• اي دل غلام شاه جهان باش وشاه باشپـيـوستـه در ذل حـمـايت الله بـاش
  • گر احمد هم شفيع بود روز رستخيزگـو ايـن تن بلاکش من پـر گناه بـاش
  • امــروز زنـده ام بـه ولاي تـو يـاعــلـي فردا به روح پاک امامان گواه باش
  • آن را که دوستي علي نيست کافراستگـو زاهـد زمانه و گو شيخ راه باش
  • دستت نمي رسد چو بچيني گلي زشاهبــالـي به پاي بلبـل ايشان گياه باش

تشنگي شرط وصال

پيامبرعظيم الشان(ص) گاهي از اصحاب سوال مي کردند: قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ مِنْ مُبَشِّرَاتٍ يَعْنِي بِهِ الرُّؤْيَا[1]کسي خواب خوبي ديده است؟ خواب يک مقداري علامت روحيات انسان هست. اکثرا خواب هايي که ما مي بينيم خواب هاي پريشان است. خواب صادقه خيلي کم مي شود ديد.

مي گويند: يک شاگردي، به استادش گفت من خيلي دلم مي خواهد؛ امام زمان(عج)را ببينم. استادش گفت: از اين به بعد غذاهاي شور بخور؛ آب هم کم بخور. بعدازچند روز آمد گفت: آقا من اين چند روز خيلي سختي کشيده ام؛ ولي امام زمان را نديده ام. گفت: چي خواب مي بيني؟ گفت: تا مي خوابم همش خواب آب مي بينم. گفت: تشنه امام زمان باش؛ حتما امام زمان را مي بيني . تشنه واقعي امام زمان بشويد قطعا بيداري هم مي بينيد. مولانا مي گويد:

  • آب کم جو تشنگي آور بدستتا که آبت جوشد ازبالا و پست

توصيه امام زمان ؛ بندگي خداوند

آقا سيدي بود گفت در اوايل جواني نجف رفته بودم. مشکلات بزرگي داشتم. چهار پنج تا گره خيلي شديد به کارم افتاده بود. خيلي وضعم ناهنجار بود. گفت: متوسل شدم به آقا امام زمان(عج) که حضرت فرجي گشايشي بکند. بعد از توسل مکرر يک شب آقا را خواب ديدم. در عالم رويا وقتي جمال آقا را ديدم آن قدر جذبه ونورانيت آقا من را جذب کرد که همه مشکلاتم را فراموش کردم. پيامبر(ص) فرمود الْمَهْدِيُّ طَاوُسُ أَهْلِ الْجَنَّة [2] طاووس در ميان پرنده ها زيبائيش فوق العاده اي دارد..

  • گرش ببيني و دست از ترنج بشناسي روا بود که که ملامت کني زليخا را

مسلما امام زمان(عج) از حضرت يوسف(ع) از هر جهت زيبا تر هستند. چون چهارده معصوم مقامشان از انبياي سابق خيلي بالاتر است. زليخا را ملامت کردند؛ اما خودشان وقتي حضرت يوسف(ع) را ديدند؛ دست شان را به جاي ميوه بريدند. به قول حافظ:

  • من ازآن حسن روز افزون که يوسف داشت دانستمکه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

از بس جذابيت حضرت يوسف زياد بود، خيلي هم نمي توانيم زليخا را مقصر بدانيم. گفت من حاجت هايم را فراموش کردم. آن قدر محو آقا شدم فقط عرض کردم: آقا دوست دارم شما دستوري را بفرمائيد از دو لب مبارک شما مستقيم بشنوم؛ اطاعت کنم. بعد آقا اين جمله را فرمودند: امر ما اين است که بندگي خدا را بکنيد. اين خواب مطابق واقع است. چون قرآن مي فرمايد: وقتي انبيا آمدن گفتند: أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ[3]امر تمامي انبيا و ائمه اين است که در زندگي هدفتان در هر کاري که مي کنيد فقط بندگي باشد.

معرفت امام زمان (عج)

انشا الله زيارت جمال نوراني امام زمان (ع) درخواب ويا بيداري با معرفت نصيب ما بشود. اين قيد معرفت خيلي مهم هست يک بزرگواري حرف خيلي قشنگي مي زد. اين حرفش خيلي عميق هست. فرموده بود: من اوايل دربه در دنبال امام زمان مي گشتم که حضرت را زيارت بکنم. ولي الان بيني وبين الله اگربه من بگويند، امام زمان اتاق بغلي هست؛ ترديد دارم بروم يا نروم. چرا که نمي دانم معرفت وادب حضورامام زمان ودرک امام زمان را دارم يا ندارم. فکر کنيم وقتي آقا را ديدم آيا چطور برخورد مي کنيم؟ مرحوم آقا شيخ محمد کوفي رحمه الله عليه حضرت برايش آب تعارف کرده بود، گفته بود ميل ندارم. آقاي دولابي خدا رحمتش کند گفت: من اين داستان را از خود شيخ محمد کوفي شنيدم که تا آخر حسرت مي کشيد و ناله مي زد. اگر آدم امام زمان را نبيند بهتر از اين است که آدم به زيارت آن بزرگوار نائل بشود و دست حضرت را رد بکند.

