جايگاه معرفت الامام

جايگاه معرفت الامام

شرط کمال ايمان

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد الله رب العالمين و صل الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم اجمعين. معرفت اميرالمومنين عليه السلام از ارکان ايمان است به طوريکه ايمان انسان به کمال نمي رسد مگر اينکه انسان اميرالمومنين را بشناسد. اين تعبير نوراني از اميرالمومنين عليه السلام در حديث معروف به نورانيت نقل شده است، مرحوم مجلسي در بحار نقل کرده اند که اميرالمومنين به سلمان فرمودند که «إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان »(۱) مومن به کمال ايمان نمي رسد، انوار ايمان در قلب و وجود مومن به کمال نمي رسد، تا اينکه من را بشناسد. البته منظور شناختن ظاهري که جسم امام را بشناسد نيست، البته اين هم امر مهمي است جسم امام هم فوق العاده است و خصوصياتي دارد. بعد فرمودند: اگر کسي کنه نورانيت من برايش مکشوف بشود، به معرفت به کنه نورانيت من برسد، آنگاه به کمال ايمان رسيده و فرمود: اين بنده است که خداي متعال قلبش را براي ايمان آزموده و اين قلب براي حقيقت ايمان که ولايت اميرالمومنين عليه السلام است آماده و مهيا شده است.

 

درک کنندگان حقيقت ولايت ائمه(ع)

در کلمات نوراني اهل بيت عليه السلام اين مطلب بارها ذکر شده است که فرمودند ولايت و امر ما صعب مستصعب است، تحملش دشوار است، اين طور نيست که هر کسي لايق باشد بتواند حقيقت و سّر ولايت اميرالمومنين عليه السلام را دريافت کند تحمل مي خواهد. سپس فرمود سه دسته از مخلوقات هستند که مي توانند حقيقت ولايت ما را تحمل کنند و لذا ولايت ما به طور کامل به آنها عطا شده است.

يک دسته انبياي مرسلين هستند، يعني از بين انبيا آنهايي که علاوه بر مرسل بودن نبي هم هستند، ارتباط با غيب الهي دارند، انوار غيب الهي به قلبشان وارد مي شود، هدايت هاي غيبي به ايشان مي رسد، هم خبر از غيب دارند هم اينکه رسول هستند، ماموريت دارند که اين انوار هدايت را به قلوب مردم برسانند ديگران را هم هدايت کنند. انبيا مرسلين شان مي توانند ولايت را تحمل کنند و حقيقت ولايت اميرالمومنين به ايشان داده مي شود. و ملائکه مقربينشان هستند که کمال در ولايت را کسب کرده اند، نه هر ملکي. ملکي مثل جبرئيل و ميکائيل. از بين بندگان خدا نيز آنهايي که عباد ممتحن هستند يعني کساني که خداي متعال قلبشان را مورد امتحان قرار داده است. «عبد امتحن الله قلبه للايمان»(۲) يعني قلب را رياضت داده وآماده کرده است، اينها هستند که حقيقت معرفت و ولايت اهل بيت عليهم السلام به آنها عطا مي شود. پس ولايت آنقدر سنگين است که اين انبيا تحملش مي کنند. نعمتي که خدا به انبيا داده همين است که در قرآن وقتي منعم عليهم را توصيف مي کند مي فرمايد: «وَ مَن يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم»(نساء/۶۹) اگر کسي به مقام طاعت و تبعيت از خدا و رسول رسيد و طوق بندگي و تبعيت را بر گردن انداخت و طائع و مطيع شد اين دسته با کساني هستند که خداي متعال به آنها نعمت داده است.

منعم عليهم چه کساني هستند؟ انبيا و صديقين و شهدا و صالحين هستند. اين چهار دسته هستند که خداي متعال به آنها نعمت داده است. پس اگر کسي از خدا و رسول اطاعت کرد و در مقام طوع و بندگي بود، خداي متعال او را با اينها قرار مي دهد، با اينها محشور مي شود. حشر و نشر و نشست و برخاستش با انبيا و صديقين و شهدا و صالحين است. «و حسن اولئک رفيقا» اينها براي انسان رفيقهاي خوبي هستند، اگر کسي به رفاقت آنها رسيد رفقاي نيکويي پيدا کرده است. قرآن مي فرمايد «منعم عليهم» که اين چهار دسته هستند، نعمتي که خدا به اينها داده همان نعمت ولايت اميرالمومنين است که گران قيمت ترين نعمت است و هيچ نعمتي به اندازه اين نعمت ارزش ندارد. براي رسيدن به اين معنا که نعمت اصلي نعمت ولايت است بايد به سراغ قرآن رفت لکن هر کسي بهره از قرآن ندارد و شيوه استفاده از قرآن بسيار مورد دقت است.

