نقش تقوا در خانواده(3)

نقش تقوا در خانواده(3)

تکامل و تقوا 

تکامل کمى و کیفى مسیر اصلى تمام موجودات و مقصود نهایى هر پدیده‌اى است به این نحو که هر موجودى براى رسیدن به کمال مطلق(الله)در حرکت است و ضرورت دین و شناخت خداوند نیز در این رابطه صورت عینییت به خود مى‌گیرد.

بدیهى است که این تکامل(یعنى حرکت به سوى خالق)وقتى به نحو احسن تحقق مى‌پذیرد که موانع آن برداشته شود و انسانها از تمام عواملى که مایه‌ى رکود و بقاء و جمود در عالم خاکى باشد رهایى یابد و هر اندازه این رهایى در جنبه‌هاى مختلف زندگى مادى و در تمایلات روحى، خارجیت پیدا کند آرامش فکرى انسانها بیشتر شده، از قید و بندهاى گرفتار کننده‌ى آنها کمتر مى‌گردد و هر اندازه که موانع و بندهاى گرفتار کننده‌ى آنها کمتر گردد و هر اندازه که موانع تقرب آنها به خالق خود کمتر شود یعنى کمتر مرتکب گناه و فساد گردند و بیشتر از فرمانهاى الهى پیروى کنند به همان اندازه نیز روح آنها و عقل و نفسانیات آنها رو به کمال میرود و از عالم مادیت بریده شده و به عالم معنویت نزدیکتر مى‌شوند.

از این رو رهبران دینى ما، تقوا را کمال هر انسانى مى‌دانند چنان که راوى از رسول اکرم(ص)از معنى کمال سوال مى‌کند:«فما الکمال؟قال:تقوى الله عزّ و جل (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌22، ص: 285) یعنى«کمال چیست؟و در چه چیز تحقق مى‌کند؟در پاسخ مى‌فرماید:تقوا در برابر خداوند است(یعنى تقوا در این است که گناه او را مرتکب نگردد و از فرمانهاى او سرپیچى نکند و اوامر او را اطاعت کند و...)

آرى تقوا مسیر تکامل هر موجودى است و انسان وظیفه شناس و مطیع اوامر پروردگار تابع سنتهاى الهى به مثابه باغبانى است که در مزرعه‌ى روح خود علفهاى هرزه را که مانع رشد خویهاى نیکو و استعدادهاى سازنده انسانها مى‌شود از بیخ و بن مى‌کند و تکامل و بارورى آنها را قوت مى‌بخشد.

مراتب تقوا

 

انسانها در خلاصى از موانع و قید و بندهاى دست و پاگیر و در میزان تقرب به خداوند و تکامل به سوى او مراتب گوناگونى دارند و بدین ملاحظه انسانها به چند نوع تقسیم مى‌شوند که در روایات به آنها اشاره شده است از جمله روایتى از امام صادق(ع)نقل شده است که فرمود:

تقوا بر سه قسم است

 «اول تقوا براى خدا و در راه خدا(و هو تقوى باللّه فى اللّه)(و آن ترک پاره یى از لذائذ حلال مثل ترک موارد شبهه ناک است و آن به اصطلاح اخبار تقواى«خاص الخاص»است.البته واضح است منظور این نیست که لازم است حتى لذائذ حلال را ترک کنیم بلکه کمال وجدانى و عقلى هر انسانى حکم مى‌کند که تا مى‌تواند هم خود را در عیش و نوش و خورد و خوراک و پوشاک و سایر لذائذ مادى قرار ندهد گرچه از طریق حلال به دست آمده باشد زیرا این عمل نه تنها انسان را از یاد خدا باز میدارد بلکه از گرفتاریهاى دیگران غافل مى‌کند و از هم خورى و همدردى برادران دینى خود دور مى‌کند و در نتیجه آنان را از عمل به وظائف وجدانى خود باز مى‌دارد.

از این‌جا روشن مى‌شود که تقوا با آن گشاده بازیها و افتادن در دامن لذائذ بى‌حد و حصر گرچه از طریق حلال تهیه شده باشد چندان سازگارى ندارد.

دوّم-تقوا یعنى ترس از خداوند که محرمات و حتى شبهات را مرتکب نشویم و در اصطلاح روایات قرآن تقواى خواص نامیده مى‌شود(و تقوى من اللّه و هو ترک الشبهات فضلا عن حرام و هو تقوى الخاص)

سوّم-تقوا از جهت ترس از عذاب و عقاب خداوند و آن ترک حرام است و این تقواى مردم عادى مى‌باشد. (بحار ج.70/295)

چنانکه در روایات دیگرى از امام صادق(ع)از معناى تقوى پرسش شد:حضرت در پاسخ این سوال فرمود:«فقال ان لا یفقدک حیث امرک و لا یراک حیث نهاک» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌67، ص: 285) یعنى«هر جا امر خداست حاضر باشى و جایى که نهى خداست حاضر نباشى.

بنابراین تقوا را دو جهت است:اول اکتساب طاعات و امتثال اوامر الهى باینکه سعى کند واجبى از او ترک نشود و در مرتبه‌ى دوم سعى کند مستحبات را تا آن جا که بتواند ترک نکند.

