موضوع : خداشناسی (قسمت چهارم)
خداوند تبارك و تعالي
در آيه شريفه قرآن براي يك عده از مردم عبارت ” ذرهم في خوضيهم يلعبون ” را بكار
مي برد . اين آيه شريفه ، يه عبارت تحقير آميزه كه مي گه : ولشون كن و بگذار در
خَوض خودشون بازي كنند . خَوض يا خواض بر وزن ” غواص ” دقيقاً كلمة مقابل غواص هست . خواض يعني كسي كه خودش رو به دل مشغولي هاي فريبكارانه اي مشغول كرده
و خودش رو فريب مي ده
.
نشانه های خوض
خواض هاي عالم خيلي زياد هستند
عده اي
در شهوات ، خواض هستند
، يعني اينقدر در درياي شهوتها غوطه ور مي شن كه فراموش
مي كنن ، اصلاً در دنيا چيز ديگه اي هم وجود داره . متأسفانه وقتي كه بلاي شهوت مي
ياد ، علم و منطق و حكمت و حتي ديد انسان رو از بين مي بره . در بحث متافيزيك ، يكي از موانع چشم سوم ، شهواته . البته شهوت فقط
مانع چشم سوم نيست . بلكه كور كننده دو چشم ديگة انسان هم هست . اصلاً فرد نمي بينه
. حتي اگر همون لحظه فرد رو كناري بكشي و ازش سؤال كني ، عقلش جواب خلاف كاري كه
الان مي كرد رو مي ده . ولي نمي بينه . لذا امام صادق (ع) فرمودند : دلي كه بر آن شهوت حاكم است ، حكمت نمي پذيرد . ” پس يكي از
خواضها كساني هستند كه در درياي شهوت غرق شده اند . تمام مسائل زندگيش رو رها كرده
و فقط و فقط در پي ارضاء شهواته . شهوات به معناي عام . خور و خواب و خشم و . . .
نوع دوم خواض ها كساني هستند كه در درياي علم گم مي
شن .
اين همون علمي هست كه امام (ره) در اربعين
حديث مي فرمايند : ” العلم هو
الحجاب الاكبر ” علمي كه حجاب بزرگ هست ، اين علم اگر نباشه بهتره . اينقدر خودش رو توي كتاب گم كرده كه ديگه يادش رفته توي دنيا چيزي غير
از مطالعه و كتاب هم هست . اينقدر توي همين رشته اي كه الان هست غرق شده كه فراموش
كرده تمام درسها عالم ، روي هم ، يك قطره از علم الهي هم نيست . به سمت علم الهي
بريد ، به معرفت نفس هم بپردازيد .
عده اي در يك سري مسائل
دنيوي مثل مقام ها خوض مي كنند و خواض مي شن . اينها كساني هستند كه روز تا شب و
شب تا روز دائماً در اين فكرند كه با چه حربه و وسيله اي اين مقام دنيايي رو
بالاتر ببرند . چقدر اين عبارت قرآن ، زيباست : مي فرمايد : ” ذرهم في خوضيهم يلعبون ” ولشون كن در اين خواضي هاشون بازي كنند !
اينها بازي مي كنند .
قرآن مي گه : بذار بازي كنه ، چكارش داري ؟!
ديديد يه بچه 4 ، 5
ساله داره از درخت مي ره بالا ، يا مثلاً باغچه رو به هم مي يزه ، تا بياي جلوش رو
بگيري باباش مي گه : ولش كن ! بچه است ، بذار بازي كنه .
دليل مخالفتي كه قرآن
با اين افراد داره اينه كه اينها حكمت و فلسفة انسانيت رو اصلاً نگرفتند . حاضره
تمام عالم و آدم رو براي رسيدن به مقام ، پائين بكشه .
خدا لعنت كنه از اول
تا آخر اونهايي كه نسبت به حق آل پيغمبر (ص) بد كردند . براي چي ؟ اون كسي كه حق
امام علي (ع) رو غصب كرد ، چي بهش رسيد ؟ اون زمان كه امكانات الان نبوده ، براي
چهار روز امر و نهي كردن به چهار تا عرب ، امام علي (ع) رو از مقام خلافت كنار
گذاشتند
. كه اگر علي (ع) مي
موند و اگر مي گذاشتند كه اهل بيت (ع) باشند ، الان ما اين بدبختي ها رو نداشتيم .
چشم هاش بسته است و
مقام كورش كرده . اين بيچاره هم داره بازي مي كنه . قرآن مي فرمايد : ولشون كنيد !
بذاريد بازيشون رو كنن .
