کلید واژه ها: صلوات, سلام دادن, نصرت الهی, شیطان, دام های شیطان, مدارا, کمک به همسر, آداب معاشرت.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امام علی علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
اگر کسی عمدا از ذکر صلوات روی بگرداند و اعراض بکند در روایات مذمت بسیار شدیدی شده است. کسی نام پیامبر را می شنود و عمدا، ذکر صلوات را نمی گوید، باعث رفتن به آتش جهنم می شود. در روایت دیگری پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: جفاکارترین این امت به من آن افرادی هستند که نام مرا بشنوند و صلوات بر من نفرستند.
«أَبْخَلُ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ»
[1]. بخیل ترین مردم کسانی هستند که در سلام دادن بخل بورزند بخیل ترین مردم آن کسی است که از سلام دادن طفره برود. سلام برکات زیادی دارد. روایت داریم که کسی که به همه سلام می دهد خدا تکبر را از او می گیرد.
بعضی از جوان ها می پرسند حاج آقا ما ریاضت می کشیم تا بخل و کینه و حسادت از دلمان بیرون برود ولی نمی رود گاهی هم بدتر می شود. مثلا گاهی تصمیم می گیریم کم حرف نزنیم از قضا آن روز بیشتر حرف می زنیم. باید فرمول های صحیحش را پیدا کرد گاهی آدم خیلی حواسش را جمع می کند که اصلا امروز عصبانی نشود ولی طوری عصبانی می شود که درطول عمرش آن طور عصبانی نشده بود. این حوادث می خواهد به ما چه بگوید؟ می خواهد بگوید که دست خودت نیست باید خدا کمکت کند. چرا در نماز می گوئیم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»[2]. خدایا فقط از تو کمک می گیرم. در دعاها می خوانیم خدایا تو مرا حفظ کن. آقای بهاءالدینی رحمه الله مکرارا می گفتند: به این نکته عنایت داشته باشید فکر نکنید عبادتت، دعایت، ذکرت منحای عنایت خدا صورت می گیرد. اگر صدها عبادت، کار، ریاضت، هزارها مجاهدت، منحای کمک خداباشد همه اش پوچ و کشک است و به درد نمی خورد.
به قول حافظ رحمه الله گفت: دام سخت است مگر یار شود لطف خدا، شیطان دام هایی برای هرکس نهاده است، برای عالم یک جور، برای کاسب یک جور، برای فرهنگی یک جور. ما هم حیله هایش را بلد نیستیم که بتوانیم دستش را بخوانیم. روایتی دیدم که در کتاب نشان از بی نشان مرحوم آقا شیخ حسن علی اصفهانی بود، که گاهی شیطان برای این که طرف را به تله بیندازد ده ها بار به کار خوب امر می کند تا شخص به او اعتماد کند. حالا شیطان انسی رفیق ناباب است یا شیطان جنی که وسوسه می کند، وسوسه های سوء می کند؟ می گوید این کار خوب را بکن آن کار خوب را بکن تاشخص رابه خود جلب کند. در پنجاهمین، صدمین فرمان ناجور می دهد به معصیت وادارت می کند. اگر خدا حفظ نکند کارمان گیراست. بخدا قسم این حرف درست است اگر لطف خدا، یاری خدا، دست گیری خدا نباشد همه گرفتاریم، همه در چاله هستیم. دراین حدیث قدسی خدای متعال می فرماید: «قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عِبَادِي كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ وَ كُلُّكُمْ فَقِيرٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُهُ»[3]. همه شما گمراهید الا کسی که من هدایتش می کنم. خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ»[4]. هدایت دست خداست، رزق دست خداست، عزت دست خداست، شما باید تلاش کنید اما باید خدا هم کمکتان کند. قرآن می فرماید: ای پیامبر اگر خدا نخواهد تو رسول الله هم نمی توانی کسی را هدایت بکنی. پیامبرنتوانست، ابولهب که عمویش بود را هدایت کند. هرکاری کرد هدایت بشود نشد. «إِنَّكَ لا تَهْدي» تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی «وَ لكِنَّ اللَّهَ» خدا هدایت می کند هرکس را که بخواهد. یعنی یک طرف قضیه قطعا خداست. ما نه قائل به جبریم نه قائل به تفویض،نه قائلیم که همه کارها دست ماست که تفویض باشد و نه قائلیم که همه کارها دست خداست که بگیریم بشینیم و هیچ کاری نکنیم. شما باید حرکت بکنید ولی باید بدانید که کار ساز خداست. از تو حرکت ازخدابرکت، حرف عوام الناس است که شاید بر گرفته از صدها آیه و حدیث است. فکر نکنی که فقط حرکت تو می تواند کار بکند، باید حرکت بکنید همه حوادث دست خداست،او باید آن را به نتیجه برساند «كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ»[5].
