واژگان کلیدی: توحید، نعیم، نعمت ولایت، جامعه ولایی، ولایت الله، ولایت طاغوت، ابرار
از ظاهربرخی روايات چنین بر می آید كه پروردگار از همه نعمت ها پرسش نمی کند؛
چرا که بزرگ تر از آن است که در قیامت از غذا، خواب، امنیت و آب گوارا از انسان بپرسد.
باید دانست آنچه مورد پرسش واقع مي شود، تنها نعمت ولايت و سرپرستي است كه خداي متعال
براي ما قرار داده.
به نظر مي رسد اين روايت با روايات فراواني که به ما رسیده در تعارض است؛ زیرا از آن
روايات چنین بر می آید كه از همه نعمت هايي كه به ما داده شده سوال مي شود: مثلاً شنیده
ایم اولین چیزی که در قيامت از انسان سوال مي شود نماز است:
فَإِنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلَاةُ صَحَّ لَهُ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا
سِوَاهَا 1]
اگر نماز انسان، نماز مقبولي بود، همه نامه عمل انسان امضا مي شود و اگر نتوانسته بود،
نماز مورد قبولی بخواند، بقيه پرونده انسان بررسي نمي شود. يا در بعضي از نقل ها می
خوانیم: فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ
الْبَهَائِمِ الْخُطْبَةَ[2] از زمين
كه در اختيارتان بوده، از چارپايي كه در اختيار شما قرار داشته نیز می پرسند.
حال با این تعارض چه باید کرد؟ باید دانست که نعيم حقيقي پروردگار است و روايات فراواني
داريم كه دلالت مي كند از ريز و درشت اعمال تان بلكه بالاتر از حالات و احوالتان هم
از شما می پرسند؛ چرا به خدا دل بستيد؟ چرا به خدا اميد نداشتيد؟ در مواقف گوناگون
قيامت، از امور مختلف می پرسند. گاهی از عمل و باورهای انسان، سرمايه هاي انسان و اخلاق
و حالات انسان می پرسند.
وجود مقدس امام رضا (ع) فرمودند: در دنيا نعيم حقيقي نيست. سپس پرسیدند: پس معنای اين
آيه شريفه چيست؟ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ[3]
فرمودند: اين نعيم، محبت ماست، ولايت ماست.
آنچه كه از سوره مباركه بر می آید، اين است كه همه حيات انسان بايد بر مدار ولايت ولي
الله باشد. همه جامعه موحدين بايد خود را بر مدار ولايت ولي خدا تنظيم کنند. حال باید
دانست جامعه ولایی، چه جامعه اي است؟ جامعه ای كه محورش ولايت نبي اكرم (ص) و ائمه
معصومين است و همه روابط اين جامعه بر محور اين ولايت شكل مي گيرد. این جامعه چه تفاوتي
با جامعه هاي موعود و با مدينه هاي فاضله ديگر دارد؟
باید گفت: ترديدي نيست كه ما در مقابل همه نعمت ها مسئولیم؛ نكته اين است كه در عين
اينكه از همه اين امور سوال مي شود، از يك چيز هم بيشتر سوال نمي شود و آن نعمت ولايت
است. زیرا همه اين نعمت هايي كه در اختيار ما قرار مي گيرد، براي اين است كه در مسير
توحيد قرار بگيریم. بنابراين همه پرسش ها در این مسیر است كه آيا اين نعمت ها در مسير
خدا قرار گرفته يا خير. آيا همه اين نعمت ها در مسير ولي خدا قرار گرفته يا نه؟ نوع
ارتباط من با جامعه، دوستم، همسايه ام، خانواده ام و با اعضاي محيط كار خودم هماهنگ
با ارتباط با ولي خدا بوده است؟
باید گفت در عرض پرستش خداي متعال و يكتاپرستي و موحد بودن هيچ تكليف ديگري نيست. در
عرض توحيد نیز هيچ پرسش ديگري معنا ندارد. به انسان نمی گويند تو موحدی يا نه و اگر
معلوم شد كه موحد است پرسش های دیگر را مطرح کنند.
