سخنران استاد فرحزاد

جُلوسُ المَرْءِ عِنْدَ عِيالِهِ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ تَعالى مِنِ اعْتِكافٍ فى مَسْجِدى هذا؛ نشستن مرد در كنار خانواده اش، در نزد خداى تعالى از اعتكاف در مسجد من محبوب تر است. «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله »

سلام بر پيامبر خدا

ذكر صلوات بهترين ذكرهاست، اثر عجيبى در پاك كردن گناهان دارد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «اَلصَّلاةُ عَلَى النَّبىِّ صلى الله عليه و آله أمْحَقُ لِلْخطايا مِنَ الْماءِ لِلنّار؛ ذكر صلوات براى از بين بردن گناهان، از تأثير آب بر آتش قوى تر است.» بعد فرمود: «وَ السّلامُ على النَّبىِّ صلى الله عليه و آله اَفْضَلُ مِنْ عِتْقِ رِقابٍ؛ سلام دادن به پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله از آزاد كردن بنده در راه خدا برتر و بالاتر است.»[1] در آيه قرآن آمده است: «وَ سَلِّموا تَسْليماً».[2] بيشتر مفسران گفته اند: «سَلِّموا» در اينجا به معناى سلام دادن است. به معناى تسليم و رضا هم آمده است. در باب كيفيتصلوات، صلوات هاى مختلفى نقل شده است كه در بسيارى از آن ها سلام نيز هست: «اَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ بارِكْ... »

علاوه بر آن انسان مى تواند هر روز به پيامبر خدا سلام بدهد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّه !» اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

وَ حُبُّ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله اَفْضَلُ مِنْ مُهَجِ الاَْنْفُسِ؛[3] محبت پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله از جهاد و شهادت در راه خدا بهتر است.

محبت بانوان

محبت به بانوان از سنت هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سيره همه انبياى الهى است. امام صادق عليه السلام فرمودند:

مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبياءِ حُبُّ النِّساء؛[4] محبت به بانوان از اخلاق انبياست.

علاقه و مبحت پيامبر اسلام به مادر و همسر و دخترش وصف ناشدنى است. آن قدر به مادر بزرگوارش حضرت آمنه عليهاالسلام علاقه مند بود و عواطفش نسبت به آن بانو مى جوشيد كه در اواخر عمر، پس از گذشت نزديك به شصت سال از ارتحال مادرش، كنار قبر آن مادر ارجمند مى نشست و به ياد محبت هاى او مى گريست.[5]

مهر همسر

همچنين به همسرش، حضرت خديجه، بسيار مهر مى ورزيد و مراعات حال او را مى كرد. وقتى براى انعقاد نطفه حضرت زهرا عليهاالسلام از سوى خدا فرمان آمد كه بايد چهل روز از حضرت خديجه عليهاالسلام فاصله بگيرد و مشغول عبادت شود، براى آن پيامبر گرامى بسيار سنگين بود كه خديجه را ترك گويد؛ چرا كه بسيار او را دوست مى داشت و تعلق خاطر فراوانى به آن بانوى بزرگ داشت. از اين رو به وسيله عمار ياسر پيغام فرستاد كه گمان نكنيد كه من شما را ترك گفته ام و از تو ناراحتم، بلكه پروردگار من اين گونه فرمان داده است تا امر خودش را تنفيذ و اجرا كند؛

فَلا تَظُنّى يا خَديجَةُ اِلاّ خَيْراً فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُباهى بِكَ كِرامَ مَلائِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِراراً؛[6] جز خير گمانى مبر؛ كه خداوند عزوجل روزى چندين مرتبه به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات مى كند.

پس از ارتحال حضرت خديجه عليهاالسلام ، آن قدر از فقدان آن بانوى بزرگوار ناراحت و محزون بود كه سال ارتحال حضرت خديجه را سال عام الحزن ناميدند و بارها به ياد او گريه كردند. شخصيت اول جهان هستى به ياد همسرش مى گريد، تا جايى كه مورد ملامت عايشه قرار مى گيرد. و در پاسخ به او مى فرمايد:

صَدَّقَتْنى اِذْ كَذَّبْتُم وَ آمَنَتْ بى اِذْ كَفَرْتُمْ؛[7] زمانى كه شما مرا تكذيب مى كرديد، او مرا تصديق نمود و زمانى كه به من كفر مى ورزيد، او به من ايمان آورد.

