نویسنده:عبدالکریم تبریزی
عوامل بعثت انبیاء:
1 . انقلاب ارزشها
بعد از بعثت رسول گرامی اسلام، اصول و ارزشهای جاری در جامعه که علیه مصالح دنیا و آخرت مردم بود، به ارزشهای انسانی و الهی تبدیل شد. خرافه پرستی به حقیقتیابی، جنگ و خونریزی و ناعدالتی به قسط و عدل و مساوات بدل گردید و انسانهای در ظاهر پایین درجه، به افرادی مورد اعتماد و دارای منزلت اجتماعی والائی تبدیل شدند. تمام قوانین و ملاکهای ظاهری و مادی جای خود را به معیارهای ارزشمند و متعالی داد.
آری بعثت پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ ارزشهای ضد انسانی را دگرگون کرد و تمام رسمهای ایام جاهلیت، به قوانین عادلانة اسلامی تبدیل شدند. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیشترین تلاش خود را در تحول افکار عمومی متمرکز کرده و برای از میان بردن باورهای خرافاتی و ناپسند، از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد.
آن رهبر فرزانه اسلامی حتی به کارگزاران خویش تأکید مینمود که در تبدیل و تغییر روشهای غلط و رسوم جاهلانه نهایت تلاش خود را به عمل آورند.
هنگامی که معاذ بن جبل را به سوی یمن میفرستاد به او فرمود: «ای معاذ! آثار جاهلیت و رسوم باطل را بمیران و سنتهای متعالی اسلامی را در میان مردم ترویج کن!».
آن گرامی، حتی در آخرین فرازهای پیام حج خود، به انقلاب ارزشها و حرکت به سوی زیبائیها و کمالات تأکید ورزید و فرمود:
«ألا کُلُّ شَیءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِلیّةِ تَحْتَ قَدَمی موضوعٌ[1]؛ بدانید تمام باورها و رسمهای ایام جاهلیت را زیر پای خود نهاده و باطل اعلام میکنم.»
امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در توضیح فلسفه بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر این نکته تأکید کرده و آن را به عنوان انقلاب ارزشها مطرح میکند و میفرماید:
«ألا وَإنّ بَلیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبیَّهُ ـصلّی الله علیه و آله ـ وَالَّذی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّی یَعُودَ أسْفَلُکُمْ أعْلاکُمْ وَأعْلاکُمْ أسْفَلَکُمْ؛
آگاه باشید تیره روزیها و فتنههای شما همانند عصر قبل از بعثت پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ بار دیگر روی آورده است. سوگند به خدائی که پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش خواهید شد و چون دانههائی که در غربال ریزند یا غذائی که دردیگ گذارند، زیر و رو خواهید شد تا اینکه پائین شما به بالا، و بالای شما به پائین بیاید».[2]
یعنی دقیقاً همانند عصر بعثت دگرگون و منقلب خواهید شد، و بار دیگر انقلاب ارزشها رخ خواهد نمود.
امام ـ علیه السلام ـ به جایگزین شدن افراد طبقه پائین به جای بالا نشینها و تبدیل شدن ارزشهای ظاهری مادی به ارزشهای انقلابی و معنوی اشاره کرده و میفرماید، چون به جاهلیت قبل از بعثت پسرفت داشتهاید، دقیقاً باید همان حادثه رخ نماید و حق به محور خود برگردد.
2. تزکیه و پرورش روح
از مهمترین علل بعثت انبیاء، تهذیب نفوس و تربیت انسانهای مستعد است. پیامبران الهی کوشش میکنند نیروهای درونی انسانها را از قوه به فعلیت رسانده و برای رسیدن به قلّه سعادت و کمال، آنان را همراهی و یاری نمایند. آنان برای ارتباط افراد با مبدأ هستی زمینه سازی کرده و مقدمات تعالی آنان را فراهم میآورند.
قرآن کریم در سورة آل عمران با اشاره به این نکته میفرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلیَ المُؤْمِنینَ إذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُم الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ [3]
«خداوند متعال بر مؤمنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، گرچه قبل از بعثت در گمراهی آشکاری بودند».
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز با تلاوت آیات کلام وحی، روح و جسم آنان را صیقل داده و با زدودن زنگارهای جهل و خرافات و خودپرستی، برای پذیرش حق و گام نهادن در راه کمال یاریشان مینمود.
3. رساندن به مقام عبودیت
طبق آموزههای قرآنی، هدف از آفرینش انسان چیزی جز پرستش خدای یگانه نیست و تمام نعمتهای الهی و اشیائی که در این عالم آفریده شده و در اختیار انسان قرار گرفته، همه برای طی مسیر عبودیت است. عبودیت کامل آن است که انسان جز به آفریدگار مطلق جهان و کمال مطلق نیندیشد و همة افکار و اعمال خود را به این امر معطوف دارد.
