سخنران استاد میرباقری

پیامبر و نور الهی

نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اشرف و سرآمد همه مخلوقات الهی است. از عالم ملائکه تا عالم انس و جن و سایر عوالم، همه تحت پوشش این وجود مقدس هستند. هر فیضی که به هر مخلوقی در عالم می رسد، به تبع ایشان است. هدایتی که از طرف خدای متعال نازل شده، به واسطه ایشان به همه بندگان خدای متعال مي رسد، حتی امم گذشته و انبیای سابق هم از هدایت ایشان برخوردارند و هدایتی که انبیای دیگر داشتند، از فروغ و شعب هدایت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است.

معنای هدایت

خداوند می فرماید: «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ».[1] هدایت یعنی اخراج از ظلمات به سمت نور، یعنی بشر از تاریکی ها به سمت نور برود.

در کافی روایتی است که حضرت فرمودند: «أی هَادٍ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ الْأَرْضِ».[2] خدای متعال نور آسمان ها و عوالم و زمین است. معنایش این است که هدایت در همه عوالم به وسیله نور الهی واقع می شود. نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کسی هستند که به اذن خدای متعال، هدایت همه عوالم انسان ها به وسیله ایشان واقع می شود. لذا این آیه شریفه ماجرای نور را بیان می کند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ[3]، في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ».[4]

در این آیه شریفه، از نور خدای متعال و بعد مشکات انوار الهی صحبت به میان آمده که می فرماید: نور همه عوالم خداست. الله نور همه آسمان ها و زمین است. مثل این نور هم چون مشکات و چراغ دان و است که در دل آن قندیل چراغی است و آن چراغ در حبابی است و خدای متعال هر که را بخواهد، به سمت این نور هدایت می کند.

همه هدایت ها به نور خداست

در روایات هست که نور عالم آخرت هم همین است. اگر کسی در این دنیا از این نور محروم شد، در آخرت هم نوری نخواهد داشت. یعنی مشکات انوار الهی و همه نورانیت ها و هدایت ها و نجات ها در عوالم مختلف، چه در عالم دنیا چه در عالم های بعد و قیامت، به وسیله او واقع می شود. همین چراغ و مشکات واحد است که انوار الهی در او تجلی کرده است. بنابراین همه هدایت ها به نور خداست.

نور دیگری جز خدا نیست

خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»[5] وقتی بحث از ظلمات هست، این ظلمات به دشمنان نبی اکرم و اصحاب ثقیفه و بنی امیه تفسیر شده که در مقابل این نور است. اگر خدا برای کسی نور قرار ندهد، نور دیگری نیست که او را از این ظلمات نجات بدهد. در مقابل ظلماتی که ائمه طاغوت و جور دشمنان حضرت ایجاد کردند، در عالم نورانیت دیگری نیست.

روایتی در کافی شریف هست که می فرماید: «ای إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع». [6]«فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».[7] روز قیامت هم هیچ روشنایی و نوری نیست. پس نور را باید خدا بدهد و چیزی جز نور ائمه هدات معصومین نیست و این نور از عالم دنیا شروع می شود.

محرومان از نور

اگر کسی در این دنیا به نور آن ها راه پیدا نکرد، در قیامت از نورانیت محروم است. لذا کسانی که در این دنیا از این نور برخوردار نبودند، وقتی در قیامت می گویند ما را از نور بهره مند کنید، به آن ها می گویند: «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ».[8]

به مؤمنین می گویند: اجازه دهید ما هم از نور شما بهره مند شویم. بین شان حجابی است که از این نور محروم می شوند. «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ».[9]

مؤمنین در قیامت

در روز قیامت فقط مؤمنین هستند که از نور برخوردارند. علتش هم این است که در دنیا دنبال نور رفتند. بنابراین، همه هدایت ها با نور الهی است و این نور الهی است که در مشکات انوار الهی تجلی پیدا کرده و تنها مصدر هدایت است. اگر کسی از این نور برخوردار نبود، ورای این نور، نور دیگری نیست که به وسیله آن نور هدایت بشود. نتیجه این است که در ظلال می ماند و این ظلال هم در دنیاست و هم در آخرت، یعنی اگر کسی در این دنیا نورانی نشد، در آخرت هم نورانی نخواهد شد و در ظلمات خواهد بود.

