نسبت نهج البلاغه به دیگران

نسبت نهج البلاغه به دیگران

شبهه:

از آنجا که برخي از خطبه ها و سخنان قصار موجود در نهج  البلاغه به ديگران نيز نسبت داده شده است از آن جمله: (حکمت 289) «کان لي فيما مضي اخ في الله، و کان يعظمه في عيني صغر الدنيا في عينه...» [1] .

که از ابن المقفع [2]  نيز نقل شده است.

و همچنين (خطبه ي 203) «ايها الناس انما الدنيا دار مجاز...» [3]  که از سحبان بن وائل [4]  نيز روايت شده است بنابراين به نظر نمي رسد که تمام نهج  البلاغه سخنان آنحضرت بوده باش، به ويژه آنکه بسياري از اين خطبه ها در کتابهاي مشهور ادبيات عرب يافت نمي شود [5] .

پاسخ:
اولا: به هيچ وجه نمي توان گفت که سيد رضي رحمه الله بدون آنکه سند معتبري داشته باشد، اين سخنان را به علي بن ابي طالب عليه السلام نسبت داده است.

و ثانيا: برخي از مولفان نيز اين سخنان را به ابن المقفع نسبت نداده اند بلکه ابن قتيبه در «عيون الاخبار ج 2 ص 355» با سند خود آن را با اندکي تفاوت در الفاظ از امام حسن مجتبي عليه السلام نقل کرده است و همچنين ابن شعبه ي حراني در «تحف العقول ص 234» آن را با کمي تفاوت به امام حسن عليه السلام نسبت داده است، خطيب بغدادي نيز در «تاريخ بغداد، ج 12، ص 315» به سند خود آن را از حسن بن علي عليه السلام نقل کرده است.

ولي زمخشري در «ربيع الابرار، ج 1 باب الخير و الصلاح» آن را از اميرالمومنين عليه السلام روايت کرده است.
در هر حال خواه اين سخنان حسن بن علي عليه السلام باشد يا سخنان پدر بزرگوارش از يک سرچشمه ي زلال اقتباس شده و ابن المقفع توان چنين سخن گفتن را ندارد.

ناگفته نماند: ابن ميثم بحراني در شرح نهج  البلاغه خود (ج 5 ص 389) گفته است اين کلام را ابن المقفع از حسن بن علي عليه السلام نقل کرده است.

و ثالثا: ابن ابي الحديد معتزلي نيز در شرح «نهج  البلاغه، ج 19 ص 183» اين سخنان را به اميرالمومنين عليه السلام نسبت داده و گفته:

«... مردم در اينکه مقصود اميرالمومنين عليه السلام از اين برادر کيست؟ اختلاف کرده اند و سپس چندين احتمال را نقل کرده است و اين خود دليل آنست که انتساب اين خسنان به اميرالمومنين عليه السلام مسلم بوده و شهرت داشته است و اگر اين سخنان به ابن المقفع نيز نسبت داده شده بود ابن ابي الحديد همچون ديگر موارد اختلاف، آن را بيان مي کرد.
و شايد به علت شهرت انتساب اين سخنان به اميرالمومنين عليه السلام و يا امام حسن عليه السلام ابن المقفع آن را در کتابش بدون انتساب نقل کرده و يا اينکه آن را با نسبت نقل کرده ولي دستهاي امين در چاپ کتابهاي گذشتگان آن را حذف کرده است.
و رابعا: سخنان اميرالمومنين عليه السلام آنچنان ميان مردم شهرت داشت که سخنرانان و خطيبان آنها را در خطبه هاي خود مي خواندند و يا به بخشي از آن اکتفا مي کردند و به علت تقيه يا غفلت يا به جهت ديگري نامي از آن حضرت نمي بردند.

شيخ محمد علي ديوز يکي از اساتيد «معهد (کالج) الحياه» در الجزائر که خود او از فرقه ي «اباضيه» مي باشد در کتاب «تاريخ المغرب الکبير، ج 3 ص 588» به نقل از ابن الصغير مي گويد: «دولتمردان اباضي در (دولت رستمي) به تمام مذاهب و فرق آزادي کامل داده بودند و از آنجا که آنان محبت زيادي به علي بن ابي طالب داشتند و از آن حضرت بسيار تجليل مي کردند و از فصاحت و بلاغت گفته هايش در شگفت بودند و لذا واعظان و خطيبان جمعه و جماعات بر فراز منابر خطبه هاي آن حضرت را مي خواندند...».

بنابراين اگر ابن المقفع هم بخشي از سخنان آن حضرت را در کتابش آورده به همين دليل بوده که از فصاحت و بلاغت و محتواي عالي آن در شگفت بوده به ويژه آنکه در اوائل کتاب «الادب الصغير» خود گفته «... و قد وضعت في هذا الکتاب من کلام الناس المحفوظ حروفا فيها عون علي عماره القلوب و صقالها...»: [6] .

يعني: من در اين کتاب از سخناني که مردم آن را از حفظ دارند (نزد مردم محفوظ مانده) کلماتي را آورده ام که مايه ي زنده شدن دلها و صيقلي شدن و شفافيت قلبها است.

سخن استاد محمد علي کرد علي نيز گواه ديگري بر اين مدعا است، وي در کتاب «امراء البيان، ج 1، ص 10» مي گويد: «ان ابن المقفع تخرج في البلاغه يخطب علي بن ابي طالب» ابن مقفع بلاغت را از خطبه هاي علي بن ابي طالب آموخته است. بنابراين، اين شبهه درباره ي (حکمت 289) نيز ناتمام است.

