ظهور رحمت خدا در قيامت

رحمت خداوند خيلى گسترده است، هر چه بگوييم بالاتر است. اين قدر خدا ارحم الراحمين است كه امام صادق عليه السلام فرمود:

اِذا كانَ يَوْمُ الْقيامَةِ نَشَرَاللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى رَحْمَتَهُ حَتّى يَطْمَعَ اِبْليسُ فى رَحْمَتِهِ؛[1] در روز قيامت خداوند رحمتش را به قدرى مى گستراند كه ابليس هم در رحمت خدا طمع مى ورزد.

ابليس مظهر گمراهى و گمراه كنندگى است. با اين وجود در رحمت خدا طمع مى كند. اين قدر رحمت خداوند گسترده است! در قرآن آمده است:

ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ؛ [2] انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد، مگر اينكه همان دم دو فرشته رقيب و عتيد براى نوشتن آن آماده اند.خداوند در طرف راست و چپ انسان دو مأمور گذاشته است تا اعمال انسان را بنويسند. فرشته دست راستى، خوبى ها را مى نويسد و فرشته دست چپى، بدى ها را. فرماندهى با فرشته دست راستى، يعنى كاتب

حسنات است. از كتاب «نزهة المجالس» نقل شده است كه كاتب حسنات روزى دوبار؛ يعنى صبح و شب عوض مى شود، ولى كاتب سيئات ثابت است. در روز قيامت هزارها، بلكه ميليون ها شاهد براى حسنات انسان مى آيند، ولى شاهد بدى ها يكى بيشتر نيست. وقتى ميليون ها فرشته به خوبى انسان شهادت دهند و يكى به بدى، معلوم است كه شهادت فرشته هاى شاهد خوبى ها پذيرفته است.

رحمت فراگير خداوند

در روايتى آمده است: شخصى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: آيا رحمت خداوند شامل حال گنهكاران هم مى شود؛ «اَتَعُمُّ رَحْمَةُ اللّهِ لِلْعاصينَ؟» در همان هنگام باران مى آمد. حضرت فرمود: دو كاسه بياوريد؛ يكى خيلى تميز و زيبا و ديگرى كثيف و زشت. فرمود: آن ها را زير باران بگذاريد. پس از چند دقيقه فرمودند: آن ها را برداريد. هر دو پر از باران شده بود. بعد فرمودند: «كَذلِكَ رَحْمَةُ اللّهِ سُبْحانَهُ تَعُمُّ الطائِـعَ وَالْعاصِىَ؛[3] رحمت خداوند اين چنين مطيع و گنهكار را فرا مى گيرد.» يعنى هم شامل كسى كه ظرفش تميز و پاك است مى شود و هم شامل كسى كه ظرفش كثيف است. تفاوتش اين است كه آبى كه در ظرف كثيف است، ممكن است آلوده شود. ولى در هر صورت رحمت او را مى گيرد. اين طور نيست كه رحمت خدا گنهكار را نگيرد.

در دعاى دفن ميت چنين مى خوانيم : «وَ اَسْكِنْ اِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً يَسْتَغْنى بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ؛ و از رحمتت به او آرامش ده؛ رحمتى كه به واسطه آن از رحمت غير تو بى نياز گردد.» بعد مى گوييم: «فَاِنَّما رَحْمَتُكَ لِلظّالِمينَ؛[4] خدايا، رحمت تو براى ظالمين است.»

رحمت خدا و پوشش گناهان

مى گويند: يك شب براى عارفى جلوه اى شد و گوشه اى از رحمت خداوند را به او نشان دادند. ديد آوه چه خبر است! گفت: خدايا، اين رحمتى كه تو به من نشان دادى، اگر فردا براى مردم تعريف كنم، ديگر كسى به تو سجده نخواهد كرد و كسى حرف تو را گوش نخواهد داد. با اين رحمتى كه تو به من نشان دادى، هر كس هر چقدر گناه كند، مى داند كه تو او را مى بخشى.

خداى متعال گفت: اگر اين كار را بكنى، من هم از خرابى ها و بدى هاى تو پرده بردارى مى كنم تا مردم ببينند و تو را تكه تكه كنند. گفت: خدايا آتش بس! نه تو بگو، نه من مى گويم. خوبى هاى تو بى نهايت است و بدى هاى من هم بى نهايت. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

لَوْ تَكاشَفْتُمْ ما تَدافَنْتُمْ؛[5] اگر پرده ها كنار رود و رسوا شويد، يكديگر را دفن نمى كنيد.