 

علم قرآن در سينه اهل بيت(ع)

همه علم قرآن نزد امام است قرآن خودش مي فرمايد: «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ»(عنکبوت/۴۹) قرآن همه آيات خداست نشانه هاي خداست آيات واضح هم هست هر کسي به آيه اي از آيات قرآن راه پيدا کند، خدا را مي شناسد. معرفت خدا به قلبش مي رسد. ولي اين آيات قرآن که آيات بينات است، خداي متعال آدرس مي دهد مي فرمايد: «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» در سينه آن کساني است که خدا به ايشان علم داده، علم به آنها عطا شده، آنهايي که صاحب علم الهي هستند. خداي متعال معلم بوده و آنها متعلم، قرآن علمي است که خدا به قلب آنها وارد کرده جاي قرآن در سينه آنهاست. «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» معلم قرآن، خود خداي متعال است. يک عده اي هستند که «أُوتُوا الْعِلْمَ» هستند. قابل بودند خداي متعال به آنها علم داده، اين علم همان علوم قرآن است. خداي متعال اين قرآن را به قلب آنها وارد کرده است.

لذا در حديثي که در کافي نقل شده، امام باقر عليه السلام فرمودند: ببينيد خداي متعال وقتي آدرس قرآن را مي دهد مي گويد اگر مي خواهيد به قرآن برسيد جاي قرآن «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» است. نفرمود قرآن بين دو جلد کتاب است، در قفسه کتاب است.(۳) گرچه آن چيزي هم که بين دو جلد کتاب است و ما مي بينيم و مس مي کنيم و از آن استفاده مي کنيم هم فوق العاده است و بدون طهارت هم نمي شود مسش کنيم. همين هم اگر در خانه اي باشد شيطان را دفع مي کند. اگر در جيب انسان باشد به شرطي که احترامش را حفظ کني شيطان را دفع مي کند. بعد راوي به امام باقر عرض کرد آقا «أُوتُوا الْعِلْمَ» چه کساني هستند؟ فرمود غير از ما اهل بيت اصلا کسي مدعي علم القرآن هست که بگويد من عالم به علم قرآن هستم؟ علم القرآن فقط نزد ماست.

 

علم الکتاب و توضيح آن

يک آيه اي در قرآن در وصف اميرالمومنين آمده است که خداي متعال مي فرمايد: «يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً»(رعد/۴۳) پيامبر ما، کفار حرف و ادعايشان اين است، حرف ناروا مي زنند و مي گويند تو از طرف خدا رسالتي نداري اين بار به دوش تو نيست اين نور رسالت در وجود تو نيست اين ماموريت را تو نداري، از سر خود آمده اي حرف مي زني، به ايشان بگو من رسول هستم و کارم را هم تمام مي کنم و به انجام مي رسانم و رسالتم به نتيجه مي رسد. دو تا شاهد هم براي رسالت خودم دارم که از طرف خدا فرستاده شده ام «قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» اولي خداي متعال، الله تبارک و تعالي است و دومي که در کنار خداي متعال در اين آيه قرآن از آن ياد شده است، آن کسي است که علم الکتاب در نزد اوست.