قرآن مي فرمايد :
سراغ كساني بريد كه غواصي مي كنند نه خواضي . غواصان كساني هستند كه از درياهاي
تاريك و در اعماق دريا ، فشارها رو تحمل مي كنند و صدفها رو پيدا مي كنند و در صدف
رو باز كرده و مرواريدي نوراني رو بيرون مي كشن .
توي درياي تاريك اين
زمانه ، غواص ها خوب توي خال مي زنن ! صدف رو پيدا مي كنند و مرواريد وجود خودشون
رو كشف مي كنند . (اينها بحث خداشناسيه ، با وجود خداي غير واقعي قصد پيدا كردن
خداي واقعي رو داريم و اين مقدمات لازمه ) اون مرواريدي كه مي خوايم بهش برسيم ،
خداي واقعيه . ان شاءالله .
رمز رسیدن به خدا
رمز رسيدن به خداوند
و رمز ديدن خداوند در كلمة لا اله الا الله هست . همون طوري كه اميرالمؤمنين (ع)
هم مي فرمايند : خداوند را اگر نبيني چطوري عبادت مي كني ؟ وقتي كه مي خواي به
خداوند برسي قبل از اينكه بگي : “ الا الله ” بايد “ لا اله ” رو تكميل كني . ”
الّا ” رو هم بايد مشدد بگي . دليل تشديد داشتن ” الّا ” اين هست كه بايد شديداً
به اين مطلب معتقد باشي . برش كامل . ” لا اله ” نيست خدايي ، و اين كلمه رو ” لا اله
” رو بايد تمرين كني . اول اون اله هاي غير واقعي و خيالي رو كه در قسمت اول و دوم
بحث گفتيم ، از زندگي خارج كني . هر مقداري كه موفق بشي اين خداهاي غير واقعي رو
از زندگيت خارج كني ، خود به خود ، به خداوند واقعي نزديك تر مي شي
.
تا ديروز فكر مي كردي
پول همه كاره است . امروز اين فكر رو و اين خدا رو از ذهنت خارج كردي ، به خداي
واقعي نزديك تر شدي . تا ديروز
فكر مي كردي همه چيز در مقامه ، امروز اين خدا رو از ذهنت بيرون كردي ، به خداي
واقعي نزديك تر شدي . تا ديروز فكر مي كردي به دنيا اومدي كه به هر طريقي شده به
شهواتت برسي . امروز اين فكر رو از ذهنت خارج مي كني و به خداي واقعي نزديك تر مي
شي . و هزاران خداي ديگه رو از ذهنت پاك مي كني .
ما مشرك نيستيم ، اما
خرافاتي هستيم . هزاران خداي ديگه داريم كه بايد از اونها دوري كنيم . وقتي به
اينجا مي رسه و ” لا اله ” تكميل مي شه . فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه . ( به جاي باريكي رسيديم ، بايد در
اينجا ظرفيت معنوي رو بالا برد ) فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه . يعني يواش يواش ،
به اون حديث” من عرف نفسه فقد عرف ربه ” كه مي گه اگه مي خواي خدا رو ببيني ، خودت
رو ببين . نزديك مي شيم . ( تو خودت يه پا خدايي ! ) . بنده كه اصلاً قدر خودم رو
نمي دونم فكر مي كنم يه آدم گنهكاري هستم كه غرق در لجنزار و فلان و فلانم ، اگه
يه كم به خودم بيام ، يواش يواش به جاي اينكه توي آسمونها دنبال خدا بگردم ، در
خودم خداوند رو پيدا مي كنم . مگر نفرمودند : ” و نفخه فيه من روحي ” ؟ مگه
نفرمودند : ” من زار المؤمن كمن زار الله في عرشه ” كسي كه مؤمني را زيارت كند ،
گويا خداوند را در عرشش زيارت كرده است ” ؟ پس فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه و
اينجا يه حالتي به انسان دست مي ده كه احساس سلامتي مي كنه . احساس ايمني . در اين
حالت انسان احساس مي كنه به يه جايي وصل شده كه كسي نمي تونه بهش لطمه بزنه .
اگر شما توي خيابون
باشيد و بارون شديدي بياد ، يه دفعه احساس ضعف مي كني كه الان خيس مي شم ، اما اگر
توي ماشينت نشسته باشي و شيشه ها رو هم بالا كشيده باشي هيچ احساس ضعفي نمي كني .
وقتي اين فاصله بين عبد و مولا كم شد ، انسان در يك مركب الهي سوار مي شه كه ديگه
كوچكترين نگراني از اطرافش نداره
.