همه در پناه ستاريت خداوند به سر مى بريم. اصلاً غفران به معناى پوشاندن است؛ يعنى خدا مى پوشاند و ناديده مى گيرد. آيا مى دانيد خداوند گناهانى را كه شما ظاهر نمى كنيد مى بخشد. حضرت على بن موسىالرضا عليه السلام فرمودند:

اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ لَهُ سَبْعُونَ ضِعْفا وَالْمُذيعُ لَهُ واحِدٌ وَالْمُستَـتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ وَالْمُذيعُ لَها مُخْذُولٌ؛[6] كسى كه حسنه خود را پنهان دارد، هفتاد برابر پاداش مى بيند. و كسى كه آن را آشكار كند، يك پاداش دارد. و كسى كه گناه خود را پوشيده دارد، گناهش بخشيده مى شود. و كسى كه آن را علنى و افشا كند، خوار و ذليل خواهد شد.

در اين حديث چقدر بشارت خوابيده است. به هر كجا دست مى اندازى بشارت است. راه به سوى خدا و بهشت است. بنابراين تمام گناهانى را كه مرتكب شده اى و خودت مى دانى و خداى خودت و هيچ كس خبر ندارد، مورد عفو و بخشش قرار مى گيرد. اما كسى كه علنى گناه مى كند، يا آن را براى ديگران بازگو مى كند، در دنيا و آخرت خوار مى شود. همه حدود و تعزيرات و شلاق ها و آبروريزى ها به خاطر اظهار گناه است.

اظهار گناه از خود گناه بدتر است. اگر كسى سه روز، بدون هيچ عذرى، علنى روزه بخورد، حكمش اعدام است. خيلى فرق مى كند با كسى كه مخفيانه روزه خورده است. چون كسى كه علنى گناه مى كند، حرمت شكنى

مى كند و راه همه را به سوى گناه باز مى كند و جرأتشان را براى گناه كردن زياد مى كند. اصلاً بازگو كردن گناه يكى از گناهان كبيره است. كسى كه بيايد و گناهش را براى ديگران بگويد، گناه بزرگى كرده است و عاقبت آن خفت و خوارى است. خداوند مى گويد: هر چه را پوشاندى، من مى بخشم. بنابراين پوشيده ها را مى توانيم خط بزنيم. بر گناهان پوشيده قلم عفو مى خورد. بايد يك فكرى به حال گناهان علنى كرد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

لا تَهْتِكُوا اَسْتارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ اَسْرارَكُمْ؛ [7] پرده خويش را پيش كسى كه از اسرار شما آگاه است ندريد!

شهادت بر گناه

اگر كسى جرمش را پيش قاضى و حاكم نگويد و اظهار نكند و شاهدى بر آن نباشد، قاضى نمى تواند كارى بكند. خداى مهربان براى اثبات زنا گفته است: چهار شاهد عادل بايد جريان زنا را به عينه ديده باشند تا بتوانند شهادت بدهند.

صرف ملاقات زن و مرد، يا تماس گرفتن، يا پهلوى هم خوابيدن، نمى تواند اساس شهادت باشد. بايد با دو چشم، عين واقعه زنا را ديده باشد؛ آن هم نه يك نفر، بلكه چهار نفر و نه هر كس، بلكه چهار نفر عادل كه بتوان پشت سرشان نماز خواند. تازه اگر سه نفر مرد با تمام خصوصياتى كه

گفته شد، شهادت بدهند و نفر چهارمى براى شهادت نبود، آن سه نفر حد و تازيانه مى خورند و تنبيه مى شوند كه چرا چيزى را گفتيد كه نمى توان ثابت كرد. آيا با اين شرايط و خصوصيات چنين شهادتى عادتا امكان دارد؟ من گمان نمى كنم چنين شهادتى اتفاق بيفتد. تازه كسى كه از روى كنجكاوى و تفتيش اين صحنه را ديده باشد، عادل نيست و نمى تواند شهادت بدهد. اما براى قتل، دو نفر شاهد عادل كافى است. ببينيد خداوند چقدر راه ها را بسته تا آبرو حفظ شود! افشا نشدن خيلى مهم است.