در كتب روايي ما از جمله در توحيد مرحوم صدوق آمده: التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّةِ[4] آنچه كه موجب مي شود انسان به وادي رحمت
خدا به دارالسلام به بهشت راه پيدا كند، توحيد است. كلمة لا
إله إلا الله حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني أمن من عذابی[5] يَا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
تُفْلِحُوا[6]
اگر كسي توانست حقيقت لا اله الا الله را در خود و در زندگي خود محقق كند، به رويش
و رستگاري رسيده. هيچ تكليفي در عرض توحيد نيست. پس دستور به نماز و زكات و امثال اينها
حتي دعوت به اخلاق حميده، توكل، رضا، صبر، جود همه از فروع توحيد است.
انسان موحد كسي است كه از اخلاق رذيله و اعتقاد فاسد فاصله مي گيرد و عملي كه متناسب
با توحيد نيست را ترک می کند.
باید دانست که تحقق توحيد در دو ركن است؛ يكي در تولي به ولايت الله و دوم در تبري
از ولايت اعداء و اولياء طاغوت: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ
تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ
فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم
[7]
دينداري همين دو كلمه است. اگر كسي بخواهد دين داشته باشد دينداري دو كلمه است؛ ايمان
بالله پذيرش ولايت خدا و اعراض از ولايت اولياء طاغوت.
اگر كسي نعمت ولايت الهيه را قدر بداند و در همه حالات از ولايت خدا و ولايت ولي الله
خارج نشود، هيچ پرسش ديگري باقی نمی ماند. به تعبير ديگر، نعمت ولايت نعمتي است كه
همه حوزه هاي زندگي فردي و جمعي ما را می پوشاند.
همه شريعت ،بيان آداب حركت كردن در چارچوب ولايت نبي اكرم است. دين بيان آداب است.
آداب اخلاقي، آداب اعتقادي، آداب عملي حركت كردن در چارچوب ولايت نبي اكرم و اميرالمومنين(ع)
را بيان مي كند. دين مناسك تولي به ولايت ولي الله و تبري از ولايت اولياء طاغوت است.
اگر از افق بالا نگاه كنيم، در می یابیم حقيقت دين جريان ولايت خداست كه مومنين را
كمال مي دهد و به قرب مي رساند. نماز از آداب تولي به ولاية الله است.
این روايت را ببینید: إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما
ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ[8]در
بصائر الدرجات ابن ستار اين روايت نقل شده است: خداي متعال مي فرمايد:
قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ [9]
پيامبر ما! به مردم بگو پروردگار من براي اينكه شما را پرورش بدهد شما را از دايره
فواحش و فحشا منع كرده است. دايره ممنوعه اي كه نباید وارد آن شوید، دايره فحشا است.
البته فحشا ظاهر و باطني دارد که خداوند از هر دو منع كرده است. حلال در ظاهر قرآن
همين امور حلالي است كه مي بينيم. خوردنی هاي حلال، آشاميدن هاي حلال، ولي باطن حلال
در قرآن ولايت ماست. حرام در ظاهر قرآن همين محرمات است؛ گفتگوهای حرام، نگاه حرام،
عمل حرام، توجه قلبي حرام، ولي باطنش ولايت ائمه جور و اعداء ماست؛ يعني ما از هيچ
چيز منع نشده ايم الا از ولايت اولياء طاغوت.
آن چنان كه از روايات بر می آید همه عوالم حتي جماد و نبات تا عالم ملائكه و بالاتر
عالم انبيا حتي انبياء اولوا العزم اين مسئوليت را دارند. اينكه گفته شده از عوالم
ميثاق توحيد و ولايت گرفته شده معنيش همين است؛ يعني نبايد از دايره ولايت خارج
شود.
باید گفت: در روز قیامت دربارۀ همه رفتارهای مان از ما می پرسند، ولی روح سوال چيست؟
روح سوال، توحيد است. بايد همه آهنگ خدا داشته باشند. يك قدم لطيف تر، پرسش از ولايت
است. اگر اين نعمت ها در چارچوب ولايت ولي خدا به چرخش و حركت در آمده باشند. هيچ سوال
ديگري باقی نمی ماند.