هدایت به وسیله نور

اگر خدای متعال لطف بکند و به شفاعت اولیای معصومین، به نحوی دوباره به این نور راه پیدا کند، نور و هدایت دیگری نیست. هدایت فقط از خدای متعال هست. هدایت هم به وسیله نور است. نور هم فقط به وسیله این انوار پاک معصومین علیهم السلام و به وسیله مشکات انوار الهی است. هر کسی که هدایت شده، به وسیله این نور هدایت شده است. «وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ».[10] ابرار به وسیله این نور هدایت می شوند. بنابراین، تنها راه همین است. اگر بر پیامبر گرامی اسلام این کتاب نازل شد، برای رهایی مردم از تاریکی بوده است. اول خود حضرت نورانی شدند و خودشان مشکات انوار الهی گشتند و این انوار در قلوب حضرت تجلی کرد.

دو نور در عالم

ما دو نور داریم، یک نور قرآن است و یک نور، ائمه هدات معصومین که فرمود: «الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ».[11] نور همه عوالم، ائمه هدات معصومین هستند. این دو نور هر دو در این وجود مقدس تعبیه شده است، هم قرآن این چراغ روشن، در قلب نبی اکرم قرار گرفته و هم اهل بیت از فروع ایشان و شعاع وجودی ایشان هستند.

سرچشمه انوار ائمه

در باب ائمه هدات معصومین، سرچشمه انوار آن ها، صدیقه طاهره است. «سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ».[12] فاطمه زهرا (س) مصدر انوار ائمه هدات معصومین هستند. در آن روایت نورانی دارد که انوار ائمه را از چراغی نورانی بیرون می آورند، نوری است از نور حضرت حق و انوار ائمه.

اعطای نور به پیامبر

خدای متعال، نور را به نبی اکرم عطا می کند و می فرماید: وقتی معراج رفتم، خدای متعال این نور را به من عطا کرد. «رُوحُهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ».[13] حقیقت قرآن، نورانیتی است که در عالم دنیا تنزل پیدا کرده و در دست ما قرار گرفته. لذا ما به وسیله آن نورانی می شویم.

خانه های نورانی

در روایات دارد خانه ای که در آن قرآن تلاوت می شود، برای آسمانی ها می درخشد. آن چنان که ستاره ها برای اهل زمین است. شما می دانید که ستاره، اول محیط دور و بر خود را روشن می کند، بعد نورش به ما می رسد. کسی که قرآن می خواند، اول خودش نورانی می شود، سپس خانه و بعد دیگران را روشن می کند. ملکوتی ها از نور تلاوت قرآن استفاده می کنند. تلاوت قرآن مثل متصل شدن به منبع نور است. چطور شما با وسیله ای این چراغ را به یک منبع نور مرتبط می کنید و نورانی می شوید؟ وقتی نورانی شد، از دور همه انسان ها آن را می بینند و دنبال آن راه می روند. هدایت با نور است. قرآن، حقیقت نور الهی است. خدای متعال این نور را تنزل داده تا در دار دنیا دست ما به آن برسد و وقتی دست ما به آن رسید، نورانی می شویم. هدایت هم با این نور الهی است.

نور اهل بیت

یک نور دیگر هم خدای متعال دارد و آن نور اهل بیت است. این یک حبل است که از آن به نور و حبل تعبیر شده و رشته محکمی است که گسست ندارد و متصل است. هیچ کجا شما را رها نمي کند. وسط راه شما را تنها نمی گذارد. انسان در هر مقامی باشد، به یاری این رشته می تواند به طرف خدا بالا برود، چون «وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ». [14]

قرآن در محضر الهی

یک سر قرآن در محضر الهی است. این نور از آن جا نازل شده تا در دار دنیا ما با آن هدایت شویم. با این رشته می توان به همه درجات رسید. همه جلوه های کمال در آن است. در زیارات ائمه هدات معصومین می خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ».[15] همه تاریکی ها، دعوت به خود و نفس و دنیا و شهوات است.

دو نور در عالم دنیا

تنها یک نور است که به حضرت حق متصل است. یک فرقان است و آن هم امام علیه السلام است. دو نور در عالم دنیا تنزل پیدا کرده و ما به وسیله این دو نور هدایت می شویم. همه عوالم به وسیله این دو نور هدایت می شوند. ملائکه هم هدایت می شوند. می فرماید وقتی در خانه قرآن خوانده می شود، این خانه مثل ستاره برای آسمانی ها می درخشد. چطور ما در شب تاریک از ستاره استفاده می کنیم و هدایت می شویم؟ خانه ای که در آن قرآن تلاوت می شود، چراغ راه ملائکه است. ملکوت عالم با نور او هدایت می شوند. خداوند می فرمایند: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ».[16] حقیقت این نور در آن ها تجلی کرده که بیت رفیع ائمه هدات معصومین و جان نورانی آن هاست که چراغ ملکوت عالم است.