در يكي از آيات قرآن
خداوند تبارك و تعالي رو “ سلامٌ ” خطاب مي
كنه . اينكه مي گن سلام كردن مستحبه و جواب سلام واجبه ، و سفارش مي كنند كه در
جواب سلام ، سلام عليكم بگيد به اين دليل هست كه وقتي سلام مي كنيد ، اگر سلام
تنها بگيد يك معنا داره اما وقتي مي گيد سلامٌ عليكم يعني خداوند در خود توست .
خداوند با توست . من وقتي تويي كه مؤمن هستي رو مي بينم ، گويا خداوند رو مي بينم
و دارم به خداوند سلام مي كنم . يك احساس سلامتي ، احساس ايمني به انسان دست مي ده .
يه وقت با چند تا از
دوستان صحبت مي كرديم ، يكي مي گفت : من احساس خوبي دارم ولي نگرانم . يكي ديگه گفت
: من خيلي امام حسين (ع) رو دوست دارم ولي نمي دونم آيا واقعاً مردش هستم كه اگر
صحنه كربلا دوباره تكرار بشه ، وقتي اون نيزه ها و شمشيرها رو مي بينم ، كنار امام
حسين (ع) بمونم ؟ من در نعمت و راحتي و آرامش ، خيلي حسيني هستم ، اما اگر بخوام
دو تا سيلي براي امام حسين (ع) بخورم ، آيا پاي كار هستم ؟ آيا مي تونم اينطوري
باشم ؟ يا با اون سيلي اول همه چيز رو ول مي كنم ؟
شايد اين سؤال شما هم
باشه ، چه جوري مي شه اين ها رو كشف كرد ؟ اولاً يه نكته اي رو بگم : اينكه زياد
هم نااميد نباشيد .
بعضي وقتها در نقاط
حساس ، فكر مي كنيم كم مي ياريم ، اما خداوند كمك مي كنه . معمولاً اينطوريه . خيلي از اونها كه رفتند در ميدان جنگ و حماسه ها آفريدند
، قبل از اينكه بخوان به جبهه برن ، اگه يه دونه سوسك مي ديدند 5 متر بالا مي
پريدند . اما چي شد كه اينجوري جنگيدند ؟ چي شد كه تونستند اينقدر شجاعت از خودشون
نشون بدن ؟
اينها همه با كمك
خداوند تبارك و تعالي بود . مادري كه وقتي فرزندش براي خريد بيرون مي رفت اگه 5
دقيقه دير برمي گشت ، از ناراحتي به حال سكته مي افتاد ، 4 تا بچه اش شهيد شد ،
خودش مي گفت : نمي دونم اين توان رو از كجا آوردم ؟ خداوند كمك مي كنه .
پس اين نكته رو هميشه
به خاطر داشته باشيد ، زياد نترسيد و نااميد نباشيد . دوماً اين ترس ، اگر هم باشه ترس مقدسيه . دليلش اينه كه تو نگراني كه
با خدا نباشي . يه مثال مي زنم : ( يه فرض محال ! ) اگه امشب بعد از اتمام مجلس
وقتي كه داري به خونه مي ري ، يه آقايي بياد و تو بدوني كه اين آقا امام زمان (عج)
هست و به تو بگه از فردا صبح ديگه من با تو هستم ، با هم مي ريم ، با هم مي يايم ،
صحبت مي كنيم و
. . .
آيا امشب وقتي كه مي
خواي بخوابي ، سر سوزن احتمال مي دي كه از فردا صبح حتي بتوني يه دونه گناه انجام
بدي ؟ اصلاً احتمالش رو هم نمي دي . چرا ؟ چون سالمي ، در سلامتي . اونهايي كه به خداوند مي رسند ، سلامٌ عليكم هستند . اونها با خدا
هستند
. فاصلة بين عبد و مولا
اونقدر كم شده كه عالم و خدا چيز قابل جدا كردني نيست .
يكي از اساتيد عرفان
مي فرمود : (يكي از كساني كه چشم بازي داشت ) . مي يان به من مي گن : آقا ! اسم اعظم خدا چيه ؟ من تعجب مي كنم . مگر خداوند
اسم اصغر هم داره ؟ خداوند همه چيزش اعظمه .
شايد بپرسيد پس چرا
مي گن : اگر اسم اعظم خداوند رو پيدا كني و خداوند رو به اسم اعظمش قسم بدي حتماً
، حتماً حاجت روا مي شي ؟ اسم اعظم خدا همينه كه تو به خدا برسي . وقتي كه به خداوند برسي ، متوجه مي شي كه همه اسمها اعظمه . چه بگي :
يا الله ، چه بگي : خدا . به هر زبان ديگه اي هم كه بگي ، هيچ فرقي نمي كنه . پيدا كردن اسم اعظم وقتي هست كه تو خداوند رو در وجودت احساس كني . (
انا اقرب عليكم من حبل الوريد ) تو خداوند رو در كنار رگ گردنت و حتي نزديكتر ، احساس
كني
.
