امروز روز هشتم محرم هست، ديگر صحنه مصيبت براي امام حسين(عليه السلام) اين روزها خيلي سخت شده و به همان ميزان كه كار بر امام حسين سخت مي شود بايد حال دوستانش هم متحول بشود«شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»هرچه به عاشورا نزديك مي شده از تعابير روايات اينطوري استظهار مي شود که حال ائمه سخت تر مي شده، چرا؟ چون مصيبت سيدالشهدا(عليه السلام) سخت تر مي شده است.

در آداب زيارت امام حسين(عليه السلام) يك روايت مخصوصي است؛ اين روايت را ببينيد، اين روايت علاوه بر اینکه ذكر مصيبت هم هست، آداب زيارت امام حسين(عليه السلام) را هم بيان مي كند. مي فرمايد: وقتي به زيارت امام حسين(عليه السلام) مي رويد بايد زيارتتان با زيارت بقيه فرق داشته باشد. امام صادق(عليه السلام) فرمود:«اذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مَكْرُوبٌ» وقتي به زيارت حضرت مي روي بايد غصه دار، گرفته و رنج ديده باشي و بعد علاوه بر آن«مَكْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً»بايد آشفته حال، آشفته مو باشي و ظاهرت آشفته باشد؛ اينطوري به زيارت بروي.

لذا، ببينيد در زيارت بقيه ائمه هست وقتي مي رسي غسل كن. حالا وقتی به كربلا رسيدي بدون غسل برو به زيارت سيدالشهدا مغبرا، چرا؟ حال چه گرسنه باشي و چه عطشان و تشنه باشي، چرا؟«فَإِنَّ الْحُسَيْنَ ع قُتِلَ حَزِيناً مَكْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَانا»حضرت به شهادت رسيد تشنه بود گرسنه بود غبارآلود بود غبار ميدان جنگ روي چهره حضرت نشسته بود آشفته بود غصه روي دلش نشسته بود، هنوز داغ علي اکبر(سلام الله عليه) تا آخرين لحظات روي دل حضرت سنگيني مي كرد. بعضي گفتند: اين سلامي كه در زيارت ناحيه مقدسه هست «السلام علي المقطوع الوطين» اين ناظر به صحنه اي است كه كنار بدن علي(عليه السلام) آمد. گويا دلش را بريدند.

لذا، از امروز كه ديگر مصيبت سيدالشهدا(عليه السلام) خيلي سنگين مي شود بايد حال ما هم متحول باشد و التماس كنيم به خداي متعال به امام زمان(عليه السلام) خيلي التماس كنيم كه مصيبت سيدالشهدا را به ما عطا بكنند، خيلي گران قيمت است. به كم كسي، آن روح مصيبت، آن عمق مصيبت عطا مي شود و عطايي به اين اندازه قيمت ندارد. مطهر انسان است. خيلي بايد اين روزها التماس كنيم به امام زمان كه ما را وارد فضاي مصيبت كربلا بكند الان عالم غصه دارد ملائكه غصه دارند امام زمان(عليه السلام) غصه دار است، بايد از خدا خواست كه ما را وارد آن فضاي مصيبت انشاءالله بكند. خوب، آمد محضر امام حسين(عليه السلام) اجازه ميدان گرفت. شنيديد، امام حسين به او اجازه دادند به طرف ميدان حركت كرد ولي دنبال سر علي حركت كردند. اين پيرمرد بزرگوار امام نوراني محاسنش را در دست گرفت «اللَّهُمَّ اشْهَدْ علي هولاء القوم فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ص وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ دنبال سر علي راه افتاد نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ» نگاه مأيوسانه به قد و بالاي علي كرد و رفت ميدان. ولي دوباره برگشت آمد خدمت بابا. «الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي»بابا، از تشنگي از پا در آمدم سنگيني اسلحه من را خسته كرده اين يك سوال است. ذهن همه ارباب مصيبت و مقاتل را از قديم به خودش مشغول كرده براي چي دوباره برگشت. اين چه مطلبي از پدر خواسته مگر نمي دانست در خيمه ها آب نيست، كسي كه اشبه الناس به رسول الله است، مي آيد و بگويد: بابا، به من آب بده. لذا، همه متحيرند حرف هايي زدند معلوم نيست باطن مطلب چي هست. بعضي گفتند: در آخرين لحظه آمد همه معارف را بگيرد و برود. شنيديد اميرالمؤمنين فرمود: در آخرين لحظات نبي اكرم هزار باب علم را به روي من گشود كه از هر باب هزار باب ديگر باز مي شد و امام حسين اين كار را كردند، به او فرمودندک برو مابقي را هم از جام رسول خدا مي گيري. بعضي گفتند: احساس كرد امام حسين يك بار ديگر دلش مي خواهد جوانش را ببيند و برگشت تا دل پدر را به جا بياورد.

بعضي گفتند: خودش دلش براي امام حسين تنگ شده بود، بهانه كرد آمد يك بار ديگر امام حسين را ببيند. بعضي گفتند: رفته بود ميدان خسته شده بود ديگر نمي توانست بجنگد شهادت هم نمي آمد، احساس كرد امام حسين اجازه شهادت به او ندادند بنابراین، برگشت تا اجازه شهادت گرفت. ولي بعضي اهل دل يك معنايي را گفتند خيلي لطيف است، گفتند: مي دانست امام حسين بالاي سر همه مي آيد، ميدان جنگ است خطرناك است. در آخرين لحظه خودش جسم بي روحش را آورد پيش بابا، بابا «العطش قد قتلني» ديگر من زنده نيستم آمد اين بار را از دوش امام حسين بردارد كه ديگر نكند امام حسين به ميدان بيايد.

ولي نوشتند: همينكه صداي علي از ميدان آمد امام حسين مثل باز شكاري خودش را بالاي سر علي رساند ولي وقتي نشست روي زمين «فجلس علي التراب» ديد بدن علي قطعه قطعه است. اي واي، نمي دانم جان داده بود يا نه، ولي هر چه بود ديگر نتوانست يك بار هم كه شده از ته دل صدا بزند بابا تا دل امام حسين را خوشحال كند. مرحوم سيد بن طاووس نقل مي كند: هنوز جان در بدن علي باقي بود، حضرت خون از دهان علي پاك كرد هفت بار از ته دل صدا زد «ولدي علي ولدي علي» خم شد صورت به صورت علي گذاشت؛ «علي على الدنيا بعدك العفاء»

حجة الاسلام والمسلمین میرباقری