خداوند در قرآن میفرماید:
وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْسَ إلاّ لِیَعْبُدونَ [4]؛ «جن و انس را نیافریدم جز اینکه مرا عبادت کنند.»
یکی دیگر از علل بعثت انبیاء، دستگیری افراد بشر در راه رسیدن به مقام عبودیت است. رهبران الهی با تلاشها و آموزههای خود انسانها را به کانال عبودیت هدایت کرده و از این رهگذر آنان را به قرب الهی میرسانند. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آغازین لحظات بعثت شعار معروف خود را در این زمینه پیوسته تکرار میکرد که:
«قُولُوا لا إلهَ إلاّ اللهُ تُفْلِحُوا»[5]
و به مخاطبان خود این پیام را میرساند که رستگاری تنها و تنها در گرو بندگی خدای یگانه و نفی خدایان دیگر و بت پرستان است.
4. تحکیم وحدت انسانها
ریسمان محکم نبوت تنها وسیلهای است که انسانها را در زیر لوای وحدت و برادری فراهم میآورد؛ انسانهایی که از تفرقه و تشتت و نزاع و اختلافها به تنگ آمده و به دنبال راهکاری مورد اعتماد برای حل معضلات زندگی خود میگردند.
آتش خانمان سوز اختلاف، نیروهای عظیم بشری و سرمایههای فراوان آنان را به باد داده و زیباترین محیطهای زندگی را به جهنمی سوزان بدل میکند. اگر انسانها به سخنان پیامآوران وحی توجه کرده و زیر عَلَم توحید گرد آیند، مطمئناً از تفرقه و تشتت در امان بوده و در سایة کلمة توحید به توحید کلمه نیز دست خواهند یافت. در سورة بقره آمده است:
کانَ النّاسُ أُمَةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأنْزَلَ مَعَهُمْ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیما اخْتَلَفوا فیهِ [6]؛
«مردم [در آغاز امت واحدی بودند [سپس بنابر عللی در میان آنان اختلاف پدید آمد]، پس خداوند نیز پیامبرانی را برانگیخت تا مردم را بشارت دهند وانذار کنند و به همراه آنان کتاب [آسمانی] فرستاد تا در میان مردم در مورد آنچه در آن اختلاف کرده بودند داوری کند.»
طبق این آیه یکی از اهداف مهم بعثت انبیاء، پایان بخشیدن به اختلافات مردم است که از روی جهل و غفلت و ناآگاهی و پیروی هوای نفس و برتری جویی صورت میگیرد.
5. واسطة فیض الهی
برای آدمیان خاکی که هنوز گام در مرحلهای بالاتر نگذاشتهاند، ارتباط با آفریدگار هستی که در منتها درجة اقتدار و کمال است امری سهل و آسان نیست. برای رسیدن به آن مقام بینهایت و اوج گرفتن در آسمان عرفان و معنویت، نیاز به واسطة فیض و وسائل نیرومندتری است. قرآن کریم نیز به این نکته اشاره کرده و فرمود:
وَابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسیلَة [7]؛ «برای تقرب به درگاه الهی وسیلهای بجویید.»
انجام دستورات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ میتواند بهترین وسیله برای ارتباط با خداوند متعال باشد.
امام رضا ـ علیه السلام ـ در گفتاری حکیمانه میفرماید: «از آنجایی که در آفرینش مردمان و نیروهای نهفته در درون آنان، آنچه که مصالحشان را کامل کند وجود نداشت، و آفریدگار جهان، برتر از آن بود که [به چشم ظاهر] دیده شود و ضعف و ناتوانی آنان در ادراک ظاهری او بود، چارهای جز این نبود که فرستادهای معصوم میان او و آدمیان واسطة فیض باشد و امر و نهی الهی را به ایشان برساند[8]؛
«لَمّا لَمْ یَکُنْ فی خَلْقِهِمْ وَقُواهُم ما یُکْمِلوا لِمَصالِحِهِمْ وَکانَ الصّانِعُ مُتَعالِیاً عَنْ أنْ یُری وَکانَ ضَعْفُهُمْ وَعَجْزُهُمْ عَنْ إدْراکِهِ ظاهِراً لَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ رَسولٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ مَعْصومٍ یُؤَدّی إلَیْهِمْ أمْرَهُ وَنَهْیَهُ».
6. احیای پیمان فراموش شده
پیامبران الهی بر خود لازم میدانند تا انسانها را به پیمان فطری که فراموششان شده است یادآور شوند، همان میثاق دیرین که در میان تمام موجودات فقط انسان آن را تقبل و تعهد کرده است، اما بر اثر مرور زمان و وسوسههای شیطان آن را به بوتة فراموشی سپرده است.
امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«واصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أنْبیاءَ أخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَعَلی تَبْلیغِ الرِّسالَةِ أمانَتَهُمْ لَمّا بَدَّلَ أکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللهِ إلَیْهِمْ فَجَهَلوُا حَقَّهُ واتَّخَذُوا الاَنْدادَ مَعَهُ وَاجْتالَهُم الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَواتَرَ إلَیْهِمْ أنْبیاءَهُ لِیَسْتَأدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ[9]؛
[خداوند سبحان] از میان فرزندان آدم، پیامبرانی را برگزید و از آنان بر وحی پیمان گرفت و بر تبلیغ رسالت امانت آنان را، آنگاه که اکثر مردم عهد و پیمان الهی را تبدیل کرده و حق خدا را نشناختند و در مقابل خداوند خدایان دروغین و بتهای بیارزش را پرستیدند و شیاطین آنان را از معرفت خدا باز داشته و از عبادت او جدا کردند. [در آن حال] خداوند پی در پی پیامبرانی را مبعوث نمود تا آنان را بر پیمان فطرت خویش وادار کنند و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند.»
پیامبران الهی در کنار معارف و برنامههای حیاتبخش خود پیوسته به آدمیان میآموزند که در مورد اصول دین و باورهای مهم اعتقادی به فطرت و خرد خود رجوع کنند. قرآن کریم انبیاء الهی را به عنوان «مذکّر» معرفی میکند.
آنان تلاش میکنند انسانها را به پیمان الهی و وفای به آن سوق دهند تا به ندای عقل و فطرت خویش پاسخ مثبت داده باشند. قرآن کریم نیز در مورد پیمان فراموش شدة الهی به فرزندان آدم میفرماید:
ألَمْ أعْهَدْ إ ِلَیْکُمْ یا بنی آدَمْ أنْ لاتَعْبُدوا الشَّیْطانَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین
«ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، همانا که او دشمن آشکار شماست.»
7. ترویج فضائل اخلاقی
ترویج فضائل اخلاقی و صفات متعالی انسانی، از دیگر علل وانگیزههای بعثت انبیاء الهی است. اگر مروری اجمالی به آموزههای وحیانی پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ داشته باشیم متوجه خواهیم شد که گفتارها و رفتارهای آن گرامی مملو از سفارشهای اخلاقی و تربیتی است.
اساساً هر گونه خوبی، زیبایی و کمالی که زیبنده و شایستة انسانها است، در تعالیم انبیاء الهی به روشنی دیده میشود. در حدیث معروفی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میخوانیم که آن حضرت فرمود:
«إنّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ[10]؛ من برای تکمیل و توسعة زیباییهای اخلاقی مبعوث شدهام.»
رسول خدا خود دارای کاملترین صفات اخلاقی بود و عادات پسندیده و آداب برجستة انسانی در وجود آن گرامی موج میزد.
8. ایجاد و توسعة عدالت اجتماعی
انسانها فطرتاً طالب عدالتند و سالمترین جوامع، آنهایی است که عدالت در تمام ابعاد خود در میان آن جوامع حاکم گردد.
قرآن کریم در آیات متعددی از عدالت خواهی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ سخن گفته و آن را یکی از اهداف بعثت میشمارد. در سورة اعراف از اهتمام ویژة آن گرامی به اجرای عدالت خبر داده و می فرماید:
قُلْ أمَرَ رَبّی بِالْقِسْط [11]بگو: پروردگارم مرا به عدالت فرمان داده است».
عدالت طلبی در تمام زوایای زندگی پیامبرـ صلّی الله علیه وآله ـ جلوه گر بود و گسترة آن، گفتار، رفتار، روابط عمومی، معاملات، حتی محیط خانواده و دوستان و نزدیکانش را نیز شامل میشد. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«کانَ رَسُولُ اللهِ یُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَیْنَ أصْحابِهِ فَیَنْظُرُ إلی ذا وَیَنْظُرُ إلی ذا بِالسَّویَّة[12]؛
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نگاه خود را در میان یارانش به طور مساوی تقسیم میکرد، گاهی به این و گاهی به آن دیگری به طور مساوی نگاه میکرد.»
آن گرامی به مهمترین فلسفة بعثت انبیاء که ایجاد قسط و عدل است به طور کامل معنی و مفهوم میبخشید که خداوند فرمود:
لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأنْزَلْنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لیَقومَ النّاسُ بِالقِسْطِ [13]
«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تامردم به عدالت قیام کنند.»
پی نوشت
[1]. سیرة ابن هشام، ابو محمد عبد الملک بن هشام حمیری، دار القلم، بیروت، ج4، ص250.
[2]. نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، نشر ائمه، قم، 1379، ش، خطبه16.
[3]. آل عمران/ 164.
[4]. ذاریات / 56.
[5]. بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، نشر الوفا، بیروت، 1404، ج18، ص202.
[6]. بقره / 213.
[7]. مائده / 35.
[8]. بحار الانوار، ج11، ص40.
[9]. نهج البلاغه، خطبه 1.
[10]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، 1408، قم، ج11، ص187.
[11]. اعراف / 29.
[12]. بحار الانوار، ج16، ص260.
[13]. حدید / 25.