ای ابو تراب! به خدا سوگند جز پیامبر کسی او را بدین نام، نخوانده است و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمی از این نام دوست داشتنی تر نیست".(106)

البته ممکن است که این واقعه چندبار اتفاق افتاده باشد.(107)

علی (علیه السلام)، این کنیه را از دیگر کنیه ها بیشتر خوش می داشت و وقتی به آن خوانده می شد خوشحال می شد؛ زیرا پیامبر وی را با همین کنیه خطاب می کرد.(108) دشمنان آن حضرت؛ مانند بنی امیه و دیگران، بر آن حضرت به جز این کنیه نام دیگری اطلاق نمی کردند. آنان می خواستند با گفتن ابو تراب، آن حضرت را تحقیر و سرزنش کنند و حال آن که افتخار علی (علیه السلام) به همین کنیه بود. دشمنان علی، به سخنگویان دستور داده بودند تا با ذکر کنیه ابو تراب بر فراز منابر، آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و این کنیه را برای او عیب و نقصی قلمداد نمایند، چنان که حسن بصری گفته است، گویا که ایشان با استفاده از این عمل، لباسی پر از زیور و زینت بر تن آن حضرت می پوشاندند. چنان که جز نام ترابی و ترابیه بر پیروان امیرالمؤمنین (علیه السلام) اطلاق نمی کردند. بدان گونه که این نام، تنها به شیعیان علی (علیه السلام) اختصاص یافت.(109)

القاب امام علی (علیه السلام)

القاب متعدد برای یک فرد، بیانگر زوایای وجودی و شخصیتی او است. یکی از شخصیت هایی که دارای لقب های متعدد است، امام علی (علیه السلام) است. این القاب به خاطر وجود با عظمت و نورانی و به جهت صفات و مکارم عالی انسانی آن حضرت به ایشان نسبت داده شده است. در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ، قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، دَامِغُ (قَامِع) الْمَارِقِینَ، صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ، الصِّدِّیقُ الْأَکبَرُ (الْأَعْظَم)، الْفَارُوقُ الْأَکْبَر (الْأَعْظَمُ)، قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ، الْوَصِیُّ، الْوَلِیُّ، الْخَلِیفَهُ، قَاضِی الدَّیْنِ، مُنْجِزُ الْوَعْدِ، الْمَحَجَّهُ الْکبْرَی، حَیْدَرَهُ الْوَرَی، صَاحِبُ اللِّوَاءِ، الذَّائِدُ عَنِ الْحَوْضِ، أَمِیرُ الْإِنْسِ وَ الْجَانِّ، مَارِدُ الْجَانِّ، الذَّابُّ عَنِ النِّسْوَانِ، الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ، الْأَشْرَفُ الْمَکِین، کاشِفُ الْکرُوبِ، یَعْسُوبُ الدِّینِ،َ بَابُ حِطَّهٍ، بَابُ التَّقَادُمِ، حُجَّهُ الْخِصَامِ، صَاحِبُ الْعَصَا، فَاصِلُ الْفُضَلَاء، فَاصِلُ الْقَضَاءِ، سَفِینَهُ النَّجَاهِ، الْمَنْهَجُ الْوَاضِحُ، الْمَحَجَّهُ الْبَیْضَاءُ، قَصْدُ السَّبِیل، بَیضَهُ البَلَد، اسدُالله، البُشری، الثَواب، الحافِظ لِحدودِ الله، الحَبل، السُنّه، الخَلیل، سیّدُ العرب، سیّدُ البَرَره، قاتِل الفَجَره، فارسُ العرب، کرّار غیر فرّار، فارسُ المسلمین، سَیف اللّه، قاتلُ الناکِثین و المارِقین و القاسِطین، مَولی کُلّ مؤمنٍ و مؤمنهٍ، الرَفیق، شیخُ المُهاجرین و الأنصار، مُفَرّج الکَرب، خیرُ الوَصیّین، خیرُ الأَوصیاءِ، سیّدُ المسلِمین، إمامُ المُتّقین، الوَزیر، مُنجزُ المَوعُود، بابُ مدینهِ العلم، بابُ دارِ الحِکمه، ولیّ اللّه، ذُو النّورَین، السَعید، الصالِح، المُرتَضی، بحر العُداه، باب المَقام، دابّهُ الأرض، خاصِفُ النَّعل، سیّدُ النُجَباء، المَحَجّهُ البَیضاء، الحَسَنه، خیرُ البَریّه، حُجَّهُ اللّه، وجهُ اللّه، الذِکر، النَعمَه، الهادی، المُنادی، الصادق، العالِم، الشَهید، المُؤمِن، العابِد، الحامِد، الرّاکِع، السّاجِد، الحافِظُ لِحُدودِ اللّهِ، التَقیّ، النّاصِرُ لِدینِ اللّهِ، الشّاهِدُ لِرسُول اللّه (صلی اللّه علیه و آله)، الشّافِع، الصِّراطُ المُستَقیم، القائِد، الطَریقُ المُستَقیم و " .(110)

امیرالمؤمنین، لقب خاص امام علی (علیه السلام)

یکی از القاب امام علی (علیه السلام)، "امیرالمؤمنین" است. امیرالمؤمنین در لغت؛ به معنای فرمانروا و سرور مؤمنان است.(111)اختصاص این لقب به امام علی (علیه السلام) به این جهت بوده است که آن حضرت به دستور خداوند بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، جانشین بلافصل ایشان و امیر و فرمانده و امام مؤمنان و مسلمانان بوده و غیر ایشان کسی لیاقت این مقام را نداشت.

در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، آن حضرت به مردم امر فرمود که به حضرت علی (علیه السلام) به عنوان امیرمؤمنان سلام نمایند.(112)

در بعضی از روایات آمده است: حضرت جبرئیل (علیه السلام) اولین کسی بود که با این لقب به امام علی (علیه السلام) سلام کرد.(113) همچنین اهل آسمان نیز آن جناب را با لقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) می نامند.(114)

در فرهنگ و آموزه های شیعه این لقب از القاب اختصاصی امام علی (علیه السلام) می باشد و اطلاق آن بر دیگران حتی سایر امامان معصوم (علیهم السلام) نیز جایز نمی باشد.(115)

شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا روا است که به قائم آل محمد (صلّی الله علیه و آله) به عنوان "امیرالمؤمنین" سلام نمود؟ امام فرمود: خیر؛ زیرا این اسم (لقبی) است که خداوند متعال تنها علی (علیه السلام) را به آن نامیده است، نه قبل از او کسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او، مگر کافر.(116) آن شخص پرسید: پس چگونه بر آن حضرت (علیه السلام) می بایست سلام کرد؟ فرمود: می گویید: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ"، سپس این آیه را تلاوت فرمود: "بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛(117) آن چه خداوند برای شما باقی گذارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید".(118)

در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: "وقتی (در شب معراج) به آسمان برده شدم، به پروردگارم به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر نزدیک شدم،(119) پس به من وحی فرمود آن چه باید وحی می نمود،(120) سپس فرمود: به علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام) سلام برسان، همانا به این لقب احدی قبل از او را نام ننهاده ام و پس از او نیز احدی را به این لقب نام نخواهم نهاد".(121)

از این حدیث، این مطلب نیز استفاده می شود که این لقب از سوی خداوند سبحان بر آن حضرت نهاده شده است.

در برخی از روایات، زمان نام گذاری امام علی (علیه السلام) به این عنوان، قبل از آفرینش حضرت آدم (علیه السلام)، معرفی شده است؛ به عنوان نمونه در روایتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: "اگر مردم می دانستند در چه زمانی علی (علیه السلام) به این لقب ملقب گردید، هرگز منکر فضایل او نمی شدند؛ زیرا علی در زمانی که آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی که خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلی. فرمود: من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی امیر شما است".(122)

در روایات علاوه بر وجوه ذکر شده، وجوه دیگری نیز در نام گذاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این لقب، ذکر شده است:

جابر بن یزید می گوید: "به امام باقر (علیه السلام) گفتم: چرا امیرمؤمنان (علیه السلام) را بدین لقب نامیده اند؟ فرمود: زیرا مؤمنان را آذوقه علم و معرفت می رساند، مگر نشنیده ای در کتاب خدا (در داستان یوسف) آمده: "وَ نَمیرُ أَهْلَنا؛(123) ما برای خانواده خویش موادّ غذایی می آوریم".(124)

ابن عباس گفته است: امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این عنوان لقب یافت؛ زیرا در بین مردم، اول مؤمن (به رسول خدا صلی الله علیه و آله) بود.(125)

اهل سنت به خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی و سلاطین خود و به همه کسانی که توسط شورا و اصحاب اهل حلّ و عقد انتخاب شده اند، امیرالمؤمنین اطلاق می نمایند.(126)

وصی، لقب امام علی (علیه السلام)

از القاب مشهور امام علی (علیه السلام) لقب "وصی" می باشد. "وصی" به معنای کسی است که به او وصیت شود.(127) رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان جانشین و خلیفه بعد از خود، وصیت فرمود. در همین راستا از القاب آن حضرت، "سید الوصیین" و "خیرالوصیین" نیز می باشد.

در روایتی از "امّ سلمه" از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: " " خدای تعالی از هر امّتی پیامبری را برگزیده است و برای هر پیامبری وصیّی انتخاب نموده است، من پیامبر این امّتم و علی وصیّ من در میان عترت من و اهل بیت من و امّت من است".(128)

در روایت دیگری، سلمان -رضی اللّه عنه- به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: یا رسول اللّه! وصیّ تو بعد از تو که خواهد بود؟ حضرت فرمود: ای سلمان! وصیّ برادر من موسی، که بود؟ سلمان گفت: وصیّ او "یوشع بن نون" بود. فرمود: می دانی برای چه؟ عرض کردم: برای این که او داناترین مردم بود. پس حضرت فرمود: ای سلمان! وصیّ و جانشینم و جایگاه سرّ و رازم و بهترین شخصی که بعد از خود بر جای می گذارم و وفا کننده به وعده هایم و اداکننده دَینم، علیّ بن أبی طالب است".(129)

لقب "وصی" برای امام علی (علیه السلام)، لقب متداول و شایعی بین عامه و خاصه، بین دوستان و دشمنان بوده و بسیاری از شعرا در اشعار خود، از این لقب برای آن حضرت استفاده می کردند.(130)

یکی از دانشمندان معاصر در این رابطه می گوید: "امام علی (علیه السلام) در صدر اسلام به وصی معروف و معهود بود، جز این که بنی امیه اتفاق کرده بودند که همه آثار امام علی (علیه السلام) را محو کنند، حتی لقب وصی و حتی جهر به "بسم اللّه الرحمن الرحیم" را که در نمازهای جهریه شبانه روزی واجب و در اخفاتیه آن مستحب است. این قول من نیست،(131) (بلکه) قول فخر رازی در تفسیر کبیرش است که در تفسیر سوره فاتحه، در مسئله فقهی جهر به بسم اللّه الرحمن الرحیم می گوید: " " علی (علیه السلام) در بلند گفتن بسم الله سعی بلیغی داشت. وقتی دولت به بنی امیه رسید، تلاش زیادی در منع از بلند گفتن بسم الله انجام دادند به جهت سعی در باطل نمودن آثار علی (علیه السلام) " ، و ما که در هر مطلبی شک می کنیم، در این مطلب شک نداریم که هرگاه بین قول "انس" و "ابن المغفل" با قول علی بن ابی طالب (علیه السلام)، که عمری بر این روش عمل می کرده، تعارض واقع شود، قول علی (علیه السلام)، اولی است. پس جواب قاطع در این مسئله همین است".(132)

فاروق اعظم و صدیق اکبر، القاب امام علی (علیه السلام)

در روایات متعدّد از امامیه و اهل سنت، لقب "فاروق اعظم" و "صدّیق اکبر" از القاب امام علی (علیه السلام) شمرده شده است. فاروق از ریشه "فرق"؛ به معنای جدا کننده و صدّیق، صیغه مبالغه از "صدق"؛ به معنای بسیار راست گو می باشد، بنابراین فاروق اعظم؛ به معنای جدا کننده ٔ بزرگ و صدّیق اکبر؛ به معنای راست گوی بزرگ است. این القاب را وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای امام علی (علیه السلام) قرار داد؛ زیرا آن جناب، جدا کننده ٔ بزرگ حق از باطل بود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و همه آن چه که از جانب خداوند متعال نازل شده بود را قبل از تصدیق دیگران، تصدیق نمود.(133)

در آغاز به تعدادی از روایات که از طریق شیعه امامیه در این زمینه وارد شده است، اشاره می کنیم، سپس به روایات اهل سنت می پردازیم:

الف. روایات از طریق امامیه:

