روزی امام حسن مجتبی علیه السلام وارد اتاق مادرش ، حضرت زهراء علیها السلام گردید، دید که مادرش در حال رکوع نماز است و برای مردها وزن های مؤ من با ذکر نامشان دعا می کند.
گوش کرد، که دید مادرش فقط برای دیگران دعا می نماید و برای خویش ، هیچ دعائی نمی فرماید، جلو آمد و اظهار داشت : ای مادر! چرا مقداری هم برای خودت دعا نمی کنی همان طوری که برای دیگران دعا می نمائی ؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پاسخ داد: ای فرزندم ! اوّل ما باید به فکر نجات همسایه باشیم و سپس برای خودتلاش و دعا کنیم .(1)
و در حدیثی وارد شده است که : دعای مؤمن در حقّ دیگران مستجاب می شود و موقعی که انسان در حقّ دیگران و برای دیگران دعا کند، ملائکه الهی برای او دعا خواهند کرد، که حتما، دعای آن ها مستجاب خواهد شد.
مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب فلاح السّائل آورده است :
روزی حضرت صدّیقه کبری ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به محضر مبارک پدر بزرگوار خود، رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت : ای پدر جان ! جزای آن دسته از مردان و یا زنانی که نماز را سبک می شمارند، چیست ؟
پیامبر خدا صلوات اللّه علیه فرمود: دخترم ، فاطمه جان ! هرکس نماز را سبک شمارد و به شرائط و دستورات آن بی اعتنائی نماید، خداوند او را به پانزده نوع عقاب ، مجازات می گرداند:
شش نوع آن در دنیا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن ، سه نوع در قبر و سه نوع دیگر در قیامت آن هنگامی که از قبر بر انگیخته شود خواهد بود.
.1 برداشتن برکت و توفیق از عمرش ، که نتواند از آن بهره کافی و سودمندی برگیرد.
.3 پاک شدن سیمای نیکوکاران از چهره اش .
.4 سرگردان و دلسرد شدن در کارها و عباداتش .
.6 آن که در دعای مؤ منین سهیم نخواهد بود و دعای خیر ایشان شاملش نمی شود.
-1 ذلیلانه خواهد مُرد.
-2 گرسنه و تشنه جان می دهد.
-1 خداوند متعال ملکی را ماءمور می نماید تا مرتّب او را مورد شکنجه قرار دهد.
-3 و در نهایت این که مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمی گیرد و عذابی دردناک دچارش خواهد شد.(2)
هنگامی که این آیه قرآن بر پیامبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله نازل شد:
(و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعین ، لَها سَبْعَهُ اءبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ )( 28) یعنی ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامی افراد می باشد، که خداوند برایش هفت درب قرار داده و از هر دری افرادی وارد خواهند شد.
آن حضرت بسیار گریه و اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسی توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پیغمبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را می دید، شادمان و خوشحال می گردید، به همین علّت سلمان به سوی منزل آن مخدّره آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادی و آرامش رسول خدا گردد.
وقتی سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقداری جو می باشد و با خود این آیه قرآن را زمزمه می نماید:
((وَ ما عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و اءبْقی )) یعنی ؛ آنچه نزد خدای متعال و خواست او است بهتر و با دوام می باشد.
پس سلمان فارسی بر حضرت زهراء سلام کرد و بعد از آن ، جریان ناراحتی و گریه حضرت رسول صلّلی اللّه علیه و آله را برای آن بزرگوار بیان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جای خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جای آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند.
سلمان فارسی با دیدن چنین زندگی و لباسی به گریه افتاد و گفت : چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس های سُندس و ابریشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند؛ ولی دختر محمّد، پیغمبر خدا صلّلی اللّه علیه و آله چادر پشمینِ وصله دار بپوشد و این همه سختی ها و مشقّت ها را تحمّل نماید.
هنگامی که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلّلی اللّه علیه و آله وارد شد، اظهار نمود: یا رسول اللّه ! سلمان از زندگی و لباس های من تعجّب کرده و در گریه و اندوه ، فرو رفته است .
حضرت رسول صلوات اللّه علیه به سلمان فرمود: دخترم ، فاطمه محبوب خدا است و از سابقین در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت : پدر جان ! دخترت فدای تو گردد، چرا گریان بوده ای ؟
حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود، که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن آن دو آیه قرآن گریست و به صورت بر زمین افتاد و گفت : وای به حال گناه کارانی که اهل آتش جهنّم گردند.
سلمان چون این صحنه دلخراش را دید، گفت : ای کاش من گوسفندی می بودم تا مرا می کشتند و قطعه قطعه می کردند و می خوردند و نامی از آتش سوزان جهنّم را نمی شنیدم !!
و ابوذر گفت : ای کاش مادرم عقیم بود و مرا نزائیده بود و این گونه وصف آتش دوزخ را نمی شنیدم !!