همه عالم مهمان خانه خداست. همه مهمان خداييم. مي گويند از دايره ولايت ما بيرون نرويد.
خب اگر كسي بيرون رفت، چه اتفاقي مي افتد؟ مجبور نيستند بيرون نروند.
لَا إِكْرَاهَ فىِ الدِّينِ [10]
اگر بيرون رفتند سرانجامش اين است: وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ
الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ
هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ
[11] پس همه سوال ها به مناسك ولايت و تولي و تبري باز می گردد.
روايات متعددي وجود دارد كه در بين جمادات بعضي جمادات مقربند حتي در تقرب و نزديكي
ما به خدا موثرند. در نمازتان از مهر تربت استفاده مي كنيد تا ثواب عبادتتان بیشتر
شود. شما در مسجد نماز مي خوانيد تا ثواب عبادتتان اضافه شود. پس جمادات يكسان نيستند.
اختلافشان همه در سبقت در پذيرش ولايت خدا كه همان ولايت نبي اكرم است:
وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ[12]
از انبياي اولوالعزم هر كسي هم به جايي رسيده به خاطر همين يك مساله است:
- از رهگذر خاك سر كوي شما بودهر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
حال باید دانست ثمره اين تولي به ولايت چيست؟ خيلي روشن است
اللَّهُ وَلىِ ُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ
[13] آنهايي كه از دايره ولايت خدا بيرون نمي
روند، خدا ولي آنها مي شود. حركتشان همواره به سمت نور است. يخرجهم فعل مضارع است و
بر استمرار دلالت دارد. یعنی در تمام لحظات و آنات زندگيشان، به سمت نور حركت مي كنند.
نکته مهم اين است كه انسان هر چه در مسير ولایت طاغوت پيش تر برود ظلماني تر مي شود.
پايان اين سير هم أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ [14] اگر در مسير ولايت خدا حركت كرد، حركت در مسير نور است.
چرا ولايت نعيم است؟ این دومین پرسش است. غايتي كه ما بايد به آن برسيم، نه خوردن است
و نه خوابيدن. نه پوشيدن است نه ارتباط و دوست شدن. غایت ما کجاست؟ غایت، چيزي جز قرب
حق و مقام ولايت الهی نيست. نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍ
[15] بعضي ها اين آيه را این گونه معنا کرده اند. منزلگاه است نه مقصد، مقصد
خداست همه اين سرمايه ها مقدمه سير تا آن مقامند. البته بدون اين سرمايه ها نمي شود
به آنجا رسيد. حالا آیا همه اين سرمايه ها و استعدادها و توانايي ها رسيدن به قرب خدا
كافي است؟
گروهي خيال مي كنند انسان با عقل خودش، مي تواند این راه را بپیماید. اگر حول عقل حركت
كردي و همه قواي ديگر را تحت فرمان عقل در آوردي خواهی رسید. می گویند، عدالت اخلاقي،
يعني حاكميت عاقله بر بقيه قوا. بعضي در عرفان عملي مراحلي را مطرح کرده اند. منزل
اول به منزل دوم منزل سوم بعد چهارم. گفته اند می توان با رياضات اين راه را طي کرد.
پس دیگر به نعمت ولايت نیازی نيست.
ولي حقيقت اين است كه رب آستان توحيد بالاتر از اين است كه بشود به اين راحتي، پا به
ميدان بگذاري. آنهايي كه به نحو تام و تمام به مقام توحيد و حقيقت اخلاص راه پيدا كرده
اند، چهارده نفر بيشتر نيستند. آنها مستقيما با ولايت خدا حركت مي كنند و خدا ولايت
آنها را به عهده دارد و هيچ واسطه اي در كار نيست. آنها وجه خدا هستند.