1 ٫ از ابوذر غفاری (رحمه الله) روایت شده است: " " از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم درباره علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرمود: علی اولین کسی است که به من ایمان آورد و اولین فردی است که در روز قیامت با من مصافحه می کند و او راست گوی بزرگ است، و او فاروق این امت است، که حق و باطل را از هم جدا می کند، و " ".(134)

2 ٫ امام علی (علیه السلام) در فرازی از حدیثی طولانی که بعد از جریان سقیفه ایراد کرده است، فرمود: " " من راست گوی بزرگ و فرق گذارنده بزرگ بین حق و باطل هستم " ".(135)

3 ٫ حضرت علی (علیه السلام) در زمان خود به "صدّیق" مشهور بود و به آن شناخته می شد. صحابی بزرگ؛ مالک اشتر خطاب به آن حضرت عرض می کرد: "أنت الصدّیق الأکبر؛ تو راست گوی بزرگی".(136)

ب. روایات از طریق اهل سنت:

1 ٫ خطیب خوارزمی، روایتی از رسول خدا (صلی اللَّه علیه و آله) نقل می کند: "به زودی پس از من فتنه ای بر پا خواهد شد، پس هرگاه چنین فتنه ای رخ داد ملازم و همراه علی (علیه السلام) باشید؛ زیرا او جداکننده حق از باطل است".(137)

2 ٫ ابن حجر عسقلانی از ابی لیلی غفاری روایت کرده است: شنیدم رسول خدا (صلی اللَّه علیه و آله) فرمود: به زودی پس از من فتنه ای بر پا خواهد شد، پس هر گاه چنین فتنه ای رخ داد، ملازم و همراه علی (علیه السلام) باشید. او اول کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه می نماید. او صدیق اکبر و فاروق این امت و پیشوا و امیر مؤمنان است، و مال دنیا، پیشوای منافقان است.(138)

3 ٫ قندوزی از امام رضا (علیه السلام)، از آباء و اجداد آن حضرت، از رسول خدا (صلی اللَّه علیه و آله)، نقل می کند: " " یا علی تو جدا کننده ٔ بزرگ حق از باطلی، تو راست گوی بزرگی، حزب تو حزب من و حزب من حزب خدا است و حزب دشمنان تو، حزب شیطان است".(139)

عده ای از اهل سنت با استناد به روایاتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، این القاب را برای عمر و ابوبکر ذکر کرده اند که به عقیدۀ امامیه این احادیث ساختگی بوده و مورد پذیرش نیست؛ به عنوان نمونه:

ابن عباس از رسول خدا (صلی اللَّه علیه و آله)، نقل نموده است: "هیچ درختی در بهشت نیست، مگر روی برگ های آن نوشته شده "لا إله إلّا اللَّه، محمد رسول اللَّه، أبوبکر الصدّیق، عمر الفاروق، عثمان ذو النورین؛(140) هیچ خدایی نیست جز خدای یگانه، محمد رسول خدا است، ابوبکر صدّیق است، عمر فاروق است، عثمان صاحب دو نور است".(141)

ابن کثیر از علمای اهل سنت در ذیل این روایت می گوید: این حدیث ضعیف است و کسی که این را گفته، به نحوی ناشناخته و مجهول است و خدا داناتر است.(142)

علّامه امینی در کتاب الغدیر می فرماید: این حدیث از جعلیات علی بن جمیل رقی (از راویان این حدیث)، است که طبرانی (از علمای اهل سنت) آن را آورده و گفته است: ساختگی است و علی بن جمیل، جاعل و حدیث ساز است و تنها او است که این حدیث را نقل کرده.(143)وی سپس به اقوال تعدادی از علمای اهل سنت در این رابطه اشاره می کند.(144)

طبرسی از سلیم بن قیس روایت می کند: من روزی در نزد سلمان و ابی ذر و مقداد (رضی اللَّه عنهم) حاضر بودم که ناگاه مردی از اهل کوفه آمد و در نزد آنها برای طلب ارشاد و راهنمایی نشست. سلمان (رضی اللَّه عنه) به او گفت: بر تو باد به ملازمت و همراهی با کتاب خدای تعالی و علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ زیرا که علی (علیه السلام) با قرآن است و از آن جدا نمی شود. من گواهی می دهم که ما (سه نفر) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدیم که می فرمود: "حق به هر سمتی که باشد، علی (علیه السلام) به همان جهت است و صدّیق، علی است و او فاروق میان حق و باطل است".

آن مرد چون آن سخنان را شنید، گفت: پس چرا مردم ابو بکر را صدیق و عمر را فاروق می نامند؟ سلمان (رضی اللَّه عنه) گفت: مردم اسمی را که برای غیر این دو نفر بود به این دو بخشیدند، همان طور که خلافت و جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امارت مؤمنان را به این دو نفر بخشیدند، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همه ما امر کرد که به علی (علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین (علیه السلام) سلام کنیم.(145)

مرحوم طبرسی، سپس روایتی را از قاسم بن معاویه روایت می کند که، من به امام جعفر صادق (علیه السّلام) عرض کردم: مردم حدیثی از معراج را روایت می کنند که چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به معراج رفت مشاهده فرمود بر عرش نوشته شده: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیق. وقتی امام صادق (علیه السّلام) این مطلب را شنید، فرمود: سبحان اللَّه! این جماعت هر چیزی را تغییر دادند، حتی این مطلب را؟ عرض کردم: بله. آن حضرت فرمود: همانا خداوند متعال، وقتی عرش را خلق فرمود بر روی آن نوشت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین و " پس هرگاه یکی از شما گفت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، باید (در ادامه) بگوید: عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین (علیه السلام).(146)

سلیمان بن علی هاشمی از معاذه عدویّه نقل می کند که گفت: شنیدم علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر روی منبر بصره می فرمود: "أنا الصدّیق الأکبر، آمنت قبل أن یؤمن أبوبکر، و أسلمت قبل أن یسلم؛ من راست گوی بزرگم، قبل از آن که ابوبکر ایمان آورد، ایمان آوردم، و قبل از آن که او اسلام آورد، من اسلام آوردم".(147)

در روایت دیگری آن حضرت فرمود: "من بنده خدا و برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم، منم "صدیق اکبر" و هر کس پس از من مدّعی این مقام شود، دروغ گو و بهتان زننده است، من پیش از این که مردم نماز بخوانند مدّت هفت سال با حضرت رسول نماز خواندم".(148)

خاصف النعل، لقب امام علی (علیه السلام)

یکی از القاب امام علی (علیه السلام)، "خاصف النعل" می باشد.(149) این لقب، برگرفته از روایتی است که رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) در شأن امام علی (علیه السلام) فرمودند.

ابن حجر عسقلانی از عبدالرحمن بن بشیر نقل می کند: ما در خدمت پیامبر (صلی اللَّه علیه و آله) نشسته بودیم که آن حضرت فرمود: همانا مردی بنابر تأویل قرآن با شما خواهد جنگید، آن گونه که من بنابر تنزیل قرآن با شما جنگیدم. ابوبکر عرض کرد: ای رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) این شخصی که فرمودید، من هستم؟ فرمود: خیر، شما نیستی. عمر گفت: ای رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله)، من هستم؟ فرمود: شما هم نیستی، این مرد همان است که کفش را اصلاح می کند (خاصف النعل). پس ما (از خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله) رفتیم، دیدیم علی (علیه السّلام) مشغول ترمیم و اصلاح کفش رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) در حجره عایشه است، پس او را (به این فرمایش رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله) بشارت دادیم".(150)

ربعی بن خراش از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) روایت می کند:

"سهیل بن عمرو با دو نفر یا سه نفر در حدیبیه خدمت حضرت رسول (صلّی اللَّه علیه و آله) رسیدند و عرض کردند: اکنون گروهی از برده ها و افراد پست ما به حضور شما خواهند رسید، شما آنان را به سوی ما برگردانید. پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) از این سخن برآشفت و خشمگین شد و چهره اش از فرط غضب سرخ گردید. (حضرت خاتم النبیین (صلّی اللَّه علیه و آله) هر گاه غضب می کرد چهره مبارکش برافروخته می شد) آن گاه به سهیل بن عمرو فرمود: ای گروه قریش از این گونه سخنان دست بردارید و الّا مردی را که در راه خدا امتحانش را داده است به طرف شما می فرستم تا گردن های شما را بزند، در حالی که از دین خارج شده اید. ابوبکر عرض کرد: ای رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) این شخصی که فرمودید، من هستم؟ فرمود: خیر شما نیستی، عمر گفت: ای رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله)، من هستم؟ فرمود: شما هم نیستی، این مرد همان است که اکنون در میان حجره کفش را اصلاح می کند (خاصف النعل). علی (علیه السّلام) فرمود: من در آن هنگام کفش پیامبر را در حجره درست می کردم. امام علی (علیه السّلام) پس از بیان این روایت از جای خود برخاست و فرمود: آگاه باشید، رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) فرمود: هر کس از روی عمد بر من دروغ بندد، خداوند جایگاه وی را از آتش پر خواهد کرد".(151)

در این روایات، رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) به جای تصریح به نام مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام)، از تعبیر "خاصف النعل" استفاده نمودند. این امر می تواند دلایلی داشته باشد، از جمله:

1 ٫ در بسیاری از موارد، استفاده از تعبیری جدید غیر از نام معروف و شناخته شده، بیشتر در یادها باقی می" ماند. شاید پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) خواسته اند با استفاده از این تعبیر برای امام علی (علیه السلام)، فضیلت دیگری از آن حضرت را برای مردم معرفی نمایند. استفاده پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) از تعابیر دیگری؛ چون "ابو تراب" برای امیرالمؤمنین (علیه السلام)(152) نیز می تواند شاهدی بر این مدعا باشد.

2 ٫ این تعبیر به نوعی حاکی از اوج تواضع امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که با وجود جایگاه ویژه" و ممتازی که در میان مسلمانان داشته و نیز با وجود ارتباط بسیار نزدیک ایشان با رهبری جامعه (پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله)، از انجام کارهایی که بسیاری از خواص، آن را در شأن و منزلت خویش نمی "دانستند، دریغ نمی کند و پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) با استفاده از این تعبیر، به صورت غیر مستقیم به جامعۀ اسلامی این رهنمود را می "دهد که رهبران بعدی این جامعه باید از ویژگی تواضع برخوردار باشند.(153)

غضنفر، لقب امام علی (علیه السلام)

از جمله القاب و توصیفاتی که به امام علی (علیه السلام) نسبت داده شده، "غضنفر" است. "غضنفر"؛ در لغت به معنای "شیر" است و به انسان هایی که دارای درشت خویی یا دارای بدن و جثه ای درشت و قوی؛ مانند شیر باشند، غضنفر گفته می شود.(154)

در تاریخ آمده است که حضرت علی (علیه السلام) از نظر جسمی دارای بدنی قوی و هیکلی درشت و از نظر روحی نیز بسیار شجاع و قدرتمند و نترس بود و هرگز در جبهه نبرد به دشمنان پشت نکرد؛(155) از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای توصیف آن حضرت (علیه السلام) به کار گرفته شده است، همان طور که لقب اسدالله(156) آن حضرت نیز، به همین مناسبت است.

گفتنی است، بنابر تحقیقات صورت گرفته در میان القاب آن حضرت در روایات معصومان (علیهم السلام) به لقب غضنفر بر نخوردیم.