و سپس مقداد گفت : و ای کاش من پرنده ای در منقار پرندگان می بودم و نامی از آتش سوزان جهنّم را نمی شنیدم .(3)
ابن قُتیبه یکی از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در کتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتی از جریان سقیفه ، روزی عمر به ابوبکر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیده ایم ، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضی و خوشنود شود.
لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولی به ایشان اجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علیّ علیه السلام آمدند و در این باره با او سخن گفتند؛ بنابر این امام علیّ علیه السلام برای آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروی حضرت زهراء سلام اللّه علیها نشستند.
و حضرت روی خود را از آن ها برگرداند، سلام کردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبکر گفت : ای حبیبه رسول اللّه ! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم ، عایشه دوست دارم .
روزی که پدرت از دنیا رفت ، ای کاش من مرده بودم ؛ علّت آن که تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم ، چون شنیدم که فرمود: ما ارثیّه ای به جای نمی گذاریم ، آنچه از اموال ما باقی بماند، صدقه است .
در این هنگام ، فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: اگر حدیثی را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم ، تاءیید می کنید؟ گفتند: آری .
فرمود: خداوند را بر شما گواه می گیرم ، آیا نشنیدید از پدرم ، رسول اللّه صلّلی اللّه علیه و آله که می فرمود: رضایت فاطمه رضایت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من می باشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است ؟!
گفتند: بلی ، چنین سخنی را از رسول اللّه شنیده ایم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کرده اید و من از شما خوشحال و راضی نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم .
ابوبکر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه می برم ، و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند.(4)
سمان فارسی حکایت نماید:
روزی حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر پدرش ، رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله وارد شد.
وقتی رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گریان و غمگین دید، به همین جهت علّت را جویا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها در پاسخ پدر اظهار داشت : ای رسول خدا! روز گذشته بین من و همسرم ، علیّ بن ابی طالب علیه السلام جریانی اتّفاق افتاد که با یکدیگر ضمن صحبت ، شوخی و مزاح می کردیم و من جمله ای را به عنوان شوخی به شوهرم گفتم ، که موجب ناراحتی او شد.
و چون احساس کردم که همسرم ناراحت است ، از سخن خویش غمگین و پشیمان گشتم و از او خواهش کردم تا از من راضی و خوشحال گردد.
و او نیز عذر مرا پذیرفت و شادمان شد و با خنده روئی با من مواجه گشت و احساس کردم که از من راضی می باشد؛ ولی اکنون از خدای خود وحشت دارم که مبادا از من خشمگین و ناراضی باشد.
رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله با شنیدن چنین مطالبی اظهار نمود: ای دخترم ! همانا رضایت و خوشنودی شوهر همانند رضایت و خوشنودی خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتی شوهر سبب نارضایتی و ناراحتی خدا می گردد.
و سپس افزود: هر زنی که خداوند را همچون حضرت مریم عبادت و ستایش کند؛ ولیکن شوهرش از او ناراضی باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمی گیرد.
ای دخترم ! بدان که بهترین اعمال ، فرمان بُرداری و تبعیّت از شوهر است ، البتّه در مواردی که خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن ، بهترین کارها برای زن ریسندگی است ، یعنی کارهای سبک و فردی ، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
ای دخترم ! هر زنی که زحمات و مشقّات خانه داری را تحمّل کند و خانه داری نماید و برای رفاه و آسایش اعضاء خانواده اش تلاش نماید، همانا او اهل بهشت خواهد بود.(5)
اءسماء بنت عمیس گوید:
هنگامی که حضرت زهراء سلام اللّه علیها اوّلین فرزندش امام حسن علیه السلام را به دنیا آورد و زایمان نمود، خونی را که دیگر زن ها در موقع زایمان به عنوان خون نفاس می بینند از او خارج نگردید.
و من از این جریان بسیار تعجّب کردم ، به هیمن جهت راهی منزل پدرش ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم ، عرض کردم : یا رسول اللّه ! آیا فاطمه خون حیض و نفاس نمی بیند؟!
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در پاسخ به من اظهار داشت : آیا نمی دانی که دخترم فاطمه ((طاهره و مطهّره )) است ؟!
یعنی ؛ پاک و پاکیزه می باشد و با سایر زنان تفاوت دارد و خون حیض و نفاس از او خارج نمی گردد.(6)
و امام محمّد باقر علیه السلام نیز حکایت فرماید:
چون قیامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر درب ورودی دوزخ توقّف نماید و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه نامیده ای و وعده دادی هر که دوستدار و علاقه مند به من و ذریّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازات نخواهی کرد و می دانم که وعده تو حقّ است .
آن گاه از سوی پروردگار متعال ندا می رسد: ای فاطمه ! راست می گوئی ، من تو را فاطمه نامیده ام و وعده داده ام هر که علاقه مند به تو و ذریّه ات بوده و ولایت آن ها را پذیرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم کرد و هم اکنون به وعده خود وفا می کنم .
و آن هائی را که دوست داری و اهل آتش جهنّم هستند، تو می توانی آنها را شفاعت نمائی ؛ و من شفاعت و وساطت تو را پذیرا هستم ، تا آن که موقعیّت و منزلت تو را نزد ملائکه و انبیاء و اهل محشر آشکار سازم .
