این مجلس، مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها است. ما هر شب به یك بهانه ای رفتیم. ما كه نرفتیم خودش آمده ما كجا بلدیم برویم. با این كه پهلویش شكسته، برایش راه رفتن مشكل است. كسی پایش بشكند می تواند با عصا راه برود؛ اما كسی پهلویش بشكند، چطور راه برود؟ مادر چرا پهلویت شكسته؟ مادر چرا رو گرفتی؟ مادر چرا چادرت خاكی است؟ مادر به فضه فرمود: فضه گوشت بدنم آب شده است. «لا یوم كیومك یا ابا عبد الله»[1]. پسرش زین العابدین هم گوشت بدنش آب شده بود. غل و زنجیر به گردنش بسته بودند. از پاهای نحیفش خون جاری بود.
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حجةالاسلام و المسلمین صدیقی
[1] . بحارالانوار، ج45، ص218.