مي دانيد اين علم الکتابي که در نزد اين آدم است چيست؟ سدير مي گويد امام صادق عليه السلام به من فرمود: سدير قرآن خوانده اي؟ عرض کردم بله. فرمود: اين آيه را شنيده اي، خداي متعال فرمود وقتي سليمان مي خواست تخت بلقيس را از يمن به شام بياورد، کارگزاران توانايي داشت، رو کرد به آنها و گفت چه کسي مي تواند تخت را قبل اينکه بلقيس بيايد براي من حاضر کند؟ يکي از کارگزاران جن نزد حضرت بود گفت هنوز از اين مجلس بيرون نرفتيد من تخت را حاضر مي کنم. قرآن مي فرمايد: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ» آن کسي که در نزد او يک علمي از کتاب بود، بهره اي از علم الکتاب داشت – نه همه علم الکتاب- او به جناب سليمان عرض کرد قبل از اينکه پلک بهم بزني من تخت را حاضر مي کنم. «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا» سليمان ديد تخت حاضر است. در روايتي در کافي حضرت فرمود: جناب آصف بن برخيا -آن کسي که اين کار را کرد– از آن علم الکتابي که داشت استفاده کرد و در کمتر از يک چشم بهم زدن زمين را جمع کرد، تخت را گرفت، زمين را پهن کرد. امام صادق(ع) به سدير فرمود: مي دانيد اين آدم چقدر از علم الکتاب داشت؟ عرض کرد نه. فرمود يک قطره از درياي علم الکتاب داشت و اينقدر کار ازش مي آمد. بعد سه بار فرمود: «و الله علم الکتاب کله عندنا». فرمود همه علم الکتاب پيش ماست(۴)

در اين آيه نوراني قرآن خداي متعال مي فرمايد که پيامبر ما تو دو گواه بر رسالت خودت داري تو رسول هستي از طرف او آمده اي اين خيلي مهم است فرمان او در زبان و قلب تو جاري است. دو تا شاهد هم داري يکي الله تبارک و تعالي، دوم «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» آن کسي که در نزد او همه علم الکتاب است. فريقين، سني و شيعه اتفاق دارند که شان نزول اين آيه در باب اميرالمومنين است و اين آيه هم از آيات مکي است موقع نزول اين آيه سن مبارک اميرالمومنين شانزده سال بيشتر نبوده است.

ائمه عليهم السلام اين گونه هستند همه علم الکتاب در نزد آنهاست. لذا اين روايت در کافي است – قريب به اين معنا- امام صادق فرمودند: من علم به آنچه در سماوات است، آنچه در زمين است، آنچه بوده و آنچه خواهد بود همه را مي دانم. شخصي عرض کرد آقا اين حرف خيلي سنگين است – معرفتشان به ائمه عليهم السلام کم بوده برايشان سنگين آمد- حضرت فرمودند: مگر شما قرآن نخوانده ايد خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ» ما اين کتابي که به تو نازل کرديم همه حقايق در آن بيان شده است. اين کتاب پيش ماست وقتي قرآن نزد ماست پس ما علم به همه حقايق داريم، اينکه چيز سنگيني نيست. ائمه عليهم السلام عالم به کتاب هستند همه حقايق قرآن در نزد آنهاست.

 

سه گونه کلام خدا / شرح صدر براي دريافت قسمي از معارف و تعريف آن

در يک حديث نوراني از اميرالمومنين(ع) در بحار نقل شده که حضرت فرمودند: «ان الله تبارک و تعالي قسم کلامه ثلاثة اقسام قسم يعرفه العالم و الجاهل»(۶) خداي متعال قرآن را سه قسم کرده است. يک قسم آن را همه مي فهمند هر کس ادبيات عرب بلد باشد مي خواند و مي فهمد. يک قسم ديگر معارف ديگر قرآن است که اينها را نمي شناسند مگرآنهايي که خداي متعال به آنها لطافت حس داده است، تميز و تشخيص صحيح داده است. اينها کساني هستند که شرح صدر در اسلام دارند اينها قسم دوم قرآن را مي فهمد. اينها چه کساني هستند همانهايي که به معرفت اميرالمومنين مي رسند. اميرالمومنين فرمود اگر کسي مرا در مقام نورانيت و کنه نورانتيم شناخت اين شخص همان است که «شرح الله صدره للاسلام» خدا به او شرح صدر داده است.

اين «شرح صدره للاسلام» چيست؟ خداي متعال در قرآن مي فرمايد اگر خدا بخواهد کسي را هدايت کند به او شرح صدر مي دهد، «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ»(انعام/۱۲۵) و در اينصورت مي تواند حقيقت اسلام را دريافت کند. حقيقت ولايت اميرالمومنين را دريافت کند. اما شرح صدر يعني چه؟

اين شرح صدر که مقدمه درک ولايت و فهم قرآن است را حضرت رسول صلي الله عليه و آله معنا کرده اند. در مجمع البيان اين حديث را نقل کرده اند که از ايشان سوال شد: اينکه خدا اگر بخواهد کسي را هدايت کند و به مقامات توحيدي و معرفت و لقاء الله برسد به او شرح صدر مي دهد، اين شرح صدر چيست؟ حضرت فرمودند: «نور يقع في قلب المومن يشرح له صدره و ينفسح»(۶) يک نورانيتي است وارد قلب مومن مي شود در آنصورت وسعت و فسحت قلب براي مومن پيدا مي شود شرح صدر پيدا مي شود.