پس ای فاطمه ! هر که در پیشانی و بین دو چشمان او نوشته باشد که مؤ من هست ، می توانی شفاعت نمائی و نجات بخش او از آتش دوزخ باشی و او را وارد بهشت گردانی .(7)
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
آن هنگام که صحرای محشر بر پا شود و خداوند تمامی بندگانش را زنده احضار نماید، صدائی به گوش همگان خواهد رسید که : ای جماعت ! چشم های خود را ببندید و سرهای خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلّی اللّه علیه و آله می خواهد از پل صراط عبور نماید.
پس همگان چشم های خود را می بندند و حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در حالی که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهی می کنند، وارد می شود و در یکی از موقف های مهمّ محشر توقّف می فرماید.
پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبی پروردگار عرضه می دارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم ، حسین می باشد، تو خود آگاهی که با فرزندم چگونه رفتار کردند.
در این هنگام ، صدائی از طرف خداوند متعال می رسد: ای فاطمه ! هر خواسته و تقاضائی داری بگو، که برآورده خواهد شد.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم ، حسین بگیر.
پس شعله ای مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طوری که پرنده ای که دانه از زمین برچیند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامی آن افرادِ ظالم ، به عذاب های دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.
بعد از آن ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به سوی بهشت حرکت می نماید و در حالی که ذراری و دوستان و علاقه مندانش همراه او می باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمت های آن بهره مند می گردند.(8)
هنگامی که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت ، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانی اتّفاق خواهد افتاد؟
پیامبر اسلام فرمود: زمانی که من و تو و پدرش ، علیّ و برادرش ، حسن نباشیم و او یعنی ؛ حسین تنها باشد.
آن گاه گریه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسی برای فرزندم گریه و عزاداری خواهد کرد؟
حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش می گریند و نوحه سرائی و عزاداری خواهند کرد، و این نوحه سرائی و عزاداری هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من ، مردانشان را شفاعت می کنم .
و ای فاطمه ! تمام چشم ها در قیامت گریان می باشند، مگر آن چشمانی که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد.(9)
عایشه دختر ابوبکر حکایت می کند:
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها پس از شهادت پدرش ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در یکی از روزها نزد پدرم ابوبکر آمد و ارثیّه پدری خود را از او مطالبه نمود.
و پدرم ، ابوبکر در پاسخ به وی اظهار اشت : پیغمبر خدا چیزی به عنوان ارثیّه ، باقی نگذاشته است و آنچه که از اموال او باقی مانده باشد، صدقه خواهد بود.
فاطمه سلام اللّه علیها با شنیدن سخنان پدرم ابوبکر، خشمگین و ناراحت شد و از او کناره گرفت و با همین ناراحتی و کناره گیری به زندگی خود ادامه داد تا آن که وفات یافت .
سپس عایشه در ادامه سخنان خود افزود: حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها سهمیّه خود را به عنوان ارثیّه ، از اموال رسول اللّه صلوات اللّه و سلامه علیه و همچنین فدک را از پدرم ابوبکر به طور مرتّب مطالبه و درخواست می نمود؛ ولیکن پدرم از پرداخت آن ها خودداری می کرد.(10)
طبق مشهور و روایات وارده : فدک ، باغ بسیار بزرگی بوده که طبق ضوابطی در جنگ خیبر، حقّ شخصی پیغمبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله قرار گرفت .
و حضرت آن را در حضور اصحاب به دخترش ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها تحویل داد و به آن مخدّره بخشید.
ابو ایّوب انصاری حکایت کند:
در آن هنگامی که رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله در بستر بیماری خوابیده بود و آخرین لحظات عمر پربرکت خود را سپری می نمود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به دیدار پدر بزرگوارش آمد.
و چون پدر را با آن وضعیت جسمی مشاهده نمود، سخت گریست و اشک بر گونه هایش جاری گشت .
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله با دیدن غم و اندوه دخترش ، وی را دلداری داد و اظهار داشت : ای فاطمه ! خداوند متعال از بین تمام بندگانش ، تنها علیّ بن ابی طالب علیه السلام را به عنوان شوهرت برگزید.
و آن گاه بر من وحی فرستاد که تو را به نکاح او در آورم و این برای تو عظمت و سعادت بود که چنین شخصیّتی شوهر تو گردید.
در این لحظه ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خوشحال شد و با شادمانی تبسّمی نمود.
و پدرش در ادامه فرمایش خود افزود: فاطمه جان ! بدان که شوهرت دارای چند خصلت و فضیلت است که دیگران از آن فضایل و مناقب محروم هستند:
ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و رسولش ، آگاهی به علوم و فنون مختلف ، دارای حکمت و معارف ، همسری چون تو، دو فرزند پسر چون حسن و حسین ، انجام امر به معروف و نهی از منکر در تمام حالات ، قضاوت بر مبنای کتاب خدا.