البته بنابر نقل ابن شهرآشوب، وقتی اشعار حسان بن ثابت انصاری دربارۀ کشته شدن عمرو بن عبدود به قبیلۀ بنی عامر رسید، جوانی از آنان در جواب گفت: شما مردم مدینه نباید کشتن عمرو را به خود نسبت دهید و آن را هنر خودتان بدانید؛ زیرا او را شیری کشته است".(157)

همچنین "ابن طوطی" چند بیت شعر دربارۀ لیله المبیت و فضیلت و شجاعت حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده و در آن از لقب "لیث غضنفر" برای آن حضرت استفاده کرده که مضمون آن این است: وقتی علی (علیه السلام) در آن شب به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوابید و مشرکان خانه را محاصره کرده بودند، علی (علیه السلام) با شمشیر به آنها حمله کرده، آن گونه که شیری شجاع بپرد، و آنها به سرعت از او فرار کردند، همان گونه که گورخران از شیر فرار می کنند.(158)

مرتضی، لقب امام علی (علیه السلام)

یکی از القاب امام علی (علیه السّلام) "مرتضی" است. این لقب را پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) به آن حضرت داده است.(159) در بیان علت آن ذکر شده است:

1 ٫ چون خداوند متعال او را به عنوان وصیّ پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و جانشین بعد از او، پسندیده است.(160)

2 ٫ در روایتی نقل شده است که جبرئیل (علیه السّلام) بر رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) فرود آمد و عرض نمود: ای محمد، خداوند سبحان، علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی (علیهما السلام) پسندیده است.(161)

3 ٫ از ابن عباس نقل شده که گفت: علی (علیه السّلام) در جمیع امور، رضایت خدا و رسول را در نظر داشت و به همین جهت، مرتضی نامیده شد.(162)

أنزع بطین، لقب امام علی (علیه السلام)

از القاب امام علی (علیه السّلام)، "الأنزع البطین" است. در کتاب های لغت،(163) کتب روایی(164) و همچنین کتب اهل تحقیق(165)به توضیح و تفسیر این لقب، پرداخته شده که با بررسی ها و تحقیقات صورت گرفته، مناسب ترین معنا، در ذیل ذکر می شود:

در برخی از روایات، "انزع" به برگرفته شده و کنده شده از شرک و "بطین" به مملوّ از علم، تفسیر شده است؛ به عنوان نمونه:

الف. رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) فرمود: "یا علی! به درستی که خداوند متعال، تو و خاندانت و شیعیان و دوستداران شیعیانت، و دوستداران دوستان شیعیانت، همه را مورد غفران و آمرزش خویش قرار داده، پس مژده باد به تو، تویی "انزع بطین"، برگرفته (جدا) شده از شرک و مملوّ و پر از دانش و معرفت".(166)

ب. عَبایه بن رِبعی، می گوید: مردی نزد ابن عباس رفت و به او گفت: مرا از انزع بطین؛ علی بن ابی طالب (علیه السّلام) خبر ده که مردم درباره اش اختلاف دارند!. ابن عباس گفت: ای مرد به خدا سوگند، از شخصی سؤال نمودی که بر روی ریگ ها، بعد از رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله)، احدی از او بهتر قدم نگذارده، او برادر رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) و پسر عمو و وصیّ و خلیفه آن حضرت بر امّتش می باشد، او انزع و برکنار از شرک و بطین و پر از علم می باشد، از رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) شنیدم که می فرمود: کسی که می خواهد در فردای قیامت، اهل نجات باشد، باید دامن این انزع؛ یعنی علی (علیه السّلام) را بگیرد".(167)

پدر و مادر امام علی (علیه السّلام)

پدر امام علی (علیه السّلام)، حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطّلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی از طائفه قریش است. گفته شده که نام ابوطالب، "عمران" است، ولی نام مشهور ایشان، "عبدمناف" است(168) و دلیل بر این مطلب، وصیت پدرش عبدالمطلب است که در آن به ابوطالب نسبت به پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله) سفارش کرده، می گوید: "ای عبد مناف پس از خود تو را به (حمایت از) موحدی سفارش می کنم که پس از پدرش بی همتا است".(169) ابوطالب نیز کنیه آن حضرت است که به مناسبت فرزند بزرگش "طالب"، بوده است.(170) حضرت ابوطالب 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه و آله) دیده به جهان گشود.(171) وی با عبداللّه پدر حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) برادر اعیانی؛ یعنی از یک پدر و مادر بوده اند.(172) پدر ابوطالب، (عبدالمطّلب) جدّ پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلِّغ آیین توحید ابراهیمی یاد می کردند. عبدالمطّلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب "سید البطحاء"، آقای سرزمین مکه و حومه آن و "ساقی الحجیج"؛ آب دهنده حاجیان خانه خدا و "ابوالساده"؛ پدر بزرگواری ها و "حافر الزمزم"؛ کَننده چاه زمزم می خواندند.(173)

حضرت ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. طالب پسر بزرگ او بود که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسر وی، حضرت علی (علیه السلام) است و بین هر کدام از برادران، ده سال فاصله سنی وجود داشته است. دو دخترش یکی "ام هانی" و دیگری "جمانه" است.(174)

مادر آن حضرت "فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف"(175) بوده و او اولین زن هاشمی است که با یک مرد هاشمی ازدواج کرده و برای او فرزند آورد.(176) بنابراین پدر و مادر حضرت علی (علیه السلام) هر دو هاشمی بودند.(177) فرزندان حضرت ابوطالب همه از فاطمه بنت اسد هستند.(178)

ابوطالب، پدر امام علی (علیه السّلام)

حضرت ابوطالب پدر امام علی (علیه السّلام) از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است. ابوطالب در خانواده ای خداپرست و موحّد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم بر می داشت.

اصبغ بن نباته می گوید: از امیر المؤمنین (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود: "به خدا سوگند که پدرم و جدّم عبد المطّلب و هاشم و عبد مناف، هیچ گاه بتی را نپرستیدند. سؤال شد: پس چه می پرستیدند؟ فرمود: مطابق دین ابراهیم (علیه السّلام) به جانب خانه کعبه نماز می خواندند و بدان متمسّک بودند".(179)

در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) نقل شده که آخرین وصی از سلسله اوصیای قبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پدرم (ابوطالب) بوده است.(180)

ابوطالب نه تنها تحت تأثیر شرک و بت پرستی مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه های جاهلیت ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی، برحذر داشت.(181)او نخستین کسی است که "سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل" در امر قضا را، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن را با نام "قسامه" تثبیت کرد.(182)

ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب، بنا بر وصیت پدر، کفالت و سرپرستی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را که هشت ساله بود، بر عهده گرفت و تا هنگام وفاتش؛ سال دهم بعثت، 42 سال تمام، پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت و در تمام حالات، در سفر و حضر، از او حراست و حفاظت کامل نمود.(183)

مجاهد از ابن عبّاس نقل کرده است که گروهی از افراد کاردان و باتجربه قبیله مذحج وقتی که قدم های مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دیدند، )به عبد المطّلب(، گفتند: ای بزرگ حجاز! از این پسر مواظبت کن که ما تا کنون قدمی را شبیه تر از قدم های او به آن قدمی که در مقام )ابراهیم علیه السّلام( است ندیده ایم!. عبد المطّلب با شنیدن این سخن رو به ابو طالب کرد و فرمود: گوش کن، ببین اینها چه می گویند! به راستی که برای این پسرم ملک و سلطنتی است!. از آن پس ابو طالب یاری و کفالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به بهترین وجه بر عهده گرفت، همیشه همراه او بود و از او جدا نمی شد و آن حضرت را بسیار دوست می داشت و بر فرزندان خویش مقدّم می داشت و تا او را در کنار خویش نمی خوابانید، خود نمی خوابید و همواره می گفت: تو پرعقل، خوش طبع و خوش سیمایی!.(184)

ابن ابی الحدید، مورّخ و دانشمند معروف اهل سنت، در ضمن شرح فداکاری های حضرت ابوطالب، می گوید: "یک نفر از علمای شیعه درباره ایمان ابوطالب کتابی نوشت و نزد من آورد که من بر آن تقریظ بنویسم. من به جای تقریظ، این اشعار را که شماره آن ها به هفت بیت می رسد، در پشت کتابش نوشتم، که مضمون بخشی از آن ها چنین است: "اگر ابوطالب و فرزندش علی علیه السلام) نبودند، هرگز اسلام قد راست نمی کرد؛ پدر در مکه از آن حمایت کرد و فرزند در یثرب (مدینه)، جانش را نثار کرد".(185)

وی هنگامی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از همه سو هدف تیرهای زهرآگین مشرکان مکه بود، مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بت پرستی بود، از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدّت سه سال در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر بنی هاشم در "شعب ابی طالب"، " که درّه ای خشک و سوزان بود " به سر برد.(186)

ایمان ابوطالب و تهمت های ناروا:

بعضی از اهل سنت معتقدند که حضرت ابوطالب (علیه السّلام) در طول حیات خود به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان نیاورده است؛ زیرا مشاهده نشده که نماز بخواند و او بدون اسلام از دنیا رفته است.(187)

در مقابل، علمای شیعه امامیه و نیز زیدیه و برخی از علمای اهل سنت،(188) به استناد روایات اسلامی و شواهد تاریخی، بر این عقیده اند که حضرت ابوطالب مؤمن بوده و مؤمن نیز از دار دنیا رفته است. به بعضی از دلایل آنها اشاره می شود:

1. حضرت ابوطالب (علیه السّلام) در مواضع متعدد، در قالب نظم و نثر به نبوت و پیامبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حقانیت راه آن حضرت، اعتراف نموده است. از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصاید طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب شده که مضمونش چنین است:

"اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد (صلی الله علیه و آله) بسان موسی و مسیح (علیهما السلام) پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند. ای سران قریش! تصوّر کرده اید که می توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می پرورانید که کمتر از خواب های آشفته نیست. او پیامبر است و وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می گردد".

ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده اند: "ای قریش آیا نمی دانید که ما او (محمد) را مانند موسی، پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید دربارۀ کسی که خدا محبّت او را در دل ها به ودیعت گذارده ستم کرد؟".

همچنیین در جای دیگر آورده اند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته، هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت. به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می دانم تو پند دهندۀ من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد (صلی الله علیه و آله) از بهترین آئین ها است".(189)

دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیه السّلام) ، واضح و غیر قابل انکار است، به نحوی که برخی از امامان معصوم (علیهم السلام) به بعضی از این اشعار بر ایمان ابوطالب استشهاد نموده اند.(190)

2 ٫ در محضر امام سجاد علیه السلام) از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: "در شگفتم که چرا مردم در ایمان او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقان در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب، در نکاح او بود".(191)

3 ٫ از امام باقر (علیه السّلام) درباره گفتار مردم پیرامون معذب بودن حضرت ابوطالب در آتش جهنم، سؤال شد، حضرت فرمود: "اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو و ایمان سایر مردم در کفه دیگر قرار داده شود، همانا ایمان او ترجیح دارد، سپس فرمود: آیا نمی دانید که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام) در زمان حیاتش دستور می داد که از طرف حضرت عبدالله (پدر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله) و از طرف حضرت ابوطالب پدر بزرگوارش، حج به جا آورند و برای بعد از خود نیز نسبت به این امر، وصیت فرمود؟". (192)

4 ٫ امام جعفر صادق (علیه السّلام) از پدران بزرگوارش (علیهم السّلام) نقل نموده که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) روزی در رحبه(193) نشسته بود و مردم بسیاری در اطراف آن حضرت جمع شده بودند. در میان آن جماعت شخصی برخاسته و گفت: یا امیرالمؤمنین شما جایگاهی داری که حضرت ربّ العالمین شما را در آن قرار داده و حال آن که پدرت در آتش جهنم معذّب است؟ امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) فرمود: ساکت باش! خدای تبارک و تعالی زبانت را قطع نماید. قسم به آن خدایی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق، به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم اراده کند که همه گنهکاران روی زمین را شفاعت نماید، همانا پروردگار عالم شفاعت او را درباره همه آنها قبول فرماید. آیا پدرم در آتش جهنم معذّب باشد در حالی که فرزند او تقسیم کننده بهشت و جهنم است؟(194) قسم به آن خدایی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق به پیامبری مبعوث فرمود، همانا نور پدر بزرگوارم در روز قیامت انوار تمامی خلایق را تحت الشعاع قرار خواهد داد، مگر پنج نور: نور محمد (صلی الله علیه و آله) و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه نفر از اولاد حسین (علیهم السّلام)؛ زیرا که نور پدرم از نور ما است که خداوند سبحان، نور ما را دو هزار سال قبل از آفرینش آدم خلق فرمود.(195)

5 ٫ حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه ای از محضر امام رضا (علیه السّلام) در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیه السلام) در جواب فرمود: " بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است".(196)

6 ٫ درباره نماز حضرت ابوطالب (علیه السّلام) ، گفتار امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ذکر شد که آن جناب مطابق دین ابراهیم (علیه السّلام) به جانب خانه کعبه نماز می خوانده است. علاوه بر این، ابن ابی الحدید معتزلی معتقد است که در آن زمان (در مکه)، هنوز نماز، واجب نشده بود و نمازی که مرسوم بود، نماز غیر واجب بود که هرکه می خواست می خواند و هر که نمی خواست ترک می کرد و نماز، در مدینه، واجب شد.(197)

"علّامه مجلسی" می گوید: شیعه امامیه بر اسلام حضرت ابوطالب (علیه السّلام) اجماع دارد و این که ایشان از ابتدای امر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان آورده بود و هیچ گاه بتی را نپرستید، بلکه او از اوصیای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) بود. اسلام او آن قدر شهرت دارد که مخالفان شیعه، این مطلب را به شیعه نسبت می دهند و روایات در این باره از طرق شیعه و سنی در حدّ تواتر است و بسیاری از علما و محدثان ما در این باره کتاب مستقلی تألیف کرده اند که بر اهل تحقیق مخفی نیست.(198)

حضرت ابو طالب و کتمان ایمان خود:

حضرت ابوطالب (علیه السّلام) برای آن که از آیین یکتاپرستی بهتر دفاع کند و مسؤولیت خود را در حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پیشبرد اهداف اسلام بیشتر ادا نماید، تقیه نموده و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) کتمان می نمود.