حقیقت قرآن

خداوند می فرماید: «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً».[17] حقیقت قرآن را روح الامین در آن قلب قرار داده که پیداست چراغ همه عوالم است. وقتی یک قبس و شعله از آن چراغ در خانه ای روشن می شود، ملائکه مثل ستاره ها از آن استفاده می کنند.

ظهور نور در قلب نبی اکرم

وقتی این نور در قلب نبی اکرم ظهور کرد، همه عوالم از آن استفاده می کنند و راهی جز این، برای استفاده از این نور نیست. بنابراین این دو نور را در عالم داریم. کتب آسمانی دیگر یک جلوه از قرآن اند. معنی مهیمن بودن این است اگر به موسی کلیم گفته شده: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ».[18] قوم خودت را از ظلمات به سمت نور ببر، موسی کلیم، قبسی از نور نبی اکرمصلی الله علیه وآله وسلم گرفته است. به او شعله ای از شعله های قرآن را دادند. جلوه ای از جلوه های قرآن را به او بخشیدند. با این نور است که می تواند قوم خودش را از تاریکی ببرد.

پیغمبر انبیا

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».[19] همین دو، وسیله هدایت نبی اکرم است. خدای متعال این دو را به نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم داده و همه امم به تبع ایشان هدایت می شوند.

در روایات هست که نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در عالم ارواح بر انبیا مبعوث بوده است. پیغمبر انبیا بودند. هدایتی که انبیا آوردند، بخشی از هدایت نبی اکرم است. به میزان نورانیتی که گرفتند، در عالم دنیا هادی شدند. چراغ و هادی اوست. «دَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِيراً».[20] داعی حقیقی که همه هستی را دعوت کرده اوست، همه عوالم به وسیله او دعوت شدند و این دعوت لفظ نیست. داعی الی الله بودن کار آسانی نیست. کسی داعی مطلق است که مخلص و موحد مطلق است.

چراغ هدایت

خداوند می فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني».[21] من فقط شما را به سمت خدا دعوت می کنم. خداوند در ادامه می فرماید: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ».[22] خدا منزه است از این که شریک داشته باشد. چنین کسی که خالص محض است، می تواند «دَاعِياً إِلَى اللَّهِ».[23] باشد، چنین کسی که کلمه نور خداست، می تواند سراج منیر و چراغ هدایت باشد. همه کس نمی توانند چراغ هدایت باشند.

راه یابی به واسطه نور

همه چراغ ها فرع این چراغ است. چراغ حقیقی، این شخصیت بزرگ است. اگر او نبود این انوار در عوالم تنزل پیدا نمی کرد. مجرای نور الهی اوست که مي تواند این نور هدایت را بگیرد و تا پایین ترین موجودات برساند. لذا شفاعت مطلقه هم مال ایشان است. هر که هر کجا هدایت می شود، به وسیله ایشان است. این شفاعت قرار و اعتبار نیست. حقیقتاً هدایت ها به واسطه ایشان است. راه یابی به واسطه چراغ و نور است. آدم در شب تاریک با چراغ و نور هدایت می شود. اگر از همه عوالم نور نبی اکرم را بردارید، ظلمات می شود، چون راهی برای تنزل این نور به دنیا نیست، الا ایشان. خدای متعال ایشان را راه قرار داده است. راه دیگری نیست. اگر آن ها صراط اند، برای این است که صراط هدایت و نورند. او انذارها را آورده است. اگر حضرت را بردارید، نه بشارتی است، نه انذاری، نه هدایتی، نه چراغی، نه دعوتی. عالم خاموش و تاریک است. همه دعوت ها با ایشان شروع می شود. «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى».[24]

نورانیت نبی اکرم

نورانیت نبی اکرم برای عبودیتش است. عبودیت مطلقه ایشان مصدر نورانیت است و نورانیت ایشان همه عالم را نورانی کرده است. این دو نور هر دو رزق نبی اکرم اند. حضرت با این دو نور همه عوالم را هدایت می کند. هادی حضرت است.