شايد حرف حضرت را درست در نيافتند، -حرف خيلي سنگيني است- گفتند اين نورانيت قلب، شرح صدر، آمادگي براي هدايت، آماد گي براي حقيقت اسلام و مسلماني و تسليم به خدا و اولياء خدا شدن علائمش چيست؟ حضرت فرمودند: اگر در دلي نورانيت آمد شرح صدري که مقدمه هدايت است، سه علامت در اين آدم پيدا مي شود: اول اين است که از دنيا کنده مي شود، «التجافي عن دار الغرور» حالت کندگي از دنيا پيدا مي کند دل کنده مي شود. دوم اينکه «و الانابة الي دار الخلود» متمايل به عالم خلود و متمايل به لقاء الله مي شود و سوم اينکه «و لاستعداد للموت قبل حلول الفوت» قبل از اينکه فرصت فوت بشود و بيايند به زور او را از دنيا ببرند، آماده رفتن است و دست و پايش را جمع کرده مي گويد بياييد مرا ببريد آماده است. اين علامت کساني است که خدا مي خواهد هدايتشان کند. وقتي نورانيت قلب آمد دل کندگي از دنيا بوجود مي آيد. چون دنيا دار ظلمات و دار ائمه جور است. انسان وقتي دلش متمايل به دنيا بود اين دل ظلماني است.

پس يک قسم از قرآن را کساني مي فهمد که خدا به آنها شرح صدر داده اين ها همان کساني هستند که ولايت اميرالمومنين را تحمل مي کنند. فرمود ولايت ما را سه دسته تحمل مي کنند: انبياي مرسل، ملائکه مقرب و سوم عباد ممتحن. او که قلبش را خداي متعال امتحان کرده «عبد امتحن الله قلبه للايمان» متقين، آنهايي که ولايت اميرالمومنين به قلبشان رسيده است. اينها مي توانند انوار قرآن را دريافت کنند.

قسم سوم هم فقط براي خداي متعال و امناي او و راسخون در علم است «و قسم لا يعرفه الا الله و امنائه و الراسخون في العلم». و امناء خداوند هم که واضح است که چه کساني هستند. «السلام عليک يا امين الله في ارضه»(۸) اين بزرگواران امناي خدا هستند که عالم را خدا به آنها به امانت سپرده و اين امانت را سالم به دست خدا برمي گردانند. پس قرآن اين گونه است علم حقيقي و همه کمالات قرآن نزد امام عليه السلام است.

 

ولايت، نعمت الهي

لذا اين مقدمه گذشت که فهم قرآن مراحلي دارد و گاهي بدفهمي هاي در کار بوجود مي آيد. در حديثي از امام رضا عليه السلام نقل شده است که در مسجد بودند خطاب به مردم فرمودند: خداي متعال نعيم حقيقي در عالم نگذاشته است. نعمت واقعي در اين دنيا نيست. شخصي صدايش را بلند کرد آقا چه مي گويي خداي متعال فرموده است: «لتسئلن يومئذ عن النعيم»(تکاثر/۸) يعني روز قيامت از نعيم و نعمت از شما سوال مي کنند. اگر در دنيا نعمت حقيقي نيست اين آيه چه مي گويد؟ آدم وقتي قرآن را نفهمد اين طوري مي شود. امام رضا(ع) که همه علم الکتاب نزد اوست اين آيه قرآن را نفهميده، آقا براي امام رضا(ع) آيه قرآن مي خواند! آن فرد از حضرت پرسيد که شما بگوييد اين نعيمي که شما مي گوييد در دنيا هست و روز قيامت ما را در محشر نگه مي دارند و مي گويند حالا جواب بدهيد، چيست؟ امام رضا(ع) فرمودند علماي شما مي گويند اين آب گوارايي که ما مي خوريم روز قيامت بايد جواب بدهيم، اين غذاي لذيذي که مي خوريم بايد جواب بدهيم. اينها حرف شماست ولي در نزد جدم امام صادق عليه السلام شخصي اين حرف را زد و ايشان او را توبيخش کردند، فرمودند چرا کاري که براي خودتان زشت مي دانيد به خدا نسبت مي دهيد؟! شما براي خودتان زشت مي دانيد که مهمان دعوت کنيد بعد موقع رفتن يک صورت حساب به او بدهيد که اينقدر خوردي و اينقدر آشاميدي اينقدر خوابيدي اين کرايه خوابت و اين هم پول غذايت. شما اين کار را مي کنيد که مي گوييد خدا در صحنه محشر ما را نگه مي دارد و مي گويد حالا چه خورديد؟! خب خدايا تو ما را خلق کردي و اين نعمت را براي ما خلق کردي و به ما ميل به خوردن دادي و غذاي حلال هم خلق کردي. ما هم خورديم اين که ديگر شان خداي متعال نيست که سوال کند. پرسيد پس اين نعيم چيست؟! حضرت فرمودند: نعيم ولايت ماست، از اين سوال مي کنند.