و پس از آن فرمود: فاطمه ! ما اهل بیتی هستیم که خداوند رحمان عنایتی را به ما فرموده است ، که (نه به امّت های قبل از ما و نه بعد از ما) به هیچکس چنین عنایتی نشده و نخواهد شد.
پدرت بهترین و افضل تمام پیغمبران می باشد.
شوهرت وصیّ من ، و افضل اوصیاء است .
عمویت ، حمزه سیّد و سرور تمام شهیدان است .
جعفر طیّار از ما اهل بیت است ، که در بهشت با دو بال خود پرواز می کند.
و دو فرزندت حسن و حسین ، که دو سبط این امّت می باشند.(11)
پس از گذشت مدّتی از رحلت و شهادت جانگداز پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ، دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چنین اظهار داشت : دلم تنگ شده است و آرزو دارم ، که آوای اذان بلال اذان گوی پدرم را بشنوم .
و چون بلال متوجّه آرزوی حضرت زهراء سلام اللّه علیها شد، مشغول گفتن اذان گردید؛ و چون گفت : ((اللّه اکبر، اللّه اکبر))
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به یاد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خود را کنترل نماید و با صدای بلند شروع به گریستن نمود.
تا آن که اذان بلال رسید به : ((اءشهد اءنّ محمّدا رسول اللّه ))، که در این هنگام حضرت زهراء صیهه و فریادی کشید و با حالت بیهوشی بر صورت ، روی زمین افتاد.
مردم گفتند: ای بلال ! ساکت شو، چیزی نمانده است که دختر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دار فانی را وداع گوید.
پس بلال ساکت شد و باقی مانده اذان را ادامه نداد.
و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .
بلال قبول نکرد و گفت : ای سرور زنان ! بر تو می ترسم که مشکلی برای شما پیش آید،
به همین جهت حضرت از او گذشت کرد و ساکت ماند.
همچنین در روایتی دیگر، از امام علیّ علیه السلام آمده است که فرمود:
هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چشمش به لباس و پیراهن پدرش ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می افتاد و یا آن را می دید و می بوئید، گریان می شد و حالت بیهوشی به آن بانوی مجلّله دست می داد.(12)
امام حسن عسکری به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام ، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
چون خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام و حوّا را آفرید و در بهشت جای گرفتند، بر خود بالیدند و آدم علیه السلام به همسر خود حوّا، گفت : خداوند موجودی بهتر و برتر از ما نیافریده است .
در این هنگام پروردگار متعال به جبرئیل علیه السلام وحی فرستاد: بنده ام ، آدم را به فردوس اءعلی بِبَر؛ همین که آدم علیه السلام وارد آن مکان مقدّس شد، کنیزی که در یکی از بهترین قصرها که بر سرش تاجی از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خود داشت ، توجّه آدم را به خود جلب کرد.
و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و دید که نور جمالش تمام بهشت را روشنائی بخشیده ، از جبرئیل سؤ ال نمود که : او کیست ؟
جبرئیل علیه السلام اظهار داشت : او فاطمه دختر محمّد، پیغمبر خدا و یکی از فرزندان تو می باشد که در زمان آینده مبعوث می گردد.
آدم علیه السلام سؤ ال نمود: تاجی که بر سر دارد چیست ؟
جبرئیل گفت : شوهرش علیّ بن ابی طالب علیه السلام می باشد.(13)
عایشه یکی از همسران رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله حکایت کند:
در آن هنگامی که رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله نزد من حضور داشت ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر ما وارد شد؛ و چنان راه می رفت که همانند راه رفتن رسول اللّه بود.
وقتی رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله متوجّه آمدن دخترش حضرت فاطمه شد، به وی خطاب کرد و فرمود: دخترم ! خوش آمدی ، و سپس او را کنار خود، سمت راست نشاند و سخنی مخفیانه به او گفت که ناگاه دیدم فاطمه زهراء گریان شد.
عایشه افزود: علّت گریان شدنش را جویا شدم و گفتم : ای فاطمه ! من تو را هرگز با چنین خوشی ندیده بودم که کنار پدرت باشی ، پس چرا ناگهان گریان شدی ؟!
حضرت زهراء سلام اللّه علیها در جواب اظهار داشت : اسرار پدرم را فاش نمی کنم .
بعد از آن دیدم که رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله مطلب دیگری مخفیانه به زهرای مرضیّه فرمود، که خوشحال و خندان گردید و تبسّمی نمود.
در این موقع تعجّب من بیشتر شد و این بار علّت گریه و خنده او را جویا شدم ؟
و آن حضرت ، دو باره در جواب من اظهار داشت : به هیچ عنوان اسرار پدرم را فاش نمی کنم .
تا آن که رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله رحلت نمود و من از فرصت استفاده کرده و علّت خنده و گریه آن روز را، از فاطمه زهراء جویا شدم ؟
و آن حضرت اظهار داشت : پدرم در آن روز به من فرمود: جبرئیل هر سال یک بار بر من وارد می شد؛ ولی امسال دو مرحله بر من وارد شد و این علامت نزدیک شدن مرگ من می باشد، پس با این سخنِ پدرم ، گریان شدم .