آن چنان كه از معارف اهل بيت (ع) استفاده مي شود، امكان اينكه كسي از وادي ولايت نبي
اكرم (ص) بيرون برود، وجود ندارد. البته این برای بت شدن آنها نیست. نعمت ها براي اين
است كه ما را به خدا برساند، پس همين نعمت ها اگر بت انسان شد، عذاب مي شود. بدون ولايت
آنها، هيچ نعمتي در مسير خدا قرار نمي گيرد. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ
وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً [16] نعمت با ولايت ولي الله تمام مي شود وگرنه همه نعمت ها
نيمه راهند و عجيب تر اينكه اگر ولايت آنها نبود، راه سومي وجود نداشت.
من اتيكم فقد نجي و من لم يعطكم هلك بكم يسلك الي الرضوان[17]
هر كه رو به اين آستان آورده، او نجات پيدا كرده و هر كه رو نياروده هلاك شده است.
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ[18] حقيقت
صراط در خود معصومين خلاصه مي شود. اگر اين نعمت نبود، هيچ نعمتي راه به جايي نمي برد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما
يُحْييكُمْ [19] خدا خطاب به آنهايي كه مؤمنند
می فرماید: خدا و رسول شما را دعوت مي كنند به سمت چيزي كه شما را زنده مي كند، شما
اجابت كنيد. روايات ذيل آیه را می خوانیم: اين دعوت به ولايت اميرالمومنين (ع) است.
حقيقت حيات در ولايت ولي الله است ماء معين و ماء گواراست، نور است. همه اينها در ولايت
ولي الله خلاصه می شود. بنابراين، حقيقت نعمت، نعمت ولايت ولي الله است كه همان ولايت
خداست.
جامعه اي كه در مقابل اين ولايت استكبار مي كند، به قدرت محاسبه خودش تكيه مي كند. وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى
أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ[20]؛ اگر شهود و محاسبه داشته باشيد
و آسمان چهارم هم رفته باشيد و مثل ابليس بتوانيد دستگاهی عظيم در دنيا به پا كنيد،
اگر در مقابل ولي خداو خليفه مطلق خدا سجده نكنيد، رجم مي شويد.شاید
بتوان گفت هر گناه انسان، خودش و نفسش را هبوط مي دهد.
بنابراين، آنهايي كه استكبار مي كنند همه اين نعمت ها برايشان نقمت مي شود؛
نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الْأَبْرَارِ وَ نَقِمَتِهِ عَلَى الْفُجَّارِ[21] امير المومنين هم نعمت است هم نقمت؛ نعمت برای ابرار
است: إنّ الأبرَارَ لَفِي نَعِیمٍ، نعيم همان ولايت
است لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ[22]
ابرار غرق در نعيم و ولايتند. درجات بهشت هم درجات ولايت است. ابرار چه کسانی
هستند؟ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كاَنَ مِزَاجُهَا
كَافُورًا عَيْنًا يَشْرَبُ بهِا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونهَا تَفْجِيرًا
[23] ابرار آنهايي هستند كه از جام عبادالله
مي نوشند. از چشمه هايي مي نوشند كه عبادالله آن چشمه ها را جاري مي كنند.
عَيْنًا يَشْرَبُ بهِا عِبَادُ اللَّهِ [24]
آنها از دايره ولايت خارج نشدند. غرق در نعيمند. وَ إِنَّ الْفُجَّارَ
لَفي جَحيم [25] فجار چه کسانی
هستند؟ فجار آنهایی هستند كه از دايره ولايت خارج شدند.
در تفسیر این آیه در كافي شريف می خوانیم که امام صادق
(ع) فرمودند: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ (آل عمران: 163)
يَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[26]
ائمه، درجات مومنينند. بعد هم توضيح دادند وَ بِوَلَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِيَّانَا
يُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى[27] با ولايت ما، به ميزان معرفت
به ما، به درجات مي رسند. حتي من گمان مي كنم فجار هم از ولايت لذت مي برند، اما از
ولايت اولياء طاغوت.
لذت يكي از صفات انسان است. گاهي انسان از صفات رذيله لذت مي برد گاهي از صفات حميده.