بعضی محققین گفتند حتی جبرییل واسطه بین حضرت و خداست و مرتبه ای از وجود ایشان را دریافت می کند تا برای مرتبه پایین تر بیاورد. هدایت ملکوت با نور ایشان است، نه این که ایشان با جبراییل هدایت می شود. جبراییل به ایشان هدایت می شود. گاهی تجلی که می کردند، این نکته معلوم می شد.

سیدالشهدا، چراغ است

در روایت می خوانیم: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الْحُسَيْنُ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا».[25] سیدالشهدا چراغ است. این چراغ یک حباب محافظی دارد که این حباب او را هم حفظ می کند و هم این نور در او منعکس می شود.

مصدر انوار

خداوند می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ».[26] این آیه نور به ائمه هدات معصومین تفسیر شده است. همه ائمه از نورانیت قلب نبی اکرم استضائه می کنند. مصدر همه انوار اوست. این ها به نحوی با هم متحدند. «إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».[27]

اولین کلمه الهی

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ عِتْرَتَهُ ع ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً وَ أَسْكَنَهَا فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ».[28] خدای متعال از ازل در مقام توحید متفرد بوده و هست و خواهد بود. شریک برای خدا درست نکنید، اولین کلمه الهی، اولین مخلوق الهی، آن نور است که از آن نور، نبی اکرم و من و ذریه من خلق شدیم. این ها کلمه نور هستند. این دو هدایت در عالم بالا متحد می شوند.«وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ».[29]

نور در قالب قرآن و اهل بیت

ما نمی توانیم به سمت نورها برویم. نور باید خدا پایین بیاید. نور خودش را در قالب قرآن و اهل بیت تنزل داده است. جابر بن جعفی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[30] حضرت به عالم بالا اشاره کردند و فرمودند: ارائه ملکوت کار امام است. همه انواری که جای دیگری است، پرتویی از این نور است. عکسی از این نور است که در قلوب انبیا افتاده است. اگر آن ها به مقام امامت و ولایت رسیدند، شعبه ای از ولایت به نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است.

مصیبت اهل بیت

مصیبت اهل بیت جانکاه بوده و شعبه ای از مصیبت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است. لذا در معراج حضرت، بلا، بالاترین درجات قرب حضرت است. در آن جا، صحبت از ابتلائاتی است که برای اهل بیت حضرت پیش می آید. خدا برای کسانی غصه ایجاد می کند که به مقام محبت رسیده باشند. تا محبت واقع نشود، مصیبت درک نمی شود. اگر محبت واقع شد، مصیبت می آید. مصیبت که آمد، آدم را رها نمی کند. همین طور که محبت ولی خدا چیز دیگری و از عالم دیگری است، مصیبتش هم چیز دیگری است. این که یعقوب چهل سال گریه می کند، این محبت و بلای عادی نیست. این که امام سجاد علیه السلام 35 سال گریه می کنند، عادی نیست. این مصیبت دیگر آدم را رها نمی کند. تا آن محبت هم نیاید، درک نمی شود. حضرت به دنیا آمدند و رحلت فرمودند. همه از دنیا می روند، ولی امیرالمومنین در نقل دارد که فرمود مصیبتی بر من وارد شد که اگر بر کوه ها وارد می شد، تحمل نمی کردند و از هم می پاشیدند.

روزهای پایانی حیات پیامبر

کم کم حالشان سنگین شده است. چند روز است که دیگر حضرت به مسجد نمی توانند بروند، الا مواقع ضروری. حضرت به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: علی جان، موعد الهی نزدیک شده. سر مرا به دامن بگیر و مواظب باش. وقتی روح من پرواز می کند، با دست خودت این روح را دریاب و بعد با دست صورت خودت را مسح کن. علی جان، از فاطمه من محافظت کن. از حسن و حسین محافظت کن. از من جدا نشو. خودت کار مرا به عهده بگیر و خودت تجهیز و تدفین مرا عهده دار شو. تا مرا دفن نکرده ای، جدا نشو. قرآن را جمع آوری کن.

امیرالمومنین علیه السلام سر حضرت را به دامن گرفتند و حضرت از هوش رفتند. لذا فاطمه زهرا (س) خیلی عزاداری و گریه می کردند و آن اشعار ابوطالب را در وصف نبی اکرم می خواندند.

حضرت فرمودند: فاطمه جان، این ها را نخوان. کلام خدا را بخوان. «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ». [31]

حضرت را برای تحمل این مصیبت عظیم آماده می کردند. وقتی این مطلب را فرمودند، فاطمه زهرا (س) باز گریه کردند. خیلی کار برای حضرت سخت شده.