حیله های شیطان مختلف است. به بنده نمی گوید بیا شراب بخور، قمار بزن، غیبت بکن، ریا بکن، دروغ بگو، هر کسی را از راه هایی که می تواند درآن کس نفوذ بکند به دام می اندازد. در کتاب آقای میرزا علی عماد درباره بحث شیطان هم ازتاریخ، هم از آیات، هم ازروایات ،هم لطیفه نمونه می آورد. می گوید یک نفر شیطان را در خواب دید. دید ریش دارد و تسبیح دارد و ظاهر الصلاح است. چون شیطان به شکل های مختلف در می آید این طور نیست که همیشه به شکل شمریا شکل خودش بیاید.
فکر نکنید شمر قیافه غلط اندازی داشت شمر ظاهر الصلاح بود در جنگ صفین جزو لشکر امیرالمومنین علیه السلام بود و با معاویه می جنگید و مجروح شد. یعنی مجروح جنگی بود شمر جانباز و مجروح جنگی بود. شمر چهار سال در کوفه امام جماعت بود یعنی ظاهر خیلی فریبنده ای داشتند این طور فکر نکنید که پدر زن های پیامبر نمی دانم این هایی که دور پیامبر این ها ظاهر غلط اندازی داشتند. واقعا مردم گیج شده بودند بعضی ها می گفتند: مگر می شود فلانی این کار را بکند. الان هم اهل سنت می گویند مگر می شود این ها، این کار را بکنند مگر می شود؟ آمدند بحث راه انداختند که مگر می شود به خانه حضرت زهرا حمله کرد یا آتش زد؟ علمای ما مجبور شدند همین امسال تابستان برای این هجوم فرهنگی که شده بود صدها مدرکی که از اهل سنت بود و خودشان نقل کرده اند که آمدند به خانه حضرت زهرا حمله کردند و آتش زدند را به خودشان ارائه کنند. این ها قبول نمی کنند علمای ما در همین چند وقت کتاب و جزوه چاپ کردند در اثبات این که خودشان این حوادث رادر کتاب هایشان نقل کرده اند. می خواهم عرض کنم که ظاهرشان غلط انداز نبوده است. شمر ظاهرش غلط انداز نبود. مرحوم آقا سید صادق شمس را ایام عید الزهرا دعوتش کرده بودیم منزل یکی از فامیل هایمان، آنجا این را نقل می کرد، گفت: که در طرف های زنجان یک نفر از آقایان منبرمی رفت در محرم هم معمولا همه صنف آدم ها، چاقو کش و کبوتر باز و لات و عرق خوروعربده کش و قمه کش مسجد می آیند (همه این ها می آیند. البته اگرهمه این هارابشود جذبشان کرد انسان یک کاری بکند این ها جذب بشوند. نگو توکه قمار بازی پس برو دیگر پیدایت نشود، اگر تو آستین امام حسین هم باشی فایده ندارد.کاری بکنیم این ها را جذب کنیم امام حسین این ها را آورده، منم با این ها خوب تا بکنم کم کم جذب بشوند. کفشها یش را در بیاورد و وضو بگیرد، نماز بخواند. انشاالله که هدایت شده و سردسته هیت بشود) در زنجان شخصی به نام داش مشهدی زندگی می کرد که بزرگ محل بود، از آن بزن بهادرها که سبیل های تابیده وریش های چند تیغه، خیلی چهار شانه ، بازوها قوی، برای این که خودش را