امام زمان (عج) در
شرح مناجات رجبيه مي فرمايد : ( يا غائباً من فرط ظهوره ) اي كسي كه اينقدر به من
نزديكي كه من احساست نمي كنم . خيلي از
ما پدر و مادرمون رو احساس نمي كنيم . چون خيلي به ما نزديكند ، اما اگه يه وقت از
ما دور بشن ، احساسشون مي كنيم .
اي كسي كه اونقدر به
من نزديكي كه احساست نمي كنم و اون لحظاتي كه احساست مي كنم لحظاتي هست كه كاملاً
در سلامتي و در امنيت هستم
.
تا الان بحث عرفاني
بود . يه كمي كاربردي تر صحبت كنيم :
ذكر ” لاحول
و لاقوه الا بالله ”
ذكر ” لاحول و لاقوه الا بالله ” رو همه بلديد . معناي ذكر چيه ؟ ” لاحول ولاقوه
” در اينجا لا ، لاي نفي جنس هست . يعني ابداً ، هيچ گونه حول و هيچ گونه قوتي
نيست مگر نزد خداوند . حول يعني هيئت ظاهري ، يعني شكل و شمايل ظاهري . يعني اسباب
ظاهري . همين ظواهر . هيچ ظاهري نيست ، ” ولاقوه ” و هيچ قدرت باطني نيست ، ” الا
بالله ” مگر در نزد خداوند .
اگر واقعاً ما خداپرستيم
و اگر واقعاً ” لاحول و لاقوه الا بالله ” مي گيم و به اين ذكر معتقديم ، پس براي
چي خودمون رو براي برخي از مسائل به زمين و آسمون مي زنيم ؟ يه جاي ديگه بايد
دنبالش بگرديم . اگر واقعاً هيچ قدرتي نيست ، مگر در درگاه خداوندي ، پس چرا ما
كاسة گدايي رو در مقابل قدرتهاي ظاهري دنيا دراز مي كنيم ؟ اگر واقعاً هيچ قدرتي
نزد هيچ بني آدم و هيچ موجودي غير از خداوند نيست ، پس چرا راحت نمي شينيم روي
منبر با آرامش تمام بگيم : آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند ؟ امام (ره) اينطوري
مي گفتن . به همين راحتي ، اصلاً گويا هيچ خبري نبود . و هيچ داد و فريادي هم
نكردند . پس چرا ما مي ترسيم ؟
اگر قدرتي كه در دست
خداونده هيچ جاي ديگه اي وجود نداره ، ما براي چي براي قدرتمند شدن از اسبابهايي
استفاده مي كنيم كه غير الهيه ؟ اگر حتي هيچ ظاهري ( لاحول ) جز ظاهر خداوند نيست
، از چي مي ترسيم ؟
اگر هيئت ظاهري ( حول
) در دست خداونده ، چرا فكر مي كنيم خودمون در اين كه هيئت و ظاهرمون مورد پسند
قرار بگيره ، دخيليم ؟ اون چيزي كه مردم از ما مي بينند ، اون قيافه اي است كه
خداوند از ما به به اونها نشون مي ده . يه روز اينجوري نشون مي ده ، يه روز يه جور
ديگه
.
نشده تا حالا در نگاه
اول از كسي كينة وحشتناك داشته باشي و بعد . با يك اتفاق كوچيك از اون خوشت بياد ؟
هرچند ظاهر اون تغيير نكرده . ولي حول الهي ، حولي كه خداوند براي اون شخص در نظر
گرفته بود ، الان تغيير كرده
.
لذا اصلاً نترسيد . هيئت ظاهري هم دست خداونده . ” ولاقوه الا بالله ” اينها همه اش در
همون
” لا اله ” داره جمع و
جور مي شه . وقتي كه بخوايم ” لا اله ” رو تكميل كنيم ، بايد اينها رو راه
بيندازيم
.
صفات خداوند
اما صفات خداوند :
صفات خداوند رو به شكلهاي مختلفي مي تونيم باز كنيم . امروز مي خوايم اينطوري به
صفات خداوند نگاه كنيم . وقتي به اينجا رسيدي كه احساس كردي واقعاً اگر بخواي
خداوند رو پيدا كني ، بايد در خودت به دنبال او بگردي ، حالا مي توني در خودت ، به
دنبال صفات خداوند هم بگردي . خيلي از شما انسانهاي با محبتي هستيد ، انسانهايي
لطيف ، مهرورز ، رحيم و مهربان . ولي متأسفانه چون روي اين وجه باطني كار نكرديد ،
كشف نشده و فكر مي كنيد آدم بدي هستيد . فكر مي كنيد بد اخلاقيد . اتفاقاً خيلي هم
خوش اخلاق هستيد . تو فكر مي كني آدم دل سنگي هستي ، فكر مي كني خيلي قسي القلبي .