توبه، گريز از حدود الهى

پيامبر و امام هم اگر حدى جارى كرده اند، عموما مواردى بوده است كه خود طرف آمده و اقرار كرده است. اين هم از روى نفهمى طرف بوده است. نبايد اقرار مى كرد. شايد از جهنم مى ترسيده است، ولى بايد مى دانست كه وقتى كه توبه كند پاك مى شود؛ ديگر جهنم نيست، گناه خط مى خورد. حتماً مسأله را نمى دانسته است. رواياتِ حد زنا را ببينيد. امام عليه السلام هر چه مى خواستند راهى براى او باز كنند تا حد نخورد، اصرار مى ورزيد و اقرار مى كرد.

در روايتى آمده است كه مردى نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت: يا اميرالمؤمنين، من زنا كرده ام. مرا پاك گردان؛ يعنى حد بزن. حضرت فرمودند: شايد عقل درست و حسابى نداشته اى و هر مرتبه بهانه اى براى او آوردند تا او را منصرف كنند. تا اينكه چهار مرتبه آمد و اقرار كرد و حد زنا بر او ثابت شد. در اين هنگام حضرت امير عليه السلام غضبناك شدند و

فرمودند: چقدر زشت است كسى از شما بيايد و گناه خودش را بگويد و خودش را در برابر مردم مفتضح كند. «اَفَلا تابَ فى بَيْتِهِ؛ آيا او نمى توانست در خانه خودش توبه كند.» و اين گونه خودش را رسوا نكند! بعد فرمودند:

فَوَ اللّهِ لَتَوْبَتُهُ فيما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ اَفْضَلُ مِنْ اِقامَتى عَلَيْهِ الْحَدَّ؛ [8] به خدا سوگند، اگر بين خود و خدايش توبه كرده بود، بهتر از اين بود كه من حد زنا بر او جارى كنم.

مگر خدا نيازمند تازيانه و شلاق است؟ خداوند با استغفار و توبه و پشيمانى مى بخشد، چرا بايد تازيانه بخورى يا گرفتار شوى و آبرويت برود! پيامبر و امام دوست نداشتند كسى بيايد اقرار كند. از اين كار ناراحت مى شدند و رويشان را برمى گرداندند.

اقرار جاهلانه

در روايت ديگرى آمده است: خانمى به محضر اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد. گفت: يا اميرالمؤمنين من زنا كرده ام، مرا پاكم كنيد. حضرت سؤالاتى از او كردند، بلكه راه فرار برايش بيابند، ولى او به همه شرايط حد اقرار كرد. چون آن زن حامله بود، حضرت فرمودند: برو بعد از اينكه وضع حمل كردى بيا. پس از مدتى باز نزد اميرالمؤمنين آمد و گفت: من وضع حمل كردم، مرا پاك كنيد. حضرت امير عليه السلام تجاهل كردند؛ يعنى به گونه اى برخورد كردند كه گويا او را نمى شناسند. فرمودند: تو را از چه پاك كنم؟

گفت: من زنا كرده ام. باز حضرت همان سؤالات دفعه قبل را از او پرسيدند تا بلكه اقرار نكند، ولى باز به همه شرايط حد اقرار كرد. حضرت فرمودند: فرزند تو نياز به شير دارد. برو دو سال او را شير بده، بعد بيا.

زن رفت و بعد از دوسال آمد و گفت: دو سال فرزندم را شير دادم، يا اميرالمؤمنين مرا پاك كن! حضرت باز تجاهل كردند و فرمودند: تو را از چه پاك كنم؟ زن گفت: زنا كرده ام. حضرت مجددا چند سؤال از او كردند و او به همه شرايط حد باز اقرار كرد. حضرت فرمودند: فرزند تو نيازمند سرپرست است، كسى بايد از او نگهدارى كند تا عاقل شود. برو به او آب و غذا بده و مواظب او باش تا از بام نيفتد، يا در چاهى سقوط نكند تا بزرگ شود.