بگیرد پز بدهد می آمد کنار منبر می نشست و بازوهاش را توهم می کرد و قیافه می گرفت به لات ها فرمان می داد چنین بکن، پرچم را بیار، آن ها هم خیلی حرف هایش را گوش می دادند. حاج آقا که به منبرمی رفتند صحبتی ازتاریخ می کردند از کربلا صحبت می کردند، مثلا اسم حرمله را که می آوردند همه به این بیچاره نگاه می کردند چون قیافه اش هم یک کم به این می خورد باز صحبت می کرد وقتی از صحبت ابن زیاد، عمر سعد می کرد همه حواسشان به این آقا می رفت به او نگاه می کردند. این آقا شب های اول متوجه نبود موضوع چیست. چون اصلا به حرف های منبری گوش نمی کرد. ولی می دید که جمعیت یک دفعه سرشان را برمی گردانند و به او نگاه می کنند. یک شب گوش داد که چرا مردم به او نگاه می کنند گوش داد دید هر وقت صحبت شمر و حرمله و ابن زیاد و هر چی از این تیر طائفه می شود به او نگاه می کنند خیلی به غیرتش بر خورد. ناراحت و عصبانی شد. آخرشب که آقا می خواست به منزل برود، شب تاریک، انتهای کوچه، چاقویش را گرفت به طرف آقاوگفت: آقا جان مثل این که بلد نیستی صحبت بکنی من با این چاقو یادت بدهم. ترسید، گفت: چی شده؟ گفت: شما بلد نیستی صحبت کنی حواست نیست هر وقت صحبت شمر و عمر سعد وحرمله می آیدهمه به من نگاه می کنند آخه من چه گناهی کردم من نوکر امام حسینم، گفت: که چشم من فردا شب درستش می کنم. گفت:حتما قول می دهی؟ گفت: آره. فردا شب آمد، می خواست اصلاح بکند گفت: که شما باید دوستان اهل بیت را احترام بکنید هر وقت که صحبت بدها می شود به دوستان اهل بیت نگاه نکنید شما فکر می کنید که شمر آدم ریش تراشی بود؟ نه، شمر ریش داشت. این هم خودش را گرفت که ماکه ریش نداریم. شمر سبیل هایش را تاب می داد وسیبیل های بلندی داشت؟ نه، سبیل هایش را از ته می زد. لات باخودش گفت: خوب این هم در ما نیست ما سبیله تابیده نداریم. گفت: شما فکر می کنید که شمر کت و شلوار داشت؟ نه، شمر عبا و عمامه داشت، خیلی ظاهر فریبنده ای داشت. این لات از جاش بلند شد وبه لحجه ترکی به مردم گفت: این علامت ها که آقا گفت، همه در آقا وجود دارد ازاین به بعد هر وقت آقا اسم شمررا آورد به خود آقا نگاه کنید چون هم ریش دارد هم سبیل هایش را زده است هم عبا و عمامه پوشیده است.
- دام سخت است مگریارشود لطف خداورنه ادم نبردصرفه زه شیطان رجیم
قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[6]. وقتی که متقین، (آن هایی که اهل تقوا هستند) گاهی شیطان می آید یک تلنگر به آنان می زند، یک دستی می زند بیا برو ربا بگیر، نزول بگیر، طوری نیست همه گرفتند تو عقب مانده ای، بیا برو مرغ را بگذار تو آب و در بیار، کاهو را بگذار تو آب و در بیار.