وعده پیامبر به دخترش

حضرت پنهانی به فاطمه زهرا چیزی گفتند. ایشان دیدند حال فاطمه زهرا متحول شد. لبخند روی لب هایش آشکار شد. به او وعده دادند که دوری من و تو طولانی نیست. نگران نباش دخترم. اول کسی که به من ملحق می شود، تو هستی. در این میان، حسنین هم وارد شدند. وقتی حال حضرت را دیدند، خودشان را روی سینه نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم انداختند. وقتی امیرالمومنین می خواهد این دو عزیز را جدا کند، حضرت فرمود: نه علی جان، بگذار باشند تا از این ها بهره مند شوم. بعد یاد مصیبت های این دو عزیزشان را کردند و دشمنان و قاتلان آن ها را لعن کردند. حال حضرت سنگین شد. وقتی جبرییل همراه با ملک موت برای قبض روح حضرت آمد، جبرییل به حضرت عرض کرد که خدا مشتاق لقای شماست. وقتی این جمله را جبرییل گفت، حضرت فرمودند پس کار را تمام کنید. امیرالمومنین علیه السلام زیر پارچه ای رفتند که روی حضرت بود. با حضرت اسراری را گفتند. چه گفتند معلوم نیست.

هزار باب علم

در نقل دارد که حضرت فرمود: هزار باب علم را روی من گشود که در هر باب، هزار باب باز شد. طولی نکشید دیدند امیرالمومنین علیه السلام از زیر پارچه بیرون آمد و فرمود: «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَكُمْ فِي نَبِيِّكُمْ».[32] خدا به شما صبر دهد، همه به سر و صورت خود می زدند و خاک روی سرشان می پاشیدند و گریه می کردند.

چگونگی به خاک سپردن پیامبر

ملائکه فوج فوج می آمدند و می رفتند و به امام کمک می کردند و صدای آرام آن ها از ایشان قطع نمی شد که بر نبی اکرم نماز می گزاردند. غسل حضرت تمام شد. بین مسلمان ها سخن از مکان دفن بود که امیرالمومنین تشریف آوردند و گفتند: خدای متعال در هر نقطه ای که روح پیغمبری را قبض می کند، راضی است که در همان نقطه پیامبر دفن شود. بنابراین حضرت را در همان حجره دفن می کنیم.

مسلمان ها قبول کردند. بعد بنا شد نماز بخوانند. فرمودند دیگر این نماز امام نمی خواهد. ده نفر ده نفر می آمدند و با کیفیتی خاص نماز می خواندند. طبق دستور حضرت، امیرالمؤمنین علیه السلام دفن وجود مقدس حضرت را به عهده گرفتند. صورت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را باز کردند و صورت مطهر را روی خاک گذاشتند و روی قبر را پوشانیدند. خیلی سخت بود نبی اکرم را در خاک پنهان کنند. لذا انس می گوید وقتی آمدیم، فاطمه زهرا فرمود: انس چه کردید؟ گفتیم: دفن کردیم. فرمود: چگونه دلتان آمد خاک روی نبی اکرم بریزید؟


[1] . إبراهيم : 1 .

[2] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص115.

[3] . النور : 35.

[4] . النور : 36 .

[5] . النور : 40.

[6] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص195، باب أن الأئمة ع نور الله عز و جل ...، ص194.

[7] .همان.

[8] . الحديد : 13 .

[9] . الحديد : 12 .

[10] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2، ص615.

[11] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص194.

[12] . بحارالأنوار، مجلسی، ج97، ص199، باب 5.

[13] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2، ص572.

[14] . الزخرف : 4 .

[15] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، ص58.

[16] . النور : 36 .

[17] . البقرة : 97 .

[18] . إبراهيم : 5 .

[19] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج27، ص33، 5.

[20] . الكافي، شیخ کلینی، ج8، ص386.

[21] . يوسف : 108 .

[22] . همان.

[23] . الكافي، شیخ کلینی، ج8، ص386.

[24] . الكافي، شیخ کلینی،ج1، ص145.

[25] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص195.

[26] . النور : 35 .

[27] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج27، ص33، 5.

[28] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی، ج 25، ص23، باب 1.

[29] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، ص547.

[30] . الأنعام : 75 .

[31] . آل عمران : 144 .

[32] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 22، ص510، باب 2، وفاته و غسله و الصلاة عليه ودفنه، ص 503.