اما اينطوري نيست . به محض اينكه محبت رو در خودت كشف كني به صفت محبت الهي مي رسي
. كشف محبت الهي همينه . فكر كن و اين محبت رو در بيار و نسبت به مردم ابراز كن .
چرا مي ترسي مهرت رو نشون بدي ؟ چرا فكر مي كني نشون دان مهر ضعفه ؟ نشون دادن مهر
، نشون دادن صفت الهيه
.
از امام صادق (ع)
روايت داريم كه مي فرمايد : اگه از كسي خوشت مي ياد و دوستش داري ، واجبه بهش بگي
. ( البته واجب نه به اون معناي واجب وجوب ، يعني واجب اخلاقي ) يعني وقتي بتوني
مهر رو در رفتار خودت بروز بدي ، تونستي محبت الهي رو كشف كني . اون وقته كه
خداوند تبارك و تعالي هم محبتش رو به تو نشون مي ده ، مي گه : تو مي خواي محبت من
رو بچشي ؟ پس بچش ! تو محبت خودت رو نشون بده . توقعت از من چيه ؟ مگه نگفتم كه روحم
رو در تو دميدم ؟ مگه نگفتم كه من وجودم رو در تو وارد كردم ؟ وقتي تو اين محبتي
كه من به تو وديعه دادم ، نشون مي دي از من هم محبت خواهي ديد . از منِ خدا كه در وجودت قرار دارم ، محبت مي بيني
.
دنبال غفاريت خداوند
مي گردي ؟ در خودت به دنبالش بگرد . اين ور و اون ور گله مي كنه كه خداوند من رو
نمي بخشه ؟ يه گناهي كرديم حالا 10 ساله داريم چوبش رو مي خوريم و خدا از اون گناه
ما نمي گذره .
اينجا هم باز سريع
برگرد به خودت . خداي
واقعي اينطوري پيدا مي شه . تويي كه واقعاً مي توني غفار باشي ، مي توني ببخشي .
چرا نمي بخشي ؟ بخشش سخت نيست . وقتي كسي اشتباهي مي كنه و بعد مي ياد روبه روت و
عذر خواهي مي كنه ، مي توني بهش سخت نگيري . تو حتي مي توني بشيني توي خونه ات بگي
: هر كسي هم براي عذرخواهي نياد اشكالي نداره ، همه رو مي بخشم . مگر خداي تو
شبهاي جمعه ، همه رو يه دور نمي بخشه ؟ چه اونهايي كه بيان و چه اونهايي كه نيان ؟
مگه امام رضا (ع) قبل از اين كه وارد حرم بشيد ، شما رو نمي بخشه ؟ غفاريت خودت رو
كشف كن .”من عرف نفسه ، فقد عرف ربه ” باز هم به دنبال خداوند در خودت بگرد .
وقتي كه غفاريتت رو نشون بدي ، خداوند رو هم مي بيني
.
وقتي كه يه اتفاق بدي
افتاد ، نذار توي دلت بمونه . خيلي سريع و بدون معطلي همون جا طرف مقابلت رو ببخش
. هر كي مي خواد باشه . حتي اگر كافره . ما پيرو اهل بيت (س) هستيم . هركاري مي خواد كرده باشه . اگر نسبت به شخص خودت هست ، هيچ ايرادي نداره
. هميشه بخشش داشته باشيد . اول بايد غفاريتت رو نشون بدي . مگه نمي خواي از غفاريت
خداوند بهره ببري ؟ پس غفاريتت رو نشون بده
.
” يا محسن ” اي كسي كه
سراپا حسن هستي ! اي كسي كه هيچ عيبي در تو نيست . هرچه بيشتر حسن هات رو نشون بدي
، به حسن هاي الهي بيشتر نزديك مي شي . هرچه بيشتر بتوني محاسنت رو ، رو كني ،
معايبت يواش يواش خاموش مي شه
.
هرچه بيشتر بتوني
نقاط مثبت وجودت رو نوراني تر كني ، تاريكي ها يواش يواش در اين نور از بين مي ره
.