 

تحليل سوال و جواب قيامت بر محور ولايت

اگر کسي ولايت ما را داشت در چهار چوب ولايت ما راه مي رفت و حرف ما را گوش مي کرد اين ديگر سوال و جواب ندارد هر چه به او بگويند چه کار کرديد مي گويد آقا امام رضا(ع) هر چه گفتند من گوش کردم در جواب همين يک کلمه را داريم. در جريان داستان اميرالمومنين(ع) با سلمان و ابوذر همين است. ايشان به سلمان و ابوذر پولي دادند. يکي از آنها خرج مهمان و زندگي اش کرد. يکي هم پول مختصري بود که در راه خدا داد. بعد براي اينکه به اينها بفهماند يک سنگ داغي را پيدا کردند و فرمودند بالاي اين سنگ برويد و يک گزارشي بدهيد که چکار کرديد. اولي رفت گفت در راه خدا خرج کردم و پايين آمد. دومي تا رفت بگويد اين را خريدم و اين طوري خرج کردم نتوانست مقاومت کند و پايين آمد، حضرت فرمود حساب روز قيامت را داشته باشيد.

حالا سوال اين است چگونه اين دو روايت را جمع کنيم در قيامت از خوردنمان از پوشيدنمان از ما مي پرسند ولي حضرت فرمود از ولايت ما از شما سوال مي کنند. جمعش اين است اگر کسي ولايت اميرالمومنين را واقعا داشت، ولايت امام رضا را داشت مي گويند آقا چکار کرديد مي گويند هرچه امام رضا گفتند من عمل کردم والسلام و پايين مي آيد. اگر اين را بلد نبود بعد نگهش مي دارند.

همينطور است جريان آن خانمي که محضر امام صادق آمده بود گفت آقا، دکتر براي من خمر تجويز کرده بخورم؟ آقا اگر شما به من بگوييد نصف انار حلال و نصفي ديگر حرام است من آن نصف حلال را مي خوردم و آن نصف را نمي خورم من تابع شما هستم حالا بخورم؟ حضرت فرمودند نه شفا در آن نيست شفا که در آن نيست گرفتارت هم مي کند. ايمانمان را از اين خانم ياد بگيريم اين طوري مومن باشيم.

 

تحليل جريان ولايت و نعمت و آثار آن نسبت به غفلت و ذکر و بهشت و جهنم

امام رضا فرمود نعيم ولايت ما است. آن نعمت حقيقي که خدا در اين عالم قرار داده اين نعمتي که اين قدر گران است که خدا به انبيا و صديقين و شهدا و صالحين داده است بعد هم به مومنين گفته هر روز در نمازهايتان حداقل اين را ده مرتبه به خدا بگوييد «اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ» خدايا ما را در راه همين انبيا قرار بده آنهايي که به آنها نعمت ولايت دادي، ما هم در اين راه باشيم. ما هم با انبيا محشور باشيم اين دنيا در صراط مستقيم در صراط ولايت اميرالمومنين، صراط معرفت الله، صراط محبت الله حرکت کنيم. خوردن، خوابيدن، پوشيدن، دوست گرفتن، دشمني کردن، ازدواج کردن، نماز خواندن، شب زنده داري و رياضتمان همه و همه در صراط مستقيم باشد. اگر کسي در صراط مستقيم بود نعمت ولايت را خدا به او داده بود اين آدم همه کارهايش بهشت مي شود، خوردن وخوابيدنش هم بهشت مي شود در بهشت مي خوريم، مي خوابيم، نکاح هست دوستي ورفاقت است، لذتهاي بهشتي است ولي همه نوراني است. هيچ کدام غفلت نمي آورد. هيچ کدام حجاب ظلماني نيست که انسان را از خدا غافل کند. آيا شما تا بحال از يک پيامبري يا امامي شنيده ايد که بعد از بهشت هم يک صحراي محشري باشد که بگويند شما در بهشت چه خورده ايد؟ همه لذت ها آنجا هست «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن»(سجده/۱۷) خدا يک بهشتي براي متقين مخفي کرده که هيچ کس نمي داند هيچ چشمي نديده است. هيچ کس نمي داند چه خبر است همه لذت هاي حلال آنجاست. ولي شنيده ايد بگويند خدا سوال مي کند چه خورده ايد؟ اگر کسي در محيط ولايت اميرالمومنين بود در صراط مستقيم بود، هم اکنون در بهشت است.