جهت دوم-تقوى اجتناب از محرمات و ترک نواهى پروردگار است به این که در محرمات و نواهى او از چیزهایى که به جا آوردنش موجب خشم و سخط اوست خوددارى نماید.

فرمایش مجلسى در اقسام تقوا

 

علامه مجلسى در بحار الانوار در ذیل روایات مربوط به تقوا مى‌فرماید:

ورع و تقوا بر چهار قسم است:

1-ورع تابعین و آن پرهیز از گناهان و محرمات است.

2-ورع صالحین و آن پرهیز از مشتبهات است که در حرام واقع نشوند.

3-ورع متقین و آن ترک مباحثات است که در حرام واقع نشوند مانند ترک شوال از حال مردم از ترس اینکه مبادا در غیبت افتد.

4-ورع سالکین و آن اعراض از غیر خدا است از ترس ضایع شدن عمر عزیز در کارهاى بیهوده هر چند منجر به حرام نشود.

براى این که ماهیت تقوا را تقریب به ذهن کرده و در ضمن موقعیت هر یک از این سه قسم بالا را بیان کرده باشیم لازمست ذهن خوانندگان را به این نکته‌ى لطیف و پر معنى که در اخبار وارد است جلب کنیم و آن این که در برخى از اخبار معتبر تقوا را به آبى که در نهرى جریان دارد تشبیه و طبقات و انواع سه گانه تقوا را نیز به درختان گوناگون و رنگارنگى که در کنار این نهر نشانده شده است تشبیه نموده‌اند که هر یک از این درختان به تناسب ریشه و برگ و شاخه از آب نهر بهره مى‌گیرند و به میزان قدرت و جوهر و طبع و لطافت خود از آن سیراب مى‌شوند و رشد و نمو مى‌کنند و از منافع و ثمرات آن تمام مردم استفاده مى‌برند و در حقیقت تقوا به منزله‌ى منبع نیرو و مایه‌ى حیات هر موجود زنده است که با ریشه ها و اساس تمام معارف و علوم فنون و شئون مختلف ادارى و اجرائى رابطه مستقیم دارد و موجب رشد و ترقى همه فضائل و کمالات انسانى به شمار مى‌رود.

این مطالب که گفتیم شعر نیست که یافتیم بلکه حقیقتى است بس عظیم و کلام گهربار امام صادق(ع)به این معناى دقیق پر ارزش دلالت روشنى دارد چنان که فرمود:

«تقوا به مثابه‌ى آبى است که در نهرى جارى است و این انواع سه گانه تقوا(که نام بردیم)به منزله‌ى درختانى هستند که در کنار نهر آبى نشانده‌اند و داراى رنگهاى مختلف و جنسهاى گوناگونى مى‌باشند و هر درختى از شیره‌ى این آب نهر، به قدر اقتضاى ذات خود و طبیعت و جوهر و لطافت و سختى خویش از آن بهره مى‌برد و به صورت شاخه و ساقه و برگ و شکوفه و میوه در مى‌آید چنان که خداوند در قرآن مى‌فرماید:

«صنوان و غیر صنوان یسقى بماء واحد و یفضل بعضها على بعضا على بعضا فى الاکل...» (رعد / 4 ) «درخت خرمایى که از یک ریشه رویده و از یک آب سیراب مى‌شوند و برترى دادیم برخى از آنها را بر بعضى دیگر در خوردن...».

پس تقوا نسبت به طاعات به منزله‌ى آب است نسبت به درختان و طبیعتهاى مختلف درختان و میوه‌ها در رنگ و طعم به منزله‌ى اندازه ایمان افراد است پس کسى که در درجه‌ى عالى ایمان باشد و جوهر و ذات صاف و با صفائى داشته باشد به همان نسبت پرهیزگارتر مى‌باشد و نیز کسى که تقواى بیشترى داشته باشد به همان اندازه خالص‌تر و پاک‌تر و در نتیجه تقرب چنین کسى به خداوند زیادتر است و هر عبادتى که براساس تقوا بنیان نشده است هیچ اثر وجودى بر آن مترتب نیست چنان که خداوند مى‌فرماید:«افمن اسّس بنیانه على تقوى من اللّه و رضوان خیر ام اسسّس بنیانه على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنّم» توبه / 109  یعنى«آیا کسى که مسجدى براساس تقوى و خدا پرستى تأسیس کرده و رضاى حق را طالب است مانند کسى است که بنایى بر پایه‌ى سستى در کنار سیل بسازد که رود به ویرانى کشد و عاقبت آن بنا از پایه به آتش دوزخ افتد؟ («مثل التقوى کماء بحرى فى نهر و مثل هذه الطبقات الثلاث فى معنى التوى کاشجار مغروسة على حاقة ذلک النهر من کل لون و جنس و کل شجرة منها یستمص الماء من ذلک النهر على قد جوهره و طبعه و لطافته و کثافته ثم منافغ الخلق من ذلک الاشجار و الثمار على قدرها و قیمتها...(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌67، ص: 295)

 

Powered by TayaCMS