زن گريان برگشت. در راه يك آدم نفهم تر از خودش او را ديد. گفت: چرا گريه مى كنى؟ گفت: چند مرتبه نزد اميرالمؤمنين آمده ام تا مرا پاك كند، هر مرتبه به بهانه اى مرا باز گردانده است. اين مرتبه هم فرموده است: برو از فرزندت نگهدارى كن تا بزرگ شود. مى ترسم مرگ على فرا برسد و من پاك نشده باشم. آن شخص گفت: من از فرزند تو نگهدارى مى كنم. نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند. آن شخص گفت: من از فرزندش نگهدارى مى كنم. حضرت خيلى ناراحت شدند كه يك شخص اين قدر نفهم است كه حاضر است بچه اى را نگهدارى كند تا مادرش را سنگسار كنند.[9]

پوشاندن زشتى ها

احكام اسلام از بالا آمده و روى صفات خدا پياده شده است. خدا ستار و غفار است؛ گناه را مى پوشاند و مى بخشد. «يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ؛ اى خدايى كه زيبايى ها را آشكار مى كنى و زشتى ها را مى پوشانى.» دعاى بسيار عجيبى است! (1) چه خوب است كه بن اين دعا اهميت داده شود.


1 . علامه مجلسى رحمه الله ، از كتاب «عدة الداعى» نقل مى كند كه عمر بن شُعيب مى گويد: جدّم از پيامبر بزرگوار اسلام شنيد كه روزى حضرت جبرييل عليه السلام بر من نازل شد و در حالى كه شادمان و خندان بود بر من سلام كرد. من نيز جواب سلام او را دادم و گفتم: عليك السلام يا جبراييل. جبراييل عليه السلام عرض كرد: همانا خداوند عزّوجلّ هديه اى براى تو فرستاده است و آن كلماتى از گنج هاى بهشت است كه خدا به تو كرامت فرموده است. گفتم: اى جبراييل، آن كلمات چيست؟ گفت : آن كلمات اين چنين است :

يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ، يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ، يا عَظيمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ، يا صاحِبَ كُلِّ نَجْوى وَ يا مُنْتَهى كُلِّ شَكْوى، يا كَريمَ الصَّفْحِ، يا عَظيمَ الْمَنِّ، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَم قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، يا رَبَّنا وَ يا سَيِّدَنا وَ يا مَوْلانا وَ يا غايَةَ رَغْبَتِنا، اَسْئَلُكَ يا اَللّهُ اَنْ لا تُشَوِّهَ خَلْقى بِالنّار.

رسول خدا صلى الله عليه و آله به جبرييل فرمود: ثواب اين كلمات چيست؟ جبرييل عليه السلام گفت: هيهات، هيهات كه كسى بتواند آن را به شماره آورد. اگر تمام ملائكه هفت آسمان و هفت طبقه زمين بخواهند ثواب آن را توصيف كنند تا روز قيامت، قادر نيستند حتى جزئى از يك جزء اين كلمات را توصيف نمايند.

هنگامى كه بنده اى خدا را بخواند و بگويد: «يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ»؛ (اى خدايى كه زيبايى را آشكار و زشتى را پنهان مى سازى)، خدا او را پوشانده و در دنيا بر او رحمت مى فرستد و در آخرت او را جميل و زيبا مى گرداند و با هزار پرده در دنيا و آخرت او را مى پوشاند.

هنگامى كه بگويد: «يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ» ؛ (اى خدايى كه به گناه مؤاخذه نمى كنى و پرده گنهكاران را نمى درى)، خدا او را در قيامت محاسبه نمى فرمايد و در روزى كه همه پرده ها پاره مى شود و به كنارى مى رود از او پرده درى نمى فرمايد.

هنگامى كه بگويد: «يا عَظيمَ الْعَفْوِ»؛ (اى صاحب عفو بزرگ)، خدا گناهان او را مى آمرزد، حتى اگر همچون كف دريا زياد باشد.

هنگامى كه بگويد: «يا حَسَنَ التَّجاوُزِ» ؛ (اى خدايى كه از بدان به نيكويى درمى گذرى)، خدا نيز از او مى گذرد، حتى اگر گناهانى چون سرقت و شرب خمر و گناهان هولناك و ديگر كبائر را مرتكب شده باشد.

هنگامى كه بگويد: «يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ»؛ (اى كسى كه مغفرت و آمرزشت بسيار و گسترده است)، خداوند هفتاد باب از رحمت بر او مى گشايد و او را در رحمت خويش فرو مى برد تا هنگامى كه از دنيا خارج شود.

وقتى كه بگويد «يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ» ؛ (اى خدايى كه دست هايت به لطف و رحمت گشوده است)، خداوند دست رحمتش را بر او مى گشايد.