و در پاسخ به شبهه  ي انتساب (خطبه ي 203) به سحبان بن وائل، مي گوئيم:

اولا: اهل فن مي دانند که سخنان سحبان بن وائل از نظر محتوي و عبارات در اين حد نيست و اگر شنيده شده که او اين خطبه را مي خوانده دليل آن نيست که سروده ي خود او است.

و ثانيا: بزرگان محدثين قبل از سيد رضي رحمه الله نيز اين خطبه را از اميرالمومنين عليه السلام روايت کرده اند مانند:
شيخ صدوق رحمه الله در «الامالي، ص 132، مجلس 23».
و همچنين در«عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 298».
و شيخ مفيد رحمه الله در «الارشاد، ص 139».
و شيخ طبرسي رحمه الله در «مشکاه الانوار، ص 243».
و شيخ ورام رحمه الله در «مجموعه ورام، ص 66».

بنابراين هيچگونه شک و شبهه  اي در انتساب تمام نهج  البلاغه به اميرالمومنين عليه السلام وجود ندارد.
مطالب ارزنده و محتواي عالي و شيوه ي سخن گفتن، خود بهترين سند زنده ايست بر صحت استناد به آن حضرت.

============
[1] نهج  البلاغه،ص 555 و ص 332.
[2] عبدالله بن المقفع: اديب مشهور، او ايراني الاصل و مجوسي بوده و توسط عيسي بن علي (عموي منصور خليفه ي عباسي) اسلام آورد و نامش را از «روزبه» به عبدالله تغيير داد، او چندين کتاب به زبان عربي تاليف کرده، از جمله: «الدره اليتيمه في طاعه الملوک» و «الادب الصغير» و «الادب الکبير» و در کتابش (حکمت 289) «کان لي فيما مضي اخ...» را بدون نسبت دادن آن به اميرالمومنين عليه السلام ذکر کرده است و کتاب «کليله و دمنه» را به زبان عربي ترجمه کرده است. و گفته شده که اين کتاب تاليف خود او است.
او در سال 143 هجري در بصره به فرمان منصور «خليفه ي عباسي» توسط سفيان بن معاويه بن المهلب- امير بصره به قتل رسيد.
[3] نهج  البلاغه، ص 555 و ص 332.
[4] سحبان وائل: يکي از سخنوران و خطيبان مشهور که در زمان معاويه در دمشق مي زيسته.
[5] ترجمه ي «علي بن ابي طالب» تاليف احمد زکي صفوت. ص 122.
[6] به نقل از «مدارک نهج  البلاغه، ص 268».

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

گل سر سبد انبیاء

گل سر سبد انبیاء

هر گلستانی، چه مادی و چه معنوی گلی دارد که از قدیم از آن گل به گل سرسبد تعبیر می کردند؛ کنایه از اینکه این گل ویژه است،در گلستان معنوی هم همینطور است، امام صادق(ع) بیان فرموده 124 هزار، "فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ"؛ روی مصلحت و ظرفیت رسولان، می فرماید: عده ای از آنها بر دیگران که سایر انبیاء هستند، برتری دارند، یعنی در این گلستان نبوت پنج تا گل سرسبد
سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

دعیتم الی ضیافت الله؛ آن سفره ای که برای مسیح و حواریون آمد ضیافت الله بود" مائده یعنی سفره، صاحب مائده میزبان، حواریون مهمان سر سفره، سفره کامل نتیجه اش هم چون مومن بودند، شادی برای نسلشان و آینده شان و قیامتشان، چون وقتی آدم نعمت را می خورد، خدا را بندگی می کند
نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

شجره طیبه ریشه ثابت و مستقری دارد و چون در حوزه ربوبیت پروردگار عالم روئیده می شود، تجلی و ظهور می کند، این ریشه از بین رفتنی نیست چون اتصال به ربوبیت دارد، ریشه شجره خبیثه داخل زمین نیست، در بیابان ها و کویرها بروید، آن را می بینید، ثبات و قراری ندارد، کافی است در کویر و بیابان بادی بوزد که مقداری سنگینی داشته باشد، این شجره با این درخت پوک، پوسیده و خبیث را با خود می برد یعنی شجره، خبیثه باشد، هیچ ربطی به ربوبیت پروردگار ندارد، ریشه ثابتی ندارد، میوه ندارد،
قلعه استوار برای پناه بردن

قلعه استوار برای پناه بردن

در سوره های قرآن از حمد تا الناس یعنی میان اولین و آخرین سوره، کلمه "رب" بسیار آمده، در تفسیر این کلمه، انسان می فهمد که چرا پروردگار در گفتن این "رب" در قرآن این همه اصرار دارد و جالب این است که وقتی در این آیات قرآن به دشمنان سرسخت خود می رسد و می خواهد خود را مطرح کند، می فرماید: «ربهم؛ پروردگارشان»، یعنی من در ربوبیتم اصلا از آنها جدا نیستم که این هم سرّی دارد؛
تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

پر بازدیدترین ها

نعمت هاي معنوي

نعمت هاي معنوي

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان با عنوان اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله... در رابطه با موضوع دهه صفر در این قسمت قرار دارد.
اسباب و آثار ايمان

اسباب و آثار ايمان

Powered by TayaCMS