پيامبر خدا دوستان خديجه را احترام مى كرد و گاهى براى آنان هديه مى فرستاد. زمانى پيرزنى به محضر پيامبر خدا رسيد. پيامبر به او بسيار احترام و محبت كرد. پس از آن كه رفت، عايشه پرسيد: او كه بود. حضرت فرمودند: او در زمان خديجه نزد ما مى آمد و از دوستان خديجه بود.[8]

مهر دختر

احترام و مهر و عطوفت پيامبر به دخترشان فاطمه زهرا عليهاالسلام در عالم بى نظير بود. عايشه چنين نقل مى كند:

وَكانَتْ اِذا دَخَلَتْ عَلَى النَّبى رَحَّبَ بِها وَ قامَ اِلَيْها فَاَخَذَ بِيَدِها وَ قَبَّلَ يَدَها وَ اَجْلَسَها فى مَجْلِسِهِ؛[9] هر زمان كه فاطمه عليهاالسلام به حضور پيامبر خدا مى رسيد، پيامبر به او خوش آمد مى گفت و با اشتياق به سوى او مى شتافت. پس دست او را مى گرفت و مى بوسيد و او را در كنار خود مى نشاند.

همچنين از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام چنين روايت شده است:

اِنَّهُ كانَ النَّبِىُّ صَلَى اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ لايَنامُ حَتّى يُقَبِّلَ عُرْضَ وَجْهِ فاطِمَةَ يَضَعُ وَجْهَهُ بين ثَدْيَىْ فاطِمَةَ وَ يَدعُو لَها؛[10] سيره پيامبر چنين بود كه نمى خوابيد تا اين كه گونه فاطمه را مى بوسيد، صورتش را روى سينه فاطمه مى گذارد و براى او دعا مى كرد.

  • بهشت قرب احمد سينه توستضمير خلق در آيينه توست
  • تمام آفرينش پاى بستتپيمبر خم شد و بوسيد دستت

احترام و محبت دو سويه

سفارش اسلام به محبت و دوستى در خانواده دو طرفه است. اگر سفارش شده است كه به پدر و مادر خيلى احترام كنيد، از آن طرف هم سفارش شده است كه پدران و مادران به فرزندانشان خيلى محبت كنند و به آنان احترام بگذارند. برخى از پدر و مادرها هستند كه عاق فرزندانشان مى شوند. همچنين همان طور كه سفارش شده است كه مردان به بانوان محبت كنند، به بانوان هم سفارش شده است كه به شواهرانشان احترام كنند.

طلب حلاليت

يكى از بزرگان مى فرمود: چه خوب است كه هر چند وقت يك بار زن و شوهر از يكديگر حلاليت بطلبند؛ چون اگر حق همديگر را ادا نكنيم، يا يكديگر را حلال نكنيم، همه گرفتاريم. ايشان مى فرمودند: من هر چند گاهى از خانمم حلاليت مى طلبم. انسان بايد قلدرى را كنار بگذارد و از خانمش حلاليت بطلبد. خانم هم از شوهر حلاليت بطلبد.

كسى را همانند حضرت خديجه كبرى عليهاالسلام سراغ نداريم كه جان و مال و آبروى خود را فداى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كرده باشد. همه هستى خودش را نثار پيامبر خدا كرد. هنگامى كه زمان ارتحال آن بزرگ بانو فرا رسيد، پيامبر خدا بر بالينش نشستند. خديجه چند وصيت داشت. اولين وصيتش اين بود:

فَاِنّى قاصِرَةٌ فِى حَقِّكَ فَاعْفُنى يا رَسُولَ اللّه ؛[11] اى رسول خدا ! مرا حلال كنيد كه در حق شما كوتاهى كردم!

اين سخن خانمى است كه همه چيز خود را فداى پيامبر اكرم كرده است. كسى كه هر چه در عظمت او بگوييم كم گفته ايم. با اين همه فداكارى باز مى گويد: مرا عفو كن. اين به خاطر اين است كه حق پيغمبر عظيم است. حق شوهر عظيم است.

