اسامی معصومین: امام حسین علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام ، امام صادق علیه السلام
سخنران استاد میرباقری
حادثه عاشورا حادثه ای است که بر همه عالم اثر گذاشته است. این شهادت، معمولی نیست. از ملک تا ملکوت را متاثر کرده است. این حادثه، فرشتگان مقرب را عزا دار کرده. حادثه چنان عظیم است که خدای متعال هم این حادثه را به تصویر کشیده و برای خوب ها بیان کرده. حتی زیارت عاشورا هم از طرف خود خدا انشا شده است. در کتاب شیخ طوسی آمده این زیارت را خدا برای سید الشهدا خوانده است. همچنین اشاره کرده که اولیای الهی، اوصیا و معصومین به جای رسیده بودند که همه عالم در دل آنها جای ندارد و جز حق در دل آنها نبوده. برائت و لعن؛ تا جنگ و حرب؛ تا خون خواهی؛ تا وجاهت عند الله و قرب الی الله و الی رسوله؛ تا معرفت؛ تا ثبات قدم و همراهی؛ تا صلوات و رحمت؛ تا حیات و ممات محمدی و تا در نهایت تقرب عند الله، اینها در سایه توجه عاشورا نصیب انسان می شود.
اکنون درباره جمال و زیبایی عاشورا و این حادثه سخن می گوییم. وقتی که در مجلس ابن زیاد، ابن زیاد به زینب کبری(س) گفت: دیدی خدا با شما چه کرد، حضرت فرمود: ما رایت الا جمیلا. من در صنع و فعل حق، جز زیبایی ندیدم. و همین مشاهده جمال است که آن مقام رضا را آورده. شاید بتوانیم جلوهای از این جمال را به تصویر بکشیم.
قبل از ورود به بحث لازم است یادآوری کنیم که در حادثه عاشورا اراده دشمنان هم نقش آفریده است. خدا به آنها اختیار داده. آنها بد و زشت عمل کردند. ممکن است کسی بدی کند، اما بد، بدی نکند. گاهی کسی قصد تعرض به مال مسلمانی را دارد، ولی قصد تعرض به ناموس و جانه مردم را نمی کند. راوی می گوید: دیدم امام صادق علیه السلام در تاریکی شب بیرون آمد. در ظلمت شب، انبانی را به دوش انداخته بود و به سراغ فقرای شیعه و نیمه شیعه رفت. بالا سر آنها نان می گذاشت. به حضرت گفتند: اینها که شیعه شما نیستند. فرمود: اگر شیعه ما بودند ما دارایی مان را نصف می کردیم. می توان این گونه صدقه داد. پس نوع کمک کردن هم مهم است، چون آبروی مومن در میان است.
در آیه شریفه می خوانیم: قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ [1] کسی که تقوا داشته باشد و صبر بکند، او محسن و نیکوکار است. اراده ای که در عاشورا نقش آفریده اراده دشمن ها بوده که بد را بد عمل کردند. می شد امام را به شهادت برسانند، ولی چه ضرورتی داشت سر را ببرند و به نیزه بزنند؟ چه ضرورتی داشت بدن را پای مال اسب ها کنند. ابن زیاد به عمر سعد نوشت: میدانم بعد از مردن اثری ندارد، اما بعد از مردن بر بدنش بتازند.
این گونه نبود که سید الشهدا در محاصره قرار گرفته باشد و این صحنه ها از روی انفعال رخ داد. آنها می خواستند حضرت را از بین ببرند، ولی نه به این شکل. حضرت به گونه ای صحنه را آراسته که مسیر تاریخ را عوض کرده است. آنها قصد داشتند حضرت را در مدینه ترور کنند. به استاندار مدینه نوشتند: یا بیعت بگیر یا سرش را بفرست. حضرت با نقشه خارج شد و اهل بیت را هم با خود برد. به مکه آمد و دعوت را علنی کرد. یزید کسی را به مکه فرستاد تا اگر سیدالشهدا دستش به پرده کعبه هم بود او را ترور کنند. حضرت روز هشتم ذی الحجه بیرون آمد. حضرت بود که عاشورا را این گونه آفرید.
امام حسین نمی گذارد دشمن صحنه را آن گونه که دلش می خواهد رقم بزند. جوری مقاومت می کرد که دشمن مجبور می شد شدیدترین جنایات را بیافریند. مجبور می شد چهره خداخواهی، دین داری و ایمان را کنار بزند و باطن خودش را نشان بدهد. امام علیه السلام و یارانش آمده بودند که با ریخته شدن خون شان پرده را از روی اسلام نفاق آمیز بردارند. این چه اسلامی است که هم خون سید الشهدا را می ریزد و همزمان دوره کعبه طواف می کند؟
اراده دیگری که در عاشورا نقش آفریده، اراده حق است. خدا اگر بخواهد، می تواند در خانه خود، فرعون موسی را پرورش دهد. اگر اراده حق بر این تعلق می گرفت، دودمان بنی امیه را به باد می داد. اما در عاشورا، باران بلا بر بهترین ها بارید و در این صحنه، خوب ها، خوب خوبی کردند و بدها، بدجور بدی کردند.