هنگامى كه بگويد: «يا صاحِبَ كُلِّ نَجْوى وَ يا مُنْتَهى كُلِّ شَكْوى» ؛ (اى آن كه از هر راز نهان آگاهى، اى پناه و مرجع همه شكوه ها)، خداوند ثواب همه مصيبت ديده ها و همه مردم، اعم از سالم و مريض و زيان ديده و مسكين و فقير را تا روز قيامت به او عطا مى فرمايد.

هنگامى كه بگويد: «يا كَريمَ الصَّفْحِ» ؛ (اى كريمى كه از روى مهر از گناه درمى گذرى)، خداوند كرامت انبيا را به او عطا فرمايد.

هنگامى كه بگويد: «يا عَظيمَ الْمَنِّ» ؛ (اى كسى كه منّتى بزرگ بر بندگانت دارى)، روز قيامت آرزويش را برآورده سازد و آرزوهاى خوب همه مردم را نيز براى او برآورد.

هنگامى كه بگويد: «يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَم قَبْلَ اسْتِحْقاقِها» ؛ (اى خدايى كه بدون سابقه استحقاق نعمت هايت را ارزانى داشتى)، خدا اجر تمام كسانى كه نعمت هايش را شكر گزارده اند، به او عنايت فرمايد.

هنگامى كه بگويد: «يا رَبَّنا وَ يا سَيِّدَنا» ؛ (اى پروردگار ما و اى سيد ما)، خداوند به ملائكه اش مى فرمايد: اى فرشتگان من شاهد باشيد كه من او را آمرزيده و به عدد تمام مخلوقات بهشت و جهنّم و هفت آسمان و زمين و خورشيد و ماه و ستارگان و قطره هاى باران و انواع مخلوقات و كوه ها و سنگريزه ها و عرش و كرسى به او اجر و ثواب عطا نمودم.

هنگامى كه بگويد : «يا مَوْلانا» ؛ (اى آقاى ما) ، خداوند قلب او را پر از نور ايمان گرداند.

هنگامى كه بگويد: «يا غايَةَ رَغْبَتِنا» ؛ (اى منتهاى مطلوب ما) ، خدا روز قيامت آنچه را كه او و ديگر خلائق به آن رغبت دارند، به او عطا فرمايد.

هنگامى كه بگويد: «اَسْئَلُكَ يا اَللّهُ اَنْ لا تُشَوِّهَ خَلْقى بِالنّار» ؛ (اى خدا، از تو درخواست مى كنم كه خِلقت مرا با آتش، زشت و قبيح نگردانى)، خداوند جبار مى فرمايد: او را از آتش آزاد گردانيدم. اى ملائكه من شاهد باشيد كه او و پدر و مادرش و برادرانش و خانواده و فرزندانش و همسايگانش را از آتش آزاد گردانيدم و شفاعت او را در مورد هزار نفر كه آتش بر آنها واجب شده است مى پذيرم.

اى محمّد، اين كلمات را به متقين بياموز و به منافقين ياد مده؛ چون اين دعايى است مستجاب، هر كس آن را بخواند ـ انشاءالله ـ به اجابت مى رسد و اين دعاى اهل «بيت المعمور» است كه در هنگام طواف به دور بيت المعمور، خدا را به آن مى خوانند. (بحارالانوار، ج 95، ص 198 .)

احكام الهى بر اساس اين دعا آمده است. بايد خوبى ها را ظاهر كنيد و بدى ها را بپوشانيد. اصلاً بازگو نكنيد، حتى نزد پيغمبر خدا و امام كه محرم اسرار خدا هستند. حضرت امير عليه السلام مى فرمايد: «اِنّا لَنُصافِحُ اَكُفّا نَرى قَطْعَها؛[10] ما با بعضى از دست ها مصاحفه مى كنيم كه بايد بريده شود.» يعنى بارها دزدى كرده است.

امام همه كارهاى خوب را مى بيند و كارهاى بد را ناديده مى گيرد. او محرم اسرار خداست. چيزى از بدى ها و زشتى ها نمى گويد. مگر اينكه خودش اقرار يا علنى كند. مى بينيم كه بهشت رفتن آسان و جهنم رفتن مشكل است. بايد اقرار كنى، يا شاهد شهادت بدهند. بسيارى از حكم هاست تا طرف اقرار نكند، هيچ كار نمى توان انجام داد. البته حقوق ديگران را حتما بايد مراعات كرد. بايد زود ادا كرد، ولى گناهانى كه بين خود و خداست را فرمودند: «اَلْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ»؛ يعنى اگر گناهان را پنهان كردى، خدا مى بخشد. حتى اگر كسى بتواند حقوق ديگران را بدهد و از چنگ عقوبت فرار كند، خوب است. يعنى مال ديگران را بدون زندان و رسوايى بدهد.