ما مي خواهيم خودمان را در دل امام زمان جا کنيم. به قول مرحوم آقاي دولابي مي فرمايند: چيزي مثل ادب در دل اولياي خدا نفوذ نمي کند. وادب کامل اين است که آدم تسليم محض باشد. يک بزرگي فرمود:اگه امام زمان سلام الله عليه به من بفرمايد، برو مي روم ديگر نمي پرسم، کجا برم چي کار کنم چون لازم باشد آقا مي فرمايد. چون امر او امر خداست. چشمش، زبانش، وجودش همه اش از بالا کنترل واداره مي شود. يه عالمي گفته بود من خيلي توسل پيدا کردم خدمت آقا برسم يک موقعي در نمازمکاشفه اي شد.

امام زمان بنده واقعي خداوند

آقا را زيارت کردم. آقا به من با الهام فرمودند: پلک چشمم را بدون اذن خدا بالا و پايين نمي کنم. يعني من آن قدر غرق بندگي وعبوديت خدا هستم که پلک چشمم را بدون اذن خدا هيچ کاري نمي کنم. آن وقت تو چه انتظاري داري که بدون خواست خدا واذن خدا من خودم را به شما نشان بدهم. قلب امام زمان محل مشيت خداست. هر کسي معرفت واقعي امام زمان را به دست بياورد. هميشه يقين دارد که در محضر امام زمان است وهيچ وقت کاري که خلاف خواست امام زمان است را انجام نمي دهد.

پيامبر(ص) ما که گاهي سئوال مي کردند: هَلْ مِنْ مُبَشِّرَاتٍ يَعْنِي بِهِ الرُّؤْيَا [4] کسي خبر خوشي دارد؟ مرحوم دولابي مي فرمودند: شايد که آقا مي خواستند ببينند ديدار با پيامبر در آنها اثر خوبي داشته است. يک اثرش اين هست که آدم خواب هاي قشنگ ببيند. ماحديث داريم خواب هاي صادقه مومن جزئي از هفتاد نوع نبوت است. در روايت داريم پيامبر(ص) ما فرمود: من ديشب خواب ديدم مي دانيد خواب پيامبر يا امام روايت مثل بيداري هست. حتي انبياء گذشته بعضي از وحشان به وسيله خواب بوده است. حضرت ابراهيم خواب ديد که بايد پسرت را سر ببري.

بهترين اعمال

پيامبر(ص) خدا خواب ديدند فرمود: عمويم حضرت حمزه وپسرعمويم جعفر طيار را خواب ديدم. ديدم از نعمت هاي فراوان بهشتي تناول مي کنند. مي فرمود: به اينها گفتم که در آن عالم بالاترين اعمال را شما چه يافتيد؟ البته پيامبر(ص) خبر دارد گاهي مي پرسد که به ديگران هم جا بيفتد. پيامبر(ص) اشرافش به همه عوالم هست. مي فهمد که چه چيزي بالاترهست. عرض کردند پدر هاي ما مادرهاي ما فداي شما اي رسول الله وَجَدْنَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الصَّلَاةَ عَلَيْكَ [5] بالاترين اعمال را سه چيز يافتيم. يکي صلوات برمحمد وال محمد است. دومين عمل که بالاترين اعمال است. وَ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ [6](ع) حب علي بن ابي طالب(ع) را بالاترين اعمال در دنيا يافتيم. سومينش وَ سَقْيَ الْمَاءِ[7] آب دادن بالاترين چيزهاست. آب دادن خيلي فضيلت دارد آيت الله بهجت(ره) مي فرمودند: هر نوشيدني که مي خوريد بر امام حسين(ع) سلام بدهيد.

ثواب سلام دادن به امام حسين هنگام آب نوشيدن

روايت عجيبي داريم که اگر کسي آب نوش جان کند؛ و سلام بر امام حسين(ص) بدهد؛ ودشمن هاي او را لعنت کند؛ خدا متعال با اين سلام دادن و لعنت فرستادن صد هزار گناه از او پاک مي کند؛ و صد هزار حسنه مي دهد؛ وصد هزار درجه مي دهد. گفت آب مهم نيست شخص مهم نيست. به آن شخصيتي که سلام مي دهيم پيش خدا خيلي عزيزهست. يعني امام حسين(ع) خيلي عزيزهست.

مقام محبين علي عليه السلام در بهشت

ابن عباس ميگويد: سلمان را خواب ديدم. در يک موقعيت خيلي عالي در بهشت قرار گرفته است. گفتم سلمان چه چيزي در اين دنيا بالاترين عمل است. فرمود: حب علي بن ابي طالب واتباعه محبت امير المومنين(ع) واطاعت کردن از امير المومنين(ع) بالا ترين چيزهاست.