آیة الله مشکینی در نماز جمعه حدیث خواندند که یوسف صدیق علیه السلام خیلی جای خطرناکی بود یک جای خلوت و دنج وآرام، هیچ کسی هم نبود. طرفش هم راضی بود یعنی همه وسایل گناه مهیا بود. وقتی زلیخا با یوسف خلوت کرد در پستوی اندر، پستوئی که هفت تا در داشت، هیچ کس حق و اجازه ورود نداشت. زلیخا خودش را آراسته کرده بود. اگر فکر کنید که یوسف مثلا غریزه و شهوت نداشت، این که هنر نبود گناه نکند. تمام غرائزش سر جا بود تمام میل و هوی و هوس بود، اما به خاطر خدا کنترل می کند از خدا می ترسد. آن مهم است در آن جای خلوت که همه وسایل گناه هم آماده است طرف هم می خواهد هیچ عذر و بهانه ای هم ندارد افشاء هم نمی شود، چون خود طرف بانوی سلطان است نمی آید افشاء کند آبروی خودش را ببرد. هیچ مشکلی هم ندارد هیچ کس هم نمی فهمد آن جای خلوت خیلی مهم است جای علنی ممکن است آدم خجالت بکشد حیا بکند.
شیطان همه نوچه هایش را بسیج کرد گفت: از خوشحالی دارم پر می زنم خوشحالی کنید شادی کنید من این قدر نقشه ریختم یک پیامبر را در یک جای خلوت با یک زن آراسته زینت کرده، همه فن حریف جمعش کردم. الآن نزدیک است در عالم حادثه خیلی مهمی اتفاق بیفتد نزدیک است یک پیامبر را از پیامبری برکنار کنیم. یعنی اگر اینجا ما موفق بشویم یک ضربه به دستگاه خدا زدیم. از میان پیامبرها، پیامبری نداشتیم که بعد از پیامبری از پیامبری عزل بشود برکنارش کنند ما اگر به این طرح موفق بشویم یوسف پیامبراز پیامبری برکنار می شود آبروی پیامبرها می رود. همه شیطان ها را جمع کرد همه وسایل را فراهم کرد. ولی حضرت یوسف به کمک خداوند از دسیسه شیطان و شیطانیان سربلند و پیروز بیرون آمد.
آدم می رود جنس بخرد می بیند چقدر سنگین است. هر کسی در کارش می داند چه کار بکند. آن کسی که اداری است و باید هفت، هشت ساعت کار بکند دو ساعت کار می کند بقیه را پرسه می زند. آیا آن حقوقی که می گیرد حلال است. در هر صنفی شیطان می آید راه های حرام را به شما معرفی می کند. به بنده می گوید مثلا روضه دروغکی بخوان، هر وقت روضه دروغکی می خوانی بیشتر گریه می کنند مجلس بیشتر می گیرد. در هر زمینه ای ما در معرض لغزش و خطا هستیم اگر خدا حفظ نکند همه ما در معرض سقوط هستیم. مرحوم آیة الله بهاءالدینی می فرمودند: اگر خدا حفظ نکند پیرمرد نود ساله، صد ساله هم می رفت زنا و فحشاء می کرد. شک هم نکنید اگر خدا حفظ نکند همه این اتفاق ها می افتد. «يَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ»[7]. ای خدایی که حفظ می کنی کسی را که به تو پناهنده می شود.
شخصی شیطان را یک شب خواب دید، دید ریسمان و نخ و طناب های کلفت و طناب های نازک و انواع و اقسام این هارادارد.گفت این ها چیستند؟ گفت: این ها همه وسایل کشنده من است بعضی ها را با نخ می اندازم، بعضی ها را یک طناب کلفت تر می اندازم، بعضی ها را با یک ریسمان کلفت تر می اندازم. یک ریسمان کلفت بود دیدم پاره شده است. پرسیدم چرا این طناب پاره است؟ گفت: دیشب شیخ انصاری را به یک کاری وادار کردم چند قدمی رفت ولی لعنت به شیطان کرد لعنت به من کرد و این طناب را پاره کرد و برگشت بامن نیامد این طناب کلفته مال او بود. می گوید پیش شیخ انصاری رفتم به شیخ انصاری گفتم. شیخ گفت: به فکرم آمد برای حل مشکل پول زایمان خانمم از پول بیت المال بردارم، ولی بعد شیطان را لعنت کردم وبرنداشتم. شخصی که شیطان را خواب دید گفت طناب من کدام است؟ گفت: تو نه طناب می خواهی ونه نخ، تو بدون این هاهم دنبال من می آیی. بعضی ها اگر شیطان یک سوت هم بزند دنبالش می روند. بعضی ها اصلا سوت هم نمی خواهند، بعضی هاهم که به شیطان درس می دهند. کاری می کنند که به مخیله شیطان هم خطور نکرده است.