از شعبی نقل شده که امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود: "به خدا سوگند ابوطالب، عبد مناف فرزند عبد المطلب، مؤمن و مسلمان بود و ایمان خود را پنهان می داشت، از ترس آن که مبادا بنی هاشم از سوی قریش رانده گردند".(199)

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: "همانا ابوطالب ایمان خود را پنهان می داشت، وقتی از دار دنیا رفت، به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وحی رسید که از مکه خارج شو؛ زیرا دیگر یار و یاوری نداری؛ به همین جهت آن حضرت به مدینه هجرت فرمود".(200)

شیوه ذکر شده در صورت لزوم و تناسب زمانی، یک ضرورت عقلی و قرآنی و اجتماعی بوده و احادیث زیادی در این باره در منبع روایی آمده است؛ چنان که امام صادق (علیه السّلام) فرمود: "مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان واقعی خود را مخفی نگهداشته، و در ظاهر خود را کافر معرفی می کردند؛ از این رو، خداوند دو پاداش به آنان مرحمت فرمود".(201)

وفات حضرت ابوطالب:

"حضرت ابوطالب سه سال قبل از هجرت، و دو ماه بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یارانش از "شعب" خارج شدند، در ماه شوال یا ذی القعده سال دهم بعثت، در سن هشتاد و چند سالگی از دنیا رفت".(202) بدنش را در مکه معظمه در "حجون" معروف به "قبرستان ابوطالب" دفن کردند.(203)

پس از این که حضرت ابوطالب از دنیا رفت و علی (علیه السّلام) وفات پدر را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد، آن حضرت بسیار محزون و غمگین شد و سخت گریست. سپس دستور داد: برو او را غسل داده و کفن کن و حنوط نما و هرگاه او را بر تخت گذاشتی مرا مطلع کن. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) همین گونه عمل کرد، آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تشریف آورده و تخت "ابوطالب" را بر دوش مبارک گرفته و فرمود: "ای عموی بزرگوار! تو صله رحم را به نیکی به جا آوردی و پاداش نیکی دادی، تو مرا در کودکی تربیت و کفالت نمودی، و در بزرگی یاری و معاونت دادی". پس از این، روی خود را به طرف مردم کردند و فرمودند: به خداوند سوگند، از عموی خود چنان شفاعتی کنم که جهانیان از وی به شگفت آیند". (204) وی در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (صلی الله علیه و آله) بود.

با مرگ او خیمه ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افکند؛ زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نمی توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند".(205)ابن کثیر و ابن اثیر نقل می کنند: "کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله)، خاک و گاهی روده گوسفند می ریختند".(206)

اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت حضرت خدیجه (علیها السّلام)، رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، دو چندان شد.(207) درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری (علیهما السّلام) مصیبت بزرگی برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود به حدّی که آن سال را، "عام الحزن"؛ یعنی سال اندوه و غم، نامید.(208)

فاطمه بنت اسد مادر امام علی (علیه السّلام)

فاطمه بنت" اسد بن هاشم بن عبد مناف، مادر امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، از زنان مسلمان و صالحه تاریخ اسلام است.(209) یکی از مهم ترین ویژگی های این بانوی مکرمه آن بود که در امر نگهداری و سرپرستی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سنین کودکی آن حضرت، با حضرت ابوطالب همکاری می"کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مورد مهر و محبت و نیکی کامل خود قرار می داد تا جایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این بانوی مکرمه، "مادر" می گفت.

مسعودی می نویسد: " " فاطمه بنت اسد به رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) علاقه زیادی داشت " ، چنانچه آن حضرت یک لحظه از نظر فاطمه غایب می شد، چهره او از نظرش غایب نمی شد " نگران بود، تا این که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) را حاضر نماید و مشغول غذا دادن، شست وشو کردن، نظیف نمودن، لباس پوشانیدن، روغن مالی کردن، خوش بو نمودن و اصلاح کار آن حضرت شود. در روز مواظب شیر دادن آن بزرگوار بود، همین که شب می شد، مشغول حاضر کردن رختخواب و (وسایل) خواب و متکا آن حضرت می گردید. در شب و روز از حضرت محمّد (صلی اللّه علیه و آله) جدا نمی شد، از آن حضرت غفلت و از خدمتش کوتاهی نمی کرد " ".(210)

خوارزمی از امام صادق (علیه السّلام) نقل نموده که فاطمه بنت اسد، نیکوکارترین مردم به رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) بود.(211)

ابن جوزی به نقل از زهری می گوید: رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) به دیدار فاطمه بنت اسد می رفت و در خانه وی خواب قیلوله (خواب پیش از ظهر) می کرد و او زن شایسته ای بود.(212)

ایمان و بیعت فاطمه بنت اسد:

هر کسی از سیره""نویسان که به شرح حال فاطمه بنت اسد، پرداخته است، او را از نخستین زنان مسلمان برشمرده است.(213) "ابن ابی""الحدید" روایت کرده است که فاطمه بعد از ده تن اسلام آورد و او نفر یازدهم بود.(214)

در مقاتل الطالبیین از زبیر بن عوام نقل شده است که از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) شنیدم زنان را به بیعت فرا می خواند وقتی که آیه مبارکه "ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است"،(215) نازل شد و فاطمه بنت اسد، نخستین زنی بود که با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) بیعت کرد.(216)

ابن"جوزی از ابن عباس نقل نموده که او نخستین زنی بود که بعد از خدیجه (علیها السّلام) با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) در مکه بیعت کرد.(217)

هجرت به مدینه:

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که فاطمه بنت اسد اولین زنی بود که با پای پیاده به سوی مدینه هجرت کردند.(218)

وقتی فرمان هجرت مسلمانان از مکه به سوی مدینه از طرف خدا بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابلاغ شد، مسلمانان گروه گروه به مدینه مهاجرت کردند، از جمله آنان حضرت علی (علیه السّلام) به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه فواطم (فاطمه زهرا (علیها السلام)، فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب) و به همراه پسر ام"ایمن از مکه به سوی مدینه هجرت کردند. "ابو واقد" فرستاده پیامبر (صلی الله علیه و آله)، شتران آنها را می"راند. علی (علیه السّلام) به او فرمود: "ابو واقد با زنان مدارا کن؛ زیرا آنان توان مشقت و سختی راه را ندارند". ابو واقد عرض کرد: "می"ترسم ما را تعقیب کنند"، حضرت فرمود: "بایست؛ زیرا رسول" خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: ای علی آنها اکنون نمی" توانند، صدمه "ای بر تو وارد آورند"، پس آن حضرت خود هدایت آن گروه را بر عهده گرفت و آرام و ملایم می"راند. در همین هنگام گروهی از مشرکان مکه که در تعقیب آنها بودند، سدّ راه آنان شدند و قصد برگرداندن آنها را داشتند که حضرت علی (علیه السّلام) با آنان درگیر شد و بعضی از آنها را کشت و بقیه فرار کردند. سپس حضرت و همراهان در محله ای به نام "ضجنان" (کوهی نزدیکی مکه)، فرود آمدند. در طول شبانه روزی که آن جا توقف کرده بودند، چند تن از مستضعفان مؤمن که "ام"ایمن" (کنیز رسول خدا صلی الله علیه و اله) در میان آنها بود، به آنان پیوستند.

حضرت علی (علیه السّلام) آن شب را تا سپیده دم، با فواطم، یا به نماز و یا به ذکر خدا در حال ایستاده و نشسته سپری نمودند، امام علی (علیه السّلام) سپیده دم نماز صبح را با همراهان به جای آوردند و سپس منزل به منزل را با یاد خدا طی کردند تا به مدینه رسیدند. در این شرایط فرشته وحی قبل از ورود ایشان به مدینه، بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و این آیه را در شأن آنان نازل نمود: "آنهایی که در حال ایستاده و نشسته و خفتن، خدا را یاد می"کنند و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می"اندیشند " پس خداوند دعایشان را مستجاب گردانید؛ زیرا من که پروردگارم، عمل هیچ کس از زن و مرد را بی"مزد نگذارم".(219)

در این آیه شریفه منظور از "مرد" حضرت علی (علیه السّلام) و از "زن" فواطم می"باشند که فاطمه بنت اسد یکی از آنها است.(220)

وفات فاطمه بنت اسد:

امام صادق (علیه السّلام) درباره فاطمه بنت اسد و قضایای مربوط به وفاتش چنین گزارش داده است: " " فاطمه بنت اسد از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنید که می"فرمود: بی"گمان مردم در روز قیامت، عریان، آن گونه که از مادر زاده شده اند، محشور می"شوند، پس فاطمه بنت اسد گفت: وای از رسوایی!، پس پیامبر" خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: من از خدا می"خواهم که تو را پوشیده برانگیزد و نیز شنید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از فشار قبر یاد می"کند، پس گفت: وای از ناتوانی، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: من از خدا می"خواهم که از این (فشار قبر)، کفایتت کند. روزی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: من می خواهم این کنیز خود را آزاد کنم، حضرت در پاسخش فرمود: اگر چنین کنی خدا به هر عضوی از او، عضوی از تو را از دوزخ آزاد کند. فاطمه بنت اسد وقتی بیمار شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را وصی خود قرار داد و سفارش کرد که خادم او را آزاد کند و چون زبانش بند آمده بود با اشاره، با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخن می گفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصیتش را قبول کرد. روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشسته بود که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) گریان نزدش آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود، چه چیزی گریانت کرده است؟ عرض کرد: مادرم فاطمه درگذشت؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "و نیز مادر من به خدا سوگند!" و شتابان برخاست و به درون خانه آمد، سپس به او نگریست و گریست. آن گاه به زن ها دستور داد او را غسل دهند و فرمود: چون از غسل او فارغ شدید، کاری نکنید تا به من اعلام کنید، چون از غسل فارغ شدند، به ایشان اعلام کردند، پس آن حضرت یکی از پیراهن های خود را که به تن می پوشید، داد تا او را در آن کفن کنند و به مسلمانان فرمود: چون در کار (کفن و دفن) فاطمه مشاهده کردید من کاری می کنم که پیش از آن با کسی نکرده ام، سبب آن را از من بپرسید!.

چون زنان از غسل و کفن او فارغ شدند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و جنازه او را بر دوش گرفت و زیر جنازه او بود تا او را به قبرش رسانید و او را در کنار قبرش نهاد و خود وارد قبرش شد و در آن خوابید و سپس برخاست و با دست خود او را گرفت و در قبرش نهاد و بعد مدتی طولانی با او راز گفت " سپس از قبرش خارج شد و خشت بر آن چید و آن را کامل ساخت، سپس روی قبرش افتاد و شنیدند که می فرمود: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، خدایا من او را به تو می سپارم، سپس برگشت. مسلمانان به آن حضرت گفتند: ما دیدیم شما کارهایی کردید که پیش از امروز نکرده بودید، فرمود: امروز (آخرین قسمت) احسان و نیکی ابوطالب را از دست دادم، فاطمه کسی بود که اگر نزد او چیزی بود، مرا نسبت بدان بر خود و فرزندانش مقدم می داشت.

من روزی از قیامت یاد کردم و از این که مردم در آن برهنه محشور می شوند، گفت: وای از این رسوایی من، من ضمانت کردم که خدا او را با تن پوشیده محشور سازد، من از فشار قبر یاد کردم، گفت: وای از ناتوانی من، و من ضمانت کردم که خدا او را آسوده سازد، من به همین جهت او را در پیراهنم کفن کردم و در قبرش خوابیدم و خود را بر آن انداختم تا به او تلقین کردم آن چه از او پرسش می شد؛ زیرا از او از پروردگارش سؤال شد و او پاسخ گفت، و از رسولش سؤال شد و او جواب داد " ". (221)

آری، این بانوی با فضیلت پس از سال ها تلاش و مجاهدت و حمایت از دین خدا و رسول او و پرورش ولیّ او، سرانجام در سال چهارم هجری، در مدینه، دیده از جهان فرو بست و در منطقه "روحاء" به خاک سپرده شد.(222)

کودکی امام علی (علیه السّلام)

امام علی (علیه السّلام) در کودکی که دوره حساس شکل گیری شخصیت و دوره تربیت جسمی و روحی است، در خانه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و تحت تربیت مستقیم آن حضرت به سربرد. مورخان اسلامی در این زمینه می نویسند:

"از نعمت های بزرگی که خداوند به علی بن ابی طالب (علیه السّلام) داد، این بود که پیش از اسلام در دامن تربیت رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نشو و نما یافت. مجاهد نقل کرده که از جمله نعمت های خداوند و کرامت های او نسبت به علی بن ابی طالب (علیه السّلام) این بود که قریش دچار قحطی سختی شد و ابو طالب مردی عیالمند بود که نان خور زیادی داشت، پس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) به عباس؛ عموی خود که دارایی و ثروتش بیش از سایر بنی هاشم بود فرمود: ای عباس، عیال برادرت ابو طالب زیادند، و چنانچه می بینی مردم به این قحطی سخت، دچار گشته اند، بیا با هم به نزد او برویم و به وسیله ای از نان خوران او کم کنیم، من یکی از پسران او را به نزد خود می برم و تو هم یکی را ببر.