اقرار به گناه در پيشگاه خدا

اما گناهانى كه بين تو و خداست، اين ها را هيچ كجا اقرار نكن، حتى پيش

قاضى، حتى پيش پيغمبر يا امام. اقرار به گناه را فقط براى خدا بگذار. اقرار به گناهان پيش خداوند در دعاهاى ما ستوده شده است. هر چه در پيشگاه خداوند به گناهان خود اقرار كنيم، خوب است. در دعاى كميل مى خوانيم:

وَ قَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهى بَعْدَ تَقْصيرى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى مُعْتَذِرا نادِما مُنْكَسِرا مُسْتَقيلاً مُنيبا مُقِرّا مُذْعِنا مُعْتَرِفا...؛[11]

خداوند! بعد از تقصير و ستم بر نفس خود با عذرخواهى و پشيمانى و شكسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و اقرار و تصديق و اعتراف به گناهان خود به درگاهت باز آمده ام.

يا در مناجات شعبانيه كه مناجات اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام است، مى خوانيم:

اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ اِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ يُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِْقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَيْكَ وَسيلَتى؛[12] خداوندا! اگر تو مرا عفو كنى، چه كسى سزاوارتر از تو به عفو است . و اگر اجلم نزديك شده و عمل صالحم مرا به تو نزديك نكرده است ، من هم اقرار به گناهانم را وسيله عفوت قرار دادم.

يعنى خود اقرار به گناه در پيشگاه خداوند اسباب بخشش و گذشت اوست. همين كه انسان واقعا بگويد: خدايا، من بد هستم! خدايا، من غلط كردم! خدا هم او را مى بخشد. خدا خيلى مهربان است. رحمتش بسيار

گسترده است.

برخى افراد گناه را مى بينند و برخى ديگر خدا را. كدام بهتر است؟ البته انسان گاه گُدارى گناهش را ببيند و سرش پايين بيايد خوب است. اما اگر هميشه گناه را ببيند و مأيوس شود يا راهش بسته شود، بهتر است خدا را ببيند. بين كسى كه خدا را مى بيند و كسى كه گناهش را مى بيند، خيلى تفاوت است. وقتى انسان خدا و بخشش و كرم او را مى بيند، وقتى مى بيند او «اظهر الجميل» است، بال و پر مى گيرد، جان مى گيرد.

اِذا رَأَيْتُ مَوْلاىَ ذُنوبى فَزِعْتُ وَ اِذا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ؛[13] اى مولاى من، هر گاه كه به گناهانم مى نگرم، زار مى نالم و چون به كرم و احسان بى پايان تو نظر مى كنم، طمع بسته و اميدوار مى گردم!

كسى از مرحوم آيت اللّه نجفى مرعشى نقل مى كرد كه آن قدر رحمت و بخشش خدا زياد است كه ما نمى توانيم به مردم بگوييم؛ چون اگر بگوييم، مردم جرى مى شوند. يعنى عموم مردم نمى فهمند و درك نمى كنند و جنبه ندارند. طاقت نمى آورند و سوء استفاده مى كنند؛ و الا از رحمت خدا هر چه بگويى كم گفته اى.


[1] بحارالانوار، ج 7، ص 287، ح 1.

[2] سوره ق، آيه 18.

[3] رنگارنگ، ج 2، ص 327 .

[4] العروة الوثقى، ج 1، ص 321.

[5] امالى صدوق، ص 446؛ بحارالانوار، ج 74، ص 385.

[6] بحارالانوار، ج 67، ص 251، ح 4.

[7] نهج البلاغه، خطبه 203؛ بحارالانوار، ج 70، ص 88، ح 56.

[8] بحارالانوار، ج 40، ص 293، ح 66.

[9] همان ، ص 290، ح 65.

[10] رنگارنگ، ج 1، ص 195 .

[11] مفاتيح الجنان، دعاى كميل.

[12] همان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانيه.

[13] مفاتيح الجنان، اعمال ماه رمضان، دعاى ابوحمزه ثمالى.