و در ادامه فرمایشاتش فرمود: تو از اهل بیت من ، اوّل کسی خواهی بود که به من ملحق می شوی ، سپس پدرم افزود:
آیا راضی و خوشحال نیستی که سیّد و سرور زنان باشی .
و من پس از شنیدن چنین بشارتی مسرور و شادمان گشتم .(14)
اءنس بن مالک حکایت کند:
روزی حجّاج بن یوسف ثقفی مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذای داخل دیگ به وسیله دست ، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد.
گفتم : روزی عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره برای دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام می باشد.
و مقداری آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روی اجاقی که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالی که می جوشید و غُل غُل می کرد، به هم می زد و مخلوط می نمود.
عایشه با دیدن چنین صحنه ای بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّلی اللّه علیه و آله خارج شده و به سوی منزل پدرش ، ابوبکر حرکت کرد.
و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت : ای پدر! هم اکنون جریان عجیبی را از فاطمه زهراء مشاهده کردم ، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است .
او را دیدم در حالی که دیگ حریره ، روی اجاق آتش می جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم می زد و مخلوط می نمود.
ابوبکر گفت : ای دخترم ! این موضوع را مخفی و کتمان دار، مبادا کسی متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است .
ولی همین که پیامبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود:
مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب می کنند و آن را جریانی عظیم و غیر قابل قبول می پندارند.
و سپس افزود: سوگند به آن کسی که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است ، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است .
همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعی در عمل و گفتار) از حرارت آتش در اءمان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنی ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می باشند.
و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش ، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان می جنگند.
و در آن هنگام ، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدی موعود عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خواهد نمود.
پس وای به حال کسی که در فضائل ومناقب بی شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانی را که به هر عنوانی ، کینه و دشمنی شوهرش ، علیّ بن ابی طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند.
ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحرای محشر بیش از دیگران شفاعت می نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .(15)
امام حسن عسگری صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید:
روزی زنی نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و گفت : مادری دارم ضعیف و ناتوان که برای انجام نماز، مسئله ای برایش پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم .
حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتی و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان می نمود.(16)
پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت کردم ، بیش از این مزاحم شما نمی شوم .
و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، برای من زحمتی نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصی اءجیر شده باشد تا باری سنگین را به جائی ببرد و در إ زای آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت می شود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت : خیر.
بعد از آن فرمود: من برای هر سؤ ال که جوابش را بگویم اءجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشی بیش از آنچه که در این جهان است ، می باشد.
پس اکنون آنچه می خواهی سؤ ال کن و برای من ناراحت مباش ، که از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه علیه شنیدم ، فرمود:
علماء و دانشمندان ، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالی محشور می شوند، که تاج کرامت بر سر نهاده اند.
چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و کوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار می گیرند و هدایا و خلعت های گرانبهای بهشتی تقدیمشان می شود ...
پس از آن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: ای بنده خدا! ارزش یکی از آن خلعت ها، هزار بار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد وخورشید بر آن می تابد.
چون که چیزهای این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والائی داشته باشد؛ امّا فاسد شدنی و فناپذیر است ، بر خلاف قیامت و بهشت که هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود.(17)
1- 43-تفسیرالامام العسکری علیه السلام : ص 340، ح 216 ، بحارالا نوار: ج 2، ص 3، ح 3.
در این که کتاب شریف مُصحَف حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چگونه تدوین شده و با چه کیفیّتی بوده است ، احادیث و روایات مختلفی وارد شده است که به جمع سه حدیث می پردازیم :
روزی عدّه ای از اصحاب و افرادی که در مجلس امام جعفر صادق علیه السلام حضور داشتند، پیرامون کتاب جَفر، جامعه و مُصحَف سؤ الاتی را مطرح کردند.
حضرت درباره هر کدام ، مطالبی را بیان فرمود و سپس پیرامون مُصحَف چنین اظهار داشت :
چون خداوند متعال ، حضرت رسول اکرم صلّلی اللّه علیه و آله را قبض روح کرد و رحلت نمود، غم و اندوه سختی بر فاطمه مرضیّه علیها السلام روی آورد که ناگوار و غیر قابل تحمّل بود و در این راستا، کسی غیر از خدای متعال از دردها و ناراحتی های درونی آن حضرت آگاه نبود.
پس خدای منّان جهت تسّلای آن بزرگوار فرشته ای را ماءمور نمود تا با وی هم سخن و هم راز گردد؛ و مدّتی به این منوال گذشت ، تا آن که روزی این موضوع را با همسر خود امیرالمؤ منین علیّ علیه السلام در میان نهاد که فرشته ای نزد من می آید و با من حدیث می گوید و مونس من گشته است .
امام علیّ علیه السلام اظهار داشت : هرگاه متوجّه صدای او شدی و احساس نمودی که آمده است مرا آگاه کن .