حضرت زهرا عليهاالسلام از اميرالمؤمنين عليه السلام حلاليت مى طلبيدند. و اين حلاليت طلبيدن سيره آنان بوده است.

تواضع و فروتنى

در زندگى هميشه بايد كوتاه بياييم و دست پايين را بگيريم و به يكديگر گير ندهيم كه خدا به ما گير خواهد داد. اگر خدا بخواهد گير بدهد، همه ما كم مى آوريم، حتى انبياى الهى هم كم مى آورند.

اَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ اَسْرَعُ الْحاسِبينُ؛[12] بدانيد كه حكم و داورى مخصوص اوست و او سريع ترين حسابگران است.

در مقابل خداوند هم بايد دست پايين را بگيريم و بگوييم: خدايا، من مقصرم، فقيرم، مسكينم! هر چه دست پايين بگيريم، ما را بالا مى برند. انسان اگر بخواهد در مقابل خدا و اولياى خدا شاخ و شانه بكشد و بگويد حق با من است، من كوتاهى نكرده ام، من خيلى خدمت كرده ام، مچ او را مى گيرند. او را به پاى حساب مى آورند و آن قدر اشكال در وجودش پيدا مى شود كه بگذارد و فرار كند.

مثبت نگرى

حاج آقا دولابى مى فرمودند: شيخ محمد كوفى تشرفاتى داشت. ايشان براى زيارت امام رضا عليه السلام از نجف به مشهد آمده بود. در جلسه اى در مشهد او را ديدم. آدم بسيار صاف و زلالى بود. من گفتم: امام زمان هم خوش سليقه است. با آدم هاى صاف و زلال مى نشيند.

در آن جلسه مهمانى داشتيم با ايشان غدا مى خورديم. ميزبان تخم مرغ سر سفره آورده بود. يك نفر از ميهمانان يك رنگ مثلاً زردى در تخم مرغ ديد. گمان كرد خون است. به صاحبخانه گفت: اين خون است يا چيز ديگرى؟ به او گفت: تو چه كار دارى، تجسس لازم نيست. بعد شيخ محمد كوفى مثالى زد. گفت: يك بنده خدايى در مجلسى داشت غذا مى خورد. به خيال خودش ديد يك فضله در غذاست. گفت: نمى دانم اين فضله در ديگ غذا بوده كه غذا را نجس كرده است، يا آلان از سقف افتاده است. اهل دلى آنجا بود. گفت: چرا تو چشمت آشغال و فضله را مى بيند. شايد از سقف نيفتاده، بلكه از ريشت افتاده است. گفت: از ريش من! گفت: بله. دست برد به ريشش، ديد پر از فضله است. يعنى آن ولى خدا تصرف كرد.

اين مثال را مى زد كه اولاً بدبين و عيب تراش نباشيد. به دنبال فضله و نجاست پيدا كردن نباشيد. برخى افراد هميشه به دنبال فضله پيدا كردن هستند. با فضله حشر و نشر دارند. ولى برخى ديگر به دنبال زيبايى هستند. هميشه خير و زيبايى مى بينند. گفت: نه خانه فضله دارد، نه سقف، بلكه فضله در ريش و چشم خود توست.

قدردانى از زحمات همسر

در مقابل خدا و اولياى او هر چه مى توانيم بايد دست پايين بگيريم و لنگ بيندازيم. بايد بين خود و خدا بگوييم: ما در حق پدر و مادر و همسر كوتاهى كرده ايم. چه كسى مى تواند حق پدر و مادر و همسر را ادا كند!

خداوند آيت اللّه احمدى ميانجى را رحمت كند! مى فرمودند: در اطراف آذربايجان شخصى به نام شيخ محمد طاها زندگى مى كرد. آدم فوق العاده اى بود. آيت اللّه محل بود. خانمى هم داشت كه به او محبت و خدمت مى كرد. خانم ها غذا درست مى كنند، لباس مى شويند، بچه دارى مى كنند. هر كدامش واقعاً كار سنگينى است. گفتنش راحت است، اگر ما را حلال نكنند و از حقشان نگذرند، واقعاً گير هستيم. اين يك حقيقتى است.

شيخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و كارهاى ديگر بود. يك روز يك مشكلى در خانه پيش آمد. سابق هم معمولاً از چاه آب مى كشيدند. از لوله كشى و شير آب خبرى نبود. خانم شيخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ريسمان را مخفى كرده بود.

شيخ محمد طاها سحر براى نماز شب بلند مى شود. هميشه آفتابه پر از آب براى او آماده بود، ولى آن شب مى بيند نه از آفتابه آب خبرى است و نه از دلو و ريسمان. اطراف را مى گردد و دلو و ريسمان را پيدا مى كند. دلو را در چاه مى اندازد. مى بيند خيلى مشكل است؛ پيرمرد است، توان ندارد از چاه آب بكشد. به سختى دلو آب را از چاه بالا مى كشد، اما از دستش مى افتد. زار زار شروع به گريه مى كند. خانم دلش به حال او مى سوزد. مى گويد: چرا گريه مى كنى؟ اين كه گريه ندارد. من برايت آب مى كشم. مى گويد: من براى آب گريه نمى كنم. گريه من براى اين است كه تو چهل سال است براى من آب مى كشى و من قدر تو را نمى دانستم و اصلاً توجه به اين كارت نداشتم.

به زحمت هايى كه گاهى ديگران براى ما مى كشند توجه نداريم. شما يك هفته بچه دارى كن، يك هفته غذا درست كن، يك هفته خانه دارى كن تا قدر زحمات همسرت را بدانى. شيخ محمد طاها مى گفت: من بعد از چهل سال فهميدم كه آب كشيدن تو چقدر مهم بوده است.

اگر مسأله طلبكارى و بدهكارى پيش كشيده شود، انسان خيلى بدهكار مى شود. انسان بايد زحمت هاى ديگران، به خصوص همسر خودش را قدر بداند و از او تشكر كند و حلاليت بطلبد؛ هم زن از شوهر و هم شوهر از همسرش. از همديگر حلاليت بطلبند و از يكديگر راضى باشند.

سرپرستى و مديريت در نظام خانواده

امروزه در دنيا مطرح است كه حقوق زن و مرد مساوى است. اين بحث درستى نيست. بنابر نص قرآن كريم، حق مرد بر زن بيشتر است:

اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّل اللّهُ بَعْضَهُم عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَموالِهُمْ؛[13] مردان، سرپرست و نگهبان زنان اند، به خاطر برترى هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق هايى كه در اموالشان (در مورد زنان) مى كنند.

يعنى مردان بر زنان سرپرستى و مديريت دارند.

وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ؛[14] مردان بر زنان برترى دارند.

اين آيه مربوط به ارث هم نيست. بلكه مراد اين است كه مرد مديريت و سرپرستى و قيوميتش بالاتر است، هر چند يك درجه باشد. پيامبر خدا نيز فرموده است:

كُلُّ نَفْسٍ مِنْ بَنى آدَمَ سَيِّدٌ فَالرَّجُلُ سَيِّدُ اَهْلِهِ وَ الْمَرئَةُ سَيِّدُ بَيْتِها؛[15] هر يك از افراد بنى آدم سرپرست و سالار است؛ مرد سالار و سرپرست اهل بيتش است و خانم سالار و سرپرست خانه است.

در روايتى ديگر از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند:

اَلرَّجُلُ راعٍ عَلى اَهلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرأَةُ راعِيَةٌ عَلى اَهْلِ بِيْتِ بَعْلِها وَ وَلَدِهِ وَ هِىَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم؛[16] مرد سرپرست خانواده خود است و در برابر آنان مسئول است. و زن سرپرست اهل بيت شوهر و فرزندان خويش است و در برابر آنان مسئول است.

يعنى در خانه مديريت را به خانم بدهيد. اين كه چه بخوريم، چه بپوشيم و چگونه خانه را مرتب كنيم، به عهده زن است. مرد هر چه در كارهاى خانه دخالت نكند، ارج و منزلتش بيشتر است. سليقه هاى آراستن خانه را به خانم ها بسپاريد. خانم ها اختياردار خانه هستند. وضع خانه را آن ها بايد مرتب كنند. اما مديريت كلان و سرپرستى خانواده به عهده مرد است. خانم سرپرست خانه است و مرد سرپرست كل خانواده.