 

توضيح وادي دنيا و آخرت بر اساس نعمت ولايت

ذيل اين آيه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا و َالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(اعلي/۱۶) شما حيات دنيا را برگزيده ايد ولي آخرت بهتر است آخرت مي ماند و دنيا مي رود. يک روايت هست فرمود آخرت ولايت ماست، دنيا ولايت دشمنان ماست. اين کليد حل خيلي از معارف است. اينکه اينقدر از دنيا مذمت شده که منظور عالم طبيعت نيست، در اين عالم طبيعت دو ولايت هست، يکي ولايت باطل است «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ» و يکي هم ولايت حق است «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ». ولايت ائمه همان ولايت الله است. در روايات مکرر آمده فرموده اند: «ولايتنا ولاية الله التي لم يبعث نبيا قط الا بها» اگر کسي در ولايت اميرالمومنين بود در دار الاخره است، «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ»(عنکبوت/۶۴) دار آخرت دار زندگي است. اگر گفته شد دنيا همه لهو و لعب است، منظور ولايت باطل است. اگر کسي سلمان شد وقتي مي خورد خوردنش هم لهو و لعب نيست تفريحش هم لهو و لعب نيست و نمازش هم لهو و لعب نيست. آن کسي که پايش را از ولايت اميرالمومنين بيرون بگذارد سجده هايش هم لهو و لعب است. مثل شيطان که دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشيد اين نماز نبود اين لهو و لعب و بازي بود. اين که عبادت نيست عبادت يعني اينکه انسان دنبال اميرالمومنين حرکت کند. وقتي شيطان بر اميرالمومنين سجده نکرد بر انوار اهل بيت و حضرت آدم سجده نکرد گفت خدايا من خودت را عبادت مي کنم اما به آدم سجده نمي کنم. خدا فرمود اين طوري که من مي گويم بايد عبادت کني. هر طور دلت بخواهد عبادت کني که نفس پرستي است. عبادت که دل بخواهي نيست. عبادت خودش يعني بندگي، حرف گوش کردن، تسليم بودن.

پس محيط ولايت اميرالمومنين بهشت است اگر کسي در اين دنيا وارد بهشت شد ديگر به او نمي گويند چه خوردي، مي پرسند کجا بودي؟ مي گويد: در بهشت. مي گويند نوش جانت هرچه خوردي. اما همين که پايت را از بهشت گذاشتي بيرون از يک قرانش هم حساب کتاب مي کشند و سخت هم حساب کتاب مي کشند با گرز هم تو سر آدم مي زنند که چرا به اين مال دست زدي، چرا گناه کردي، چرا نگاه کردي. ولي اگر آدم در بهشت رفت، آزاد است ديگر هر چه مي بيند هر چه بخورد همه حلال است آنجا جاي ولايت ائمه جور نيست.