کسی با شتر کار خلافی را انجام داد. یک چیزی گذاشت روی کوهان شتر و با شتر عمل خلافی انجام داد. بعد گفت: خدا به شیطان لعنت کند. شیطان آمد و گفت: خدا خودت را لعنت کند من به عقلم هم نمی رسد که می شود همچین کاری کرد. بعضی ها هستند که شیطان عقب نشینی می کند می گوید تو اعلم از منی، تو خیلی از من دانا ترهستی.
می گویند شیطان به دیدن آن کسی که قاتل حضرت زهرا بود و آن جنایت ها را کرد آمد و گفت: چرا چنین کردی بیا توبه کن. من یک سجده بر حضرت آدم نکردم ولی می دانی تو چه کارها کردی؟ در یک روایتی دیدم شیطان آمد و با فرعون محاجه کرد. به فرعون گفت: تو چرا ادعای خدائی می کنی من در عمرم فقط یک سجده نکردم، ولی ادعای خدایی نکردم با این که من طی الارض دارم از ضمایر مردم خبر می دهم کرامت دارم چنین می کنم چنان می کنم ولی هیچ وقت ادعای خدائی نکرده ام ونمی کنم ولی تو چه قدر پستی. می خواهم عرض کنم که بعضی انسان ها از شیطان بالاتر می روند از شیطان بدترند. «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[8]. من یک سجده نکردم رانده شدم ببین چه بلاهایی سر تومی آید.خداوندمی فرماید:«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[9]. اگر شیطان آمد محاصرت کرد(گاهی شیطان می بیند نمی تواند خودشخص رافریب دهد می آید دوروری ها را می گیرد. روایت داریم گاهی زورش نمی رسد با خود طرف دست و پنجه نرم کند می آید و همسرش را کوک می کند، خانم او را وادارمی کند، بچه، شاگرد،رفیق، فامیل اورا وادار می کند می گوید آقا همه این کار را کردند همه رفتند نزول گرفتند توهم بگیر طوری نیست چند نفر می آیند دورش را می گیرند ببین چه کسی که کوکش کرده کیست. مواظب باش گاهی دور وری ها را می آیند کوک می کنند.
در خطبه شعبانیه است پیامبر ما فرمود: در ماه رمضان کسانی که شاگرد، برده، رایت، غلام و کنیزه شما هستند تخفیف بدهید. شاگرد داری، یک مقدار کمکش بکن، بگو یک ساعت دیرتر بیا غروب نیم ساعت زودتر برو عیب ندارد. فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ... خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُ حِسَابَهُ»[10]. کسی که در ماه رمضان به زیردستان به شاگردها در کارهایشان تخفیف بدهد «خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُ حِسَابَهُ» خدا هم روز قیامت حساب و کتاب هایش را سبک می گیرد، سخت نمی گیرد. روز قیامت اگر می خواهی خدا زیاد سخت نگیرد تو هم زیاد به زیر دستت سخت نگیر. یک مقدار به همسرت در خانه کمک بکن حالا یک مقدار ظرف بشوری چطور می شود، یک بار جارو کنی کمک کنی چطور می شود. به خدا قسم گاهی این کارها از هزارتا نمازشب بالاتر است.