پس از آن ، هر زمان که فرشته بر حضرت زهراء علیها السلام وارد می شد، همسر خود، علیّ علیه السلام را خبر می نمود.
و حضرت علیّ علیه السلام نیز تمامی آنچه را که گفته می شد می نوشت ، تا آن که یک کتاب کامل و جامع شد و به نام مُصحَف حضرت فاطمه زهراء علیها السلام تدوین و ثبت گردید.
و تمام علوم و آنچه که انسان ها در تمام دوران ها نیازمند آن باشند در آن مصحف شریف موجود است .
و سپس امام جعفر صادق علیه السلام افزود: کتاب مصحف و نیز جامعه و جفر اءبیض و جفر اءحمر، همه آن ها نزد مااهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام موجود می باشد.(18)
امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرماید:
روزی پدرم امام محمّد باقر علیه السلام به جابر بن عبداللّه انصاری پیشنهاد داد براین که در فرصتی مناسب ، صحبتی با تو دارم .
جابر اظهار داشت : هر موقع بفرمائی ، من آماده ام .
تا آن که روزی پدرم سلام اللّه علیه ، جابر را فرا خواند و فرمود:
آن لوحی را که در حضور مادرم ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشاهده کرده ای ، توضیحاتی پیرامون آن بیان نما.
جابر در پاسخ گفت : روزی برای تبریک و تهنیت ولادت امام حسین علیه السلام بر مادرت ، فاطمه زهراء علیها السلام وارد شدم .
در مقابل او لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوح نوشته هائی را به رنگ سفید، شبیه نور خورشید مشاهده کردم ، که برایم تعجّب آور بود.
1- 44-اصول کافی : ج 1، ص 240، ح 2 و 3 و 5.
پس عرضه داشتم : ای دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدایت باد، این لوح چیست ؟ و چه مطالبی در آن ثبت گردیده است ؟
در پاسخ فرمود: این لوحی است که خداوند متعال ، آن را به پدرم هدیّه داده است و در آن نام پدرم و همسرم علیّ و دو فرزندم حسن و حسین و دیگر امامان و اوصیاء علیهم السلام درج گردیده است .
و پدرم رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله آن را به من عنایت کرده ، تا به وسیله آن شادمان و مسرور باشم .
به نام خداوندی که رحمن و رحیم است ، این نوشتار از سوی خداوند عزیز و حکیم برای پیغمبرش ، محمّد صلّلی اللّه علیه و آله به وسیله روح الا مین ارسال گردید.
ای محمّد! نام های مرا تعظیم بدار و نعمت های مرا شکرگزار باش .
من خدای بی همتا هستم ؛ و در هم کوبنده دستگاه و قدرت ستمگران ، و نابود کننده تجاوزگران می باشم ، و در روز قیامت حاکم خواهم بود ... .
به درستی که تو را بر تمامی پیغمبران خود، همچنین جانشین و خلیفه ات را بر دیگر اوصیاء از هر جهت برتری و فضیلت دادم .
و فرزندانت ، حسن را معدن علوم و حسین را نگه دارنده و حافظ دین و شریعت قرار دادم و او را به وسیله شهادت بر تمامی افراد گرامی خواهم داشت ، و نیز اولیاء و حجّت های خود را بر بندگانم از نسل او قرار داده ام .
لوح حضرت فاطمه زهراء علیها السلام بسیار مفصّل است ، به قطعاتی کوتاه اشاره شد، در خواندن و نگهداری این لوح مقدّس فضائل و خواصّی وجود دارد.
علاقه مندان به کتابهای مربوطه مراجعه فرمایند. و اخیرا توسّط انتشارات مرقد مطهّر مرحوم علاّمه مجلسی رحمه اللّه علیه با طرحی زیبا چاپ و منتشر گردیده است .
روزی حضرت فاطمه زهراء علیها السلام مشغول انجام کارهای منزل بود و دو فرزند عزیزش حسن و حسین علیهما السلام خطّی را نوشته بودند و هر یک ادّعا می کرد، که خطّ من بهتر و زیباتر است .
پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خطّ کدام یک بهتر و زیباتر می باشد.
ولی حضرت زهراء علیها السلام برای آن که هیچ کدام را ناراحت نکند اظهار داشت : از پدرتان سؤ ال نمائید.
و چون حسن و حسین علیهما السلام موضوع را برای پدرشان عرضه داشتند، او نیز نخواست که یکی از آن دو عزیز را ناراحت و ماءیوس نماید، به همین جهت فرمود: بروید و از جدّتان رسول خدا سؤ ال نمائید.
لذا آن دو عزیز، نزد رسول خدا صلّلی اللّه علیه و آله آمدند وخطّشان را نشان دادند، همچنین حضرت فرمود: من نیز قضاوت نکنم تا آن که با جبرئیل مشورت نمایم .
همین که جبرئیل علیه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جریان موضوع قرار گرفت ، اظهار داشت : بایستی از خداوند سبحان نظر خواهی کنم ، و در نهایت خدای مهربان خطاب نمود: باید مادرشان نظر دهد و قضاوت نماید.