” شاكر ” خيلي عجيبه ،
خداوند هم شكرگزاره . يكي از صفات الهي شاكر بودن است . تو هم شاكر باش ، هرچقدر بتوني بيشتر شكر كني ، بيشتر به صفت شاكر
بودن خداوند نزديك مي شي . وقتي توي آئينه نگاه مي كني ، هرچي بتوني شكر نعمتهايي
كه خدا بهت داده رو به جا بياري ، براي چشمت ، براي زبانت ، براي صحبت كردنت ،
براي دستت ، براي راه رفتنت . براي خيلي چيزهايي كه خيلي ها ندارند ، براي عقلت و
. . . شكر كني بيشتر به مقام شاكري نزديك مي شي . هرچي بيشتر يادت باشه كه چقدر خداوند براي تو حفظ آبرو كرده ، هرچي
بيشتر
” يا من اظهر الجميل و
ستر القبيح ” بگي ، جمال خداوند ، بيشتر برات ظاهر مي شه . تمام راههاي خداشناسي
به خودت ختم مي شه . هرچه بيشتر روي خودت كار كني ، خدا رو بهتر مي شناسي . اگر
اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : من خداوند را مي بينم ، علي (ع) داره خودش رو مي
بينه . براي اينكه امام علي (ع) از غفاريت خداوند ، هيچي كم نداره ، يعني اينطوري
نيست كه در روز قيامت يه بندة گنهكاري بياد و اهل بيت (س) بگن ما نمي بخشيم و خدا
بگه : من مي بخشم .
هرچي اينها بخشيدند ،
خداوند هم بخشيده . امام علي (ع) از رحمت خداوند چيزي كم نداره . امام علي (ع) از
قدرت خداوند هم كم نداره . همه چيز رو از همين نگاه به خود گرفته .
”غنا ” باز هم به
وجودت نگاه كن ، هرچقدر نسبت به دنيا فقير باشي ، به غناي الهي نزديك تر شدي و
هرچقدر نسبت به دنيا آرزوهايي داشته باشي و به دنيا التماس كني ، بدون كه از غناي
الهي دور شدي . وقتي كه سراپاي وجود ما خدا بشه ، آرام مي گيريم . خيلي آرام . اون وقت سالم مي شيم
.
تعريف مي كنند يكي از
علماء و بزرگان ، مي خواست نماز بخونه ، آماده شد كه تكبيره الاحرام رو بگه ، يه
پيرزني از مقابلش رد شد و چون عالم رو ديد ، خوشحال شد و در حقش دعا كرد ، گفت :
خدا خيرت بده ! عالم خيلي آروم گفت : خدا خير داده و بعد الله اكبر رو گفت .
خدا خير داده و من به
همه چيز رسيدم ! به جاي اينكه 60 سال دنبال دنيا و آخرت بدوم و به هيچ چيز نرسم ،
روي خودم كار كردم . و يك شبه ، به همه چيز رسيدم . تازه فهميدم ” و ذرهم في خوضيهم يلعبون ” يعني چي ؟ تازه فهميدم در
اين دنياي پر از بازي ، حقيقت ها در خود من بوده ، بي خودي در جامعه دنبالش مي گشتم
. بي خود اين در و اون در مي زدم . بي خود نزد افراد دريوزگي مي كردم . همه چيز پيش خودم بوده . حالا فهميدم كه اگر من بخوام مي تونم همين
الان يك تنه ، با همه وجودم عالم رو تكون بدم
.
” دور گردون گر دو روزي
بر مراد ما نرفت ” من نمي شينم تا يه روزي بر مراد من بچرخه ، پا مي شم و بر مراد
خودم مي چرخونمش
!
انسان با غنا ، قدرت
پيدا مي كنه . شما در احوالات حضرت امام (ره) نگاه كنيد . جملات ايشون تكون دهنده است . يه زماني شوروي براي خودش قدرتي بود .
قطب دوم جهان بود ، ايشون در همون زمان ، در نامه اي رسماً براي رئيس جمهور شوروي
نوشت : از اين به بعد ماركسيسم را بايد در موزه هاي تاريخ جستجو كرد
.
خيلي راحت ! با كسي
تعارف نداشت . خيلي عجيبه كه ما شخصيتي مانند امام (ره) رو داريم و متأسفانه از
ايشون الگو نمي گيريم . چقدر بده كه ما فقط روز رحلت حضرت امام (ره) ، درباره
ايشون صحبت مي كنيم . براي اينكه در هر موردي بخوايم به سمت دنيا و يا آخرت بريم .
امام (ره) براي ما الگوي مناسبيه . چقدر بده
خواهران ما نامة امام (ره) به فاطمه رو نخونده باشند و چقدر بده برادران ما نامة
امام (ره) به احمد آقا رو نخونده باشند . هربار كه آدم مي خونه يه چيز جديدي كشف
مي كنه . هر بار كه مي خوني انگار اون قسمتي كه برات لازمه ، نوراني تر مي شه و
اون رو مي گيري . واقعاً اينطوريه .