عباس این پیشنهاد را پذیرفت، و هر دو به نزد ابو طالب آمده و منظور خویش را اظهار کردند، ابوطالب گفت: عقیل را برای من بگذارید (و برخی می گویند: گفت: عقیل و طالب را برای من بگذارید) و هر کدام را خواهید ببرید. پس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله)، علی (علیه السّلام) را برداشت و عباس نیز جعفر را برداشته و به خانه خود بردند. بدین ترتیب علی (علیه السّلام) در تمام موارد با رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) بود تا هنگامی که آن بزرگوار به رسالت مبعوث شد، پس علی (علیه السّلام) به او ایمان آورد و نبوتش را تصدیق کرده، پیروی او را بر خود لازم شمرد، جعفر نیز در خانه عباس بود تا هنگامی که اسلام اختیار کرده و از سرپرستی او بی نیاز گشت".(223)پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) پس از گرفتن علی (علیه السّلام) فرمود: "همان را برگزیدم که خدا او را برای من برگزید".(224)

از آن جا که حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله) در سنین کودکی در خانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، می خواست با تربیت یکی از فرزندان او، زحمات وی و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به علی (علیه السّلام) داشت.(225)

امام علی (علیه السّلام) در دوران خلافت خود، در خطبه "قاصعه" به این دوره تربیتی خود اشاره نموده و می فرماید: "شما (یاران پیامبر) از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) و موقعیت خاصی که با آن حضرت داشتم آگاهید، و می دانید موقعی که من خردسال بودم، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) مرا در آغوش می گرفت و به سینه خود می فشرد و مرا در بستر خود می خوابانید، به طوری که من بدن او را لمس می کردم، بوی خوش آن را می شنیدم و او غذا در دهان من می گذارد " ، من همچون بچه ای که به دنبال مادرش می رود، همه جا همراه او می رفتم و او هر روز یکی از فضائل اخلاقی خود را به من تعلیم می نمود و دستور می داد که از آن پیروی کنم".(226)

امام علی (علیه السّلام) در غار حراء:(227)

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پیش از آن که به رسالت مبعوث شود، سالی یک ماه در غار حراء به عبادت می پرداخت. قرائن نشان می دهد که حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله) با عنایت شدیدی که نسبت به علی (علیه السّلام) داشت او را در آن یک ماه همراه خود به حراء می برد. وقتی که فرشته وحی برای نخستین بار در همان غار بر حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علی (علیه السّلام) در کنار آن حضرت بود.(228) علی (علیه السّلام) در خطبه "قاصعه" در این باره می فرماید:

"پیامبر هر سال در کوه حراء به عبادت می پرداخت و جز من کسی او را نمی دید " ، هنگامی که وحی بر آن حضرت نازل شد، صدای ناله شیطان را شنیدم، به رسول خدا عرض کردم: این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است و علت ناله اش این است که او از این که در روی زمین اطاعت شود، ناامید گشته است. آن چه را من می شنوم تو نیز می شنوی و آن چه را می بینم تو نیز می بینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر (من) و بر خیر و نیکی هستی".(229)

این گفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نشان می دهد که تربیت های پیگیر آن حضرت و پاکی روح علی (علیه السّلام) سبب شد که او در همان دوران کودکی با قلب حساس، دیده نافذ و گوش شنوا، چیزهایی را ببیند و صداهایی را بشنود که برای مردم عادی دیدن و شنیدن آنها ممکن نیست.

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می نویسد: "در کتب صحاح روایت شده است که وقتی جبرئیل برای نخستین بار بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) نازل گردید و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علی (علیه السّلام) در کنار پیامبر اسلام بود".(230)

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: "علی (علیه السّلام) پیش از رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) همراه آن حضرت، نور نبوت را می دید و صدای فرشته را می شنید. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به او می فرمود: اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شایستگی مقام نبوت را داشتی، ولی تو وصی و وارث من، سرور اوصیا و پیشوای پرهیزگاران هستی".(231)

همسران امام علی (علیه السّلام)

امام علی (علیه السّلام) بنا بر مصالحی، ازدواج های متعدّدی داشته است. در بعضی از منابع تاریخی تعداد همسران آن حضرت، 9 نفر ذکر شده است. (232) اوّلین همسر امیر مؤمنان علی (علیه السّلام)، "حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام)" بوده است. تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند، امام علی (علیه السّلام) با زن دیگری ازدواج نکرد. چنان که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) در زمان حیات خدیجه (علیها السّلام) زن دیگری اختیار نفرمود.(233) از وصیت های حضرت زهرا (علیها السلام) این بود که بعد از او با "امامه" دختر زینب (خواهر حضرت زهرا علیها السّلام)، ازدواج کند.(234)

ابن جوزی به نقل از واقدی می گوید: موقعی که علی (علیه السّلام) به شهادت رسید، چهار زن به نام های: امامه دختر زینب بنت رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله)، لیلی تمیمیّه، امّ البنین کلابیّه و اسماء بنت عمیس و هجده امّ ولد (کنیز فرزند دار) داشت.(235)

سید محسن امین درباره همسران علی (علیه السّلام) آورده است:

نخستین همسر آن حضرت، "فاطمه زهرا (علیها السّلام)" دخت گرامی پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بوده است. علی (علیه السّلام) تا زمانی که فاطمه (علیها السلام) در قید حیات به سر می برد، همسر دیگری اختیار نکرد. پس از شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام)، آن حضرت با "امامه" دختر ابو العاص بن ربیع که فرزند زینب دختر پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) بود ازدواج کرد. "ام البنین" دختر حزام بن دارم کلابیه، زن دیگری بود که علی (علیه السّلام) او را به عقد خود درآورد. پس از ازدواج با ام البنین، آن حضرت با "لیلی" دختر مسعود بن خالد نهشلیه تمیمیّه دارمیه ازدواج کرد و پس از ازدواج با وی با "اسماء" بنت عمیس خثعمی پیمان زناشویی بست. اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابی طالب، همسر وی بود و پس از شهادت جعفر، ابوبکر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابوبکر از دنیا رفت، علی (علیه السّلام) او را به همسری خویش گرفت. یکی دیگر از همسران امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، "ام حبیب" دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهبا بوده است. این زن از قبیله "سبی" بود که خالد بن ولید در "عین التمر" بر آنها حمله برده و ایشان را به اسیری گرفته بود. "خوله" دختر جعفر بن قیس بن مسلمه حنفی و یا به قولی دیگر خوله دختر ایاس، از دیگر زنان آن حضرت بوده است. همچنین علی (علیه السّلام) با "ام سعد" یا ام سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی و نیز "مخبأه" دختر امری القیس بن عدی کلبی، پیمان زناشویی بست.(236)

ازدواج امام علی (علیه السّلام) و حضرت زهرا (علیها السّلام)

اولین همسر امام علی (علیه السّلام)، حضرت زهرا (علیها السّلام) بود و این ازدواج و پیوند مبارک به امر پروردگار عالم صورت گرفت. از ابن مسعود نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که فاطمه (علیها السّلام) را به ازدواج علی (علیه السّلام) در آورم".(237)

مفضّل از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند: "اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را خلق نمی فرمود، برای فاطمه (علیها السلام) بر روی زمین از حضرت آدم تا دیگران، کفو و همتایی نبود".(238)

الف. سن امام علی و حضرت زهرا (علیهما السّلام) هنگام ازدواج

در سن شریف حضرت علی و فاطمه (علیهما السلام) هنگام ازدواج و همچنین تاریخ عقد و رفتن حضرت فاطمه (علیها السّلام) به خانه امام علی (علیه السّلام) بین عالمان شیعه و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد:

سید محسن امین می گوید: "بنابر نظر اکثر عالمان شیعه که حضرت زهرا (علیها السلام) در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است، سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است؛ زیرا آن حضرت با امام علی (علیه السّلام)، یک سال (یا دو سال یا سه سال) بعد از هجرت ازدواج کرده است".(239)

در استیعاب نقل شده است: "حضرت فاطمه (علیها السلام) در سن چهل و یک سالگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دنیا آمد و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بعد از جنگ احد، فاطمه (علیها السّلام) را به ازدواج علی (علیه السّلام) در آورد " و سن حضرت زهرا (علیها السلام) هنگام ازدواج 15 سال و 5 ماه و نیم بوده است و سن امیر مؤمنان (علیه السّلام) 21 سال و 5 ماه بوده است".(240)

ابوالفرج اصفهانی گفته است: حضرت فاطمه (علیها السّلام) به هنگام ازدواج هجده سال داشته است.(241) ابن حجر در الإصابه (242)و ابن سعد در الطبقات الکبری(243) نیز همین قول را روایت کرده اند.

ب. تاریخ ازدواج امام علی و حضرت زهرا (علیهما السلام)

در باره روز و ماه ازدواج حضرت علی و فاطمه (علیهما السّلام) چند قول وجود دارد:

1 ٫ روز اول ذی الحجه (و به قولی روز ششم)، عقد فاطمه (علیها السّلام) و روز سه شنبه ششم همان ماه، بعد از جنگ بدر، ازدواج صورت گرفته است.(244)

2 ٫ در ماه شوّال پس از بازگشت حضرت علی (علیه السّلام) از جنگ بدر بوده است.(245)

3 ٫ بنابر روایت امام صادق (علیه السّلام): عقد علی و فاطمه (علیهما السلام) در ماه رمضان سال دوم هجری و ازدواج آنها در ذی الحجّه همان سال بوده است.(246)

4 ٫ سید بن طاووس به نقل از شیخ مفید می نویسد: زفاف فاطمه (علیها السّلام) در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است. سید بن طاووس این نقل را می پذیرد.(247)

5 ٫ برخی بر این عقیده اند که عقد حضرت فاطمه (علیها السّلام) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی الحجه بوده است.(248)

6 ٫ عده ای نیز گفته اند: عقد در ماه ربیع الأول سال دوم هجری بوده و در همان ماه نیز ازدواج صورت پذیرفته است.(249)

7 ٫ ابن سعد روایت کرده است که عقد فاطمه (علیها السّلام) با علی (علیه السّلام)، پنج ماه پس از ورود پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه در ماه رجب بوده و ازدواج پس از بازگشت از بدر صورت پذیرفته است.(250) (251)

آن چه که بین این اقوال مشترک است، این است که ازدواج حضرت علی و فاطمه (علیهما السلام) بعد از جنگ بدر بوده است، ولی در سال و ماه آن اتفاق نظر وجود ندارد.

فرزندان امام علی (علیه السّلام)

با توجه به این که حضرت فاطمه (علیها السّلام) پس از وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، جنین پسری را که آن حضرت (صلی الله علیه و آله) وی را "محسن" نامیده بود، سقط کرد،(252) درباره تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. شیخ مفید و طبرسی تعداد فرزندان آن حضرت را بدون احتساب حضرت محسن، بیست و هفت دختر و پسر و با احتساب حضرت محسن، بیست و هشت تن ذکر کرده اند.(253)

ابن جوزی از علمای اهل سنت و سید محسن امین از شیعه، شمار اولاد امام علی (علیه السّلام) را سی و سه نفر می دانند.(254)

اسامی فرزندان امام علی (علیه السّلام) بنابرنقل شیخ مفید به قرار ذیل است:

1 ٫ امام حسن، امام حسین (علیهما السّلام)، زینب کبری و زینب صغری که کنیه اش ام ّکلثوم (علیهما السّلام) بوده است. مادر اینان حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) دختر گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.

2 ٫ محمّد، مکنّی به ابو القاسم که مادرش خوله دختر جعفر بن قیس از طائفه حنفیه بود.

3 ٫ عمر و رقیه، که دو قلو بودند و مادرشان ام حبیب دختر ربیعه بود.

4 ٫ عباس، جعفر، عثمان و عبداللَّه و مادر اینان ام البنین دختر حزام بن خالد بن دارم بود که همگی به اتفاق برادرشان حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام)، در کربلا به شهادت رسیدند.

5 ٫ محمّد اصغر، مکنّی به ابوبکر، و عبیداللَّه که در کربلا شهید شدند و مادرشان لیلی دختر مسعود از بنی دارم بود.

6 ٫ یحیی که مادرش اسماء بنت عمیس بود.

7 ٫ ام الحسن و رمله که مادرشان ام سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی بود.