باید گفت وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ
يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ[28]
هر كفراني ظلماتی در پی دارد.
هر نگاهي كه در مسير ولايت امام زمان (ع) و ولايت حضرت جاري است، آن نگاه نوراني است.
إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ [29] قلوب مومنين از همين جا در بهشت است و در نعمت ولايت آنها
غرق است. قلوب کفار هم اكنون در جهنم است.
حال باید گفت كانون تهذيب انسان ها كربلا و عاشوراست. امام حسين (ع) از مثل امروز كه
وارد كربلا شدند، همه ملك و ملكوت را براي عاشورا آماده كردند. انَّ
الْحُسَيْن مِصْباحُ الْهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاة[30] حضرت مثل شمع سوخت كه ديگران روشن شوند.
پس جامعۀ غرق در مصيبت سيدالشهدا، جامعه رشد يافته است. پس رشد يافته ترين جامعه، جامعه
شيعه است، همين ها هم كه محور عصر ظهورند.
اکنون وجود مقدس امام زمان (ع) بیش از همه عزادار است. عزیزی می گفت: ما بايد بر مصيبت
صاحب عزا گريه كنيم. نه فقط بر مصيبت آن كسي كه بلا بر او وارد شده. اين روزها جا دارد
انسان به حالات امام زمان (ع) توجه پيدا كند. واقعا تحول حال حضرت همه ملكوت عالم را
متحول مي كند. حال امام زمان (ع) در اين ايام دگرگون است: فَلَأَنْدُبَنَّكَ
صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ[31] اگر ما مصيبت سيدالشهدا (ع) را می
شویم آن صحنه ها مقابل امام زمان وجود دارد.
بعضي ها بودند كه به آنها لطف مي شده و جايي از صحنه هاي عاشورا را به آنها نشان مي
دادند، ولي آنچه بزرگان نقل كرده اند اين است كه كسي از انسان هاي عادي نمی تواند سرنگون
شدن سيدالشهدا از اسب را ببيند. ولي همه اين صحنه ها در محضر امام زمان (ع) هست.
پس مي فرمايد: فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي
عَنْ نُصْرَتِكَ الْمَقْدُورُ[32].
امیدواریم توجه به اين مصيبت و تحول حال امام زمان (ع) مبدا تحولی در ما باشد. ما نباید
از بلاي ولي خودمان غافل بشويم. فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً
وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً
عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ
الِاكْتِيَابِ[33] تا نفس دارم
صبح و شب براي مصيبتت، خون گريه مي كنم؛ زیرا نبودم تا سپر تو بشوم.
هَلْ مِنْ ناصرٍ يَنْصُرُنى وَ هَلْ مِنْ مُعينٍ يُعينُنى[34] در بين اين دشمن يك نفر جواب تو را نداد.
يا بقيه الله، نه فقط جوابت را ندادند بلکه جمله اي گفتند که جگر امام حسين را آتش
زدند. به آنها فرمود: به چه جرمي من را محاصره كرديد؟ اگر حلال خدا را حرام كردم، حق
داريد خون من را بريزيد. اگر خون به ناحقي از شما ريختم، حق داريد خون من را بريزيد.
این جمله را به امام حسين گفتند که امام حسين در ميدان بلند بلند گريه كرد. گفتند:
بغضا لابيك[35] جرم تو اين است که پسر
اميرالمومنين هستي.
اي كاش ما بوديم حسين جان سپر تو مي شديم. اي كاش آن لحظه اي كه دشمن به خيمه هاي تو
حمله برد و خيمه هايت را به آتش كشيد ما بوديم و مانع مي شديم. اي كاش آن لحظه اي كه
به عزيزانت حمله بردند، سپر اطفالت مي شديم.
السلام عليك يا بقية الله و رحمة الله و بركاته
- از رهگذر خاك سر كوي شما بودر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
- اي نسيم سحري بندگي من برسان كه فراموش نكن وقت دعاي سحرم
حجة الاسلام و المسلمین میرباقری