به همین جهت ، حضرت زهراء علیها السلام گردنبند مروارید خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هایش را بر زمین ریخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهار داشت : هر کدام از شما دانه های بیشتری بردارد خطّ او بهتر است .
و هر یک به طور مساوی از دانه های مروارید برداشت و در نهایت هیچ کدام ناراحت و غمگین نگشتند و خطّ هر دو خوب و زیبا تشخیص داده شد.(19)
همان طوری که قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضیّه علیها السلام یکی از چهار نفر گریه کنندگان عالم به شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامی اسلام صلّلی اللّه علیه و آله به قدری مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمی و روحی قرار گرفت که چاره ای جز، گریستن نداشت و آن قدر گریست ؛که روزی بزرگان مدینه ، محضر امام علیّ علیه السلام شرف حضور یافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء علیها السلام شب و روز گریان می باشد، و آسایش را از ما و از خانواده هایمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامندیم که از او بخواهی که یا در شب و یا در روز گریه کند.
و امام علیّ علیه السلام پس از شنیدن این سخنان دلخراش ، وارد منزل شد و کنار حضرت زهراء علیها السلام نشست و مشغول توصیه و دلداری آن بانوی مظلومه گردید.
1- 46-بحارالا نوار: ج 43، ص 309، س 5، ضمن ح 72.
و پس از گذشت لحظاتی با دلداری های مناسب ، حضرت زهراء اندکی سکوت نمود.
در این هنگام ، امام علیّ علیه السلام اظهار داشت : ای فاطمه ! بزرگان مدینه از من خواسته اند تا به شما بگویم که یا شب را برای گریه انتخاب نمائی و یا روز را؟
حضرت زهراء علیها السلام پاسخ داد: یا علیّ! جور و جفای زمانه چنان بر من هجوم آورده است که تاب و توان را از من ربوده و بی اختیار می گِریَم ، لیکن به مردم شهر مدینه بگو که از عمر من چند صباحی بیش باقی نمانده است و در همین روزها از میان ایشان رحلت می کنم .
به همین جهت امام علیّ علیه السلام کنار قبرستان بقیع ، سایه بانی به عنوان بیت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله برای همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهرای مظلومه علیها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام از خانه اش با حالت گریه رهسپار قبرستان بقیع می شد، تا بتواند با خدای خود با حالتی آسوده راز و نیاز نماید.
و چون ، شب فرا می رسید، امام علیّ علیه السلام به قبرستان می آمد و همسر دل شکسته و ستمدیده اش را به همراه دو نور دیده اش به خانه باز می گرداند.(20)
سلمی همسر ابو رافع غلام و یار حضرت رسول صلّلی اللّه علیه و آله و همچنین اءسماء بنت عمیس و عبداللّه بن عبّاس و دیگر بزرگان حکایت کرده اند:
1- 47-تلخیص از بحارالا نوار: ج 43، ص 175 177.
در آن هنگام که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام لحظات آخر عمر پر برکت خویش را سپری می نمود، به اطرافیان خطاب کرد و فرمود: مقداری آب برایم بیاورید.
و چون آب آماده گشت ، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترین و تمیزترین لباس های مرا بیاورید.
و وقتی لباس های مورد نظر آن مخدّره مظلومه در کنارش گذارده شد، آن ها را پوشید.
پس از آن دستور داد که رختخواب مرا در وسط اتاق بیندازید؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصی ، آرام ، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابید و دست خود را زیر سر گذاشت و اظهار نمود:
من در همین لحظات از میان شما خواهم رفت و به سوی پروردگار خویش رحلت می کنم و از این دنیای فانی راحت می شوم و به میهمانی و ملاقات خداوند رحمان و همچنین دیدار پدرم رسول خدا می روم .
از شما می خواهم که پس از وفاتم ، بدنم را برهنه و عریان نکنید چون که من خود را شستشو داده و تمیز کرده ام ؛ و سپس پارچه ای روی خود کشید.(21)
و شاید مقصود این بوده باشد که حضرت زهراء علیها السلام ، این اوّلین مظلومه جهان بشریّت ، نخواسته است که همسرش ، امام علیّ صلوات اللّه علیه از صدمات و شکنجه های وارده بر بدن نازنینش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش غمگین و دلخراش گردد.
1- 48-بحارالا نوار: ج 43، ص 172، ح 12، اءعیان الشّیعه : ج 1، ص 321.
روزی امام محمّد باقر علیه السلام ضمن فرمایشاتی ، در جمع اصحاب حکایت فرمود:
حضرت فاطمه زهراء علیها السلام پس از رحلت پدرش ، رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله بیش از مدّت شصت روز زندگی نکرد.(49 )
و چون مریضی آن مخدّره مظلومه که به جهت صدمات وارده به وجود آمده بود شدّت یافت ، دست به سوی آستان مقدّس الهی بلند کرده و با خداوند متعال مناجات و راز و نیاز می نمود.