آقای بزرگواری می فرمود: مواظب باشید که ما چه تحکمی داریم که به خانم فرمان بدهیم این کار را بکن، من می گویم باید این کار را بکنی. چه جرمی کرده است که باید حتما او سحری را آماده بکند سفره پهن کند، جمع کند، بشورد. ما مردها بیست و چهار ساعت کار نمی کنیم این بنده خداها بیست و چهار ساعت دارند کار می کنند شب و روز کارمی کنند چه ایرادی دارد که ما هم یک مقداری بیائیم کمک کنیم. کسی که نمی آید کمک کند متکبراست، حتی یک جارو نمی زند. بعضی ها عادت کردند همیشه در خانه بشینند و فرمان بدهند. این کار خیلی خیلی خلافی است. امیرالمومنین در خانه کار می کردند، پیامبرخدا اول شخصیت عالم، در خانه کار می کرد از جارو زدن، حیوان را تر و خشک کردن، دوشیدن شیر بز و وصله زدن کفش، اصلا پیامبر سیره اش همین بود. بیائیم خودمان را یک کم پایین بگیریم. یکی از بزرگواران در قم می فرمودند: مواظب باشیم خودمان را برتر از زن و فرزند ندانیم ونگوئیم من آقای خانه هستم. این کاراشتباهی است. آقائی می گفت: من وقتی خانواده ام را مشهد می برم، زن و بچه ام را جلوتر می فرستم، می گویم شما داخل صحن و حرم بروید منم پشت سر شما می آیم. به امام هشتم می گویم آقا من نوکر این ها هستم این ها زائر تو هستند شما به خاطر این ها به منم رحم کنید، نظر کنید. گفت: من به برکت این که این ها را جلو می فرستم به من هم نظرمی شود. آقای بزرگواردیگری درهمین قم می گفت: من وقتی حاجتی پیدا می کنم خانمم را به حرم حضرت معصومه می فرستم، و به خانمم می گویم به حضرت معصومه بگو یک نظر به من بکند و مشکل من را حل بکند.
هم پیامبر و هم امیرالمومنین در وصایای آخر عمرشان سفارشان به خانم ها است. فرمودند: برشما باد بر این دو قشر جامعه که ضعیفند یکی غلام و کنیز سابق، (حالا شاگرد و کارگر است) و یکی هم خانم ها و خواهرها ومادرها، این ها که شب و روز در خانه دارند خدمت می کنند کار می کنند. فرمود: «أُوصِيكُمْ بِالضَّعِيفَيْنِ- النِّسَاءِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ»[11]. برشما باد بر این دو قشر جامعه که ضعیفند یکی خانم ها و دیگری غلام و کنیز سابق.
الآن کارشناسان روانی و اجتماعی می گویند خانم ها خیلی خوب است دو، سه روز را مسافرت بروند و مردها دو،سه روز بچه داری بکنند. مردها ببیند اعصابشان خورد می شود یانه، بیست وچهار ساعت این بچه هی بهانه می گیرد، ظرف شستن و غذا درست کردن، جارو کردن، مهمان آمدن، چهار نصف شب، سه نیمه شب بلند شدن برای سحری درست کردن، آیا شما مردها واقعا می توانید؟ نه می برید به خدا قسم می برید و فشار کار روی دوش این هاست. می خواهم عرض کنم که خودمان را از خانممان بالاتر نگیریم به این ها محبت بکنیم حتی شاید به نظر بعضی ها بیاید که سوء استفاده می کنند، بکنند شما رشد می کنید اگر کسی سوء استفاده بکند خودش ضرر می کند شما که ضرر نمی کنید، شما بالاترمی روید.
عایشه و حفصه هم از پیامبر سوء استفاده می کردند اما پیامبر بداخلاقی نمی کرد حتی یک جا هم نیست که پیامبر داد زده باشد، غضب کند یا تو سر این ها زده باشد، تحمل می کرد. هرکس به خودش ضرر می زند شما ضررنمی کنید آتش او شما را نمی گیرد. اگر هم یک خانمی، مادری سوء استفاده می کند شما وظیفه ات است که به آن ها محبت کنی، افرادی که کار می کنند وقت استراحت دارند، باید استراحت کنند، در وقت کارهم باید کار بکنند اما نباید به آن ها فشار آورد. ما واقعا سیره های پیامبر و امام هایمان را فراموش کرده ایم.