8 ٫ نفیسه، زینب صغری، رقیه صغری، ام هانی، ام الکرام، جمانه مکنّی به ام جعفر، امامه، ام سلمه، میمونه، خدیجه و فاطمه که مادرانشان مختلف بودند.(255) (256)

کتابنامه امام علی (علیه السلام)

قرآن کریم. نهج البلاغه؛ گردآورنده: سید رضی؛ انتشارات هجرت، چاپ اول، قم، 1414ق. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ مکتبه آیه الله المرعشی، قم، 1378- 1383ش. ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل فی التاریخ؛ دار الصادر، بیروت، 1385ش. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد؛ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر؛ مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، قم، بی تا. ابن اثیر، عزالدین؛ أسد الغابه فی معرفه الصحابه؛ دار الفکر، بیروت، 1409ق. ابن الجوزی؛ تذکره الخواص؛ منشورات الشریف الرضی، چاپ اوّل، قم، 1418ق. ابن المغازلی، علی بن محمد؛ مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السّلام؛ دار الأضواء، چاپ سوم، بیروت، 1424ق. ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب؛ انتشارات علامه، قم، 1379ق. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد؛ الفصول المهمه فی معرفه الأئمه علیهم السلام؛ دار الحدیث، چاپ اول، قم، 1422ق. ابن عبد البر؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب؛ محقق: البجاوی، علی محمد؛ دار الجیل، چاپ اول، بیروت، 1412ق. ابن کثیر دمشقی؛ البدایه و النهایه؛ دار الفکر، بیروت، بی تا. ابن مردویه اصفهانی؛ مناقب علی بن أبی طالب علیهما السّلام؛ دار الحدیث، چاپ دوم، قم، 1424ق. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد؛ دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع- دار صادر، چاپ سوم، بیروت، 1414ق. ابن هشام؛ السیره النبویه؛ دار المعرفه، بیروت، بی تا. ابن"سعد؛ الطبقات الکبری؛ محقق: عبدالقادر عطا، محمد؛ دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، بیروت، 1418ق. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمه؛ رضی، چاپ اوّل، قم، 1421ق. اسکافی، محمد بن همام؛ منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمه الأطهارعلیهم السلام؛ دلیل ما، چاپ اوّل،قم، 1422ق. اصفهانی، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبیین؛ دار المعرفه، بیروت، بی تا. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب؛ مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اوّل، قم، 1416ق. امین عاملی، سید محسن؛ أعیان الشیعه؛ دار التعارف، بیروت، 1403ق. انصاری زنجانی، اسماعیل؛ الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء سلام الله علیها؛ دلیل ما، چاپ اوّل، قم، 1428ق. آیتی، محمد ابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام؛ دانشگاه تهران، چاپ ششم، تهران، 1378ش. باعونی، شمس الدین؛ جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السّلام؛ مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، چاپ اوّل، قم، 1415ق. بحرانی، سید هاشم؛ تفسیر البرهان؛ بنیاد بعثت، چاپ اول، تهران، 1416ق. بلاذری، احمد بن یحیی؛ أنساب الأشراف؛ دار الفکر، چاپ اوّل، بیروت، 1417ق. پیشوایی، مهدی؛ سیرۀ پیشوایان؛ مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (علیه السلام)، چاپ سوم، قم، 1375ش. تبریزی، جواد؛ صراط النجاه؛ بی نا، بی جا، بی تا. جعفریان، رسول؛ سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ دلیل ما، چاپ سوم، قم، 1383ش. جوهری، اسماعیل بن حماد؛ الصحاح " تاج اللغه و صحاح العربیه؛ محقق: عطار، احمد عبد الغفور؛ دار العلم للملایین، چاپ اول، بیروت، 1410ق. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقیق: نرم افزار المکتبه الشامله. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام؛ مؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم، 1409ق. حسن زاده آملی، حسن؛ هزار و یک کلمه؛ بوستان کتاب، قم، بی تا. حلبی شافعی، ابوالفرج؛ السیره الحلبیه؛ دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، بیروت، 1427ق. حموی، محمد بن اسحاق؛ أنیس المؤمنین؛ بنیاد بعثت، تهران، 1363ش. خصیبی، حسین بن حمدان؛ الهدایه الکبری؛ البلاغ، بی جا، 1419ق. الخنیزی، عبدالله؛ ابوطالب مؤمن قریش؛ مترجم: شاهین، عبدالله؛ نشر انصاریان، چاپ دوم، 1386ش. خوارزمی، موفق بن احمد؛ المناقب؛ جامعه مدرسین، چاپ دوم، قم، 1411ق. رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم (ترجمه سیره ابن هشام)؛ کتابچی، چاپ پنجم، قم، 1375ش. سهیلی، عبدالرحمن؛ الروض الأنف فی شرح السیره النبویه؛ دارإحیاءالتراث العربی،چاپ اول،بیروت، 1412ق. سید بن طاوس؛ الإقبال بالأعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه؛ دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1409ق. سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور؛ کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق. شاذان بن جبرئیل؛ الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام؛ مکتبه الأمین، چاپ اوّل، قم، 1423ق. شاذان بن جبرئیل؛ الفضائل؛ رضی، چاپ دوم، قم، 1363ش. شریف قَرشی، باقر؛ موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام؛ مؤسسه الکوثر، چاپ اوّل، بی جا، 1423ق. شوشتری، قاضی نور الله؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل؛ مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اوّل، قم، 1409ق. شیعی سبزواری، حسن بن حسین؛ راحه الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام؛ اهل قلم، چاپ دوم، تهران، 1378ش. صدوق، محمد بن علی؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ نشر جهان، چاپ اوّل، تهران، 1378ق. صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1395ق. صدوق، محمد بن علی؛ الأمالی؛ اعلمی، چاپ پنجم، بیروت، 1400ق. صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ محقق: غفاری، علی اکبر؛ جامعه مدرسین، چاپ اول، قم، 1362ش. صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرائع؛ مترجم: ذهنی تهرانی، محمد جواد؛ انتشارات مؤمنین، چاپ اول، قم، 1380ش. صدوق، محمد بن علی؛ معانی الأخبار؛ محقق: غفاری، علی اکبر؛ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم، 1403ق. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، قم، 1417ق. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ مترجم: موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ جامعه مدرسین، قم، 1374ش. طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نشر مرتضی، چاپ اول، مشهد، 1403ق. طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الوری بأعلام الهدی (زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام)؛ مترجم: عطاردی، عزیز الله؛ اسلامیه، چاپ اول، تهران، 1390ق. طبرسی، فضل بن حسن؛ إعلام الوری بأعلام الهدی؛ آل البیت، چاپ اول، قم، 1417ق. طبری، عماد الدین؛ بشاره المصطفی لشیعه المرتضی؛ المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، نجف، 1383ق. طبری، عماد الدین؛ تحفه الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار علیهم السلام؛ میراث مکتوب، چاپ اوّل، تهران، 1376ش. طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین؛ محقق: حسینی، سید احمد؛ کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، تهران 1416ق. طوسی، محمد بن حسن؛ الأمالی؛ دار الثقافه، چاپ اول، قم، 1414ق. طوسی، محمد بن حسن؛ تهذیب الأحکام؛ دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، تهران، 1407ق. طیب، سید عبد الحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، 1378ش. عاصمی، احمد بن محمد؛ العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی؛ مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، چاپ اوّل، قم، 1418ق. عسقلانی، ابن حجر؛ الإصابه فی تمییز الصحابه؛ محقق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، علی محمد؛ دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، 1415ق. فخر رازی، محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)؛ دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، 1420ق. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ محقق: مخزومی، مهدی و سامرائی، ابراهیم؛ نشر هجرت، چاپ دوم، قم، 1410ق. قطب راوندی، سعید بن عبدالله؛ الخرائج و الجرائح؛ مدرسه الإمام المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اوّل، قم، 1409ق. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده لذوی القربی؛ اسوه، چاپ دوم، قم، 1422ق. کنجی شافعی، محمد بن یوسف؛ کفایه الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب؛ دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام، چاپ دوم، تهران، 1404ق. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362ش. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)؛ محقق: جمعی از محققان؛ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403ق. مرتضی عاملی، جعفر؛ الصحیح من السیره النبی الأعظم؛ دار الحدیث، چاپ اوّل، قم، 1426ق. مرتضی عاملی، جعفر؛ الصحیح من السیره النبی الأعظم؛ مترجم: سپهری، محمد (سیرت جاودانه)؛ پژوشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اوّل، تهران، 1384ش. مسعودی، ابو الحسن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ محقق: داغر، اسعد؛ دار الهجره، چاپ دوم، قم، 1409ق. مسعودی، علی بن حسین؛ إثبات الوصیه للإمام علی بن أبی طالب؛ انصاریان، چاپ سوم، قم، 1426ق. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ صدرا، تهران، بی تا. مفید، محمد بن نعمان؛ الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد؛ کنگره شیخ مفید، چاپ اوّل، قم، 1413ق. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، تهران، 1374ش.

منابع

(1). ر.ک: مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 5؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 306؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج 1، ص 347 و 411 ٫

(2). مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 5؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 306؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج 1، ص 347 ٫

(3). ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 62؛ طبری، عماد الدین، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 7 و 8؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 79 و 80؛ قاضی، نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، ص 56 و 57 ٫

(4). "الحافظ ابوعبدالله" ملقب به "حاکم نیشابوری"، متوفی 405 قمری، صاحب کتاب "المستدرک علی الصحیحین" می"باشد. ذهبی درباره او می گوید: او پیشوای محدثان است (تذکره الحفاظ ذهبی، ج 3، ص 1093). ابوالفداء که از شخصیت های رجال شناس اهل سنت است، درباره حاکم نیشابوری می گوید: امام اهل الحدیث فی عصره؛ حاکم نیشابوری، پیشوای اهل حدیث در عصر خویش بوده است (المختصر فی احوال البشر، حوادث 405).

(5). حاکم نیشابوری، الحافظ ابو عبدالله، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: نرم افزار المکتبه الشامله، ج 14، ص 90، ح 6084 ٫

(6). کنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایه الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص 407 ٫ "ولد امیرالمومنین علی بن أبی طالب بمکه فی بیت الله الحرام لیله الجمعه لثلث عشره لیله خلت من رجب سنه ثلثین من عام الفیل و لم یولد قبله و لا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک و إجلالا لمحله فی التعظیم".

(7). ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه علیهم السلام، ج 1، ص 171 و 172، "ولد علی (علیه السلام) بمکه المشرفه بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعه الثالث عشر من شهر الله الأصم رجب الفرد سنه ثلاثین من عام الفیل قبل الهجره بثلاث و عشرین سنه، و قیل بخمس وعشرین ، و قبل المبعث باثنی عشره سنه، و قیل بعشر سنین و لم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه، و هی فضیله خصه الله تعالی بها إجلالا له و إعلاء لمرتبته و إظهارا لتکرمته".

(8). امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص 324، به نقل از آلوسی، شرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیده العینیه، ص 15، "و کون الأمیر (کرم الله وجهه) ولد فی البیت أمر مشهور فی الدنیا و ذکر فی کتب الفریقین السنه و الشیعه " . و لم یشتهر وضع غیره (کرم الله وجهه) کما اشتهر وضعه بل لم تتفق الکلمه علیه، و ما أحری بإمام الأئمه أن یکون وضعه فیما هو قبله للمؤمنین؟ و سبحان من یضع الأشیاء فی مواضعها و هو أحکم لحاکمین".

(9). مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 5 ٫

(10). برادر زاده حضرت خدیجه (علیها السلام) و از اشراف قریش.

(11). ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق: البجاوی، علی محمد، ج 1، ص 362؛ ابن اثیر جزری، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج 1، ص 522؛ العسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، علی محمد، ج 2، ص 98 ٫

(12). حلبی شافعی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج 1، ص 202.

(13). ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 14، "و اختلف فی مولد علی (ع) أین کان فکثیر من الشیعه یزعمون أنه ولد فی الکعبه و المحدثون لا یعترفون بذلک و یزعمون أن المولود فی الکعبه حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد بن عبد العزی بن قصی".

(14). دیار البکری، حسین، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 1، ص 279 ٫

(15). امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 6، ص 44 " 58، علامه امینی نام 40 شاعر را که در این باره شعر سروده اند، ذکر می کند.

(16). المستدرک علی الصحیحین، ج 14، ص 90، ح 6084 ٫

(17). شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 33، ص 231، صاحب احقاق الحق می گوید: ابن علی (از اهل سنت) این روایت را به خاطر روح بن صلاح ضعیف دانسته؛ به همین جهت ما آن را نقل نکردیم، "و کذا حکیم بن حزام ولدته امه فی الکعبه، قلت و قد أخرج لها أبو نعیم الحافظ حدیثا طویلا فی فضلها إلّا انهم قالوا فی إسناده روح بن صلاح، ضعفه ابن علی فلذلک لم نذکره".