دو چهره عاشورا زیباست، بلکه در کمال زیبایی است؛ یکی چهره تدبیر و بلای حق است و دیگری چهره تدبیره سید الشهدا و بندگی اصحاب و اهل بیت اوست. اگر سخن از زیبایی عاشورا به میان می آید معنایش این نیست که هرچه در عاشورا رخ داده زیبا بوده است. بلکه دشمن صحنه های بسیار زشتی را خلق کرد. اینکه بعضی ها به اصطلاح خواسته اند با نگاه عرفانی همه چیز را زیبا کنند، این نگاه اشتباهی است. آنچه باید تسبیح کرد و پاک دانست، فعل خداست. البته خدا اگر بخواهد می تواند در این دنیا، جلو بدها را بگیرد؛ ولی دستشان را باز گذاشته تا هر کاری می خواهند انجام دهند.
جمال بلای حق یعنی انسان چه در نعمت و آسایش و چه در بلا و سختی جمال ببیند. خدایا تو را حمد می کنیم بر خلقتت، بر اینکه ما را متعادل آفریدی. بیماری دادی، میراندی، زنده کردی، عافیت دادی. اگر انسان این زیبایی را نبیند نمی تواند حمد کند.
انسان های محجوب نمی توانند در بلا جمال را ببینند. امام سجاد علیه السلام درصحیفه سجادیه دعایی با این مضمون دارند: خدایا! من نمی دانم که من تو را بر بیماری بیشتر ستایش کنم یا بر سلامت. وقتی که سالمم حال عبادت دارم، حال توجه دارم، تو را شکر می گویم. بیمار می شوم تو برایم ثواب ها می نویسی. اگر انسان از دیدگاه اولیا به بلا نگاه نکند، نمی تواند همه عالم را زیبا ببیند. اکنون با تکیه به روایات می کوشیم، جمال بلا را بررسی کنیم.
دو جور بلا داریم: بلای خوب ها و بلای بدها. بلای بدها، گاهی عقوبت است. باید گفت اگر جهنم در عالم نبود، عالم از جهت زیبایی چیزی کم داشت. ولی بلای خوب ها دو قسم است: یکی کفاره گناه است و انسان را پالایش می کند. حضرت فرمود: هیچ بلایی به شما نمی رسد الا به گناهی. شخصی گفت: آقا! من چه خطایی کردم. فرمود: بسم الله نگفتی. چرا بسم الله نگفتی و وارد شدی؟ چرا از خدا غافل بودی؟ در روایات می خوانیم بدترین بلای مؤمن، مومنی است که به او حسادت می ورزد. نه می شود طردش کرد و نه می شود با او کنار آمد.
خداوند اول مومن را محیای بلا می کند و بعد بلا را می فرستد. در روایت می خوانیم صبر بر بلا سبقت می گیرد. اول صبر می آید سپس بلا نازل می شود. باید دانست که گناه انسان از بین نمی رود. خداوند می فرماید: وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ؛[2] پرونده انسان را به گردنش می آویزیم. وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً [3] کتابی را برای او خارج می کنیم که از آن شگفت زده می شود. گناه آتشی است که انسان بر دامن خودش می زند. این آتش، نه فقط خاموش نمی شود، بلکه همواره در حال شعله ور شدن است. یک شعله در بوته زار، آتش سوزی گسترده ای به وجود می آورد.
خدا در توبه را بعد از معصیت باز کرده است و گفته که ای انسان! اگر آتش زدی، به سوی من بیا؛ خاموش می کنم. ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[4] در دریا و خشکی فساد آشکار شده و انسان عالم را آلوده کرده است. آتشی از این رزالت ها برپا شده که با وجود بزرگی گناه باز خدا آتش را خاموش می کند.
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ[5] آنچه به فریاد انسان تباه شده می رسد، دو چیز است: یکی مغفرت و دیگری رحمت. مغفرت، آتش را خاموش می کند و رحمت، نعمت از کف رفته را بازمی گرداند. اگر خدا باب توبه را باز نمی گذاشت انسان باید تا ابد می سوخت.
گاهی خدا می گوید: اگر این بنده بلا را رها نمی کند، با بلا رهایش می کنیم. در دعای ابو حمزه ثمالی می خوانیم: إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ؛[6] خدایا! من را با عقوبت تنبیه نکن، در حایل شدنت مکر نکن. بعضیها وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ اینگونه معنی کرده اند: خدایا تو بین من و بت های من فاصله می اندازی، در این فاصله انداختن به من مکر نکن.
[1] . يوسف : 90
[2] . الإسراء : 13
[3] .همان
[4] . الروم : 41
[5] . الأعراف : 23
[6] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 186، چهارم دعاى ابوحمزه ثمالى ..... ص 186.