برترين حق

در روايات آمده است: كسى كه بيش از همه بر خانم حق دارد، شوهر اوست. و كسى كه بيش از همه بر مرد حق دارد، پدر اوست.[17] مادر هم به انسان خيلى حق دارد. يكى از آقايان مى فرمود: همسر در سينه انسان جا دارد و مادر بالاى سر انسان. يعنى احترامش بسيار زياد است. خداوند همسر را مايه مودت و رحمت و سكونت و آرامش قرار داده است؛ يعنى بايد در دلت باشد. او را به سينه خود بچسبان. هميشه با محبت و مودت با يكديگر برخورد كنيد. هم دوست داشته باشيد و هم اظهار دوستى كنيد. ولى پدر و مادر را مى گويد:

وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛[18] بال تواضع و رحمت خود را براى آنان بگستران.

يعنى خودت را در برابر آن ها پايين بياور. آن ها روى سرت جاى دارند. دست و پايشان را ببوس. پاى مادر را بايد روى سرت بكشى. حاج آقا دولابى سفارش مى كردند كه اين قدر پاى مادرت را ببوس تا گريه بيفتد. وقتى گريه افتاد، در بهشت باز مى شود و رحمت خدا شما را مى گيرد؛ چون بهشت زير پاى مادران است.

براى پدر و مادر سنگ تمام بگذاريد؛ چون پدر و مادر بهشت و جهنم شما هستند. همسر هم عضو شما و جزء شماست و در سينه شما قرار دارد. خوشى و ناخوشى شما در او اثر دارد. همراه و شريك زندگى شماست. موفقيت هر مردى در گرو همراهى و همگامى همسر اوست. اگر انسان اهل عبادت و سلوك است، يا اهل درس و تحصيل علم است، چنانچه همسرش با او همدل و همراه باشد، به راحتى به مقصد مى رسد. اما ناسازگارى در زندگى و همراهى نكردن همسر مانع راه مى شود. در روايات بسيارى سفارش شده است كه خانم ها با غم و شادى شوهرانشان بسازند و با آن ها همراه و سازگار باشند.


[1] ثواب الاعمال، ص 186؛ بحارالأنوار، ج 91، ص 57 ، ح 33.

[2] سوره فرقان، آيه 74.

[3] ثواب الأعمال، ص 186 ؛ بحارالأنوار، ج 91، ص 57 ، ح 33 .

[4] بحارالأنوار، ج 100، ص 236، ح 24 ؛ وسائل الشيعة، ج 14، ص 9، ح 24923 .

[5] كحل البصر، ص 24 ؛ بحارالأنوار، ج 15، ص 162 .

[6] بيت الاحزان، ص 5 ؛ العددالقوية، ص 219 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 78.

[7] كشف الغمة، ج 2، ص 131 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 8 .

[8] كشف الغمة، ج 2، ص 130 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 8 .

[9] بشارة المصطفى، ص 253 .

[10] المناقب، ج 3، ص 334 ؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 43.

[11] شجره طوبى، ص 223.

[12] سوره انعام، آيه 62 .

[13] سوره نسا، آيه 34.

[14] سوره بقره، آيه 228.

[15] نهج الفصاحة، ح 2177.

[16] تنبيه الخواطر، ص 14.

[17] جاءَتْ امْرَأَةٌ اِلَى النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله ...قالت: يا رَسُولَ اللّه ِ مَنْ اَعْظَمُ النّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ؟ قالَ: والِدُهُ. فَقالَتْ: يا رَسُولَ اللّه ِ مَنْ اَعْظَمُ النّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ قالَ: زَوْجُها؛ زنى به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و گفت: اى رسول خدا، از ميان مردم چه كسى حق بيشتر و بزرگ ترى بر عهده مرد دارد؟ حضرت فرمودند: پدر او. گفت: اى رسول خدا، از ميان مردم چه كسى بزرگ ترين حق را بر گردن زن دارد؟ فرمودند: شوهر او. (الكافى، ج 5 ، ص 506؛ وسائل الشيعة، ج 14، ص 112.)

[18] سوره اسراء، آيه 24.