(18). عزالدین بن اثیر، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج 1، ص 522 ٫

(19). ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 5، ص 271 ٫

(20). تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 2، ص 95 ٫

(21). المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 5، ص 269 و 270 ٫

(22). الإصابه فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 349؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج 1، ص 320 ٫

(23). حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج 17، ابواب آداب التجاره، باب 28، ص 428، ح 22915 ٫

(24). مرتضی العاملی، جعفر، الصحیح من السیره النبی الأعظم، ج 2، ص 162 ٫

(25). الصحیح من السیره النبی الأعظم، ج 2، ص 159 " 162؛ سپهری، محمد، سیرت جاودانه (ترجمه الصحیح من السیره النبی الأعظم)، ج 1، ص 235 ٫

(26). ر.ک: چرا امام علی (علیه السلام) به ولادت در کعبه اختصاص یافت؟ سؤال 5435 (سایت اسلام کوئست 8720).

(27). الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 6، ص 35.

(28). همان، ص 35 " 44 ٫

.(29) به عنوان نمونه ر.ک: ابن المغازلی، علی بن محمد، مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 58 و 59؛ مسعودی، أبو الحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، محقق: داغر، اسعد، ج 2، ص 349، "و کان مولده فی الکعبه"؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 62؛ طبری، عماد الدین بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 7 و 8؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 79 و 80؛ شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، ص 56 و 57 ٫

(30). ر.ک: تولد امام علی (علیه السلام) در کعبه سؤال 22688، (سایت اسلام کوئست: 21786).

(31). ر.ک: علی (علیه السلام) مولود کعبه از نظر اهل سنت، سایت شمیم شیعه.

(32). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 452 و 453 ٫

(33). همان، ج 8، ص 302 ٫

(34). ابن المغازلی، علی بن محمد، مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 58 و 59 ٫

(35). تولد امام علی در کعبه سؤال 22688، (سایت اسلام کوئست: 21786).

.(36)تاریخ و منابع اسلامی به ما می گوید که خانه کعبه به دست آدم (علیه السلام) ساخته شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل (علیه السلام) تجدید بنا شد، و بعد از او قومی از عرب جُرهُم (عرب جرهم از فرزندان قحطانَ بنِ عائرِ بنِ شالخِ بنِ ارفخنس بنِ سامِ بنِ نوحٍ (علیه السلام) می باشند که از یمن به مکه آمدند و در آن جا دچار الحاد شدند و خدا آنان را هلاک نمود. ر.ک: زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: شیری، علی، ج 16، ص 107 و 108)، آن را بنا کردند، و باز روزگار آن را ویران کرد، عمالقه (قومی از عاد، از فرزندان عِمْلِیقِ ابن لَاوَذَ بن إرَمَ بن سام بن نوح (علیه السلام) که در سرزمین ها پراکنده شده و اکثر آنها منقرض شدند. ر.ک: همان، ج 13، ص 357) برای بار سوم آن را تجدید بنا کردند، و برای نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند و بعد از آن که عبد الملک مروان متولی امر خلافت شد، حجاج بن یوسف خانه ای را که عبد اللَّه بن زبیر ساخته بود خراب نموده به شکل قبلی اش برگرداند. وضع کعبه بدین منوال باقی بود، تا آن که سلطان سلیمان عثمانی در سال نهصد و شصت، روی کار آمد، سقف کعبه را تغییر داد و چون در سال هزار و صد و بیست و یک هجری احمد عثمانی متولی امر خلافت گردید، مرمت هایی در کعبه انجام داد، و بعد سیل عظیم سال هزار و سی و نه، بعضی از دیوارهای سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب کرده بود، سلطان مراد چهارم، یکی از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترمیم کردند و کعبه دیگر تا امروز دستکاری نشده است. ر.ک: بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، ج 1، ص 661، ح 36؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 3، ص 555 ٫

.(37) ر.ک: حاکم نیشابوری، الحافظ ابو عبدالله، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: نرم افزار المکتبه الشامله، ج 14، ص 90، ح 6084؛ کنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایه الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص407؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه علیهم السلام، ج 1، ص 171 و 172؛ مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 5؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 62؛ طبری، عماد الدین، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 7 و 8؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 79 و 80؛ شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، ص 56 و 57 ٫

.(38)ر.ک: روز ولادت حضرت علی (علیه السلام) و شکاف کعبه، سؤال 5841 (سایت اسلام کوئست: 6400 ).

(39). مؤمنون، 1 و 2 ٫

(40). همان، 3 " 11 ٫

(41). طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 708 ٫

(42). مریم، 30 ٫

(43). نمل، 6، "وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیم".

(44). ر.ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 107 و 354 و ج 10، ص 285 و 286 ٫

.(45) ر.ک: نمایه های "مراتب و حقایق قرآن، سؤال 10688 (سایت: 12360)؛ "مراتب نزول قرآن و جایگاه الفاظ در وحی الهی"، سؤال 3234 (سایت: 4076)؛ "نزول قرآن"، سؤال 140 (سایت: 1017).

(46). مریم، 30 ٫

(47). برای آگاهی بیشتر ر.ک: "قرآن خواندن امام علی (علیه السلام) در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از ولادت"،سؤال 14706 (سایت: 14420)؛ امتیازات پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر امامان، سؤال 1384 (سایت: 4213)؛ "مقام امامان شیعه نسبت به پیامبران"، سؤال 5227 (سایت: 6067)؛ "وجه الله بودن امام علی (علیه السلام)"، سؤال 8680 (سایت: 9850).

(48). به عنوان نمونه ر.ک: خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 37 و 38 و 40 " 45؛ قطب راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 857؛ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1،ص80 و 86- 92؛ أمین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1،ص 324؛ شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السَؤول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، ص 66؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 307؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج 2، ص 89؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحه الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص 86؛ شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 175؛ شاذان بن جبرئیل، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 232 و 233؛ اسکافی، محمد بن همام، منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمه الأطهار علیهم السلام، ص 52 " 54 ٫

(49). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 37؛ قطب راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 857؛ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1،ص80؛ أمین، محسن، أعیان الشیعه، ج 1،ص 324 ٫

(50). صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 56.

(51). ر.ک: همان، ص 62؛ طبری، عماد الدین، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 7 و 8؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 79 و 80؛ شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، ص 56 و 57 ٫

(52). ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص 174 و 175؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 18و 19 ٫

(53). خزاز، علی بن محمد، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص 155 و 156؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 36، ص336 و 337 ٫

(54). معانی الأخبار، ص 58 و 59 ٫

(55). ر.ک: بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 13؛ شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 175 ٫

(56). قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج 2، ص 305؛ و عن أمّ سلمه (رضی اللّه عنها) قالت: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یقول: سمّی الناس مؤمنین من أجل علی و من لم یؤمن بعلی لم یکن مؤمنا فی أمّتی و سمّی مختارا لأن اللّه اختاره و سمّی المرتضی لأن اللّه ارتضاه و سمّی علیا لم یسمّ أحد قبله باسمه.

(57). معانی الأخبار، ص 58 " 62 ٫

(58). عاصمی، احمد بن محمد، العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، ج 2، ص 347 و 422 ٫

(59). خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص 91 ٫

(60). شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 174 و 175؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 275 ٫

(61). خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 230 ٫

(62) کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 286 " 288 ٫

(63). این حدیث متواتر است و در کتب شیعه و سنی آمده است. در کتاب "الغدیر" علامه امینی (رحمه الله)، ناقلان این حدیث طبقه به طبقه از قرن اول تا قرن چهاردهم ذکر شده اند. ایشان حدیث غدیر را از یکصد و ده نفر از صحابۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) و 84 نفر از تابعین و 360 نفر از دانشمندان اهل سنت نقل کرده است. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 1، ص 14 " 311؛ ابن المغازلی، علی بن محمد، مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 25 و 26 ٫

(64). البیان فی تفسیر القرآن، ص 230 و 231 ٫

(65). همان، ص 231 و 232 ٫

(66). نساء، 59 ٫

(67). همان.

.(68) کافی، ج 1، ص 286 " 288 ٫

(69). صف، 6 ٫

(70). بقره، 246 ٫

(71). بقره، 247 ٫

(72). همان.

(73). احزاب، 33، "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛ همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی را از شما اهل بیت دور نماید و شما را به پاکی خاصی مطهر گرداند". آیه فوق در ضمن آیاتی که مربوط به نساء النبی است گنجانده شده است.

.(74) مائده، 67، "یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته؛ ای پیامبر آنچه را که از پروردگارت به تو نازل شده بیان کن و گرنه رسالت او را انجام ندادی". این آیه در لابلای آیات مربوط به احکام مربوط به مردار و گوشت های حرام آمده است.

.(75) مائده، 55، "انما ولیکم الله " "، که ذیل آیات مربوط به عدم دوستی یهود و نصاری آمده است.

(76). حجر، 9 ٫

(77). ر.ک: سایت راسخون.

(78). مائده، 55 ٫

(79). ر.ک: کتب تفسیر، ذیل آیه مورد بحث؛ مانند: فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج 12، ص 383؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 293؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 421 " 432 ٫ همچنین کتب روایی اهل سنت این جریان را نقل کرده اند که به برخی از آنها در تفسیر نمونه، ج 4، ص 425 اشاره شده است.

(80). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 38؛ شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السَؤول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، ص 66 ٫

(81). طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 307 ٫

(82). ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 17 ٫

(83). ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 12، ص 473 ٫

(84). ابن اثیرجزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج 4، ص 49 ٫

(85). إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 307 ٫

(86). المناقب، ص 39 و 40 ٫

(87). ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 113؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)؛ محقق: جمعی از محققان، ج 35، ص 61 و62 ؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه ،ج 1، ص 325 ٫

(88). بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج 2، ص 89 ٫

(89). إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 307؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحه الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص 86 ٫

(90). شاذان بن جبرئیل، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 232 ٫

(91). همان.

(92). نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج 15، ص 144 و 145 ٫

(93). خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص 93 ٫

(94). الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 232 ٫

(95). إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 307؛ راحه الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام ، ص 86 ٫

(96). الهدایه الکبری، ص 93 ٫

(97). سبط بن الجوزی، تذکره الخواص، ص 16 ٫

(98). انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ج 9، ص 173 ٫

(99). جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح " تاج اللغه و صحاح العربیه، محقق: عطار، احمد عبد الغفور، ج 5، ص 2013 ٫ در تاریخ نقل شده است: (در جنگ احد) پس از این که مصعب بن عمیر (پرچمدار سپاه اسلام) از پا درآمد، رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) پرچم را به دست علی بن ابی طالب (علیهما السلام) داد و تا پایان جنگ نیز به دست او بود و مردانه از آن دفاع کرد. چون آتش جنگ زبانه کشید، رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) علی (علیه السلام) را مأمور کرد که پرچم را پیش ببرد و خود به زیر پرچم انصار رفت. علی (علیه السلام) به میدان آمده فرمود: منم "ابو القَصم"، سعد بن ابی طلحه که پرچم مشرکان را در دست داشت، پیش آمده گفت: ای ابو القصم، حاضری با هم بجنگیم؟ علی (علیه السلام) فرمود: آری، و به دنبال آن جلو رفت. آن دو میان هر دو لشگر با هم درآویختند و علی بن ابی طالب (علیه السلام) او را با ضربتی به زمین انداخت، ولی به همان حال رهایش کرده بازگشت " ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه، ج 2، ص 73 و 74؛ رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی محمد صلّی الله علیه و آله (ترجمه سیره ابن هشام)، ج 2، ص96 و 97 ٫ در روایت دیگری این لقب و ماجرای آن درباره مواجهه حضرت امیر (علیه السلام) با عمرو بن عبدود در جنگ خندق نقل شده است. ر.ک: باعونی، شمس الدین، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ج 2، ص 117 و 118 ٫

(100). المناقب، ص 38 ٫

(101). جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ج 1، ص 32 ٫

(102). النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج 4، ص 77 و 78 ٫

(103). المناقب، ص 38 ٫

(104). طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام)، مترجم: عطاردی، عزیزالله، ص 229؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص 325 ٫

(105). بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، ج 35، ص 51؛ همچنین برای آگاهی بیشتر ر.ک: نمایه "غضنفر لقب امام علی (علیه السلام)"، سؤال 10909 (سایت: 11129)؛ "کنیه ابو تراب به امام علی (علیه السلام)"، سؤال 14879 (سایت: 14632).