من وقتي كتابهاي حضرت
امام خميني (ره) رو مي خونم ( شايد جسارت باشه ولي ) ياد صحيفه سجاديه مي يوفتم .
چون صحيفه سجاديه رو هر وقت مي خونم ، اون تكه هايي كه براي روحم لازمه ، بيشتر
نمود پيدا مي كنه . و اونها بيشتر به دلم مي شينه . مثلاً بعضي وقتها يكي از دعاها
رو براي يكي از مشكلاتم مي خونم و سريع حل مي شه . بعد براي يه مشكل ديگه . همون
دعا رو مي خونم مي بينم اين مشكل هم حل شد . دقيقاً مثل قرآن . هر وقت قرآن رو باز
مي كنيد ، بر مبناي اون چيزي كه نياز داريد ، قرآن يه مقدار از نورانيتش رو به شما
نشون مي ده .
” من زار المؤمن كمن
زار الله في عرشه ” اگر مومن رو ببيني ، گويا خداوند رودر عرشش ديده اي . وقتي كه
بزرگان رو مي بينيم واقعاً همين طوريه . هيچ ايرادي نداره كه آدم به بزرگان ،
علاقه داشته باشه . يا به يك گنبد و ضريح . براي اينكه اينها در حقيقت يك جلوه اي
از خداوند هستند .
يكي ديگه از راهها ،
راه اهل بيت (س) ” من اراد الله بداً بكم من عطاكم نجا ” الحمدلله رب العالمين ما در جهان مفتخريم به اين كه اهل بيت (س) رو
داريم
. يه وقت هست مي خوايم
در جمع مخالفين ، صحبت كنيم . يه جور ديگه صحبت مي كنيم . آيات و روايت مي ياريم .
اما در جمع خودمون كه همه چيزهايي از اين ذوات مقدسه گرفتيم ، صحبت كردن خيلي راحت
تره . عالم و آدم هرچي مي خوان بگن ، ما چشيديم . يه روز در جمع مخالفي صحبت مي
كردم ، گفتم شما هرچي مي خوايد بگيد ، من از امام رضا (ع) چيزي گرفتم . كه فقط
خداوند مي تونست بده . من از
حضرت زهرا (س) و امام حسين (ع) و . . . چيزهايي گرفتم كه فقط خداوند مي تونست بده
. نمي دونم شما چي مي گيد . خودشون گفتن ، ” من اراد الله بدأ بكم ” ( هر كس كه
خداوند را بخواهد ، با شما ارتباط برقرار مي كند . ) و ما سراغ اينها مي ريم . ما
امام علي (ع) ، امام حسين (ع) ، امام رضا (ع) ، پيغمبر (ص) ، حضرت فاطمه (س) رو داريم .
راههاي ارتباطي به
خداوند ختم نمي شه مگر اينكه از راه اهل بيت (س) باشه . حالا اگر كسي پيدا بشه كه به
دليل دسترسي نداشتن به اهل بيت (س) از راه ديگه اي مي خواد به خداوند برسه ، اين
چون قاصره و مقصر نيست خدا كمكش مي كنه و دستش رومي گيره . نمي تونيم بگيم كه هيچ
دين ديگه اي به خداوند نمي رسه . چون يه عده اي ، اون ور دنيا بودند كه به دليل
آشنا نشدن با اهل بيت (س) به خداوند رسيدند ، خيلي ها به خداوند رسيدند خيلي ها به
مهدي (عج) رسيدند . يك راهبة مسيحي در كتابش تحت عنوان دست نوشته هاي دل ، جمله اي
نوشته بود ، كه من كلي با اين جمله گريه كردم ، نوشته بود : ” غروب هاي جمعه كه مي
شه ، من دلم مي گيره ، رفتم تحقيق كردم ، كه ببينم دليلش چيه ؟ فهميدم كه دلم براي
نيامدن آقاي شيعيان مي گيره . ”
خيلي عجيبه ، يك كلمه
از اسلام نخونده ولي احساس دلتنگي مي كنه . يعني كسي كه بخواد خودش رو جمع كنه و
به خداوند برسه . خداوند
كمكش مي كنه . نمي گيم هيچ كسي ، هيچ مسيحي ، هيچ يهودي ، هيچ كليمي به خداوند نمي
رسه . مگر ماها كه اهل بيت (س) رو داريم ، نه ، اونهايي كه قاصرند ، به خداوند مي
رسند ولو دين هم نداشته باشند . بودا ، حرفهاي الهي زده ، خيلي از مطالب و مضامين
بودا ، كاملاً الهيه . معلومه كه در يه جاهايي با خداوند ارتباط برقرار كرده . ولي
حساب ما از اونها جداست . ماها مثل اونها قاصر نيستيم ، بايد سراغ اهل بيت (س)
بريم . همه چيز ما دست اين ذوات مقدسه است . همة صفات خداوند رو مي توان از طريق
اينها شناخت . مخصوصاً
و مخصوصاً در حالات عشقي و الهي و عاطفي مراقب باش اون زمانهايي كه دلت مي خواد با
خداوند صحبت كني ، اگه از غير مسير اهل بيت (س) بري ، باختي و فقط بايد از اين
مسير بري . اگر خيلي دلت گرفت بشين و در خونة امام رضا (ع) گريه كن . بشين براي
امام حسين (ع) گريه كن . اگر دلت گرفت با مادرت حضرت فاطمه (س) صحبت كن . با امام
زمان (عج) صحبت كن . خودشون دستور دادند . اون وقت تازه آدم مي فهمه كه چقدر زود
سيم اتصال وصل مي شه . شايد الان اگر من يك ساعت از خداوند براي شما بگم اونقدر
دلت نلرزه اما يك كلمه از امام حسين (ع) كه بگم دلت مي لرزه .