روایت داریم گاهی امام می رفت در مزرعه یا باغی که داشت به کارگرها سر بزند می دید کسی کارش سنگین است حضرت لباسش را در می آورد لباس کارگری می پوشید و شروع به بیل زدن می کرد. اگر شما معمار و کارگر آوردی دیدی کارش سنگین است برو کمکش بکن. فرمان نده شما چه برتری به او دارید اگر هم برتری داری خدا داده است مال تو نیست. روایت عجیبی دیدم تکبر و غرور است که انسان خودش را یک سره سوزن از دیگری بالاتر ببیند.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: بیاییم به زیر دست هایمان کمی کمک کنیم .یک گردن، این سرو گردنمان راپایین بیاوریم .این مغزعبادت است. خدا نماز را واجب کرده است که گردنت را پایین بیاوری. هم در خطبه حضرت زهرا علیها السلام وهم درنهج البلاغه است «وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ»[12]. حضرت در فلسفه احکام می فرماید: خدا نماز را واجب کرده که با این گردن کشی و غرورو برتری بینیی خودت را بالاتر نبینی، خودت را پایین تر ببینی.خودت را بشکن، کمی خودت را پایین بیاور به خدا قسم رشد می کنی .
در نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: چیزی که خدا به انبیاء و اولیاء و به خواص خودش اجازه نداده، تکبراست. خدا به هیچ کسی اجازه تکبرو برتر بینی نداده است.کبریایی و بزرگی مخصوص خداست هر کس بخواهد بزرگی بفروشد، معذرت می خواهم پا تو کفش خدا بکند، خدا سرنگونش می کند هرکس که باشد. مگر ندیدی شیطان شش هزار سال عبادت کرد تکبر سرنگونش کرد. همه ما کم و زیاد گرفتار این من بهترنیم هستیم
در روایت داریم امیرالمومنین نشسته بودند یک غلامی داشتند که خدمت گذار حضرت بود. حضرت صدایش زدند، جواب نداد. دوباره صدایش زدند، سه بار صداش زدند. حضرت خیلی حلم و صبر عجیبی داشتند هفتاد بار صدایش زدند اگر مابودیم چند تا سیلی آب دار بارش می کردیم. (غلام هر وقت که جواب ندهد خودش ضررکرده است، اگرجواب بدهد او بلا و گرفتاری برایش حل می شود) هی صدایش زدند تا هفتاد بار صداش زدند، غلام جواب نداد حضرت بلند شدند آمدند بالای سرغلام وفرمودند: صدا می زدم می شنیدی یا نمی شنیدی، گفت: چرا می شنیدم. فرمود: چرا جواب نمی دادی. گفت: آقا می خواستم شما را عصبانی کنم. (که این جوابش بدتر از آن جواب ندادنش بود.) می خواستم شما را به غیض در بیاورم عصبانی کنم. (اینجا سر گردنه است چه کار کند حضرت هم حاکم است هم امام است هم اختیار جهنم و بهشت را دارد هم اختیار عالم دست اوست هر کاری که بخواهد می تواند بکند.) امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من هم به غضب می آورم آن کسی که تو را کوک کرده که من را عصبانی کنی. که آن کس شیطان باشد. برو من تو را در راه خدا آزاد کردم.
این ها گفتنش آسان است. گاهی یک نفر می آید می گوید بالا چشت ابرو است ببین چه کارش می کنی. این کارها از قلعه خیبر فتح کردن از عمربن عبدود کشتن بالاتراست. می گویند حضرت رد می شدند دیدند پهلوان ها جمع شدند می خواهند یک سنگ بزرگ را بردارند. فرمودند: چه خبراست؟ گفتند آقا می خواهیم ببینیم کدام پهلوان شجاع تر و قوی تر است. حضرت فرمودند: شجاعت به این نیست، «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»[13]. حضرت فرمود: اگر توانستی شیطان نفست را در غول وزنجیرکنی این شجاعت است. امیرالمومنین همین کار را کرد بود. بنده تن نیست بنده هوی و هوس نیست بنده شیطان نیست. باید دستش را بخوانی ببینی کی این راکوک کرده بزنی تو خال، آن مرکز را بزنی.