(106). ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق: البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1118 ٫

(107). أعیان الشیعه، ج 1، ص 325 ٫

(108). مطالب السَؤول فی مناقب آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، ص 66 ٫

(109). أعیان الشیعه، ج 1، ص 325 ٫

(110). ر.ک: خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 40 " 45؛ شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 175؛ شاذان بن جبرئیل، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 232 و 233؛ اسکافی، محمد بن همام، منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمه الأطهار علیهم السلام، ص 52 " 54؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 86 " 92؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 278 " 290؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحه الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص 86؛ حموی، محمد بن اسحاق، أنیس المؤمنین، ص 84 ٫

برای آگاهی بیشتر از معانی القاب آن حضرت به متن و پاورقی این کتاب ها مراجعه نمایید: المناقب (خوارزمی)، ص 40 " 45؛ منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمه الأطهار علیهم السلام، ص 52 " 55؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 86- 92؛ عاصمی، احمد بن محمد، العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، ج 2، ص 371 " 411؛ شریف قَرشی، باقر، موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 47 " 60 ٫

(111). فرهنگ فارسی معین.

(112). طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 331؛ مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ص 42؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 35، ص 37، "عَنْ بُرَیْدَهَ، قَالَ: أَمَرَنَا النَّبِیُّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَنْ نُسَلِّمَ عَلَی عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ".

(113). شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 4، ص 276؛ شاذان بن جبرئیل، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 30 ٫

(114). ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 54 ٫

(115). طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام)، مترجم: عطاردی، عزیز الله، ج 1، ص 307 ٫

(116). یعنی ممکن است اهل کفر، این لقب را غاصبانه برای خود استفاده نمایند.

(117). هود، 86 ٫

(118). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 411 و 412 ٫

(119). منظور نزدیکی و قرب معنوی است.

(120). اشاره به آیه 9 و 10 سوره نجم.

(121). الأمالی، ص 295 ٫

(122). قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج 2، ص 279؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 9، ص 256 ٫

(123). یوسف، 65 ٫

(124). کافی، ج 1، ص 412؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، محقق: غفاری، علی اکبر، ص 63 ٫

(125). مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 55؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 37، ص 334 ٫

(126). ر.ک: ویکی پدیا.

(127). ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 15، ص 394 ٫

(128). ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 105 و 106 ٫

(129). همان، ص 103 و 104 ٫

(130). ر.ک: عاصمی، احمد بن محمد، العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، ج 2، ص 66 " 72؛ شریف قَرشی، باقر، موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 48 " 52 ٫

(131). حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج 3، ص 47 و 48 ٫

(132). فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج 1، ص 181 ٫

(133). شریف قَرشی، باقر، موسوعه الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 47 و 52 و 53 ٫

(134). طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 148 ٫

(135). طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 73 ٫

(136). موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 47 ٫

(137). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، فصل هشتم، ص 104 و 105 ٫

(138). عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبدالموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 7، ص 294 ٫

(139). قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، ج 3، ص 402 ٫

(140). در بیان کنیه ها و القاب امام علی (علیه السلام) بیان شد که یکی از کنیه های آن حضرت "أَبُو النُّورَیْن" و یکی از القاب آن جناب، "ذُوالنّورَین" است و منظور از دو نور، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) می باشند.

(141). ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 7، ص 205 و 206 ٫

(142). همان، ص 206 ٫

(143). امینی، عبد الحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص 476 ٫

(144). همان، ص 476 و 477 ٫

(145). الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 157 ٫

(146). همان، ص 158 ٫

(147). بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج 2، ص 146؛ البدایه و النهایه، ج 7، ص 333؛ مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ، ج 1، ص 31؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 4؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 38، ص 226 ٫

(148). صدوق، محمد بن علی، الخصال، محقق: غفاری، علی اکبر ، ج 2، ص 402 ٫

(149). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 40 ٫

(150). عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 4، ص 245 و 246 ٫

(151). طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 372 ٫

(152). المناقب، ص 38 ٫

(153). ر.ک: نمایه: عنوان خاصف النعل یا کفشدوز برای امام علی (علیه السلام) سؤال 24621 (سایت اسلام کوئست 22106).

(154). ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق: مخزومی، مهدی / سامرائی، ابراهیم، ج 4، ص 468؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح " تاج اللغه و صحاح العربیه، محقق: عطار، احمد عبد الغفور، ج 2، ص 770؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد ، ج 5، ص 25 ٫

(155). ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 287 " 295؛ عاصمی، احمد بن محمد، العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، ج 2، ص 386 " 387؛ لقب "کرّار غیر فرّار" امام علی (علیه السلام) به همین مناسبت است. ر.ک: طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 272 ٫

(156). العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سوره هل أتی، ج 2، ص 389 ٫

(157). مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 119، "فلم تقتلوا عمرو بباسکم ولکنه الکفوء الهزبر الغضنفر".

(158). همان، ج 2، ص 62 ٫ "فصال علی بالحسام علیهم کما صال فی العریس لیث غضنفر؛ فولوا سراعا نافرین کأنما هم حمر من قسور الغالب تنفر".

(159). ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 110 ٫

(160). ر.ک: قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج 2، ص 305؛ شریف قَرشی، باقر، موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 57 ٫

(161). مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 110؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 35، ص 59 ٫

(162). مناقب آل ابی طالب، همان؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 35، ص 60 ٫

(163). ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 8، ص 352 و ج 13، ص 53؛ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: شیری، علی، ج 18، ص 61 ٫

(164). ر.ک: صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، مترجم: ذهنی تهرانی، محمد جواد، ج 1، باب 128، ص 527 و 529؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، گردآورنده: سید رضی، نامۀ 45، ص 417؛ سؤال 12188، (سایت اسلام کوئست: 11953).

(165). تبریزی، جواد بن علی، صراط النجاه، ج 10، ص 426 ٫

(166). صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 47 ٫

(167). علل الشرائع، مترجم: ذهنی تهرانی، محمد جواد، ج 1، باب 128، ص 529؛ شوشتری، قاضی نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 30، ص 146؛ شریف قَرشی، باقر، موسوعه الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ج 1، ص 57 ٫

(168). عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 7، ص 196 ٫

(169). ر.ک: امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص 324 ٫

(170). ر.ک: همان.

(171). الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 7، ص 196 ٫

(172). ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 14؛ أعیان الشیعه، ج 1، ص 324 ٫ نام مادر آنها فاطمه دختر عمرو بن عائذ بود.

(173). ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 15، ص 163 ٫

(174). تذکره الخواص، ص 21 و 22 ٫

(175). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 46 ٫

(176). ابن المغازلی، علی بن محمد، مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام، ص 57؛ أعیان الشیعه، ج 1، ص 325؛

(177). طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 306؛ سپهری، محمد، سیرت جاودانه (ترجمه الصحیح من السیره النبی الأعظم)، ج 1، ص 234 و 235 ٫

(178). تذکره الخواص، ص 22 ٫

(179). صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 174 و 175 ٫

(180). ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 524 ٫

(181). ر.ک: حلبی شافعی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج 1، ص 165 ٫

(182). خنیزی، عبد الله، ابوطالب مؤمن قریش، مترجم: شاهین، عبدالله، ص 116 ٫

(183). ر.ک: ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 18 ٫

(184). همان.

(185). ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 84 ٫

(186). ر.ک: امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص 235؛ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 65 ٫

(187). ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 65 و 66 ٫

(188). همان.

(189). ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 71 " 80؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 446 " 450 ٫

(190). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 448 و 449 ٫

(191). شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 69 ٫

(192). همان، ص 68؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 390 ٫

(193). الرّحبه به فتح راء، به زمین وسیع گفته می شود. رحبه مسجد به حیاط وسیع آن می گویند. همچنین نام محله ای در کوفه است. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 1، ص 414؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، محقق: حسینی، سید احمد، ج 2، ص 69 ٫

(194). اشاره به یکی از القاب امام علی (علیه السلام)؛ یعنی قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ.

(195). طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 229 و 230 ٫

(196). الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 532 ٫

(197). شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 83 ٫

(198). مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 35، ص 138 و 139؛

برای آگاهی بیشتر از ادلۀ ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، ر.ک: سؤال 3414، (سایت اسلام کوئست: 4087) و سؤال 8439، (سایت اسلام کوئست: 8587).

(199). الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 522 ٫

(200). قطب راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1078 ٫

(201). کافی، ج 1، ص 448، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 7، ص 524 و 525 ٫

(202). ر.ک: عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبدالموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 7، ص 203؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص 168؛ جعفریان، رسول، سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص 363 ٫

(203). تاریخ پیامبر اسلام، ص 50 و 168.

(204). تذکره الخواص، ص 19؛ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76 ؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 282 و 283 ٫

(205). عزالدین بن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 91 ٫

(206). همان؛ ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 3، ص 122 ٫

(207). الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 90 و 91 ٫

(208). السیره الحلبیه، ج 1، ص490 و ج 3، ص 521 ٫

(209). ابن"سعد، الطبقات الکبری، محقق: عبدالقادر عطا، محمد، ج 8، ص 178 ٫

(210). ر.ک: مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیه للإمام علی بن أبی طالب، ص 136 و 137.

(211). خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 277 ٫

(212). ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 20 ٫

(213). ر.ک: ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه علیهم السلام، ص 177 ٫

(214). ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 14 ٫

(215). ممتحنه، 12 ٫

(216). اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 28 و 29 ٫

(217). تذکره الخواص، ص 20 ٫

(218). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 453 ٫

(219). آل عمران، 191- 195 ٫

(220). ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 469 " 472 ٫

(221). کافی، ج 1، ص 453 و 454 ٫

(222). مقاتل الطالبیین، ص 29؛ تذکره الخواص، ص 20؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص 376 ٫

(223). ر.ک: ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 58؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 245 و 246 ٫

(224). اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 41 ٫

(225). پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 27 ٫

(226). نهج البلاغه (صبحی صالح)، گردآورنده: سید رضی، خطبه 192، ص 300، "وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالْقَرَابَهِ الْقَرِیبَهِ وَ الْمَنْزِلَهِ الْخَصِیصَهِ وَضَعَنِی فِی (حَجْرِهِ) حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ (وَلِیدٌ) یَضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ وَ یَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْ ءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ وَ مَا وَجَدَ لِی کَذْبَهً فِی قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَهً فِی فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِه".

(227). حراء کوهی است در سمت شمال مکه و غار حراء در قله این کوه قرار گرفته است.

(228). سیرۀ پیشوایان، ص 28 ٫

(229). نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 192، ص 300 و 301 ٫

(230). ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208 و 209 ٫

(231). همان، ص 210 ٫

(232). امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص 326 ٫

(233). ر.ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص 95؛ ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 57 ٫

(234). قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج 1، ص452 و 453 ٫

(235). تذکره الخواص، ص 168 ٫

(236). أعیان الشیعه، ج 1، ص 326 ٫

(237). قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج 2، ص 399 ٫

(238). طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج 7، ص 470، ح 1882 ٫

.(239) امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه،ج 1، ص 313 ٫

.(240)ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق: البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1893 ٫

(241). ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 59 ٫

.(242) ر.ک: عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق: عبد الموجود، عادل احمد/ معوض، علی محمد، ج 8، ص 264 ٫

(243). ر.ک: ابن "سعد، الطبقات الکبری، محقق: عبدالقادر عطا، محمد، ج 8، ص 18 ٫

(244). ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 357 ٫

.(245) طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 43 ٫

(246). ر.ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1، ص 353 ٫

.(247)ر.ک: سید بن طاوس، الإقبال بالأعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، ج 2، ص 584 " 586 ٫

.(248) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعی از محققان، ج 19، ص 192 و 193 ٫

.(249) همان، ص 193 ٫

.(250) ر.ک: الطبقات الکبری، ج 8، ص 18 ٫

(251). برای آگاهی بیشتر ر.ک: نمایه زمان ازدواج علی (علیه السّلام) با فاطمه (علیها سلام)، سؤال 18645 (سایت اسلام کوئست: 18292).

(252). برای آگاهی بیشتر ر.ک: نمایه: حضرت محسن (علیه السّلام) و چگونگی شهادت او، سؤال 12047، (سایت اسلام کوئست: 11814).

(253). مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 354 و 355؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 395 و 396 ٫

(254). ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 57 و 58؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج 1، ص326 و 327 ٫

(255). الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 354 و 355 ٫

(256). برای آگاهی بیشتر ر.ک: نمایه: فرزندان حضرت علی (علیه السّلام) سؤال 2702، (سایت اسلام کوئست: 3198).

منبع: islampedia.ir

Powered by TayaCMS