از طريق اينترنت يه
مكالمه اي با شخصي در سوئيس داشتم ، باور كنيد از شما مؤمنتر و عاشقتره . ( شماي
فرضي
) تا گفتم فردا مي خوام
برم حرم امام رضا (ع) ، اصلاً بساطي به پا شد كه بيا و ببين ! تعجب كردم . در حالي
كه اين شخص اصلاً در ايران هم متولد نشده . اصلاً با فرهنگ ايران ، بيگانه است . اصلاً درست نمي تونه فارسي رو
صحبت كنه
.
اگر 40 ساعت از
خداوند صحبت كني ، شايد اون تأثيري رو نداشته باشه كه دوبار اسم امام رضا (ع) رو
ببري . با اسم حضرت دلها متحول مي شه . بابا ! اينها ديگه كي اند ؟!
خدا رو شكر مي كنيم ،
ما اهل بيت (س) رو داريم . روايت مي فرمايد : حرم امام رضا (ع) خواستي ، برو ،
بقيع ، خونة خدا ، نجف ، حرم حضرت عباس (ع) ، هرجا مي خواي برو ، اما يادت باشه كه
علم ما حسين (ع) هست . و باز فرمودند : كُلُنا سُفن نجاه ” همه ما سفينه و كشتي نجات
هستيم ، ما شما رو نجات مي ديم . همه ما دست شما رو مي گيريم . ” و سفينه الحسين
اسرع ” اما كشتي حسين (ع) سريعتر است .
لذا نگو اين حسين (ع)
كيه كه هر وقت اسمش مي ياد ، دل ما مي لرزه ؟ فقط تو اينطوري نيستي . علامة حلي مي
فرمايد : از كنار نهر آبي رد مي شدم ، ديدم ، موجودي در آب هست كه گويا نيزه صيادي
زخميش كرده ، همين طور كه درد مي كشيد ، به طرف خشكي مي يومد و دوباره به درون آب
مي رفت . جلو رفتم ، ديدم در اطراف او حالت خاصي حاكمه گويا ماهيان ديگه دورش
هَروله مي كنند و يه جوري مي خوان كمكش كنند . تعجب كردم ، جلوتر رفتم ديدم نوايي
كه از اين موجود زخم خورده بلند مي شه اينه : ” السلام عليك يا حسين عطشان ” !! هر
موجودي كه درد مي كشه ، نام مبارك امام حسين (ع) آرومش مي كنه .لذا ايراد نگير از اينكه
بعضي ها در مجلس براي غصه هاي خودشون گريه مي كنند . دستور داريم كه : ” بيايد براي حسينِ ما زانو بزنيد ، ما غم هاتون رو از دلتون بيرون مي كنيم
. غم كربلا ، غمهاي ديگه رو مي بره . آدم با كلي غصه مي ياد توي مجلس ، دو زانو مي
شينه ، تا اسم امام حسين (ع) رو مي شنوه ، مي بينه دلش آروم شد .
ديدي وقتي از مجلس
بيرون مي ري چقدر راحت مي خندي ؟ اگه يه جلسه گريه و سينه زني رو تعطيل كنيم با
اون شادي قبلي از مجلس خارج نمي شي و به اون راحتي نمي خندي . غم كربلا ، ساير
غمها رو مي بره و امام حسين (ع) دست همه رو مي گيره . ان شاءالله .
منبع: سایت رهپویان