مرحوم حاج انصاری فرمود: ای لات های قم فکر نکنید خیلی بار می توانید بردارید الاغ پنج برابر شما بار برمی دارد. شما اگر صد مترمی برید الاغ چند فرسخ می برد این که هنر نیست. می گوید آقا من هنرم این است که خیلی غذا می خورم. گاو پنجاه برابر شما غذا می خورد این که هنر نیست.
امروز روز سه شنبه است متعلق به اما سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است این مسجدم که نور و برکت در این مسجد هست به برکت امام سجاد علیه السلام است امروز بریم در خانه سید الساجدین و زین العابدین. امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس برای اباعبد الله اشک بریزد پیامبر را خوشحال کرده است. هرکس برای ابا عبدالله گریه کند حضرت فاطمه را خوشحال کرده است به حضرت فاطمه زهرا صله کرده، هدیه داده است.فرمود هرکس به مظلومیت اباعبدالله گریه کندحق ما اهل بیت را ادا کرده است. شاید کسی در عالم مثل حضرت امام سجاد علیه السلام گریه نکرد اشک نریخت. سی و پنج سال بعد از واقعه کربلا همه اش گریه می کرد عزاداری می کرد برای پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین علیه السلام هر وقت آب می آوردند غذا می آوردند حضرت منقلب می شدند. گاهی می آمدند عبورکنند می دیدند یک گوسفندی را قصاب آماده کرده می خواهد سر از بدنش جدا کند، می فرمودند: به این گوسفند آب دادید یا ندادید. می گفتند: بله آقا آب دادیم مگر می شود آب ندهیم ما سنتمان این است هر گوسفندی را که می خواهیم سر ببریم آب می دهیم حضرت شروع می کردند گریه کردن، می فرمودند: اماپدرم حسین را بالب تشنه کشتند با شکم گرسنه او را به شهادت رساندند. خدا چه حالی داشت وقتی امام سجاد علیه السلام خواست بدن غرق به خون وقطعه قطعه پدر را بردارد دید قابل حرکت دادن نیست صدا زدند برید یک حصیر و بوریا بیاورید بدن بهترین خلق خدا را در حصیرگذاشتند. خود آقا وارد قبر شدند بدن اباعبدالله را در قبر گذاشتند. هر میتی را وقتی می خواهند دفن کنند به پهلوی راست می خوابانند طرف راست صورت را روی خاک می گذارند. اما دیدند توقف آقا امام سجاد7 در قبر طولانی شد یک وقت دیدند آقا با خاک روی بدن اباعبدالله، با دست مبارک نوشتند هذا قبر حسین بن علی بن ابی طالب، همان حسینی که اورا بالب تشنه کشتند.
خدایا به حق امام سجاد علیه السلام سید الساجدین، زین العابدین که این مکان منصوب به این بزرگواراست در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین علیه السلام قلب امام زمان از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان. خدمتگذاران به قرآن ومملکت ومقام معظم رهبری وجوان های ما در پناه امام زمان حفظ بفرما، هدیه کنیم برای اجابت دعاها صلوات بر محمد و آل محمد.
[1] . وسائل الشيعة /شیخ حرعاملی/ 7/27/2- باب استحباب الإكثار من الدعاء ...ص:25
[2] . الفاتحة : 5
[3] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/4/ 397/و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التي لم یسبق الیها ...ص:376
[4] . القصص : 56
[5] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/4/ 397/و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التي لم یسبق الیها ...ص:376
[6] . الأعراف : 201
[7] . مفاتيح الجنان /شیخ عباس قمی/1/90/ دعاى جوشن كبير ..... ص : 86
[8] . النازعات : 24
[9] . الأعراف : 201
[10] . الكافي /شیخ کلینی/4/66/باب فضل شهر رمضان ..... ص : 65
[11] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 75/100/باب 18 ما أوصى به أمير المؤمنين ع عند وفاته ..... ص : 98
[12] . نهج البلاغة/امام علی علیه السلام/ 512/252- ..... ص : 512
[13] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/4/394/و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التي لم یسبق الیهاص:376