ايثار امام حسين(ع)

آدم ابوالبشراست اما با اين مقام ازگندم نمي گذرد اما امام حسين عليه السلام از همه هستي مي گذرد از گوشت وپوست واستخوان مي گذرد. امام حسين(ع) يک موي حضرت زينب(س) را با همه عالم عوض نمي کند. ولي به خاطر خدا راضي مي شود زينبش دخترانش را به اسارت ببرند. حسين جان

  • از زن و فرزند و خانمان بگذشتي اما آدم نگذشت ز يک دانه گندم.

فردي مي گويد: خدمت امام باقر (ع) رسيده بودم. آقا فضيلت شب قدر را بيان مي کردند. مي گويد: همين طور که فظيلت شب قدر را بيان مي کردند آه سردي کشيدم آقا فرمودند: چرا آه کشيدي؟ گفتم اي داد بي داد آقا من حواسم نبود ديشب شب قدر بود. من گرفتم خوابيدم. اعمال شب قدر از دستم رفت. آقا فرمودند: ديشب شما يک عملي انجام دادي ثوابش از همه اعمال شب قدر بالاتراست. عرض کردم که آقا من ديشب خوابيدم کاري نکرده ام فرمود: ديشب شما موقع افطار خرما خوردي نيمه هاي شب از شدت تشنگي وعطش از خواب پريدي از تشنگي له له مي زدي بالا سرت يک ظرف آبي بود؛ آب خوردي در همان حال ياد تشنگي جدم اباعبدالله(ع) افتادي گفتي السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ [8] و بر دشمنان جدم امام حسين(ع) لعنت گفتيد. و اين عملت از اعمال شب قدر بالاتر است و ثوابش بيشتر است. خود آقا پيغام داد.

شِيعَتِي مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْكُرُونِي [9]

شيعيان من هروقت آب گوارا نوشيدند يادي از تشنگي من بکنيد. امام حسين دوست دارد که از تشنگي آقا يادي بکنيم.

ذکر مصيبت علي اصغر(ع)

حضرت ابا عبدالله(ع) طفل شير خواره را آورد مقابل دشمن تقاضاي آب کرد. فرمودند: اگر به من رحم نمي کنيد من در نزد شما گناه کارهستم. اين طفل شير خواره فرزند پيامبر(ص) شما است، چه گناهي دارد. اينجا بود که تو دشمن ول وله افتاد. رفتند آب بياورند. يک وقت نانجيب صدا زد حرمله چرا ساکت نشسته اي؟ چرا جواب حسين را نمي دهدي؟ ابوخليل خبر نگار دشمن بود مختار دستگيرش کرد. وقايع کربلا را براي مختار مي گفت؛ مختار گريه مي کرد؛ غش مي کرد؛ بي حال مي شد. مختار يک سئوالي از ابوخليل کرد. گفت: ابوخليل شما که در جبهه بوديد و وقايع نگار بوديد جاي هم خودت منقلب شدي گريه بکني؟ اشک بريزي؟ آه بکشي؟ گفت چرا يک جا من هم براي غربت امام حسين(ع) خيلي گريه کردم. گفت کجا بود. گفت اون زماني که قنداقه غرق به خون علي اصغر دست آقا مانده بود. آقا مي خواست به خيمه ها برود. ديد مادر بچه رباب دم در خيمه ايستاده است سه بار امام حسين رفت به طرف خيمه از خانم خجالت کشيد، برگشت. دل من هم به غربت امام حسين شکست. من هم به گريه افتادم آنجا يه وقت ديدن آقا برگشت در پشت خيمه ها باغلاف شمشير يه قبر کوچکي براي علي اصغر(ع) کند. خواست طفل شش ماهه را در قبر بگذارد يک وقت خانمي ناله مي زند آقا جان صبر کن يک بار ديگر علي اصغر را ببينم. لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم وعلي لعنت الله علي القوم الظالمين وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ [10]


[1] . الكافي/مجلسي/8/90/حديث الأحلام و الحجة على أهل ذلك الزمان...ص:90

[2] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسي/ج 51/91/باب 1 ما ورد من إخبار الله و إخبار النبي ص بالقائم ع من طرق الخاصة و العامة ..... ص : 65

[3] . الزمر:11

[4] . الكافي/مجلسي/8/90/حديث الأحلام و الحجة على أهل ذلك الزمان...ص:90

[5] . بحارالأنوار/مجلسي/91/70 / باب 29- فضل الصلاة على النبي و آله ...ص:47

[6] .همان

[7] . همان

[8] . بحارالأنوار/مجلسي/98/ 292/ باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه يوم عاشوراء...ص:290

[9] . مستدرك الوسائل/محدث نوري/ 17/26/22- باب استحباب ذكر الحسين ع و لعن قاتله...ص:26

[10] . الشعراء : 227