 

کفران نعمت ولايت

پس نعمتي که خدا در اين عالم قرار داده نعمت ولايت اميرالمومنين است ولي افسوس که اين نعمت را کفران کردند. از اميرالمومنين(ع) حديث است اين آيه قرآن را خواندند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا»(ابراهيم/۲۸) نمي بينيد اينهايي که نعمت خدا را تبديل به کفر کردند، نه اينکه کفران کردند، نعمت را تبديل به کفر کردند. نعمت يعني اميرالمومنين، کفر يعني آنهايي که جاي اميرالمومنين نشاندند. پس ببينيد نعمت ولايت اصلي ترين نعمتي است که خدا به ما داده اين نعمت را تبديل به کفر کردند «وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَار»ِ قوم خودشان را در دار هلاکت بردند، داري که هيچ چيز در آن نمي رويد دار بوار است، دائر نيست بائر است. اين دار بواري که اينها قومشان را در آنجا بردند جهنم بود، هر وقت مردم از اميرالمومنين جدا شدند واين نعمت خدا را از آنها گرفتند يعني در همين دنيا آنها را وارد جهنم کرده اند، البته «يَصْلَوْنَهَا» يعني در قيامت هم وارد آن جهنم مي شوند.

از اميرالمومنين نقل شده فرمود که «ما بال اقوام غيروا سنة رسول الله و عدلوا عن وصيه»(۸) ايشان را چه شده بود؟ چرا از سنت پيامبر خاتم(ص) روي گرداندند؟ چرا از وصيش روي گرداندند؟ بعد حضرت آيه مذکور را خواندند و فرمودند که «نحن النعمة التي انعم الله بها علي العباد» آن نعمتي که خدا به بندگانش منت گذاشته عطا کرده ما هستيم. چون «بنا يفوز من فاز يوم القيامه» همه فائزين قيامت آنهايي که از جهنم نجات پيدا مي کنند «َمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز»(آل عمران/۱۸۵) روز قيامت هر که بهشتي شد فائز هست. همه فائزين با همه درجاتي که در بهشت دارند تا مقام رضوان بخاطر نعمت وجود مقدس اميرالمؤمنين است، «بنا يفوز من فاز يوم القيامه». که اين نعمت کفران شد.

اينکه چه پيش آمد معلوم است. کار را به جايي رساندند که در رويا نبي اکرم فرمودند يا علي جان نفرينشان کن. بعضي کتب نقل کرده اند، فرمودند: خدايا من را از اين ها بگير، بدتر از من را به اين ها بده و اينها را از من بگير و بهتر از اين ها را به من بده. دعاي اميرالمومنين در همچون ديشبي مستجاب شد در حالي که عزيزانش دورش جمع بودند وصيتهايش را کرد با همه شان خداحافظي کرد آرام چشمهاي مبارکشان را بستند و از اين دنيا جدا شدند و ما را الي الابد در فراق خودشان مبتلا کرد. عالم را مبتلا کرد. ولي يک جمله «لايوم کيومک يا ابا عبد الله» آن لحظه اي که مي خواست چشمش را به دنيا ببندد با گوشه چشمش به خيمه هايش نگاه مي کرد دور و بر گودي قتلگاه را مي ديد سي هزار نفر او را محاصره کرده بودند «فرقة بالسيوف و فرقة بالرماح و فرقة بالحجاره صلي الله عليک يا اميرالمومنين و يا ابا عبدالله. السلام عليکم جميعا و رحمه الله و برکاته»

 

    پي نوشت ها:
  • (۱) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ۲۶، ص: ۱
  • (۲) الكافي (ط – الإسلامية)، ج ۱، ص: ۴۰۱
  • (۳) الكافي (ط – الإسلامية)، ج ۱، ص: ۲۱۴
  • (۴) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۷، ص: ۳۳۳
  • (۵) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ۸۹، ص: ۴۵
  • (۶) تفسير نور الثقلين، ج ۱، ص: ۷۶۷
  • (۷) الكافي (ط – الإسلامية)، ج ۴، ص: ۵۵۲
  • (۸) الكافي (ط – الإسلامية)، ج ۱، ص:

جدیدترین ها در این موضوع

ويژگي هاي انتخاب همسر2

ويژگي هاي انتخاب همسر2

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ويژگي هاي انتخاب همسر

ويژگي هاي انتخاب همسر

بحث ما خانواده در قرآن بود. البته وقتي مي‌گوييم: قرآن، منظور ما قرآن و اهل بيت است.
ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۳

ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۳

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۱

ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۱

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ويژگي بندگان خوب خدا -۲

ويژگي بندگان خوب خدا -۲

در محضر مبارك گروه‌هايي هستيم كه بد نيست در يك دقيقه اسم آنها را ببريم در دقايق اول يك بسيج دانش آموزي استاني است كه زير يك ميليون جمعيت دارد ششصد و چهل دانش آموز شهيد داده است

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS