آداب مسافرت در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

آداب مسافرت در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

آداب معاشرت در سفر

از جمله مصادیق بارز الگو گیری از زندگی و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله آداب مسافرت ایشان است. سفر بخشی از زندگی انسان بوده که موجب کسب فواید بسیاری از جمله انبساط خاطر انسان، تجربه اندوزی، عبرت گرفتن و آشنا شدن با آداب و رسوم سایر اقوام می گردد؛ اما وقتی سفر فواید و آثار خود را بجا می گذارد که آداب سفر در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بدانیم و عمل کنیم. در این قسمت به بخشی از آن اشاره می شود.

1. زمان سفر

الف. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی سفر در شب را توصیه می کند: «عَلَیْكُمْ بِالسَّیْرِ بِاللَّیْلِ لِأَنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّیْلِ؛ (من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 266) بر شما باد به سفر در شب که همانا زمین در شب طی می شود [کنایه از راحت تر بودن سفر در شب].»

ب. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُسَافِرُ یَوْمَ الْخَمِیسِ؛ (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏73، ص: 226) رسول اکرم صلی الله علیه و آله همواره پنج شنبه سفر می کردند.»

2. ابزار سفر

در روایت آمده است :«کان النبی صلی الله علیه و آله: إِذَا سَافَرَ یَصْحَبُ مَعَ نَفْسِهِ الْمُشْطَ وَ السِّوَاكَ وَ الْمُكْحُلَة؛ (مكارم الأخلاق، ص: 252) هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله مسافرت می کرد، همراه خود شانه، و سرمه دان و مسواک می برد.»

3. همکاری در سفر

معمولا سفر به صورت گروهی است که طبیعتا انسانها به همکاری با یکدیگر نیاز دارند. در سفر هر شخصی مسئولیتی دارد که اگر انجام ندهد، چه بسا نشاط و فعالیت سفر گرفته شود؛ لذا نهی شده است که در سفر انسان سر بار دیگران باشد. سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله کمک کردن به همسفران بوده است. روایت شده است که: «أَمَرَ أَصْحَابَهُ بِذَبْحِ شَاةٍ فِی سَفَرٍ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَیَّ ذَبْحُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَیَّ سَلْخُهَا وَ قَالَ آخَرُ عَلَیَّ قَطْعُهَا وَ قَالَ آخَرُ عَلَیَّ طَبْخُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَیَّ أَنْ أَلْقُطَ لَكُمُ الْحَطَبَ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ لَا تُتْعِبَنَّ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا أَنْتَ نَحْنُ نَكْفِیكَ قَالَ عَرَفْتُ أَنَّكُمْ تَكْفُونِی وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَكْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ أَنْ یَنْفَرِدَ مِنْ بَیْنِهِمْ؛(مكارم الأخلاق، ص: 251) در سفری پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحابشان امر فرمودند گوسفندی ذبح کنند. کسی ذبح آن را به عهده گرفت. دیگری گفت: پوست کندن آن با من، دیگری گفت: قطعه قطعه کردن آن با من. دیگری گفت: پختن آن با من. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من نیز هیزم جمع می کنم، عرض کردند: یا رسول الله! قسم به پدران و مادران ما شما زحمت نکشید. ما کار شما را انجام می دهیم. فرمودند: می دانم؛ ولی خداوند کراهت دارد که بنده اش همراه دوستان خود باشد و خود را جدا کند.»

اشاره حضرت به فعالیت گروهی و همکاری در سفر می باشد؛ چون سفر برای همه است و لذا تلاش برای رفع حوائج و نیاز هم باید همگانی باشد.

نتیجه گیری:

قطره ای از دریای آداب و اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در ویترین کلمات و جملات این مقاله به نمایش دیدگان شما گذاشتیم. با مرور این آداب و اخلاق، این تلقی ایجاد می شود که حضرت تنها به یک بعد از زندگی که پرداختن به امور معنوی باشد نپرداخته اند؛ بلکه همان طور که آن حضرت فرمودند: ؛ (إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ)؛ (کهف/110.) «من هم شخصی مانند شما هستم.»، در تمامی ابعاد زندگی اعم از برخورد با کودکان، مردم عادی، در سفر، نظافت و...، که از امور زندگی ما نیز می باشد، الگو و نمونه هستند و برای حرکت ما در جاده بندگی خدای متعال تابلوهای رفتاری و گفتاری بسیاری به ودیعه گذاشته اند. باشد تا با عمل به این آموزه ها، زندگی مان رنگ و بوی دینی و اسلامی بگیرد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
Powered by TayaCMS