و از جمله مناجات ها و استغاثه های آن حضرت چنین بود:
((یا حَیُّ یا قَیُّوم ، بِرَحْمَتِک اءسْتَغیثُ، فَاءغِثْنی ، اللّهمّ زَحْزِحْنی عَنِ النّارِ، واءدْخِلْنی الْجَنَّهَ، واءلْحِقْنی بِمُحمَّد (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم.))
و هرگاه امیرالمؤ منین ، علیّ علیه السلام کنار بستر همسرش ، فاطمه زهراء علیها السلام می آمد، برای او این چنین دعا می نمود:
ای فاطمه ! خداوند، تو را عافیت و سلامتی عنایت فرماید، و تو را زنده و سالم نگه دارد.
ولیکن حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام در مقابل دعای شوهرش ، چنین اظهار می داشت : چه قدر خوب است که هر چه زودتر به خدای خویش ملحق شوم و با او ملاقات کنم .
و سپس در آخرین لحظات عمر شریفش ، وصیّت خود را پیرامون مهریّه اش و همچنین اثاث و اسباب منزل که متعلق به خودش بود مطرح کرد و در پایان به همسرش امام علیّ علیه السلام خطاب کرد و اظهار داشت :
یا علیّ! پس از من با اءمامه دختر ابوالعاص ازدواج نما، چون که او همانند خودم نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان می باشد.(22)
1- 50-مستدرک الوسائل : ج 2، ص 134، ح 7، و ص 360، ح 4.
عبداللّه بن عباس و دیگر راویان حکایت کنند:
هنگامی که زمان رحلت یگانه دخت نبوّت ، همسر ولایت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام نزدیک شد، اءسماء بنت عمیس را طلب کرد.
و چون اسماء نزد ایشان حضور یافت ، به او فرمود:
ای اسماء! وقت جدائی و فراق من فرا رسیده است ، می خواهم بعد از آن که فوت نمودم ، جسد مرا به وسیله ای بپوشانی ، تا آن که هنگام تشییع جنازه ام و حجم بدنم مورد دید افراد نامحرم قرار نگیرد.
اسماء با شنیدن این کلمات بسیار اندوهگین و محزون گردید.
و چون حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام ، بر خواسته و پیشنهاد خود اصرار ورزید، اسماء اظهار داشت : ای حبیبه خدا! من در حبشه ، تخت هائی را دیده ام که مخصوص حمل و تشییع جنازه زن درست می کرده اند.
حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود که تابوتی همانند آن را برایش تهیّه نمایند.
وقتی اسماء آن تابوت را تهیّه کرد و نزد ایشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:
شما با این تابوت ، جسد مرا از دید افراد و نامحرمان مستور و پنهان خواهید داشت ، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.
دعائم الاسلام : ج 1، ص 232 و مستدرک الوسائل : ج 2، ص 316، ح 5.
منبع: aviny.com
پاورقی
- احقاق الحقّ: ج 25، ص 255، بحار: ج 43، ص 81 ، مستدرک الوسائل : ج 5، ص 244، ح 1.
- برداشتن برکت از درآمدهایش .
- دعاها و خواسته هایش مستجاب نخواهد شد.
- هیچ چیزی تشنگی و گرسنگی او را بر طرف نسازد.
- قبرش تنگ و تاریک و وحشتناک می باشد.
- خداوند ملکی را ماءمور می نماید تا او را بر صورت ، روی زمین بکشاند و اهل محشر او را تماشا نمایند.
- محاسبه و بررسی اعمالش سخت و دقیق خواهد بود.
- مستدرک الوسائل : ج 3، ص 23، ح 1.
- بحارالا نوار: ج 43 ص 87 89 ح 9.
- اءعیان الشّیعه : ج 1، ص 318، به نقل از الا مامه و السّیاسه .
- إ حقاق الحقّ: ج 19، ص 112 و 113، داستان مفصّل است ، علاقه مندان مراجعه نمایند.
- إ حقاق الحقّ: ج 25، ص 251.
- علل الشّرایع : ص 179، ح 6.
- اءمالی مفید: ص 130 ، ح 6 و در کتاب احقاق الحقّ: ج 25، ص 222 به نقل از امیرالمؤ منین علیّ علیه السلام از پیامبر اسلام صلّلی اللّه علیه و آله وارد شده است .
- معالی السّبطین : ج 2، ص 11، بحار: ج 44، ص 29، ح 37.
- اءعیان الشّیعه : ج 1، ص 314، به نقل از صحیح بخاری .
- بحارالا نوار: ج 43، ح 8 ، به نقل از خصال شیخ صدوق .
- اعیان الشّیعه : ج 1، ص 320.
- بحارالا نوار: ج 43، ص 52، س 1.
- احقاق الحقّ: ج 25، ص 97 و ص 85 .
- الثّاقب فی المناقب : ص 293، ح 250.
- احتمالاً مضمون سؤ الها مختلف بوده است ، نه این که سؤ ال را تکرار کرده باشد.